پیش از آغاز تابستان سال ۱۴۰۰، دور ششم مذاکرات وین میان ایران، کشورهای ۱+۴ و ایالات متحده بدون نتیجه نهایی به پایان رسید و تاکنون که بیش از یک ماه و نیم از روی کار آمدن رییسجمهور جدید میگذرد، هنوز تهران خود را برای شرکت در دور جدید گفتگوها آماده نمیداند. این در حالی است که تحریمها هرروز آسیب بیشتری بر پیکره اقتصاد و شهروندانی که از فقر خسته شدهاند وارد میآورند و بیم آن وجود دارد که با تکرار برخی اشتباهات گذشته، شرایط به مانند سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به ضرر ایران و ایرانی تمام شود.
اعتماد در ادامه نوشت: در گفتگو با جاوید قربان اوغلی، دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالمللی به بررسی این موضوع پرداخته ایم او معتقد است دولت جدید هنوز راهبردی برای مذاکره ندارد. این گفتگو را در ادامه میخوانید.
در شرایطی دولت سیزدهم کار خود را آغاز کرد که شش دور از مذاکرات وین سپری شد و انتظار میرفت دور جدید خیلی زود آغاز شود. این اتفاق نیفتاد و حالا گروهی تاخیر را به نفع ایران میدانند و گروهی آن را برخلاف منافع ایران. ارزیابی شما در این باره چیست؟
با تغییر دولت، پرونده هستهای ایران با سه چالش جدی روبرو است. اول، مشخص نبودن رویکرد دولت جدید در مذاکرات وین. دوم، مشکل طرف ایرانی مذاکره کننده و سوم تغییر ادبیات آژانس بین المللی انرژی هستهای در قبال ایران. در رابطه با چالش نخست اینکه چرا مذاکرات از سر گرفته نمیشود، به نظرم فقدان راهبرد مذاکره از طرف ایران است.
رییسی و وزیر خارجه او با یک پارادوکس روبرو هستند. از یک سو ازسرگیری مذاکره، حصول توافق و برون رفت از شرایط تحریم برای دولت آقای رییسی که وعده بهبود معیشت مردم را داده ضروری است. از سوی دیگر، اما مذاکرات با موانعی روبرو است؛ فشار مخالفان برجام و مشخصا پایداریها، شروطی نظیر لغو همه تحریمها و راستیآزمایی گذاشته شده و مصوبه سال گذشته مجلس شورای اسلامی که تبدیل به قانون شد، عملا مذاکرات را با بن بست روبرو کرده است.
قانون مجلس که به طور کاملا روشنی با هدف فشار به دولت روحانی و بستن دست مذاکره کنندگان عجولانه به تصویب رسید، الان دست دولت رییسی را هم بسته و صدای امیرعبداللهیان را هم در آورده است. از سوی دیگر در واقع ما شعری گفتهایم که در قافیه آن ماندهایم. در رابطه با چالش دوم، با رفتن عراقچی تیم مذاکره کننده آینده (البته اگر مذاکرهای وجود داشته باشد) با خلأیی جدی روبرو است.
از نظر فنی حذف عراقچی از مذاکرات یعنی پاک کردن «حافظه مذاکراتی» و از نظر روشی هم با این اتفاق مذاکره کننده قابلی که از عهده این نبرد دیپلماتیک برآید، وجود نخواهد داشت. شما را ارجاع میدهم به تعریض کنایهدار آقای ولایتی به سعید جلیلی در مناظرههای انتخاباتی ۱۳۹۲. البته اگر عراقچی هم میماند، چون فرمان راهبرد مذاکره دست فرد دیگری است همان اتفاق دولت نهم و دهم تکرار میشد.
دیپلمات لایق و مذاکره کننده توانمندی مانند عراقچی در آن دوره «میرزا بنویس» تیم سعید جلیلی و باقری شده بود که فاجعه گرفتار کردن ایران در چنبره شش قطعنامه شورای امنیت و تحریمهای فلج کننده و انزوای مطلق ایران دستاورد آن تیم بود. در رابطه با چالش سوم، از ادبیات آژانس و مدیرکل آن آقای گروسی ارجاع پرونده به شورای امنیت استشمام میشود، مگر اینکه ایران بتواند تصمیمی جدی اتخاذ کند.
در این موضوع هم متاسفانه توپ در زمین ایران افتاده است. با این وضعیت عنصر «زمان» و تاخیر در مذاکرات به زیان ماست. الا اینکه هدف از تأخیر «کاهش زمان گریز هستهای» و افزایش میزان اورانیم غنی شده برای بالا بردن قدرت چانهزنی و تحت فشار قرار دادن امریکا و سه کشور اروپایی باشد. البته در این عرصه غربیها علاوه بر فاکتور تحریم، برگهای دیگری برای افزایش فشار به ایران دارند.
وزیر خارجه ایران در نیویورک حاضر نشد با وزرای ۱+۴ دور یک میز بنشیند و درباره برجام گفتگو کند. آیا این اقدام باعث نشد که توپ در زمین ایران بیفتد؟
با خروج ترامپ از برجام، توپ در زمین امریکا افتاد. متحدان اروپایی واشنگتن نیز زبان به انتقاد گشودند. هژمونی امریکا باعث شد اروپا بهرغم اراده سیاسی، در همکاری اقتصادی با ایران دست بسته بماند. گامهای پنجگانه هستهای، تحولات موشکی و بحرانهای منطقهای و تغییر رییسجمهور در امریکا عواملی بودند که به اتحاد و همسویی مجدد امریکا و اروپا انجامید.
به شخصه امید داشتم که با آمدن آقای رییسی، ایران به سرعت به مذاکرات بازگردد، چون این کار مجددا اختلاف در جبهه غرب را افزایش میداد. اما نه تنها فعلا این اتفاق نیفتاده بلکه همان طور که در سوال گفتید، وزیر خارجه در حاشیه مجمع عمومی که فرصت خوبی بود، از ملاقات با وزرای خارجه ۱+۴ طفره رفت، هر چند ملاقاتهای دوجانبه با آنها برگزار شد.
فکر میکنم دلیل اصلی امتناع امیرعبداللهیان برای ملاقات با ۱+۴، همان فقدان «راهبرد مذاکره» در دولت رییسی است. مواضع دولت سیزدهم و علیالخصوص وزیر خارجه نمایانگر نوعی سردرگمی است، مگر اینکه همان طور که قبلا گفتم، راهبرد تاخیر با هدف افزایش قدرت چانه زنی از طریق دستاوردها در عرصه فنی هستهای را در دستور کار داشته باشند.
در جریان گامهای پنجگانه در مصاحبهای گفتم «ایران باید تصویر روشنی از گامها داشته باشد. چه آنکه در غیر این صورت، در مظان اتهام قرار گرفته و بار دیگر اروپا و امریکا را به هم نزدیکتر خواهد کرد.
طرف غربی مدام تاکید میکند که مذاکرات وین همیشگی نیست و ایران تا همیشه نمیتواند صبر کند. در صورتی که ایران مذاکرات را به زودی آغاز نکند، چه سناریوهایی در پیش است؟
بعید میدانم دولت بایدن میز مذاکره را ترک کند و سناریوی ترامپ را دنبال کند. از سرگیری مذاکره با ایران و احیای برجام از وعدههای اصلی بایدن بود. حتی موضع اسراییل هم مثل دوره نتانیاهو نیست. امریکا نمیخواهد ایران را به سمت تکرار سناریوی کره شمالی سوق دهد؛ لذا در تلاش است از طریق افزایش فشار ایران را به میز مذاکره برگرداند. فشار به چین برای کاهش خرید نفت، افزایش تحریمها و رایزنی با روسیه از اهرمهای فشار به ایران است. مضافاً اینکه وضعیت اقتصادی کشور خود به خود اهرم فشاری جدی به دولت رییسی و کشور است.
امتیازهایی که ایران برای استفاده در میز مذاکره در اختیار دارد، همیشه نقدشدنی است؟ آیا زمان باعث نمیشود این امتیازها ارزش خود را از دست بدهند؟
تنها اهرم ایران برای مذاکره در شرایط کنونی، مواضع به ظاهر تند دولت جدید و افزایش کمیت و کیفیت غنیسازی است. موضوعی که غرب هم نگران آن است و اصرار امریکا و اروپا به دلیل نگرانی از افزایش زمان گریز هستهای است که با برجام تحت کنترل بود. هر چند این عامل تیغ دولبه است و همان طور که عامل نگرانی غرب نسبت به فعالیت و نیات هستهای ایران است، همسویی دولتهای غربی و استفاده از اهرم آژانس برای ارجاع مجدد پرونده ایران به شورای امنیت را هم میتواند در پی داشته باشد.
اهرمهای دیگر ایران نفوذ و فعالیتها در منطقه و توان موشکی است که اعلام کرده قابل مذاکره نیست و با روی کار آمدن دولت جدید ظاهرا این موضع محکمتر هم شده است. در این مورد نیز به نظرم ایران باید به جای نفی قاطع مذاکره، با مانورهای دیپلماتیک دولتهای غربی که روسیه و چین را هم در این مطالبه همراه خود کردهاند، فرصتهایی را برای خود خلق کند.
مذاکره با عربستان و پایان دادن به جنگ و فاجعه انسانی از نمونه این فرصتهاست. در موضوع موشکی هم با توجه به تواناییهای اسراییل، فعالیتهای چند سال اخیر عربستان و امارات در همکاری با چین و روسیه در زمینههای هستهای و موشکی قدرت مانور ایران را در مذاکره احتمالی افزایش داده است.
گزارشهایی وجود دارد که ایالات متحده در تلاش برای محدود کردن خرید نفت ایران از سوی چین است. تشدید تحریمها و سختتر شدن شرایط اقتصادی تغییری در وضعیت ایران در مذاکرات آتی ایجاد نمیکند؟
امریکا برای فشار به ایران از همه اهرمها استفاده خواهد کرد. خرید نفت از ایران توسط چین از موضوعات مورد علاقه بایدن است و اخیرا هم شاهد مذاکرات نمایندگان دولت امریکا با چینیها بودیم. کرنش چین در مقابل امریکا در این موضوع هر چند نامحتمل نیست ولی در پرتو تشدید اختلافات چین و امریکا، این موضوع از اهرمهای پکن برای افزایش قدرت چانه زنی خود است.
توافق اخیر سه کشور امریکا و انگلستان و استرالیا که در واقع نوعی آغاز دور جدید جنگ سرد و محاصره چین است، اوضاع را به شدت پیچیده کرده ولی از آنجایی که چینیها تمایلی به افزایش تنش با امریکا ندارند، لذا باید مراقب باشیم که ایران به یکی از ابزارهای حل و فصل اختلافات آنها تبدیل نشود.
نشانههایی جدی وجود دارد حتی کشورهای شرقی که ایران در پی توسعه روابط با آنهاست بهرهبرداری از بسیاری توافقها، نظیر توافق ۲۵ ساله با چین یا استفاده از مزایای پیوستن به سازمان همکاریهای شانگهای را به رفع تحریمها منوط میکنند. آیا در این شرایط رابطه با شرق چیزی شبیه شعار نیست؟
ایران در نگاه به شرق جدی است؛ علائم و نشانههایی وجود دارد که این راهبرد انتخاب نظام است. نباید انتخاب ایران را در حد شعار تقلیل داد. شرایط جهان به شدت دچار تحولات شگرف شده. چین دومین قدرت اقتصادی دنیاست. بلوکهای منطقهای درصدد گسترش همکاریهای اقتصادی درون خود و تامین امنیت با توافقات بین کشورهای عضو هستند. مشکل زمانی است که ایران همه تخم مرغهای خود را در این سبد بگذارد.
برقراری توازن در روابط با غرب و شرق، قدرت مانور ایران را افزایش میدهد. ضمن اینکه جهتگیریهای ایدئولوژیک انتخابهای ایران را محدود کرده و از تمایل همکاری دیگر کشورها با ایران میکاهد. درباره توافق ۲۵ ساله با چین اطلاعات زیادی منتشر نشده و لذا اظهارنظر درباره آن ممکن است عجولانه باشد. ولی با توجه استراتژی امریکا در کنترل و مدیریت تنش با امریکا و همچنین حجم روابط تجاری بین دوکشور، برای چین در روابط با ایران ملاحظات نگرانیهای امریکا یک فاکتور مهم است.
همچنین برنامه وسیع چین در مگا پروژه کمربند - راه، روابط با دیگر کشورهای منطقه نیز برای پکن از اهمیت بالایی برخوردار است. در مورد پیمان شانگهای نیز هر چند در چنین شرایطی پیوستن به این پیمان برای ایران بسیار مهم است ولی ملاحظات مقررات بین المللی برای اعضای شانگهای از اهمیت بالایی برخوردار است.
با توجه به تاکید مقامهای ارشد کشور بر موضوع رفع تحریمها درسریعترین زمان ممکن، آیا رفع تحریم از راهی جز مذاکره حاصل شدنی است؟
هیچ راهی جز مذاکره وجود ندارد. این را هم ایران میداند و هم طرف مقابل. عاملی که مذاکرات را پس از شش دور به تأخیر انداخته، تغییر دولت در ایران بود. روحانی چند روز قبل از پایان دوره خود کراراً اعلام کرد که اگر بگذارند، همین امروز عراقچی توافق را امضا میکند. دولت جدید هم بارها از برجام و احیای آن سخن گفته، گویی همه آن حملات به برجام فقط در دوره روحانی بود. مشکلی که آقایان از آن غافلند مساله «زمان» است که به ضرر ماست. اگر این کار امروز صورت گیرد بهتر از فرداست.
دبیرکل آژانس بهرغم توافق در تهران، دو هفته بعد، به تندی از اختلاف با ایران بر سر یک تاسیسات در کرج صحبت کرد. آیا تشدید اختلافات نمیتواند به صدور قطعنامههای شورای حکام منجر شود؟
روابط ایران و آژانس باید مدیریت شود. در یکی از سوالات بالا گفتم، آژانس در ظاهر یک سازمان فنی برای نظارت بر فعالیتهای اتمی کشورهاست. ولی بر کسی پوشیده نیست که چتر سیاسی دولتهای پرنفوذ بر سر آن قرار دارد و از طریق لابی میتوانند به بهانههای مختلف برای ایران دردسرآفرین باشند.
اگرچه ارجاع پرونده به شورای امنیت نباید به مثابه شمشیر داموکلس برای ما باشد ولی بیتوجهی به روند کارها و لابیهای سیاسی در آژانس ممکن است تکرار سناریوی دوره احمدینژاد را در پی داشته باشد. امری که باید ایران با عقلانیت، همکاری با آژانس بر اساس مقررات بین المللی ناظر بر فعالیت صلحآمیز هستهای کشورها و همچنین دیپلماسی فعال و هوشمند با کشورهای عضو مدیریت شود.
مسیری که در ۸۴ تا ۹۲ طی شد، دارای اشتباهات زیادی بود و تبعات بسیاری برای مردم ایران داشت. به نظر شما آیا ممکن است دولت همان اشتباه را تکرار کند؟
تجربه فاجعهبار آن سالهای پیش روی مسوولان کشور قرار دارد. بر اساس منطق حکمرانی، قاعدتا اجازه نخواهند داد اشتباهات گذشته تکرار شود. در عین حال هنوز بقایای آن تفکر را در برخی روزنامهها، مجلس، و سیاسیون میبینیم. فکر میکنم اشتباه محاسبه در این مسیر با توجه به وضع اقتصادی و تحولاتی که طی چند ماه گذشته در کنار گوش ما در مرزهای شرق، شمال غرب و جنوب در جریان بوده، فاجعهای جبرانناپذیر در پی خواهد داشت.