پس از افت روابط اقتصادی ایران و آلمان در سال 2009، این روابط اقتصادی در سال جاری بهبود یافته است. بر خلاف روابط پرتنش سیاسی میان ایران و آلمان، شواهد حاکی از آن است که آلمانی مایل به گسترش رو به رشد روابط اقتصادی خود با ایران است.
؛ از اسیر گرفتن و سفیر فرستادن صفویان که بگذریم؛ آغاز روابط ایران و آلمان را باید در نیمه دوم قرن نوزدهم جستجو کرد. ناصرالدینشاه مایل بود تا برای کاستن از مداخلات روسیه و انگلستان از طریق برقراری روابط با آلمان به ایجاد موازنهای در میان کشورهای اروپایی دست بزند. با این حال بیسمارک، صدراعظمی که مسائل بزرگ را جز با خون و آهن حل نمیکرد، در اجرای سیاستهای خویش محتاج روسیه بود و به همین سبب درخواست شاه ایران برای ایجاد ارتش را چنان جدی نگرفت.
اما بر سر کار آمدن امپراتور ویلهلم دوم و برکناری بیسمارک از صدارت اعظم کشور آلمان، سیاست خارجی آلمان را نو کرد. بدبینی این امپراتور به روسیه و پیگیری رویکردی در سیاست خارجی که به «نگاه به شرق» شهره شد، سبب شد تا انگلستان و روسیه به فکر ایران باشند پیش از آن که همچون دیگر کشورهای خاورمیانه تحت سیطره سیاست شرقی آلمانیها قرار گیرد.
قرارداد 1907 میان انگلستان و روسیه را میتوان نخستین تغییر غیرمستقیم آلمان بر ایران دانست. روابط ایران و آلمان با این حال روز تا روز پیچیدهتر میشد، در جنگ جهانی دوم نیز پل پیروزی، نقض بیطرفی ایران بود.
با این وجود در ایام پس از انقلاب اسلامی، ایران و آلمان روابط سیاسی مستحکمی نداشتند. آلمان متهم ردیف اوّل فروش سلاحهای شیمیایی به حکومت بعث بود، علاوه بر این که در ایران به هیچ کشور غربی به دید اعتماد نگریسته نمیشد. پس از پایان جنگ نیز واقعه میکونوس و دادگاه آن نقطه عطف دیگری بود که روابط ایران را نه تنها با آلمان که با چند کشور اروپایی تا سطح پایینی تنزل داد.
همزمانی بر سر کار آمدن چپگرایان در ایران به زعامت خاتمی و چپگرایان در آلمان به زعامت گرهارد شرودر باعث شد تا روابط سیاسی ایران و آلمان بهبود قابل توجهی بیابد. امّا این دوره چندی نپایید و در سال 2005 رئیسجمهور محافظهکاری در ایران و صدراعظمی راستگرا در آلمان بر سر کار آمدند.
پیش آمدن پرونده هستهای نیز بر پیچیدگی شرایط افزود،تا در سال 2010 آلمان از پیشگامان تحریم ایران باشد. مرکل طراح تحریمهایی افزون بر تحریمهای شورای امنیت بود و با قدرت آمادگی کشورش را برای این تحریمها اعلام میکرد.
با این حال در روی دیگر سکه روابط سیاسی، روابط در هم تنیده اقتصادی قرار دارند. اگرچه شرکتهایی آلمانی نظیر زیمنس که از قدیم در بازار ایران حضور داشتند از مشارکت اقتصادی خود کاستند، اما مطبوعات اروپایی در همان زمان تهدید تحریمها را جدی ارزیابی نکردند. آنها اعتقاد داشتند همه کشورهای اروپایی حرف تحریم را میزنند با این حال کسی تن به از دست دادن این فرصت اقتصادی نمیدهد.
به راستی وضعیت روابط اقتصادی ایران و آلمان چگونه است؟ به گزارش سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین حجم روابط اقتصادی طي سال هاي 2000 الي 2006 روند صعودي داشته است. صادرات ايران به آلمان در سال 2007 به رقم 578 ميليون يورو و واردات از اين كشور به رقم 604/3 ميليارد يورو رسيد. نفت خام صادراتي به آلمان طي اين مدت 174 ميليون يورو گزارش شده كه نسبت به سال گذشته 62% رشد نشان مي دهد و باعث افزايش حجم صادرات ايران به آلمان در سال گذشته شده است. ارزش نفت خام صادراتي ايران به آلمان در سال 2006 ، 64 ميليون يورو بوده است.
در سال 2008، حجم مبادلات تجاري ايران و آلمان بار ديگر افزايش يافت و به رقم چهار و نيم ميليارد يورو رسيد. در اين سال، ایران رتبه چهل و دوم در میان شرکای صادرات آلمان و رتبه شصت و هشتم در شرکای واردات این کشور را داشته است. با این حال دویچه وله در خرداد سال 88 گزارش داد حجم روابط اقتصادی ایران و آلمان به دلیل تحریمهای اقتصادی ایران از سوی سازمان ملل متحد کاهش یافته است. صادرات آلمان به ایران 28درصد و صادرات ایران به آلمان 24 درصدکاهش یافته است.
مقتدی کرمانشاهی رئیس وقت اتاق بازرگانی ایران و آلمان در این خصوص گفته بود: «آلمان از پاپ هم مسیحیتر شده. دولت آلمان به صنایع این کشور حتا اجازهی صدور کالاهایی مثل ارزاق عمومی یا صندلی چرخان را هم نمیدهد که به تحریمهای اقتصادی هیچ ربطی ندارند.»
در آن زمان دویچه وله گفته بود که این در حالیست که هرچه آلمانیها فشارهای آمریکا را بیشتر پذیرا شدند و به تحریمهای همهجانبه علیه ایران تن دادند، خود شرکتهای آمریکایی سعی در صدور کالا به ایران کردند. کرمانشاهی در این مورد گفته بود: «واردات ما از آمریکا در سال ۲۰۰۷، ۲۷۰ میلیون بود. برمبنای آمار گمرکی، واردات ما از آمریکا در سال ۲۰۰۸ ، ۷۲۰ میلیون شد. یعنی صادرات آمریکا به ایران در این مدت سهبرابر شده است.»
به نظر میرسد آلمانیها به همین دلیل شیوه نگرششان را تغییر دادند. آنها سعی کردند شعارهایی بزرگتر از بقیه بدهند، اما پای روابط اقتصادی که به میان میآید: «بر اساس گزارش اتاق بازرگانی ايران- آلمان در هامبورگ، تجارت ميان ايران و آلمان در سه ماهه اول سال 2010 با 20 درصد افزايش نسبت به مدت مشابه در سال قبل همراه بوده است و به نزديک 1.8 ميليارد دلار رسيده است.»
اینها را یک روزنامه آمریکایی، یعنی لسانجلس تایمز مینویسد. این روزنامه ادامه میدهد موقعيت آلمان به عنوان يک قدرت سياسی در حال ظهور باعث آشکار شدن وسعت ارتباط آن کشور با ايران شده است. به اين ترتيب، قرار گرفتن در جايگاه بلند ديپلماتيک با منافع اقتصادی آن کشور در تناقض قرار گرفته است. بازار آلمان که در گروی صادرات است، از اين نگران است که در صورت قطع روابط با ايران، ميدان را به اندازه يک نسل خالی خواهد کرد و به اين ترتيب زمينه برای پر شدن صحنه با مالزی، کره جنوبی و چين فراهم می شود.
والتر پاش کارشناس مسائل ايران از مؤسسه روابط بين المللی و امنيتی آلمان در برلين که توسط دولت تأسيس شده، می گويد: «به ازای از دست رفتن هر قراداد با اروپايی ها، يک شرکت آسيايی آن قرارداد را بدست می آورد؛ ما اين توانمندی را نداريم که دوباره و سريع به صحنه برگرديم.»
ظاهراً در میان آلمانیها تحلیلهایی وجود دارد که تجارت با ایران موجب رشد طبقه متوسط و افزایش مصلحتاندیشی در ایران میشود در حالی که تحریمها به تندروی کمک میکند.