چهارسال پیش در چنین روزی، محبوبترین خوانندۀ موسیقی پاپ جهان عرب در اوج شهرت و اقبال، اعلام بازنشستگی کرد و گفت که دیگر نخواهد خواند.
امل حجازی، بانوی خوش الحان لبنانی به مناسبت میلاد پیامبر، قطعه ترانهای (https://t.me/solseghalam/۱۱۸۹) را در ستایش حضرت محمّد خواند و در صفحه فیس بوکش نوشت: «پروردگار بالاخره دعای من را اجابت کرد... سالها بود که من میان علاقه عاشقانهام به هنر از یک سو، و ستایش و پرستشم برای نزدیکی به عقاید دینیام، در کشمکش بودم. من این کشمکش درونی را سالها در خودم داشتم تا بالاخره خداوند پاسخ نیایشهای من را داد.»
آن روز، بسیاری گفتند که امل حجازی بر سر این عهد نخواهد ماند و او (که آلبومهایش «فروش میلیونی» در کشورهای عرب زبان دارد) نخواهد توانست که بر این سلوک جدید بماند. مگر میشود که کسی از میلیونها دلار درآمد صرف نظر کند؟!
در این دنیایی که اوج آمال یک دختر امروزی میتواند رسیدن به چنین جایگاهی از ثروت/شهرت باشد... مگر میشود؟
نه فقط یکسال که چهار سال گذشت و امسال در حوالیِ همان روزهایی که امل_حجازی به آن سمت و سو رفت، تتلو کنسرت برگزار کرد و برآورد شد که ایرانیان برای شرکت در کنسرت او در ترکیه حدود ۱۰۰ میلیارد تومان (https://t.me/sahandiranmehr/۲۹۸۱۸) خرج کردند تا به کنسرتِ کسی بروند که در میان ترانه هایش نه اشعار فاخر، که الفاظ رکیک و فحاشی برای مخاطبش به کار میبرد.
شوک و حیرتی که هواداران تتلو در شکستن ورودیهای سالن برگزاری کنسرت ایجاد کردند یک «علامت سوال» به ذهنها نشاند که «چرا؟»؛ «چه کرده ایم» که نسل جدید ایرانیان برای شرکت در مراسم تتلو در ترکیه میلیاردها تومان خرج میکنند؟
امل حجازی نه به اجبار، که به «اختیار» گام به آن مسیر گذاشت؛ و چقدر ساده انگارانه است اگر گمان کنیم در دنیای امروز چیزی به غیر از دسترسی به «انتخاب» میتواند انسانها را در مسیری مشخص قرار دهد. سالهای سال، افرادی همچون آقای علم الهدی خواستند که به «اجبار» افراد را به صراطِ راست رهنمون باشند حال آنکه حاصلش شد تتلو. ولی فضای باز و انتخاب، حاصلش شد اَمل حجازی...
جناب آقای علم الهدی!
در کشوری که «کیهان کلهر» دارد با آن صدای شگفت و جادویی کمانچه اش، در کشوری که «حسین علیزاده» دارد با آن زخمههای شگفت که بر تار و سه تارش میزند، در کشوری که پرویز مشکاتیان «داشت»، در کشوری که محمدرضا شجریان «داشت»، سطح درک ما از موسیقی و نوا در این حد بود که این «چهره»ها و «ساز» شان را در تلویزیون به تصویر نکشیم (و دردانهای همچون کیهان کلهر را در پستو پنهان کنیم) و برای نسل ما چنین باشد که حتی یکبار این چهرههای فاخر را در سیما نبیند. حال ببین چه شده؟! فرزندان ما تتلو گوش میکنند نه کمانچهی کلهر!
شوربختی ببین تا به کجاست...
آقای علم الهدی!
«انتخاب» با «تحمیل» ممکن نیست. انسانِ امروز را با هیچ وسیلهای به «زور» نمیتوان به یک سمت و سو کشاند. تنها و تنها راه موجود، فراهم بودنِ «امکانِ انتخاب» است.
روزگاری که باید التماس/تلاش میکردیم که فرزندان ما «آستان جان» و «به یاد عارف» گوش کنند، با آن موسیقیِ فاخر در حد صُوَرِ قبیحه برخورد کردیم و حال صورت قبیح بر روی سِن برایمان فحاشی میخواند و فرزندان ما برای ورود به کنسرتش گیتهای ورودی را میشکنند!
راستی آقای علم الهدی یک سوال
چقدر وقت است که حسام الدین سراج دیگر آلبومی منتشر نکرده؟ از حنجرۀ صدیق تعریف و آن طنین صدایش در ابتدای سریال امام علی چه خبر؟ آخرین آلبوم صدیق تعریف کِی بوده؟! راستی فرهاد فخرالدینی چه شد؟ از آن خوشنویسِ خوش صدا، بیژن بیژنی کسی خبری دارد؟ از برنامه کاروان موسیقی سهیل محمودی که عقبۀ صدها سال موسیقی ایرانی و اتصالش به ادبیات را بیان میکرد چه خبر؟ سهیل به کدام گوشه نشسته است؟ محمد اصفهانی کجاست؟ چه مدت است که از مختاباد خبری نیست؟ صدای علیرضا افتخاری در کدام پستو گم شده؟
آقای علم الهدی! باختیم. نه فقط شما که همه با هم باختیم. وقتی که «فرصتِ معرفی» اینها را داشتیم، پنهانشان کردیم. وقتی که فرصت معرفی ماهور و راست پنجگاه را داشتیم، وقتی که امکان بیان هویت صدها ساله ادبیات ایرانی و امتزاجش با موسیقی را داشتیم، پنهانش کردیم... و حال میدان دار برای نسل امروز تتلوست؛ و شما هنوز به فکر ممنوعیت کنسرت در مشهد.
*استاد دانشگاه فنی و مهندسی مقیم آمریکا
منبع: خبرآنلاین
بچه های 20 ساله یک شعر از حفظ نمیتوانند از مشیری و منزوی بخوانند چه برسد به حافظ و سعدی و خیام و مولانا...
رویایی بود به نام ایران!
الان میپرسی چیکار کردیم؟