صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۱۴۹۹
آن مرحوم هر چه بود، فیلسوف نبود. فیلسوف به عمق مفاهیم می‌رود و آن‌ها را واکاوی و نقد می‌کند. کار دوستدار، اما عمقی نداشت و به همین دلیل هم جدی گرفته نشد. اگر امروز با فوت آن مرحوم، برخی افراد و رسانه‌ها او را «فیلسوف بزرگ» می‌نامند، بیش از آنکه از سرِ معرفت‌شناسی باشد، سویۀ سیاسی دارد.
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ - ۰۶ آبان ۱۴۰۰

احمد زیدآبادی؛ آرامش دوستدار در سن ۹۰ سالگی درگذشت.

برخی رسانه‌ها از او به عنوان «فیلسوف بزرگ» و «متفکر و پژوهشگر سترگ» یاد کرده‌اند.

در میان معدود آثار دوستدار کتابِ کم حجمِ «درخشش‌های تیره» بیشتر معروف است، اما گمان نمی‌کنم افراد زیادی آن را تا پایان خوانده باشند و یا اساساً خوانده باشند، چرا که از متنی روان و سلیس و منظم و منقح بی‌بهره است.

به نظرم جعل اصطلاح «دین‌خو» مهمترین ابداع مرحوم دوستدار بود. او از یک طرف، جامعۀ ایرانی را در تمامِ دوران حیات تاریخی‌اش «دین‌خو» می‌دانست و از طرف دیگر دین‌خویی را منافی تولید فکر و اندیشه برمی‌شمرد. بر این اساس، او در تاریخ ایران فقط آن تعداد انگشت شمار از چهره‌های برجسته‌ای را که به زعم خودش «دین‌خو» نبوده‌اند، اهل فکر می‌دانست و بقیه را از خوارزمی و بیرونی و فارابی و بوعلی گرفته تا سنایی و عطار و سهروردی و مولوی و صد‌ها شخصیت بزرگ دیگر را فاقد فکر و اندیشه و ناتوان در تولید آن قلمداد می‌کرد!

هنگامی که دکتر محمد جواد طباطبایی بحثِ خود را در مورد «امتناع اندیشه در ایران» مطرح کرد، آرامش دوستدار آن را برگرفته از نظرات خود دانست و ظاهراً غوغایی هم برانگیخت. در این میان، برخی هم ادعای او را باور کردند به طوری که هر گاه در محفلی اشاره‌ای به آراء دکتر طباطبایی می‌شد، ناگهان فردی وسط بحث می‌پرید و می‌گفت؛ نظر طباطبایی ظاهراً تکرار نظر آرامش دوستدار است!

در واقع هیچ شباهتی بین بحثِ «امتناع اندیشۀ» طباطبایی با موضوع «دین‌خویی» دوستدار وجود ندارد و این را دکتر طباطبایی با قلم تیز خود عیان کرده است.

در مورد دین‌خویی مورد ادعای دوستدار و تعارض آن با اندیشه‌ورزی می‌توان به وقتش به تفصیل صحبت کرد؛ اما حتی نگاهی سرسری به کتاب او در این مورد، نشان می‌دهد که دوستدار از اساس درک روشنی از پیچیدگی مقولاتی مانند عقل، اندیشه و دین و فرهنگ و ربط آن‌ها به هم نداشته و این مفاهیم را در نازل‌ترین سطح خود به کار گرفته و از همین رو هیچ اندیشۀ قابل اعتنایی هم تولید نکرده است.

به هر حال آن مرحوم هر چه بود، فیلسوف نبود. فیلسوف به عمق مفاهیم می‌رود و آن‌ها را واکاوی و نقد می‌کند. کار دوستدار، اما عمقی نداشت و به همین دلیل هم جدی گرفته نشد. اگر امروز با فوت آن مرحوم، برخی افراد و رسانه‌ها او را «فیلسوف بزرگ» و «متفکر سترگ» می‌نامند، بیش از آنکه از سرِ معرفت‌شناسی باشد، سویۀ سیاسی دارد. همان داستان حب علی و بغض معاویه!

ارسال نظرات