صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۲۲۸
ارتحال علامه محمدحسین فضل‌الله در 75 سالگی
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۳ - ۱۳ تير ۱۳۸۹


 مناقشاتی که بر سر شهادت یا وفات حضرت زهرا(س) شکل گرفت، سبب شد تا روند تثبیت مرجعیت علامه فضل‌الله در نیمه راه بماند و مقلدان او از لبنان فراتر نروند. آیت‌الله سیدمحمدحسین فضل‌الله در حالی درگذشت که کوله‌باری از تجارب سیاسی و شماری از فتاوای مناقشه‌برانگیز فقهی را به همراه خود داشت. 

؛ آیت‌الله سیدمحمد حسین فضل‌الله، که به علامه فضل‌الله شهرت یافته است، در هفتاد و پنج سالگی درگذشت. سایت رسمی علامه فضل‌الله چند روز گذشته اعلام کرده بود که وی در پی بروز عارضه قلبی به بیمارستان بهمن در پایتخت لبنان منتقل شده است و رئیس دفتر وی در قم، امروز خبر درگذشت این فقیه پرحاشیه را منتشر کرد.

از عراق تا لبنان
علامه فضل‌الله در سال 1354 ق. در نجف به دنیا آمد. وی دوران تحصیل خود را در این شهر گذراند. در میان اساتید وی علاوه بر پدر و عمویش، نام‌هایی هم‌چون آیت‌الله العظمی خویی، سید محسن حکیم، سیدمحمود شاهرودی (متوفی 1396ق.) شیخ حسین حلی و شیخ صدرا بادکوبه‌ای به چشم می‌خورد.

این متولد نجف، که نخستین بار در هفده سالگی برای دیدار آشنایان خویش به لبنان رفته بود، در سی و یک سالگی یعنی در سال 1966 میلادی به دعوت انجمن مذهبی «اسره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ التآخى» به لبنان رفت و ساکن بیروت شد. فضل‌الله روزهای پرتلاطمی را در لبنان گذراند.

نوگرا در عراق
زندگی سیاسی و فرهنگی فضل الله پیش از آن که به لبنان برود، در عراق آغاز شده بود. وی در عراق تنها به تحصیل نمی‌پرداخت. آن گونه که پایگاه اطلاع‌رسانی وی روایت کرده است وی در حوزه نجف فعالیت‌هایی را پی می‌گرفت که چندان در آن جو بسته پذیرفته نبوده است.

وی زمانی که تنها 26 سال داشت، به همراه شهید سیدمحمدباقر صدر و شیخ محمدمهدی شمس‌الدین مدیریت نشریه‌ای که «جماعت‌ العلماء» نجف منتشر می‌کرد، به عهده داشت.

در همان دوران وی با همراهی شهید صدر به تاسیس حزب الدعوه اسلامیه عراق همت گماشت تا شیعیان این کشور صاحب نخستین تشکیلات سیاسی خود شوند. پس از آن به بیروت رفت تا در چیزی کمتر از نیم قرن حوزه‌های علمیه‌ای مردانه و زنانه تاسیس کند و صاحب آرایی مناقشه برانگیز در فقه و سیاست شود.

به لبنان می‌رود
حیات علامه فضل‌الله در لبنان را باید به دو بخش مجزای سیاسی و فقهی تقسیم کرد. فعالیت‌های سیاسی وی همراهی و حمایت همه جانبه از جمهوری اسلامی ایران و ارائه آرا و نظراتی بود که حزب‌الله لبنان در سایه آن رشد نمود و فعالیت‌های فقهی صدور فتاوی و نظریاتی بود که در لبنان و ایران و عراق بسیار چالش برانگیز شد. آرایی که او را تا مرز تفسیق توسط دیگر فقهای شیعه برد و متهم به اجتهاد در اصول عقاید شد.

چهار بار ترور و یک بار ربایش
فضل‌الله چهار بار ترور شد. ترورهایی که به گفته وی، بعضی از آنان با پشتیبانی عربستان و حمایت آمریکا صورت گرفت، چرا که او را مزاحم منافع خویش در منطقه می‌دانستند.

روایتی که او از ربایش خود می‌کند نیز به سال‌های ابتدایی دهه شصت باز می‌گردد: «زمانى كه اسراييل لبنان را (در سال 1982م) اشغال كرد و اين اتفاق كه ما از پيش بيم داشتيم اتفاق افتاد من به دعوت جمهورى اسلامى ايران براى شركت در جشن‌هاى پيروزى انقلاب در اين كشور به سر مى‌بردم. در همان‌جا با شركت جمعى از علماى شيعه و سنى لبنانى مساله را بررسى و بيانيه‌اى صادر و اشغال‌گرى اسراييل را محكوم كرديم و به سرعت آماده بازگشت به لبنان شديم. اما برخلاف انتظار متوجه شديم كه بيش‌تر ورودى‌هاى بيروت از سوى اسراييلى‌ها و يا نيروهاى داخلى هم‌پيمانشان بسته شده است. در تلاش براى رسيدن به بيروت از راه بند امنيتى اسراييلى‌ها در منطقه شرقى بيروت گذشتيم و ناگهان در دام راه بند نيروهاى كتائب در نزديكى اسراييلى‌ها افتاديم.»

به روایت خود او مردم وضعیت او را دیدند و خبر اسارتش به سرعت منتشر شد، فشارهای سیاسی بالا گرفت و ربایندگان با عذرخواهی از آیت الله فضل‌الله وی را آزاد نمودند.

علامه فضل‌الله هم‌چنین متهم به این بود که در انفجار مقر فرماندهى نيروهاى آمريكايى و فرانسوى، ایفای نقش کرده است. خود در این باره می‌گوید: «استناد آنها به گزارش‌هاى مقام‌هاى اطلاعاتى محلى در منطقه شرقى بيروت بود كه گزارش كرده بودند كه من به دو جوان شهادت طلب كه آن دو عمليات را اجرا كردند، تبريك گفته‌ام و به آنان در صورت انجام اين عمليات بشارت بهشت را داده‌ام و پيش از انجام عمليات براى تكميل برنامه و اطمينان از موفقيت آن به اين مواضع سركشى كرده‌ام. دستگاه‌هاى تبليغاتى هم اين افسانه‌ها را كه شبيه رخدادهاى شگفت رمان‌ها يا نمايشنامه‌ها بود، بال و پر مى‌دادند.»

با این حال محمدحسین فضل‌الله این اتهامات را نپذیرفت و آن‌ها را تبلیغات دستگاه رسانه‌ای استعمار دانست.

فضل‌الله و امام صدر
از جمله نکات پراهمیت در زندگی سیاسی آیت الله فضل الله روابط وی با امام موسی صدر است. در دورانی که امام موسی صدر در لبنان فعالیت داشت، میان او و فضل‌الله فاصله‌هایی نظری حکم‌فرما بود.

مجید مرادی در این باره می‌نویسد: «هدف اصلی سیدموسی بیرون آوردن طایفه شیعه از محرومیت‌های اجتماعی و فرهنگی و تغییر ساخت روابط اقطاعی حاكم بر این طایفه بود و در این راه یا در راه تحقق این هدف از زیر پا گذاشتن برخی آداب و عادات سنتی ابایی نداشت، اما فضل‌الله - به‌رغم آن كه در حوزه نجف در طبقه متجددان قرار داشت- پایبند شدید هویت و اصالت و مرزبندی‌ها و انفصال‌ها بود.»

اما حدود چهار دهه بعد، خود علامه بر این هویت‌اندیشی و همراهی نکردن با امام موسی صدر تاسف می‌خورد: «من از برخی سخنان و عناوین و القابی كه ایشان (سیدموسی) درباره مقامات دینی مسیحیت (پاپ) ابراز می‌كرد، خوشم نمی‌آمد و معتقد بودم كه اینگونه سخنان با برخی آداب و فضای اسلامی سازگاری ندارد... اما امروز كه به گذشته برمی‌گردم، احساس می‌كنم كه اگر ما هم در جایگاه سیدموسی بودیم شاید بسیاری از كارهای او را انجام می‌دادیم.»

او خود را پس از انتشار رساله با امام موسی صدر مقایسه می‌کند: «وضعیت من هم شبیه وضعیت سیدموسی صدر است. من نیز مثل او هدف حملات ظالمانه و شدید مخالفان واقع شدم. من نیز چون او از مخالفان خواسته‌ام تا با من وارد گفت‌وگو شوند. آنان هرچه دلشان خواست نوشتند... من به همان جماعت و بلایی گرفتار شدم كه سیدموسی گرفتار آن بود.»

فضل‌الله و ایران
علامه از گذشته با ایران روابطی گرم و صمیمی داشت، در این سال‌ها اگرچه این روابط کمرنگ‌تر از قبل شده بود، با این حال امتداد داشت. همین چند ماه پیش بود که خبر دیدار غلامعلی حدادعادل با وی منشر شد.

با این حال کسانی هستند که در صلاحیت علمی وی تردید می‌کردند و او را به کلی سیاسی می‌دانستند. شیخ علی کورانی، باجناق او که در حال حاضر مدیریت «مركز المصطفى للدراسات الاسلامیه» وابسته به دفتر آیت‌الله‌العظمی سیستانی را در قم به عهده دارد از آن جمله است.

وی معتقد است ایران، فضل الله را بزرگ کرد و می‌گوید: « از نظر علمی ‌او را قبول ندارم و ایشان را مجتهد نمی‌دانم. ایران، ایشان را بزرگ كرده است. آقایان كروبی و‌ هاشمی‌رفسنجانی از زمان امام خمینی(ره) همواره به ایشان كمك می‌كرده‌اند.»

این روابط پس از آن سرد شد که وی قدم در راه نوگرایی گذاشت و این نوگرایی را با تشکیک در شهادت حضرت زهرا (س) آغاز کرد. نتیجه آن شد که رسول جعفریان می‌نویسد: « این مسأله به سرعت تبدیل به یك موضوع جنجالی شد و چندی بعد كانون منازعات مهمی میان برخی از مراجع با آقای فضل‌الله و هواداران او شد. مهمترین نویسنده، كه به صورت قلمی با او برخورد كرد، دوست پیشین او سید جعفر مرتضی عاملی بود. ابتدا برخوردها آرام بود، اما به تدریج نوشته‌ها تند شد.»

نتیجه مطرح شدن این بحث در آغاز اعلام مرجعیت سبب‌ شد تا وی به عنوان یک مرجع تقلید برای استقرار خود با دشواری‌ها مواجه شود. رئیس دفتر او در قم می‌گوید، این مسئله به آن نحوی که پخش شد منتسب به وی نبود، با این حال از آن پس وی تنها یک بار در ایران سخنرانی کرد. آخرین دیدار فضل الله از ایران 14 سال پیش، برای شرکت در کنفرانس مجمع جهانی اهل بیت رقم خورد. او در آن زمان رئیس دوره‌ای این شورا بود.

روابط در سال‌های اخیر به گونه‌ای بود که شیخ حسن حلاوی، نماینده علامه فضل‌الله با گله از ایران بگوید: « به هر حال حزب‌الله دست ایران است. اگر چه میان سیدنصرالله و سید روابط قدرتمند است، ولی برخی حرف‌ها از سوی بدنه حزب‌الله علیه سید مطرح می‌شود. ایران می‌تواند از این اقدامات جلوگیری كند.»

با این حال علامه فضل‌الله اگرچه ولایت فقیه را با تقریر دیگری می‌پذیرد، اما تا آخرین روزهای حیات حمایت از ایران را تکلیف شرعی می‌دانست. او هیچ‌گاه در جزئیات دخالتی نمی‌کرد و اگر نسبت به مسائل ایران ملاحظاتی داشت، مصلحت در رسانه‌ای شدن آن‌ها نمی‌دید. آن‌گونه که نماینده او در قم می‌گوید، وی علاقه شدیدی به امام خمینی داشت.

حزب‌الله و فضل‌الله
علامه فضل‌الله هنگامی درگذشت که دیگر روابط وی با حزب‌الله مانند قدیم نبود. اگر زمانی در پرتو نظرات سیاسی او بود که حزب‌الله رشد کرد و اگر به استثنای سیدحسن نصرالله شمار بسیاری از رهبران حزب‌الله شاگردان او بوده اند، اما در هنگام وفات جز اندکی از بدنه حزب الله از وی تقلید نمی‌کردند.

خود او با رد انتساب به حزب‌الله و این که پدر معنوی این جریان به حساب بیاید، گفته بود: « اغلب اين برادران مبارز و مومن در نمازهاى جمعه و جماعت كه به امامت من تشكيل مى‌شود و يا در درس‌ها و سخنرانى‌هاى من حاضر مى‌شوند كه اين را تداعى مى‌كند كه من سمت رهبرى آنان را به عهده دارم.»

آرای فقهی یک مرجع نوگرا
علامه فضل‌الله اگرچه تا زمان حیات امام خميني(ره)و پس از آن، در زمان آیت‌‌الله العظمی گلپایگانی از انتشار رساله عملیه خودداری کرده بود، اما پس از این که ديد نمی‌تواند با نظرات آیت‌الله العظمی اراکی کنار بیاید، اعلام مرجعیت می‌کند.

وی در اعلام مرجعیت خود احتمالاً جانب بسیاری از ملاحظات سیاسی را نیز نگاه می‌داشت. چه این که با وجود اعتقاد به اعلمیت سیدمحمد روحانی به خاطر همراهی نکردنش با حکومت ایران هیچ‌گاه مروج او نشد.

نظریات فضل‌الله در چند حوزه قابل توجه است. زنان، اختلاف مذاهب و عزاداری‌های مذهبی از موضوعاتی هستند که وی دارای فتاوایی مناقشه برانگیز بود. مثلا وی اعتقاد داشت: «سینه‌زنی سنتی مرسوم كه باعث اذیت بدن می‌شود اشكال دارد. قمه زنی (هم) حرام است... زنجیر زنی را نیز حرام كرده‌ام.»

او درباره زنان گفته بود: « معتقدم كه زن در طول تاریخ مظلوم بوده است؛ با اینكه عقلش مثل مرد است و توانایی‌اش مثل توانایی مرد. ولی از صحنه معرفت و تجربه كنار گذاشته شده است و بازیچه و كنیز مرد در نظر گرفته شده است.» به همین دلیل وی حرف از استقلال بالغه رشیده در نکاح می‌زد.

تشکیک در شهادت حضرت زهرا
با این حال مهم‌ترین مسئله‌ای که در فتاوای وی جنجال‌برانگیز شد، مسئله شهادت یا وفات حضرت زهرا (س) بود. ظاهراً آن‌چه موجب اختلاف می‌شود، نواری از وی بوده که در آن سند برخی احادیث را دارای مشکل می‌داند.

تشکیک وی در شهادت حضرت زهرا(س)، موجی از محکومیت‌ها را به همراه آورد. و آیت‌الله شیخ‌جواد تبریزی، مرجع فقید و حدیث‌شناس قم، با صدور بیانیه‌ای خواستار راهپیمایی در سالگرد شهادت حضرت زهرا(س) شد. از آن پس همه‌ساله این آیین برگزار می‌شود.

اینک آیات عظام وحید خراسانی و صافی گلپایگانی بانی این راهپیمایی آیینی هستند. آیت‌الله فاضل لنکرانی نیز در آن زمان که در قید حیات بود، یک بار علیرغم بیماری در این راهپیمایی شرکت نمود.

این مناقشه سبب شد تا روند تثبیت مرجعیت علامه فضل‌الله در نیمه راه بماند و مقلدان او از لبنان فراتر نروند. آیت‌الله سیدمحمدحسین فضل‌الله در حالی درگذشت که کوله‌باری از تجارب سیاسی و شماری از فتاوای مناقشه‌برانگیز فقهی را به همراه خود داشت.

ارسال نظرات