امیر هاشمی مقدم*؛ چندی پیش که در برنامه دیوار به دنبال خودرو برای خرید میگشتم، به آگهیای برخوردم که خودروی مورد نظر مرا در تهران با قیمت نسبتا مناسبی داشت. زنگ زدم و پس از صحبتهای اولیه، قرار شد مبلغی بهعنوان بیعانه به حسابش واریز کنم تا آگهی را حذف کرده و خودرو را برای من کنار بگذارد تا خودم را از شهرستان به تهران برسانم. البته که احتمال کلاهبرداری را میدادم.
توی سایت دیوار هم بر این نکته تاکید شده که تا پیش از دیدن وسیلهای که میخواهیم بخریم، چیزی پرداخت نکنیم. اما چند دلیل باعث شد تا من بیعانه را پرداخت کنم. نخست تجربیات خودم در این زمینه بود. سال پیش که میخواستم آپارتمان خواهرم را در دیوار بفروشم، همین که آگهی را با توضیحات و عکسهای کافی در برنامه دیوار گذاشتم، بلافاصله کسی زنگ زد و پس از چند پرسش و پاسخ کوتاه، گفت آپارتمان را میخواهد و خودش پیشنهاد داد تا مبلغی را به حسابم واریز کند و من آگهی را بردارم تا فردا که بیاید و قولنامه کنیم. کمتر از یک دقیقه پس از پایان تماس، سه میلیون تومان به حسابم واریز کرد و فردایش هم آمد و قولنامه را تنظیم کردیم و آپارتمان را خرید.
همچنین پسر همسایهمان چند ماه پیش یک خودرو پژو پارس تمیز داشت که آنرا در سایت دیوار برای فروش گذاشت و چند دقیقه بعد یک مشتری از کرمان زنگ زد و پس از کمی گفتگو، قرار شد بیعانهای واریز کند تا خودرو را برای او کنار بگذارد تا خودش را از کرمان برساند. خریدار هم مبلغ پنج میلیون تومان به کارت پسر همسایهمان واریز کرد تا فردای آن روز که خودش را از کرمان رساند و خودرو را خرید و برد.
این دو تجربه نزدیک باعث شد اطمینان کنم. ضمن آنکه من قرار شد مبلغ یک میلیون تومان واریز کنم که نسبت به قیمت خودرو چندان زیاد نبود. همچنین، چون شماره حساب و نام و تلفن و آدرساش را داده بود (که البته بعدا معلوم شد آدرس نادرست است)، با خودم فکر کردم اگر کلاهبرداری کند، با همین مشخصاتی که دارم پیگیری و شکایت میکنم.
به هر ترتیب پس از واریز پول، خودش پیامک داد که بیعانه به حسابش واریز شده و منتظر من است تا فردا بروم و خودرو را قولنامه کنم. شب بود و از شهرستان راه افتادم تا فردا صبح به تهران برسم. اما روز بعد هرچه به شمارهاش زنگ زدم، خاموش بود. به آدرسی هم که داده بود رفتم و فهمیدم نادرست است. همان موقع به کارمندان برنامه دیوار زنگ زده و توضیح دادم. آنها هم راهنمایی کردند که چگونه شکایت و پیگیری کنم.
یکی از افراد با تجربه در این زمینه برایم توضیح داد که این افراد معمولا حساب بانکی به نام یک نفر در منطقهای دور افتاده باز میکنند و با خطوط تلفن همراه متعددی که دارند، اینگونه کلاهبرداری میکنند و، چون صاحب حسابی که برایش پول واریز میشود در مناطق عمدتا مرزی و دورافتاده است، کمتر کسی پیگیری میکند. به هر زحمت و روشی که بود، شماره تلفن و آدرس صاحب حساب را پیدا کردم و با او تماس گرفتم. اتفاقا در یکی از شهرهای بزرگ (البته دور از شهر ما) بود. جوانی که بر پایه حرفهای متناقضاش در همان دو دقیقه حرف زدن فهمیدم خودش بیگمان همکار و شریک کلاهبردار است و ای بسا خودش این کار را کرده و حالا مدعی است که کارت بانکیاش دزدیده شده. بعد هم تماس را قطع کرد و آن شمارهاش هم خاموش شد.
با یکی از کارمندان دادگستری مشورت کردم. گفت که کمی دوندگی دارد، اما به پولم میرسم. برایش توضیح دادم که هدف اصلیام پیگیری و تنبیه فرد کلاهبردار است که فکر میکند کسی پیگیر این مبالغ نمیشود و عطایش را به لقایش میبخشد. راهنماییام کرد برای ثبت شکایت کیفری در دفتر خدمات قضایی. اما مدیر دفتر خدمات قضایی میگفت اینها دیگر جزو کلاهبرداری نیست و باید به شورای حل اختلاف شکایت کنم. با این همه من پافشاری کردم برای ثبت شکایت کیفری. شکایت ثبت شد و بالاخره نوبت دادگاهم رسید. اما در یک جلسه دو دقیقهای دادگاه، قاضی توضیح داد که اینها دیگر کلاهبرداری به شمار نمیآید و باید همانگونه که مدیر دفتر خدمات قضایی گفته، شکایت کنم به شورای حل اختلاف.
وقتی از جلسه دادگاه بیرون آمدم و برای کارمند دادگستریای که راهنماییام کرده بود توضیح دادم، خودش هم تعجب کرد. پس از پیگیری فهمید که قانون به تازگی عوض شده و کلاهبرداری اینترنتی دیگر کلاهبرداری به شمار نمیآید! از یکی از کارمندان پلیس فتا هم پیگری کردیم. او هم شاکی بود که در اینگون پروندهها پس از اینکه بر پایه شماره حسابی که پول به آن واریز میشود، مشخصات صاحب آنرا به دست آورده و به دادگاه میدهند، قاضی آنرا مصداق کلاهبداری نمیداند و قرار منع تعقیب برای متهم صادر میکند. او هم تایید میکرد که این تغییر قانونی به تازگی رخ داده و دست مالباختگان را از رسیدن به حقشان کوتاه کرده است.
دوباره رفتم به دفتر خدمات قضایی تا این بار از طریق شورای حل اختلاف شکایت کنم. اما چند روز بعد از طریق سامانه ثنا فهمیدم که جلسه رسیدگی به پروندهام در شورای شهر صاحب حساب برگزار میشود. با همان کارمند دادگستری و همچنین پلیس فتا که مشورت کردم، هر دو میگفتند که بیگمان به پولم میرسم، اما اصلا معلوم نیست که چند بار باید به شهر یادشده بروم. چون معمولا کلاهبرداران در جلسات نخست اینگونه پرونده در محل رسیدگی حاضر نمیشوند و من هر بار باید بروم و برگردم و در این میان کلی هم هزینه میکنم که البته تنها بخشی از آنها به شرط اثبات، قابل دریافت است (مانند بلیط اتوبوس رفت و برگشت). دست آخر هم شورای حل اختلاف تنها مبلغ کلاهبرداری به علاوه بخشی از هزینههای بررسی پرونده را از حساب شخص یادشده برداشته و به شخص شاکی میدهد و تقریبا در هیچ پرونده مشابهی خبری از تنبیه و مجازات شخص کلاهبردار یا صاحب حساب نیست.
کارمند پلیس فتا میگفت با همان قانون پیشین که اینگونه رفتارها را مصداق کلاهبرداری میدانست و قابلیت پیگیری کیفری داشت هم، حجم کلاهبرداریها بالا بود و خیلیها قید پیگیری را میزدند. حالا که دیگر شرایط اینگونه شده، قطعا خاطر کلاهبرداران آسودهتر میشود و شاهد افزایش چند برابری میزان کلاهبرداریهای اینترنتی خواهیم بود.
راست میگفت. حتی کسی مانند من هم که میخواست تنها برای تنبیه شخص کلاهبردار به هر بهایی که شده پیگیر پرونده شود نیز، بهویژه وقتی فهمید خبری از مجازات شخص کلاهبردار نخواهد بود، قیدش را زد تا کلاهبرداران اینترنتی بهواسطه خلا قانونی که به سودشان به وجود آمده، با خاطری آسودهتر کلاه سر مردم بگذارند.
این تجربه شخصی نویسنده است و مدارک شکایات نزد فرارو محفوظ است.
مملکت نیست که؛ گلستان دزد هاست
خوب قانون عوض شده و انقدر بیخیال شدن مراجع قضایی پس بردارید دیوارم تعطیل کنید که سر مردم کلاه نره!
سر بنده رو عید یکی تو خوی کلاه گذاشت همینجوری پیگیری کردم ار بانک ادرسش رو پیدا کردم حضورا رفتم سراغش ادبش کردم چون حوصله کلانتری و این مسخره بازیهای مثلا قانونی رو نداشتم
شمام همینکارو کنید
حتی مالم را پیدا کردم اما نتونستم پس بپیرم و قانون از مالخر حمایت میکرد