صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۰۴۵۲۲
یادداشت تحلیلی عباس عبدی درباره هشدار انجمن‌های علمی پزشکی
عباس عبدی نوشت: وظیفه حکومت جلوگیری از تقلب‌هاست. استاندارد کردن وزنه و ترازو وظیفه حکومت است. استاندارد کردن علم هم وظیفه آن است نه اینکه برای شبه‌علم و خالی کردن جیب مردم و رواج بیماری کوشش کنند. همه این افراد هنگامی که بیمار می‌شوند، عازم ینگه دنیا می‌شوند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۲۱ شهريور ۱۴۰۰

عباس عبدی؛ ۵۷ نفر از پزشکان معتبر کشور که در نقش رییس یا دبیر انجمن‌های علمی انواع گروه‌های پزشکی هستند طی نامه‌ای به رییس مجلس و وزیر بهداشت نسبت به اعلام وصول همزمان دو طرح مشابه در زمینه طب شبه‌علم! اظهار نگرانی کرده‌اند. طرح تشکیل سازمان طب اسلامی - ایرانی و طرح تشکیل سازمان نظام طب مکمل جمهوری اسلامی ایران نام این دو طرح عجیب است که از فرط عجله از طرف دو گروه نمایندگان ارایه شده است.

روشن است که پس از صدور دستور برخی افراد از منابر به مجلس، این اقدام آغاز شده است. هر چند دستوردهندگان و تصویب‌کنندگان برخلاف مردم عادی از بهترین امکانات و خدمات پزشکی مدرن بهره‌مند می‌شوند، پس چرا دنبال ایجاد چنین نهادی برای تقویت شبه‌علم هستند؟ انگیزه آنان چیست؟ خیلی مختصر توضیح می‌دهم. اول اینکه ما دو یا چند چیزی با عنوان دانش پزشکی نداریم. لباس نیست که مدل سنتی و جدید داشته باشد.

متمایز کردن خود با عناوین طب سنتی، ایرانی و اسلامی، یک فریب آشکار است. به ویژه پسوند اسلامی برای طب که با اعتراض علمای بزرگی نیز مواجه شده است، چون استفاده از این پسوند، موجب اشکالات جدی برای دینداری می‌شود. ولی آیا این بدان معناست که پیش از پزشکی مدرن مردم از خدمات پزشکی بی‌بهره بودند؟ قطعا خیر. همچنان که پیش‌تر دانش مهندسی هم داشتند و آثار ماندگاری با استفاده از این دانش ساخته‌اند.

بیماری قند خون را در نظر بگیریم. مردم قدیم نه می‌دانستند که قند چه فرمولی دارد، نه می‌دانستند که نقش آن در سازوکار بدن چیست و نه می‌دانستند که کدام عضو بدن آن را تولید یا تنظیم می‌کند. ولی برحسب تجربه طولانی و تصادف متوجه شده بودند که مصرف فلان گیاه برای بهبود عوارض ناشی از این بیماری مفید است که ما امروز آن را به نام قند خون می‌شناسیم و عوارض به نسبت مشخصی دارد، مردم نه می‌دانستند که قند خون چیست و نه می‌دانستند که چه موادی در فلان گیاه است، فقط می‌دانستند که مصرف آن به‌طور نسبی موجب تسکین و بهبود بیماری می‌شود. این همان طب واقعی یعنی مبتنی بر شواهد است.

اگر اثربخشی این ماده گیاهی بر کاهش قند خون به طرز معنادار و علمی پذیرفته شود، در دانش نوین پزشکی نیز دستور تجویز آن را می‌دهند. با این تفاوت که دانش نوین پزشکی می‌داند که بیماری قند خون چیست؟ چرا ایجاد می‌شود؟ کدام عضو بدن در بروز آن موثر است؟ چه ماده‌ای باید به بدن وارد شود تا آن را کنترل کند؟ پس آنچه به نام طب سنتی وجود دارد، از دو حال خارج نیست، یا درمان‌کننده است که در این صورت براساس روش علمی باید ثابت شود که درمان می‌کند یا بی‌اثر است.

اگر بی‌اثر است که امری بیهوده است و باید حذف شود. ولی اگر درمان می‌کند، پزشکی نوین نیز دستور تجویز آن را می‌دهد. به علاوه در پزشکی نوین می‌کوشند که شناخت بیشتری از مواد تشکیل‌دهنده آن به دست آورند تا چگونگی اثرگذاری آن را بر بیماری بشناسند و در ساخت دارو‌های موثرتر اقدام کنند. پس ما با دو چیز به نام پزشکی مدرن و پزشکی سنتی یا اسلامی و محلی مواجه نیستیم. پزشکی یک علم است.

آنچه در گذشته تحت این عنوان تجویز می‌شده است باید کارایی آن از طریق روش تحقیق علم پزشکی اثبات یا رد شود. اگر اثبات شد، در زیرمجموعه پزشکی مبتنی بر شواهد یا دانش پزشکی قرار گرفته و تایید می‌شود. برای فهم بهتر یک مثال خیالی می‌زنم. فرض کنید که شخصی دچار فشار خون بالا باشد. اگر کسی ادعا کرد که برای درمان این بیماری روزی سه بار به سمت چپ و راست و بالا فوت کنید و یک نفس عمیق بکشید بیماری خوب می‌شود، در پزشکی مبتنی بر شواهد این ادعا را می‌توان آزمون کرد. به عبارت دیگر با تعداد نمونه کافی و با روش علمی پزشکی آزمون می‌کنند اگر نتایج نشان داد که انجام این روش درمان می‌کند، قابل تجویز است.

حتی اگر هیچ‌کس نداند که سازوکار اثرگذاری آن چگونه است. البته این مثال عجیبی است و شاید نابخردانه به نظر آید و هیچ‌گاه رخ نخواهد داد، ولی به این دلیل گفته شد که مخاطب بداند پزشکی مبتنی بر شواهد، به اثرگذاری توجه می‌کند.

طب سنتی و مثلا ملی و اسلامی، مشحون است از شبه‌علم که مطلقا قادر به اثبات کارآمدی خود در پزشکی مبتنی بر شاهد نیستند، چون در هر حال طب باید درمان کند.

ولی چرا عده‌ای متولی این نوع طبابت! غیر موثر شده‌اند؟ پاسخ این است که آنان می‌دانند که قادر نیستند ادعا‌های خود را براساس پزشکی مبتنی بر شواهد اثبات کنند، چون اگر اثبات کنند، دیگر مشکلی نخواهد ماند، تجویزات و درمان‌های آنان هم زیرمجموعه علم پزشکی می‌شود، ولی، چون قادر به اثبات اثربخشی آن نیستند، می‌کوشند که یک عنوان جدید برای آن فراهم کنند، بلکه از زیر بار قواعد پزشکی مبتنی بر شواهد خارج شوند. آنان می‌خواهند با متمایز کردن خود از زیر بار استلزاماتی عام فرار کنند.

پشت این اقدام دو انگیزه وجود دارد؛ ضدیت با علم تا حد ممکن و تامین منافع مادی. کسانی هستند که برای نشان دادن ضدیت خود با دنیای جدید، پشت برخی سنگر‌های سست پناه می‌گیرند. آنان در برابر دانش مهندسی نمی‌توانند سنگر بگیرند، چون علم مهندسی به نسبت عینی و دقیق است. هر چند در آن هم می‌توان اقدامات خلاف عقل و علم را جا انداخت، مثل کرونایاب، ولی در هر حال کسی با اتکا به رمل و اسطرلاب یا قالیچه حضرت سلیمان، نمی‌آید مدعی فرستادن موشک به فضا شود بدون اینکه دانش مهندسی شناخته شده‌ای داشته باشد. ولی در علوم انسانی و اجتماعی تا دل‌تان بخواهد مدعی وجود دارد.

دانش پزشکی نیز تا حدی از همین نوع است. جالب است که در حوزه پزشکی هم به اموری که نزدیک به مهندسی است وارد نمی‌شوند. مثلا کمتر ادعای جراحی قلب را دارند، چون آنجا به سرعت دست‌شان رو می‌شود. حتی دیگر شکسته‌بندی هم نمی‌کنند ولی کافی است چند بیمار تحت مداوای دانش پزشکی درمان نشوند، سپس یک داروی گیاهی بخورند و خوب شوند، این می‌شود پیراهن عثمان علیه دانش پزشکی، در حالی که درمان مزبور فقط یک ادعای پوچ و ظاهری است و برای اثبات باید مثل همه دارو‌های دیگر از مراحل آزمون‌های پیچیده علمی عبور کند؛ کاری که برای طرفدار طب سنتی ملال‌آور و خسته‌کننده است!

انگیزه بعدی که به شدت مهم است، منافع مالی است. البته وظیفه حکومت است که جلوی خالی کردن جیب مردم را بگیرد، همان‌طور که جلوی رمال را می‌گیرد، ولی کو تا انجام این وظیفه. اگر در پزشکی نوین یک بیماری درمان نشود صدای خیلی‌ها در می‌آید و اگر در طب مثلا سنتی، یک نفر درمان شود (یا خیال می‌کند که درمان شده) معجزه‌ای برای تایید آن شبه‌علم تلقی می‌شود و اگر درمان نشد، می‌گویند ببین بیمار چقدر بد بود که طب سنتی هم نتوانست آن را درمان کند؟! پشت این گزاره‌ها انگیزه‌های مالی وجود دارد.

بسیاری از این موسسات در قم هستند، ظاهرا ویزیت نمی‌گیرند، ولی قیمت شبه‌دارو‌های آن‌ها سر به فلک می‌زند. راه توجیه کردن چرایی درمان نشدن را هم بلد هستند. بیشتر دست‌اندرکاران این موسسات غیر پزشک هستند و از منابع مالی سرشار این شبه‌علم نمی‌گذرند.

البته اگر امکان درمان با گیاهان آنان بود، این مبالغ خیلی هم خوب است نوش جا‌ن‌شان، ولی، چون می‌دانند که این‌ها عموما یک دارونما یا اقدام بی‌اثر است، اجازه بررسی‌های مستقل برای تایید کارایی موارد تجویزی را نمی‌دهند. در حالی که رکن اساسی هر دارویی امکان بررسی اثرگذاری و کارایی آن از طرف نهاد‌های مستقل و نیز وجود مقالات علمی در تایید آن است. کافی است که از آن‌ها چنین چیز‌هایی را مطالبه کنید، در بیشتر موارد می‌گویند این روش‌ها مربوط به ما نیست؛ گویی اثربخشی خارج از حوزه وظایف این مثلا طب است.

همه ما دوست داریم به جای خوردن دارو‌های شیمیایی اگر امکان داشت از مواد طبیعی به عنوان درمان استفاده کنیم. ولی این خواست قطعا باید در ذیل پزشکی مبتنی بر شواهد و دانش پزشکی صورت گیرد. جلوی این جنایت را باید گرفت که مردم مستاصل را به امید بهبود سرطان روانه دارو‌های گیاهی می‌کنند و فقط هنگامی پیش پزشک متخصص می‌روند که کار از کار گذشته و متاستاز شده است. بعد هم می‌گویند پزشکی جدید هم نتوانست درمان کند، در حالی که اگر به موقع مراجعه می‌کرد درمان می‌شد.

وظیفه حکومت جلوگیری از این تقلب‌هاست. استاندارد کردن وزنه و ترازو وظیفه حکومت است. استاندارد کردن علم هم وظیفه آن است نه اینکه برای شبه‌علم و خالی کردن جیب مردم و رواج بیماری کوشش کنند. همه این افراد هنگامی که بیمار می‌شوند، عازم ینگه دنیا می‌شوند. به خاطرات آقای هاشمی مراجعه کنید، خیلی روشن است که اگر آن طب کاری می‌توانست کند در زمان جنگ ارز مردم را صرف درمان خود در لندن نمی‌کردند. آن‌هایی هم که بیمار شدند و درمان خود را به شبه‌علم سپردند، دیرتر از بقیه به خارج رفتند و فرصت درمان و زنده ماندن را از خود سلب کردند. فاعتبروا

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال نظرات
بدیهی
۱۲:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۱
با این کلی گویی و مبهم گویی صورت مسئله عوض نمی شه.
ناشناس
۱۱:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۱
بحث کلی ایشان بجا و قابل احترام و بررسی ولی حقیقتا برداشت ایشان از طب سنتی گویا بسیار محدود است و مستندات و مثال های ایشان نشان از کاستی در دانسته های ایشان در زمینه طب سنتی هست. من طب سنتی را جایگزین طب رایج قلمداد نمیکنم ولی تفاوت اصلی طب سنتی، نه دُکان دارهای طب سنتی، با طب مدرن، بحث قائل بودن تاثیرات تفکرات، برداشت ها، کارها، رفتار ها، روابط و تغییر مواد و طبیعت بر روح و جسم انسان است. والبته برداشت من این است که در این دانش در سطح ابتدایی قرار داریم در حالیکه علم نوین در دو سده اخیر پیشرفت و سرمایه گذاری چشمگیری داشته است. بنابراین باید تلاش علمی و صحیحی برای پیشرفت دانش طب اسلامی و صیانت آن از دست سودجویان و سوداگران داشت.