صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۱۱۴۲۷
من تعجب کردم که اولاً عده‌ای این اظهارات را منعکس نکردند و اصلاً خبررسانی انجام نشد. گویا این مرجع تقلید اصلاً در قم و در ایران نبوده و مطلبی هم نگفته است! یعنی بایکوت خبری! مصیبت بیشتر اینکه دیدم برخی سایت‌ها به ایشان تعرض کرده‌اند که چرا شما در ملاقات فلان شخصیت گفته‌اید با دنیا قهر نباشید و روابط داشته باشید!
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۷ - ۰۶ آبان ۱۴۰۰

در پی سخنان آیت‌الله صافی گلپایگانی در دیدار محمد باقر قالیباف رییس مجلس شورای اسلامی با این مرجع تقلید که در آن به «رابطه با همۀ کشور‌ها توصیه کردند» و واکنش‌ها و برخی فضاسازی‌ها به این سخنان، آیت‌الله علوی بروجردی در حمایت از آیت الله صافی گلپایگانی و در درس خارج فقه امروز مواردی را طرح کرد.

خلاصه سخنان آیت الله علوی بروجردی را به قرار زیر منتشر می‌کند:

باید توجه داشته باشیم در دوران غیبت، که تکفل به دست مرجعیت شیعه و فقیه جامع‌الشرایط سپرده شده، این تکفل لوازمی دارد. یکی از لوازمش این است که مرجعیت به آنچه بر مردم می‌گذرد، بی‌اعتنا نباشد. امروز بر مردم چه دارد می‌گذارد؟ فقر، گرسنگی، مصیبت. مرجعیت شیعه باید در فکر باشد و تذکر بدهد و تذکرش هم نباید برای او جرم تلقی شده و حمل بر بی‌بصیرتی او شود.

اخیراً مرجع عالی‌قدر شیعه، شیخ الفقهاء، حضرت آیت‌الله العظمی آقای صافی اظهاراتی داشته‌اند. من تعجب کردم که اولاً عده‌ای این اظهارات را منعکس نکردند و اصلاً خبررسانی انجام نشد. گویا این مرجع تقلید اصلاً در قم و در ایران نبوده و مطلبی هم نگفته است! یعنی بایکوت خبری! مصیبت بیشتر اینکه دیدم برخی سایت‌ها به ایشان تعرض کرده‌اند که چرا شما در ملاقات فلان شخصیت گفته‌اید با دنیا قهر نباشید و روابط داشته باشید!

روابط باید باشد تا اوضاع‌واحوال مردم به‌سامان شود. در رسالۀ حقوق امام سجاد (ع) و در فرمایشات خود آقا امیرالمؤمنین (ع) به حقوق حکومت بر مردم و حقوق مردم بر حکومت اشاره شده است و همان طور که مردم در مقابل حکومت حقی دارند، حکومت هم حقوقی در قبال مردم دارد. یکی از حقوق حکومت بر مردم این است: «أن نصیحة الائمة المسلمین». یعنی بتوانند حاکم را نصیحت کنند. حوزه مستقل است، مرجعیت مستقل است، نظام ولید حوزه است. این مرجعیت مستقل اگر اشکالی ببیند و نگوید، عمل به وظیفه نکرده است. این نصیحت وظیفۀ فرد فرد انسان‌هاست، تا چه برسد به مرجع شیعه، آن هم مرجعی مثل آقای صافی که شیخ‌المراجع و بقیة‌السلف است.

شاید بسیاری از افراد این شخصیت بزرگ را آن‌طور که باید، نمی‌شناسند. خود ایشان برای من نقل می‌فرمودند: «در آن ایام طلبگی، در قم بودم. اوضاع‌واحوال مالی ام خوب نبود و سخت می‌گذشت. یک مسجدی در تهران امام‌جماعت می‌خواست. سراغ من آمدند و صحبت کردند و بعضی‌ها هم واسطه شدند. فکر کردم در اینجا که اوضاع‌واحوالم نمی‌گذرد، پس به تهران بروم و امام‌جماعت بشوم. رفتم خدمت مرحوم آیت‌الله بروجردی (قدس‌سره) و ماجرا را به ایشان گفتم. ایشان باتعجب نگاهم کردند و گفتند: ’شما هم در این فکر‌ها هستید؟! من برای آیندۀ این حوزه به شما امید‌ها دارم. شما هم می‌خواهید رها کنید و بروید؟! ‘»

مرحوم آیت‌الله بروجردی (قدس‌سره) در آن زمان، به آیت‌الله صافی امید‌ها داشته‌اند. البته آن زمان هم مثل الان ادارۀ امور مساجد نبوده است؛ لذا وقتی امام‌جماعتی در شهری از دنیا می‌رفت، مردم شهر خودشان جمع می‌شدند و به سراغ یکی از فضلای حوزه می‌رفتند و از ایشان دعوت می‌کردند و لذا سراغ ایشان آمده بودند.

پدر من از ائمۀ جماعت تهران و فرد شاخصی هم بود. من در قم طلبه بودم. مردم استفتائاتشان را به پدرم می‌دادند و من هم به قم می‌آوردم. بعضی از این استفتائات مربوط به مرحوم آیت‌الله گلپایگانی بود که به منزل ایشان می‌بردم و جواب می‌گرفتم و به تهران می‌آوردم. بار‌ها اتفاق می‌افتاد که هیئت استفتاء جواب استفتاء را نوشته بود و کارش تمام شده بود و ما خدمت آقا می‌رفتیم تا ایشان مهر و امضا کنند. ایشان از آن کسی که استفتاء را آورده بود، می‌پرسیدند که آیا آقای صافی جواب این استفتاء را دیده‌اند یا نه. یعنی مانند آیت‌الله گلپایگانی در آن زمان، تا آقای صافی جواب استفتاء را نمی‌دید و تصدیق نمی‌کرد، مهر و امضا نمی‌کردند.

این‌ها اشاره‌ای به شخصیت آیت‌الله صافی در زمان گذشته است. چنین شخصیتی مراجع بزرگ شیعه را درک کرده؛ از روزی که مرحوم آیت‌الله بروجردی قدم به قم گذاشتند و هفده سال در این حوزه درس فقه و اصول گفتند، این مرد ملتزم به حضور در این درس بوده؛ در کنار آن، از محضر مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری، مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر، مرحوم آیت‌الله سید محمد حجت کوه‌کمری، بهره برده است.

این‌طور نبوده که ایشان از ابتدا با نظام مخالف‌خوانی داشته باشد، بلکه همراه بوده و عضو شورای نگهبان بوده است. اما این‌قدر برای وظایف شرعی خودش اهمیت قائل بود که وقتی دید سلیقه‌اش را نمی‌تواند اعمال کند، استعفا داد و کنار آمد. ایشان وابسته به شغل و سِمَت نبود. این شخصیت امروز به‌عنوان مرجعیت شیعه در قم، شیخ‌المراجع، بقیة‌السلف، از روی دلسوزی مسئولی را که به دیدارش آمده نصیحت می‌کند. آیا فقط تعریف و تمجید و احوالپرسی کند؟! هیچ وظیفۀ دیگری ندارد؟! مردم گرفتار فقرند. خود مسئولان اعلام کرده‌اند که خط فقر یازده میلیون تومان است. کارگر ساده حقوقش چقدر است؟! حقوق طلبه چقدر است؟! این شرایطی است که دارد بر مردم می‌گذرد.

طلبه‌ای که صاحب فرزند دوقلو شده بود، پیش من آمده بود و می‌گفت هر ماه چند میلیون هزینۀ این نوزاد است. کارخانه‌ها که تعطیل می‌شوند، کارگران بیکار می‌شوند و.... وضعیت چنین است. طبیعی است که این مرجع نمی‌تواند در برابر این وضعیت ساکت باشد. باید احساس مسئولیت کند، باید تذکر بدهد. ایشان هم یک آدم ساده‌ای نیست که از اوضاع جهان مطلع نباشد. من می‌دانم ایشان در جریان اخبار هست؛ لذا پیشنهادی کرده که در خصوص روابط با کشور‌های مختلف دنیا بازنگری کنید.

بعد هم ایشان تأکید می‌کند که رابطۀ با عزّت با دنیا داشته باشیم، رابطه‌ای نباشد که کشور ذلیل بشود. ایشان می‌گوید با عزّت با دنیا گفتگو کنید. گفت‌وگوکردن با دشمن مشکلی ندارد. اگر راه این است که مردم شرایطشان بهتر بشود و گشایشی پیدا بشود، این کار را انجام بدهید. مرجع تقلید اقلّ وظیفه‌اش است که این تذکرات را به مسئولانی که به دیدار ایشان می‌روند، بدهد. اگر این را هم نگوید و فقط احوالپرسی و تعریف و تمجید بکند، بی‌فایده است. اشکالات را باید گفت.

مرجعیت در قبال نظام مسئولیت دارد. اگر خطا دید، باید تذکر بدهد؛ وظیفه دارد. کار خوب هم دید، باید تمجید و تعریف بکند. اما کار خلاف دید، باید تذکر بدهد. این هم وظیفه است. این حق حکومت بر مردم است و تازه مرجع تقلید چنین کاری کرده است. این کار چه اشکالی دارد؟ چرا باید به ما بربخورد و بعد اصلاً در اخبار منعکس نشود؟ آیا چنین برخوردی مشکلات را حل می‌کند؟ این‌طور رفتارکردن با مرجعیت صحیح نیست. احترام امامزاده را متولی حفظ می‌کند. اگر ما در نظام خودمان، احترام مرجعیت را حفظ نکنیم، شأن مرجعیت را رعایت نکنیم، آن‌وقت از چه‌کسی توقع داریم که این شأن را رعایت کند؟

مرجعیت گوهری است در دست ما. یکی از ارزش‌های میراثی که ما در مذهبمان داریم، مرجعیت است. من بار‌ها گفته‌ام مستشرقینی که وضعیت شیعیان را تحلیل می‌کنند، معتقدند علت بقای شیعه با این‌همه مصیبت‌هایی که داشته، دو چیز است: یکی عاشورا و امام‌حسین (ع) و دیگری مرجعیت. شیعه با همۀ این فشار‌ها و قتل‌عام‌ها مانده و امروز با جمعیت پانصدمیلیون‌نفری در دنیا عرض اندام می‌کند. این مرجعیت هم مسئولیتش در قبال کل این پانصدمیلیون نفر است و نه فقط در قبال جمعیت ایران؛ لذا مرجعیت غنا و میراث ماست و باید حفظش کنیم.

خود اصل انقلاب که شکل گرفت، به یاری این مرجعیت بود. تصور می‌کنید اگر این مرجعیت نبود، حرکتی صورت می‌گرفت؟ ما سال‌ها قبل از انقلاب در همین حوزه بودیم و درس می‌گفتیم. آن اعلامیه‌های سه‌امضایی که حرکت ایجاد می‌کرد، چله پشت چله، یادمان نرفته است؛ ولو اینکه حالا بعضی از آقایان آن اعلامیه‌های سه‌امضایی را احتیاطاً دو‌امضایی کنند و یک امضای آن حذف شود! واقعیت گذشته را که نمی‌شود تغییر داد! تاریخ را مگر می‌شود عوض کرد؟! تاریخ آن است که بوده. مرجعیت این انقلاب را شکل داده است. این‌طور نباشد کسی بر شاخ باشد و بُن را ببرد!

اگر مرجعیت را بکوبیم، خودمان کوبیده می‌شویم. اگر مرجعیت را بکوبیم و مردم مرجعیت شیعه را پناه خودشان نبینند، آن‌وقت آن افکار منحرف از بیرون، پناه مردم می‌شود. مردم به آن‌ها پناه می‌برند. نباید مرجعیت را تضعیف کنیم، آن هم چنین شخصیتی که امتحان خودش را پس داده است، آن هم در یک قرن زندگی در این مسیر و در دوران طلبگی‌اش، در دورانی که در نظام سِمت داشته و در دورانی که در حوزه سمت مرجعیت داشته.

ایشان جز آنچه وظیفه تشخیص داده، سخنی نگفته است. دلیل ندارد که ما این‌طور عکس‌العمل نشان بدهیم. ما باید از مرجعیت تجلیل کنیم، باید گوش‌به‌فرمان مرجعیت شیعه باشیم، به‌خصوص شأن این مرجع بزرگ که عرض کردم شیخ‌المراجع است. این‌ها شخصیت‌هایی هستند که نفس‌کشیدنشان در اجتماع برکت است. باید همیشه دعا کنیم که خداوند سایۀ بلندشان و برکات وجودی‌شان را مستدام بدارد.

شیعه تحت سرپرستی همۀ این بزرگواران است، چه آن‌هایی که در قم هستند و چه در نجف. در خصوص ملاقات آیت‌الله سیستانی با پاپ هم برخی از افراد مطالبی گفتند و من همین تذکرات را دادم. مرجعیت شیعه باهم تفاوت ندارند. ما امروز باید خودمان زیر این پرچم سینه بزنیم و به مرجعیت ادای احترام کنیم. باید حقوقشان را رعایت کنیم و بدانیم فردا، کسی که در این روزگارِ پرمشکل به داد ما می‌رسد، همین مرجعیت است؛ همین مرجعیت باید قد علم کند و از ما دفاع کند و کنارمان بایستد؛ لذا بر ماست که این پایه را سست نکنیم و این بُن را نبریم. باید ارزش این افراد برایمان محفوظ باشد. ما تعالی نظام را می‌خواهیم، تعالی مردم را می‌خواهیم. دلمان می‌خواهد وقتی در دنیا می‌گویند شیعه، نگویند این‌هایی که در ایران نشسته‌اند، خودشان چه کردند که حالا ما از آن‌ها یاد بگیریم! می‌خواهیم کشورمان برای دیگران در عدالت و استواری و رعایت حقوق انسان‌ها اسوه و نمونه باشد. ما این را از خدا می‌خواهیم و در این مسیر هم سخن می‌گوییم. والسلام علیکم و رحمة الله.

منبع: انتخاب

ارسال نظرات