فرارو- رییس کمیته کشوری اپیدمیولوژی و واکنش سریع اپیدمی کرونا با تاکید بر لزوم تحلیل درست دادههای تحقیقات منتشر شده پیرامون کرونا، در نامهای خطاب به وزیر بهداشت علت نادرست بودن این اطلاعات را متذکر شد.
حمید سوری از اطلاعات آماری ارائه شده درباره اجرای واکسیناسیون در کشور به شدت انتقاد کرد. پیشتر آماری از سوی وزارت بهداشت منتشر شده بود که برخی آن را شکست واکسیناسیون در کشور تفسیر کردند.
در آمار ارائه شده ادعا شده بود دو هزار نفر پس از تزریق واکسن بر اثر کرونا در کشور فوت کردهاند.
ارائه این آمار انتقادهای دیگری هم در پی داشت از جمله اینکه این آمار برای خدشه وار کردن به واکسن های خارجی ارائه شده است.
در همین رابطه در متن نامه دکتر حمید سوری رییس کمیته کشوری اپیدمیولوژی و واکنش سریع اپیدمی کرونا خطاب به دکتر نمکی وزیر بهداشت آمده است: «پیرو نامه شماره ۵۵۲ / ۱۱۰ / د مورخ ۲۴/ ۵/ ۱۴۰۰ آقای دکتر علی شریفی زارچی سرپرست محترم مرکز مدیریت آمار فناوری اطلاعات، لازم می دانم به عنوان رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوی و تیم واکنش سریع کووید ۱۹ موارد ذیل را خدمتتان عرض کنم.
۱- تحلیل آمار در حیطه فعالیت آن مرکز نیست و با توجه به تخصص سرپرست محترم، تحلیل اطلاعات سلامت باید توسط متخصصان رشتههای مرتبط با زمینههای علوم زیستی به ویژه گروه های مرتبط با اپیدمیولوژی انجام شود.
۲- انتشار نامهای در سطح جامعه با مضمون غیرعلمی به شکل مستقیم یا با واسطه، که هنوز در کمیتههای علمی مربوطه تایید نشده است خلاف مصلحت جامعه و تدبیر در مدیریت اپیدمی کرونا است.
۳- گرچه تحلیل اپیدمیولوژی دادههای مرتبط و تعریف شدهای اپیدمی میتواند برای سیاست گذاری و گاه برای تنویر افکار عمومی مفید باشد ولی نتیجه گیری غیر علمی و غیر تخصصی از یافتههای خام، بویژه در شرایط کنونی میتواند موجب اثر مخرب بر استقبال مردم از واکسیناسیون حداکثری باشد.
۴- اشکالات اساسی روش شناسی در نامه مذکور و ابهامات متعدد، تحلیل دادهها را دچار سوگیری و خطا کرده است برای مثال موارد ذیل قابل ذکر است:
• این نتیجه گیری از داده های خام مثال روشنی از Simpson’s paradox است که بخاطر تعیین ارتباط بین دو متغیر با استفاده از داده های خام پیش می آید و میتواند تحت تاثیر متغیرهای دیگر ایجاد خطا کند.
• تاریخ شروع ثبت اطلاعات و خاتمه واکسیناسیون در نمونهها مشخص نیست و تعداد دوزهای تزریقی کلی و به تفکیک نامشخص است.
• توزیع دادهها باید بر اساس استانها و گروههای مختلف جمعیتی (نه تنها سن) باشد.
• زمان شروع پیکهای درج شده در نمودارها معلوم نیست و ارائه اعداد خام میتواند نتیجهگیری نادرستی را حاصل کند.
• در اپیدمیولوژی، برای تعیین ارتباط متغیرهای مستقل (مانند انجام واکسیناسیون) و متغیر پاسخ (مانند مرگ یا بستری) نمیتوان تنها از مقایسه توصیفی دو متغیر بهره گرفت. این نوع ارتباط جعلی (spurious association) و گمراه کننده است.
• چطور ممکن است از۹۱۲۱۰ نفر افرادی که نوبت اول واکسن را دریافت به بیمارستان مراجعه کرده اند همگی بستری( موقت یا عادی) شده باشند؟
• گرچه هیچ واکسنی در جلوگیری از ابتلای افراد به کووید-۱۹ بصورت ۱۰۰ درصد موفق نیست ولی مرگ حدود ۱۱ درصد (۸۵۵۲ نفر) در بین بستری شدگان عادی (۷۵۸۸۶) چگونه توجیه می شود؟
• با چه مستنداتی علت مرگ در افراد گزارش شده را بدون آن که تقدم زمانی(temporality) را در یک سری یافته توصیفی اثبات کرد میتوان به واکسیناسیون تعمیم داد؟
• اثرات ایمنی واکسیناسیون در افراد حداقل بین ۲ تا ۳ هفته از زمان واکسیناسیون است که در منحنی فاصله واکسیناسیون نوبت اول و دوم (نمودارهای بدون عنوان و شماره) شروع بستری، روز صفر در نظر گرفته شده است.
• علت مرگ افراد این بانک اطلاعاتی باید بررسی شده و توسط کمیته های مرگ یا پزشکی قانونی تایید شود.
• نوع واکسن تزریقی این افراد مشخص نیست و نتیجه گیری بر اساس تاین داده ها غیرعلمی است.
• طبق ادعای مندرج در صفحه چهارم احتمال مرگ در واکسینه شدههای ایرانی بیش از ۷۵ برابر شاخص مربوطه در بعضی کشورهاست این نتیجه غیر معقول، نیازمند تحلیل تخصصی توسط کمیته علمی است.
۱) اندازه های مربوط به میزان بستری یا مرگ در واکسینه شدههای کرونا بستگی به طغیان های اپیدمی، و میزانهای بروز بیماری در هر کشور دارد. این اندازهها باید به تفکیک زمان آنالیز شوند. در مقایسهی breakthrough death rate در کشورها باید به درصد جمعیت واکسینه شده و توزیع گروههای سنی در آن کشور توجه کرد. مقایسه این نرخ در ایران که تاکنون بیشتر افراد واکسینه شده شامل گروههای در پر خطر بودهاند با کشورهایی که بیشتر جمعیت خود را واکسینه کردهاند ممکن است به نتیجهگیریهای غیردقیق منجر شود.
• برای اثبات رابطه علمی بین واکسیناسیون و احتمال بستری یا مرگ لازم است مطالعات تحلیلی (مانند مطالعه کوهورت یا مورد شاهدی) صورت پذیرد و برای کنترل سایر مخدوش کننده ها از مدلهای اپیدمیولوژی استفاده کرد.
سرپرست محترم را برای درک بیشتر تحلیل نادرست خود به مطالعه های زیر ارجاع میدهم:
۱. Joselols Torre Cilla. Covid -۱۹ infection in vaccinated people: the use of statistics without context leads to false conclusion. corona virus crisis, Elpais ,۲۷ July ۲۰۲۱
۲. vaccines &Immunization. CDC. cdc.gov/vaccines/covid-۱۹/health- department/breakthrough- cases.html. access data Aug. ۱۷,۲۰۲۱
در پایان ضمن اظهار تاسف از پخش این گزارش پر اشتباه در سطح جامعه، به اطلاع می رساند این کمیته آمادگی دارد که با دریافت دادههای کامل مربوطه، تحلیل عمیق اپیدمیولوژی انجام داده و گزارش دقیق و علمی را ارائه دهد."
شیادهای ظالم قاتل، خدا که ازتون نمیگذره، ولی مطمئنم باشید که ما هم به این راحتی از خون عزیزانمون نمی گذریم.
شرف داشته باش و منتشر کن
خدا سر عزیزان خودشون بیاره.
دمدکتر سوری گرم
یعنی مثلا بپرسید
" اگه این تحلیل در نهایت اوضاع رو بد جلوه میداد بازم داد شما به آسمان بلند میشد؟ "
مردم دارن تموم میشن بعد یه سری شمال یه سری تو هیات دارن پروتکل ها رو له میکنن هیچ واکنشی دیده نمیشه.
خدا از سر تقصیراتتون نگذره.
2- در این گزارش به عمد سن افرادی که فوت کرده اند، گزارش نشده است. افراد 80، 90 ساله دارای بیماری زمینه ای همین جوری هم احتمال فوت شان هست.
3- در گزارش نوع واکسنی که افراد فوت شده استفاده کرده بودند، ذکر نشده است. آن اوایل که واکسن افراد مسن شروع شده بود، غیر از سینوفارم، واکسن های دیگری هم از جمله اسپوتنیک و آسترازنکا نیز تزریق می شد.
4- این گزارش درست در اوج شیوع گونه دلتا در کشور ما تهیه شده است. در حالیکه در کشورهای دیگر، این گونه یا در کشورهای آنها راه نیافته و یا اصلا به دلیل واکسیناسیون در مقیاس بالا، اصلا در آن کشورها شایع نشده است. لذا مقایسه آمار ما با آنها در این شرایط اشتباه است.
بعبارتی یعنی همش نزنیین!
داروهای روتین رو نمیدن حالا فایزر به ما بفروشن، پدر آمرزیده؟
امریکا فقط درصد بسیار اندکی صادرات واکسن حتی به کشورهای هم پیمان خودش داشته اونوقت بیاد به دشمن خودش واکسن بده؟
نوشته اول (تاریخ نشر : 98/12/18)
من از جمله فیلسوفم و به آماری که از دخل و خرج مردمان ، یا شاد و ناشاد بودن و مرگ آنان ، یا آلودگی هوایشان ، یا میزان بینی های عمل کرده و اپیلاسیون و لوازم آرایشی مورد استفاده زنان منتشر می شود اعتمادی ندارم ! نه آن که آمار را نمی فهمم و ریاضی ام ضعیف است . نه ! اتفاقاً چون به فلسفه ریاضی و علم آمار آشنایم به این خبرها می خندم. مخصوصاً وقتی میزان مرگ و میرِ ناشی از تصادفاتِ جاده ای در بهمن ماه-یا مرگ ناشی از آلودگی هوا- را با آمار مرگ و میر کرونا مقایسه می کنم و اصراری برای قرنطینه اگزوز نمی بینم!!
در هر توزیعِ آماری یک نما و یک میانگین و یک میانه وجود دارد. در توزیعِ نُرمال این سه بر هم منطبقند ، یعنی هرسه در وسط منحنی زنگوله ای قرار می گیرند. نما یعنی عددی که در توزیع بیشتر تکرار می شود. میانگین یعنی جمعِ تقسیم بر تعداد . میانه هم عددی است که دقیقاً در وسط قرار می گیرد. فرض کنید روش پیشنهادی درباره اندازه گیری ابتلا به کرونا را درباره میزان دارایی مردم ایران به کار ببندیم و به میلیاردر بودن معلّمان ایرانی افتخار کنیم.
فرض کنید (فرض است دیگر) مجموعِ دارایی ده هزار معلم محترم سه تا تک تومانی باشد ، امّا اموالِ دو معلم پیشنهادی شاغل در مؤسسات کنکور یا شبکه هفت سیما به صد هزار میلیارد دلار برسد . میانگینِ دارایی معلمان می شود 2 تا صد هزارمیلیارد دلار+ ده هزار تا سی تومان ، تقسیم بر تعداد معلّمها (ده هزار و دو معلّم فرضی !!). در این صورت است که منحنی توزیع آماری ، به سمت راست یا چپ چولگی پیدا می کند و قاطبه فرهنگیان میلیاردر (آن هم از نوع جمشید بسم الله )می شوند !
در این میان پای تئوری آشوب - chaos theory - هم به میان می آید که از حوزه پیش بینی ریاضی دانان و فیلسوفان فراتر می رود و کنترل این سیستم پیچیده را در کف با کفایتِ خداوند نگه می دارد. جنبشهایِ اجتماعی و سیاسی و بلایایِ طبیعی از مدل غیر خطی non linear تبعیت می کنند که قابل پیش بینی نیستند. یعنی حتّی از مدلهای احتمالاتیِ مبتنی بر منحنی زنگوله ای تبعیت نمی کنند و توزیع نرمال و غیر نرمال ندارند و به اصطلاح یک شبه از کاه کوه می سازند ! این قبیل نوسانات پریودیک نیست که مانند جزر و مد دریا قابل پیش بینی باشد ، بر خلافِ پیش بینی هایی که خطی اند و از این نظر به چنگالِ آینده پژوهی در می آیند. کرونا ، اگر مسأاله ای صرفاً بهداشتی بود ، کلامتان را می پذیرفتم. امّا پایِ بستنِ حرم و شکستن در و باریدن بادمجان مجازی و ترکیدنِ چهارشنبه سوری و سرکشیدن الکل صنعتی که به میان می آید ، پیش بینی رفتار مردم دشوارتر می شود. مثل وضعیت آب و هوا که غیر خطی ست و فراتر از 72 ساعت آینده را مشکل می توان پیش بینی کرد.
مشکل سوّم ، ایستا فرض کردن جامعه علمی و غفلت از پارادایم شیفت جامعه محترم پزشکان است. الان که این کامنت را می نویسم ، نتیجه کار دانشمندان استرالیایی در مجله نیچر به چاپ رسیده و کرونا را مانند آنفلوانزای مألوف و سنتی و دوست داشتنی (!) دارای دوره بهبودی 14 روزه دانسته . یعنی لنفوسیتهای نوع تی را مسئول مبارزه با ویروس جدید معرفی کرده. چیری که در نوشته های دیگری پیش بینی کردم و در کامنتی که چند روز پیش و در ذیل خبر دیگری برایتان ارسال کردم ، مورد تاکیدش قرار دادم. اگر خاطرتان باشد نوشتم قرار گرفتن در محیط کمی آلوده باعث مصونیت است(فی المثل اسید سیالیک موجود در مدفوع حیوانات مزرعه ، باعث مقاومت بدن مزرعه داران آمیش و آلپ و جلوگیری از آسم و آلرژی در کودکان شده است) . گفتم بدن دارای دو نوع سیستم دفاعی ست ، عمومی و اختصاصی. تب کردن باعث گرم شدن بدن و مرگ پاتوژنهاست،اسید کلریدریک معده باکتریها و ویروسهایِ مهاجم را می کشد، موکوس حلق و بینی پاتوژنها را به بیرون (به صورت عطسه و سرفه و استفراغ) ، یا به محیط اسیدی معده پرتاب می کند. سلولهای تی و بی هم مسئولِ یادگیریِ اطلاعاتِ ژنتیکیِ ترکیبِ پروتوئینیِ جدارِ پاتوژن هستند. لنفوسیتهای تی و بی به تدریج عمل می کنند و به تدریج آداپته می شوند . یعنی آنتی بادی می سازند و نقشه ژنتیکی پاتوژنهای جدید را به یاد می سپارند ، تا دفعه بعد با آن مقابله کنند .گفتم که پزشکان محترم با تجویز داروهای سرکوب کننده ایمنی بدن (مانند دکسامتازون و کورتون) ، یا خشک کننده مخاط و تب بر یا آنتی ترومبوز مغزی و ریوی مانند آنتی هیستامین یا سدیم هپارین ، یا ضد اسیدهای معده (مانند شربت منیزیم)، این امکانات طبیعی را از بدن می گیرند.من مادرم را همین چند ماه پیش از دست دادم . زمانی که پزشکان محترم ، عفونت ریه را سکته مغزی تشخیص دادند و به بیماری که قبلاً سکته مغزی کرده بود (هشت ماه قبل) ، دکسامتازون تزریق کردند.من آن زمان با پزشکان راه آمدم ، چون کیت تشخیص کرونا به ایران نیامده بود و متخصصان محترم از تشخیص افتراقی عاجز بودند.
و یادتان هست که گفتم در اوایل دهه آخر قرن گذشته به ورود بیش از حد آنتی بیوتیک به سبد مصرفی مردمان رأی دادیم و پس از دو دهه سیستم پروبیوتیک را جایگزین آن کردیم . چرا ؟! چون با این "پارادایم شیفت" اساسی (اصطلاحِ کوهن، فیلسوفِ علم قرن بیستم) ، همه یافته های قدیم را باطل دانستیم. علم است دیگر .خانم دکتر مهرناز اسدی در برنامه فرمول یک شنبه شب ، از بی فایده بودن قرنطینه و لزوم بلکه حُسنِ ابتلای اکثریت (از جمله علی ضیاء) به کرونا سخن می گوید و همزمان با آن دکتر دیگری که سمت ریاست کمیته بحران کرونا در تهران را به عهده دارد ، از وحشی شدن ویروس سخن به میان می آورد !!
خدا را شکر ، آمار دانان واشنگتن پست و نیویورک تایمز و تایمز لندن و آسو شیتد پرس و دانشگاه شریف در خم یک کوچه مانده اند، امّا پیش بینیهای کامنت من (ولو به صورتِ کج و مُعوَج !) به وقوع پیوسته است !!
نوشته دوم (تاریخ نشر 99/1/17)
عزیزان خواننده! علم در پزشکی خلاصه نمی شود ، ضمن آن که پزشکی دانشی مصرف کننده است و با تغییر پارادایم در رشته های مولّد (مثل ریاضی و فیزیک و شیمی) تغییر ماهیت می دهد . نمونه اش بحث جدید زیست شناسی کوانتومی یا پزشکی تکاملی. این دوّمی (پزشکی تکاملیEvolutionary Medicine) بر اکوسیستم و تفاوتهای فردی و تاریخچه تکامل انسان پیشاصنعتی تمرکز دارد ، بر خلاف پزشکی مولکولی و فیزیولوژیکی موجود که اجداد هومو هابیلیس و هومو ارکتوس انسان ساپینس را از یاد می برد. شاخه ای جدید که فی المثل در دانشگاه ییل تدریس می شود .
نوشته سوم (تاریخ نشر 99/1/20)
جناب دکتر زالی ، جناب دکتر نمکی! با سلام .
پزشک خانوادگی ما در زمانِ کودکی ، طبیبی بود به نام دکتر شاهرودی. عزیزی که درمانگاه آرش در شرق تهران تحت ریاست او اداره می شد و در ساعات دیگری در خانه اش پذیرای مراجعان بیمار بود. به یاد دارم که دکتر به خانه تک تک بیماران سر می زد و با رویی خوش و گشاده معالجه مان می کرد. نیم قرن پیش جهان با صفا بود ، تا حدی که به عشق دیدن دکتر 6 بار واکسن فلج اطفال نوشیدم و سه گانه را سه بار تزریق کردم!!
از آن زمان به این زمان رسیدیم و حضرتعالی را به عنوان سلسله دار پزشکانِ جهان (!) دیدیم.
برادران ! شما نه به بیماران امید می دهید و نه از افراد سالم پرستاری می کنید. داسِ عزرائیل به دست گرفته اید و به درو کردن روحیه مردمان مشغولید.
دکتر جان ! من فیلسوفم و با متاتئوری آشنایی کامل دارم . شما در جایگاه پزشکی تشسته اید و با رشته های دیگر دانش ، مانند Game Theory و Chaos Theory بیگانه اید. عزیزِ دل! از هیوم و لاک و بارکلی و کانت به بعد در اروپا ،و بعد از بحث وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی ،و پس از طرح مسأله خیال یا مایا در فلسفه هندی چیزی به نام ذهن بی طرف وجود ندارد. استقراء ناقص یا قوانین اختمالات یقین نمی آورد و تئوری یونیورسال و جهانی تولید نمی کند. این است که تئوری chaos و طرح سیستمهای پیچیده پیش آمد و جهان ساعت گونه نیوتون را واژگون کرد و این شد که هندسه نا اقلیدسی ریمان و لباچفسکی بساط دو هزار و اندی سال هندسه اقلیدسی را بر هم زد.
دانشمندان یا ساینتیستهای محترم لطف کنند و با ادلّه متقن علمی به این پرسش فلسفی پاسخ دهند. شما نمی توانید پزشکی را علم بدانید و شاخه های دیگر علوم از جمله فیزیک را از یاد ببرید. حال چه فیزیک ارسطویی، چه نیوتونی، چه انیشتینی و بوهری، چه هاوکینگی و پن روزی و ساسکیندی. اگر نقصی در فیزیک یا شیمی باشد به پزشکی نشت می کند ، اگر تغییری هم رخ دهد به پزشکی تسرّی می یابد. نمی شود که در فیزیک انیشتینی و بوهری و پیرو M Theory بود و در درمان، نیوتونی و کپلری و گالیله ای و ارسطویی(یعنی پیرو بقراط و پاستور و گُلژی) . هانری پوانکاره زمانی بر جهان مکانیکی نیوتون مُهر ابطال کوبید که تئوریهای امثال لاپلاس به زباله دان تاریخ خزید. چنان که در حال حاضر با داروین چنین می کنند و زبان اسطوره ای بشر را رافع 99 درصد ژن مشترک ما و شمپانزه می دانند. هیچ شامپانزه ای سریال پایتخت نمی سازد و نوستالژی فیلمفارسی زمان شاه را زنده نمی کند ! و هیچ کپک اسپروژیری هوش مصنوعی قابل رقابت با گری کاسپاروف به عرصه نمی آورد.
انسان به ذهنش زنده است. به خاطر همین ذهن است که بیماریهایی چون فوبی، پارانویا، هیپوکندریا و امثال آن موضوعیت می یابد و رشته ای به نام health psychology (روانشناسی سلامت) مطرح می شود . اثر پلاسیبو یا دارو نما را عارفان ما قرنها قبل مورد ملاحظه قرار داده اند . از آن جمله داستان مکتبداری که سالم به مجلس درس می رود و با تلقین دانش آموزان که :"روی تو زرد است و بیماری "، دست از پا درازتر و با حالِ نزار به خانه بر می گردد. شما در حال حاضر حکم همان شاگردان را دارید و همچون عزرائیل در بوق مرگ می دمید. دکتران دوران کودکی و نوجوانی من (پیش از انقلاب و دهه شصت) با بیماران مهربان بودند و همچون اسرافیل در صور حیات و سلامت می دمیدند. برخی ، الکل طبی را با آبمیوه مخلوط می کنند و مشروب دست ساز می سازند، عارف لرستانی و عباس کیارستمی و امثال مادر مرا هم به سینه قبرستان می فرستند !
شما چون نیوتونی می اندیشید ، از عالم غیب که علم بشر به آن دسترسی ندارد بی خبرید. دانشمندان فیزیک معاصر به عجز خود از فهم 95 تا 96 درصد عالم (ماده و انرژی تاریک) معترفند و البته شاید تئوری جدیدی برای توجیه جهل خود بیابند ، اما شما پدیده ای غیر خطی و غیر قابل پیش بینی مثل رفتار یک رشته RNA سرگردان را با خسوف و کسوف پریودیک و قابل پیش بینی برابر می گیرید.
مگر نه این که شما منتول را از نعناع و تیمول را از آویشن جدا می کنید و روده گربه و گاو را به نخ جرّاحی بدل می سازید. مگر نه این که تف باکتری را به عنوان الکل و ویروس و باکتری مرده را به عنوان سرم و واکسن به بیماران تزریق می کنید؟! پس شما هم تا حدود زیادی سنّتی هستید.
عزیز جان ! متاتئوری حرفه من است ! مرا از سر بریده می ترسانی !؟
نوشته چهارم (تاریخ نشر 99/8/24)
"ایگناتس زِمِلوایس" پزشک و مدیر بیمارستانی بود اهل مجارستان. در بیمارستانش زنان باردار زیادی جان خود را از دست دادند . شمار بیمارانی که در بیمارستان زِمِلوایس جان باختند سه برابر زائوهایی بودند که در خانه می زاییدند . مدتها طول کشید که زملوایس رازِ مردن آنان را فهمید . پزشکان محترم دستشان را نمی شستند !!! زِمِلوایس از آنان خواست که پیش از عمل جرّاحی از محلول "هیپوکلریت کلسیم" استفاده کنند . با همین تدبیر ساده شمار اموات به شدت کم شدند . با این حال دانشورانِ محترم ، زملوایس را دیوانه خواندند و به تیمارستان فرستادند !!! دربان تیمارستان چنان زملوایس را زد که طرف در 47 سالگی فوت کرد. این است که فیلسوفانِ علمی چون من ، به خریت دانشمندان می خندند !! خدا پدر لویی پاستور را بیامرزد که به همراه جوزف لیستر به پزشکان محترم یاد داد که قرصی را که روی زمین افتاده از کف مطبشان برندارند و در دهان بیمار نتپانند !!! عامل اصلی مرگ و میر در بیمارستانهای ما "عفونت بیمارستانی" است .مردمی که در خانه بستری شده اند ، غالباً زنده مانده اند.
تا مبنایی فلسفی برای تعریف سلامت ارائه ندهید و اقسام خفیف و شدید بیماری را از هم تفکیک نکنید ، مشکلتان حل نمی شود . مردمان را در خانه حبس کردن و از تابش نور خورشید محرومشان ساختن و ویتامین D بدنشان را پایین آوردن یک روی ماجراست، ادامه فعالیت و در هم لولیدن و انتقال ویروس روی دیگر . پزشکان و دانشمندان در گِلِ کنترل بیماری وامانده اند ، چون تعریف مشخصی از سلامت که شامل شادی و غم (تو بگو سلامت روانی) هم بشود ارائه نداده اند. بخشی از سلامت مردم را فدای ارتقاء بخش دیگر کرده اند . همانطور که در گذشته هم با فصد و حجامت باعث انتقال بیماریهای عفونی می شدند . معتقدان به طب سنّتی که برای شما دستمایه جوک شده اند ، در زمان خودشان ( و با معیارهای من درآوردی همان زمان) پزشکان مطرح روزگار خود بوده اند.
مثل کتب اخوندی شده که حاشیه از اصل بیشتر میشود
با کلیت ان چیزی که میگوید مخالفت چندانی ندارم (عدم ارتباط مناسب جامعه علوم پزشکی با دیگر رشته خصوصا در ایران)
اما استفاده شما از نظام پارادایم کوهن و نظریه اشوب را مضحک و از جمله رفتار های حسن عباسی طور میدانم
شما با این ادعا ها به صورت غیر مستقیم بیان میکنید که هیچ ادعایی در پزشکی ارزش منطقی ندارد ! چون حتی بدن انسان هم یک سیستم پیچیده است و نتایج بیشتر تصادفی هستند تا پیش بینی پذیر و ظاهرا این برداشت از نظریه اشوب تمامی تاثیر داروسازان را زیر سوال برده و تمامی فارماسیتوکیس را با خاک یکسان میکند به گونه ای که هیچ دارویی ارزش استفاده ندارد چون نتایج یک سیستم پیچیده مثل بدن انسان قابلیت هیچگونه تعمیمی ندارد
در علم امار شاخصه هایی برای جلوگیری از نتایجی تصادفی وجود دارد ( مثلا در داروسازی روش های متفاوتی برای مقابله با اثر پلاسیبو وجود دارد) و در مورد ان مثال معلمان هم واریانس و انحراف معیار را که شاخص های پراکندگی داده هستند (در دبیرستان های ایران در تجربی و ریاضی تدریس میشوند جای تعجب است که نام نبردید) از یاد برده اید و فقط با شاخص های گرایش به مرکز نما میانگین و میانه حرف میزنید بله با امار میشود دروغ گفت و نتایج تحقیقات علمی ممکن است با پارادیم ها دچار گسست شوند اما با این ادعا ها جلوی پیشرفت همین پارادیم گرفته میشود ساده تر بگویم شما با این حرف ها اپیدمیولوژی را عملا از بیخ زدید و مدل های جمعیتی که چندین ریاضی دان بدست اورند با دانش اولیه تان از یک نظریه یک سره به دور انداختید همچنین بدون ارائه هیچ پیشنهادی در مورد پارادایم بعدی بر همان تبل عزائیلی پزشکان این زمانه کوفتید!
(همچنین باید در اینجا عرض کنم که رشد ویروس کرونا اصولا نمایی است و فهم این گونه پدیده ها به سادگی پدیده های خطی نیست )
پ.ن = جسارتا شما بیشتر فیلسوف عام هستید تا خاص یعنی متود های علمی و فلسفه علم را تفننی خوانده اید نه به صورت منسجم البته این چیزی از ارزش های شما در جامعه توئیتری ایران کم نمیکند
همانطور که اشاره شده مهمترین نکات روش شناختی در این قضیه عبارتند از:
1. طرح تحقیق می بایست کوهورت باشد.
2. میزان معناداری آماری یافته های توصیفی باید با استفاده از مدل های ریاضی رگرسیونی بر اساس مدل های اپیدمیولوژی و لذا توجه به متغیرهای مربوطه مورد سنجش قرار گیرد.
3. اطلاعات دموگرافیک افراد و نیز تاریخ و تعداد دزهای واکسن دریافتی و نوع واکسن بایستی به تفکیک در مدل رگرسیونی مورد بررسی قرار گیرد.
4. برای مقایسه با دیگر یافته ها داده ها باید استاندارد شوند.
به صورت خلاصه، نتایج گزارش شده فقط و فقط یا حاصل بیسوادی بوده یا به صورتی هدفمند در راستای حمله به واردات واکسن که یا دست تولید کنندگان داخلی واکسن در کاره یا کاسبان مرگ مثل اونایی که می خوان واردات واکسن به دست خودشون بیافته و یا این به اصطلاح طبیبان سنتی و اسلامی.
در عین حال اگه بگیمقسمتهایی از واقعیت در این هست تفاوت فاحش برندهای معروف واکسن با برندهای عادی رو میرسونه.
خدا از شما قلم به مزدهای فاسد نگذره!