صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۷۴۸۲
امارات که در جنگ یمن با عربستان سعودی به اختلاف خورده و به دلیل علنی کردن سازش خود با تل آویو تحت فشار افکار عمومی قرار دارد، تلاش دارد خود را به ایران و سوریه نزدیک کند که مسلما پیامد‌های مثبت زیادی را برای ابوظبی به همراه خواهد داشت.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۰۸ آذر ۱۴۰۰

یک روزنامه قطری با انتشار یادداشتی به بررسی راهبرد جدید امارات در منطقه و اصرار آن بر ایجاد یک ائتلاف منطقه‌ای گسترده صرف‌نظر از اختلافات موجود پرداخت.

به گزارش فارس، دولت امارات اخیرا تحرکاتی را در منطقه آغاز کرده که با سیاست‌های اعلامی پیشین آن در تضاد است. این کشور که از یک سو با عربستان سعودی در تجاوز به یمن همدست شده و از دیگر سو با امضای توافقنامه عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، خط خود را از محور مقاومت جدا کرده و طی سال‌های اخیر بار‌ها با استفاده از راهبرد ایران‌هراسی، نزدیکی خود به صهیونیست‌ها را توجیه کرده، اخیرا گام‌هایی را برای نزدیک شدن به ایران اتخاذ کرده است.

امارات که در جنگ یمن با عربستان سعودی به اختلاف خورده و به دلیل علنی کردن سازش خود با تل آویو تحت فشار افکار عمومی قرار دارد، تلاش دارد خود را به ایران و سوریه نزدیک کند که مسلما پیامد‌های مثبت زیادی را برای ابوظبی به همراه خواهد داشت. اما دلیل این چرخش نسبی امارات چیست و هدف اصلی او از این اقدام چیست؟ آیا به راستی به دنبال یک ائتلاف گسترده منطقه‌ای است؟ در این صورت چگونه می‌تواند از یک سو با رژیم صهیونیستی همپیمان باشد و از سوی دیگر با محور مقاومت؟

روزنامه العربی الجدید با انتشار یادداشتی به قلم «حیان جابر»، در این خصوص نوشت که امارات ۱۴ ماه پیش امضای توافق عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی موسوم به «توافق‌های آبراهام» را اعلام کرد و این توافق را به عنوان مقدمه‌ای برای اتحاد منطقه‌ای در برابر آنچه که «تهدید ایران» خواند، دانست. زیرا بر اساس منطق امارات، ایران اولین دشمن منطقه و منشأ بزرگترین خطرات برای ثبات و توسعه آن، محسوب می‌شود.

در ادامه این یادداشت آمده است: «پس از آن روز‌ها گذشت و توافق اماراتی - صهیونیستی سپری شد تا این‌که به امضای توافقنامه سه جانبه بین امارات، اردن و رژیم اشغالگر صهیونیستی به عنوان مقدمه توافقنامه انرژی و آب با تأکید بر اصل توافق ابراهام رسیدیم که مبتنی بر تامین نیاز‌های رژیم‌های مسلط در منطقه از نظر اقتصادی و لجستیکی بدون توجه به آنچه «تهدید ایران» توصیف می‌شد، است».

نویسنده در ادامه به این موضوع اشاره می‌کند که در این توافق جدید، دیگر امارات روی کلیشه تکراری «تهدید ایران» مانور نداد بلکه حتی برعکس، این‌بار اخباری از نزدیک شدن امضاکنندگان توافق‌نامه‌های آبراهام به ایران از یک سو و به همپیمانانش از سوی دیگر، فاش شد.

بنا بر این یادداشت، توافقنامه‌های آبراهام به عنوان یک اتحاد امنیتی در برابر نفوذ و خطر ایران نشان داده شد و سپس عربستان سعودی ابتدا با دولت سابق ایران و سپس با دولت فعلی وارد مذاکره مستقیم شد و امارات امروز و چه بسا حتی قبل‌تر به این رویکرد پیوسته است با استناد به اظهارات «علی باقری کنی» معاون وزیر خارجه ایران طی سفر اخیرش به ابوظبی.

نویسنده با اشاره به این امور، تصریح می‌کند چیزی که سوال برانگیز است، اهداف حقیقی امارات از عادی‌سازی روابط و همپیمانی با اشغالگر صهیونیست است به ویژه اگر نزدیکی اماراتی - ایرانی به تشکیل یک ائتلاف بین آن‌ها یا دست‌کم همکاری دوجانبه منجر شود. این امر، مستلزم بررسی دقیق استراتژی امارات متحده عربی در قبال کل منطقه است. آن‌چه که مشخص است، هماهنگی و همکاری نزدیکی میان امارات وهمه رژیم‌های مسلط نظامی یا قهری در مصر، سودان، تونس و لیبی وجود دارد.

به اعتقاد نگارنده راهبرد امارات در قبال منطقه که مدعی آن است با هدف مقابله با نفوذ ایران، اتخاذ می‌کند، دارای تضاد‌هایی است به ویژه در خصوص پرونده سوریه و یمن. در سطح سوریه، امارات در ابتدا در حمایت از «جنبش انقلابی» ظاهراً موضعی اتخاذ کرد، یعنی موضع ظاهری آن خصمانه در قبال نظام اسد بود که با مواضع امارات در قبال همه رویداد‌های منطقه در تضاد است، زیرا امارات اغلب از رژیم‌های امنیتی، استبدادی و نظامی حمایت کرده است و اگر چنین برچسبی به نظام اسد می‌زند، طبق سیاست همیشگی‌اش می‌بایست از دمشق حمایت می‌کرد. اما ابوظبی این سیاست خود را نیز با ادعای ضرورت مقابله با نفوذ ایران در سوریه، توجیه می‌کند.

اما در خصوص یمن، امارات در ائتلاف حمایت از دولت مستعفی و فراری «عبدربه منصور هادی» شرکت کرد تا به ادعای خود با انصارالله و نفوذ ایران در یمن مقابله کند. اما این امر با حمایت امارات از شبه‌نظامیان «المجلس الانتقالی الجنوبی» (شورای انتقالی جنوب) نیز دچار تضاد شد. زیرا حمایت از این گروه، در تضعیف اردوگاه دولت هادی سهیم بود و این به نفع انصارالله و اردوگاه ایران در یمن تمام می‌شد.

در ادامه این یادداشت آمده است: «امارات یا متحد نزدیک یمنی آن، یعنی المجلس الانتقالی بر تشدید درگیری با نیرو‌های وابسته به هادی در شرایطی که به شدت با حوثی‌ها درگیری نظامی دارند، پافشاری می‌کنند، گویی که مستقیم یا غیرمستقیم قصد دارند از حوثی‌ها با متفرق کردن نیرو‌های وابسته به هادی و بی ثبات کردن آن‌ها، حمایت کنند!».

در ادامه یادداشت آمده است: «در همین چارچوب، سال‌ها پیش در سوریه، مظاهر هماهنگی و همکاری و شاید حمایت امارات از نظام اسد را می‌بینیم که با ادعای قبلی آن مبنی بر حمایت از «جنبش انقلابی سوریه»، علی‌رغم ارتباط بسیار نزدیک اسد، و حتی شاید وابستگی او به ایران، در تضاد است. این امر از سال ۲۰۱۲ و با تبدیل شدن امارات به پناهگاهی امن برای خانواده اسد و خانواده‌های سران این نظام و نزدیکان آن آشکار شد».

نویسنده در ادامه با اشاره به کمک‌های امارات به سوریه برای دور زدن تحریم‌ها و اتخاذ گام‌های دیپلماتیک از جمله بازگشایی سفارت خود در دمشق در اواخر سال ۲۰۱۸ اشاره کرد و نوشت که این امر، تماس‌ها و دیدار‌های رسمی میان دو طرف را به همراه داشت که آخرین آن، سفر اخیر «عبدالله بن زاید» وزیر امور خارجه امارات به دمشق و دیدار با بشار اسد بود.

در پایان این یادداشت، آمده‌است که امارات به اندازه‌ای که به دنبال مهار احتمالات ایجاد تغییرات مردمی است، به دنبال مقابله با ایران و نفوذ آن در منطقه نیست و به همین دلیل اغلب در اردوگاه نیرو‌های اقتدارگرا و امنیتی منطقه دیده می‌شود.

نویسنده معتقد است که امارات مصمم به تشکیل یک اتحاد و ائتلاف منطقه‌ای و عبور از اختلافات با نظام‌های حاکم در آن، از ترکیه و ایران گرفته تا مغرب و کشور‌های محور مخالف و البته رژیم اشغالگر صهیونیستی است. اما ملت‌های منطقه با این ائتلاف چگونه برخورد خواهند کرد؟

ارسال نظرات