صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

حسین علیزاده در آیین نکوداشت محمدرضا شجریان که همزمان با گشایش نمایشگاه «نغمه مانا» صورت گرفت، گفت: صدای محمدرضا شجریان، صدای عشق است و اگر کسی با عشق خصومتی دارد در واقع با او خصومت دارد. هنر شجریان نیاز انسان است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۶ - ۱۳ آذر ۱۴۰۰

آیین گشایش نمایشگاه «نغمه مانا» برگزار شد. این نمایشگاه که شامل ۷۹ پوستر، ۲۷ نشانه و نشانه‌نوشته و ۲۱ تابلوی نفیس از هنرمندان عضو انجمن خوشنویسان ایران است، در خانه هنرمندان ایران گشایش یافته است.

به گزارش ایسنا، حسین علیزاده نیز در بخش بعدی آیین گشایش نمایشگاه «نغمه مانا» به روی سن رفت و گفت: «آسمان تهران امروز آبی است و من صبح زود از خواب بیدار شدم و دلم می‌خواست واژه امید را که در آسمان دیده می‌شد، از دست ندهم. گویی همه روز‌های ما مثل هوایمان بی‌امید است، اما امید باید باشد. هنر امیدآفرین است و شاید به همین دلیل عده‌ای دوستش ندارند، زیرا آن‌ها با زندگی مخالف هستند. باید از آسمان آبی لذت ببریم. پوستر نمایشگاه نیز تصویری از خورشید میان آسمان آبی دارد و آن خورشید شجریان است.»

وی اضافه کرد: «پاییز زیبایی است و رنگ‌هایش می‌درخشند. وقتی از بوستان هنرمندان به سمت به خانه هنرمندان می‌آمدم، حس کردم دارم به یک جزیره وارد می‌شوم که گویی در شهر ما نیست. زیرا اگر من خارج از این جزیره نام محمدرضا شجریان را ببرم ممکن است آوردن نامش ممنوع باشد. ما امروز خرامان خرامان به جزیره‌ای آمده‌ایم که می‌توان اسم او را بلند گفت. محمدرضا شجریان در قلب مردم جای دارد، اما انگار قلب گروهی از مردم سیاه است که شجریان در آن جا نمی‌گیرد. در یکسالی که از درگذشت او می‌گذرد، اتفاق زیاد رخ داد، اما در تاریخ همیشه هنرمندانی می‌مانند که صرفا هنرشان برجسته نیست. از روزی که او را از دست دادیم اتفاقا او را بیشتر بین خود داریم.»

علیزاده با انتقاد از کاربرد برخی توضیحات درباره شجریان در شبکه‌های خارجی بیان کرد: «رادیو و تلویزیون ما که اوضاعش مشخص است و این میان ما به فرستنده‌های دیگر گاهی مراجعه می‌کنیم، زیرا همه‌مان بغضی داشتیم که تا امروز هم همراهمان است، اما من دیدم که این فرستنده‌ها هم حرف‌هایی می‌زدند مثل این که شجریان هنرمند بااستعدادی بود. یا مثلا در یک برنامه فردی که اصلا خواننده نبود، به یاد محمدرضا شجریان خواند. در کل باید بگویم در دنیای متضادی زندگی می‌کنیم، اما نام محمدرضا شجریان خود اتحاد ایجاد می‌کند و همیشه این اتحاد را خوانده است. الان هم نام شجریان است که اینجا ما را کنار هم جمع کرده است. در جامعه نام او را همه می‌شناسند حتی اگر هنرش را نشناسند، زیرا پشت همه این هنر‌ها شعور، جسارت و شجاعت است.»

وی خاطر نشان کرد: «هیچ کس نمی‌توانست به شجریان زور بگوید. او خوش سفر بود و در سفرهایمان گاهی سر بار و وسایل بچه‌ها را می‌گرفت و کمکشان می‌کرد وقتی اجازه ندادند سازهایمان را که تعدادش زیاد بود، با هواپیمایی در آمریکا جابه جا کنیم، او سوار هواپیما نشد و ما نصف روز در فرودگاه ماندیم تا بالاخره یک هواپیما شرایط را بپذیرد. او هرآنچه می‌خواست به دست می‌آورد. چیزی که این روحیه‌اش باید برای ما درس باشد. این که عادت نکنیم صرفا یک خیابان به نامش کنیم. هنر او با شخصیتی شکل گرفته است که در واقع آن است که نمی‌تواند تکرار شود. صدای او صدای عشق است و اگر کسی با عشق خصومتی دارد با او خصومت دارد. هنر شجریان نیاز انسان است.»

سیل غم نبودن پدر من را با خود می‌برد

همایون شجریان نیز در ادامه عنوان کرد: «صحبت‌ها درباره پدر می‌تواند جنبه‌های مختلفی داشته باشد اگر بخواهم به‌طور کلی درباره او چیزی بگویم این است که پدرم تک بعدی نبود و بهتر است بگویم نیست، زیرا رفتنش را باور ندارم و این موضوع را هر از گاهی کاملا فراموش می‌کنم. او درباره هر مساله‌ای کندوکاو می‌کرد شاید حتی درباره راز یک معما یا یک بازی یک ماه زمان صرف می‌کرد یا در کودکی می‌دیدیم بعد از اینکه شام می‌خورد به زیرزمین می‌رفت تا ماشین رختشویی را خودش تعمیر کند. همین مساله باعث شد عشق و تمرکز و توانایی‌اش در آن را بر هر چیزی مصروف کند و در آن بدرخشد.»

وی ادامه داد: «خاطرات زیاد است و لذت بخش و بعضی‌هایش ما را به تعجب وامی‌دارد. عمویم خاطرات زیادی از او دارد که از او خواسته‌ام آن را مکتوب کند. از برگزاری این نکوداشت سپاسگزارم و در یک سال گذشته از رفتن به هر جمعی پرهیز کرده‌ام، زیرا توانش را ندارم و سیل غم من را با خود می‌برد، اما از سویی آنقدر حضور این عزیزان و زیر سایه‌شان بودن غنیمت است که خودش شیرینی‌هایی دارد.»

ارسال نظرات