صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

برگرفته از مقاله بت‌های ذهنی و خاطره ازلی- مرحوم دکتر داریوش شایگان
فرضیه بت‌های ذهنی را بیکن در اثر معروفش نووم ارگانوم "Novum organum" طرح کرده است. بت‌های ذهنی ما به ازای خود را در خاطره قومی تمدن‌های کهن آسیایی می‌یابد و بت شکنی ذهنی قائل بر تفکیک هرچه بیشتر میان علم شهودی و علم عملی، دیانت و فلسفه، روح و جسم است.
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۴ - ۲۸ تير ۱۴۰۰

مهران محمدی؛ داریوش شایگان در زمره معدود اندیشمندان و روشنفکران ایرانی است که جسارت بازاندیشی در آرای خود را داشته است و مسئله هویت ایرانی با تمام اجزا و دقایق گذشته و کنونی‌اش در کانون نظریه‌پردازی او قرار دارد.

بت‌های ذهنی و خاطره ازلی محصول دوران فکری شایگان متقدم است. در این مقاله شایگان بعد از روشن کردن مفاهیم بت‌های ذهنی و خاطره ازلی، به نحوه برخورد غرب با این دو مقوله می‌پردازد. او ما به ازای بت‌های ذهنی را در خاطره‌های قومی کهن می‌داند و غرب را تابع روش خاطره زدای فرانسیس بیکن می‌داند.

بت‌های ذهنی و خاطره ازلی

بت‌های ذهنی و خاطره ازلی ترجمه فارسی خطابه‌ای به انگلیسی است که در دانشگاه هاروارد در اردیبهشت ۱۳۵۵ ایراد شده است. محور کلی بحث این است که چرا شکاف میان دیانت و فلسفه و روح و جسم، که دوگانگی مضمر در ساخت بنیادی تفکر غربی است معادلی در تمدن‌های بزرگ آسیایی نمی‌یابد؟ و چرا علم جدید به معنی غربی کلمه هرگز در این تمدن‌ها پدید نیامد؟

بت‌های ذهنی

فرضیه بت‌های ذهنی را بیکن در اثر معروفش نووم ارگانوم "Novum organum" طرح کرده است. بت‌های ذهنی ما به ازای خود را در خاطره قومی تمدن‌های کهن آسیایی می‌یابد و بت شکنی ذهنی قائل بر تفکیک هرچه بیشتر میان علم شهودی و علم عملی، دیانت و فلسفه، روح و جسم است.

این شکاف در بطن فرهنگ غربی از آغاز موجود بوده، اما با بیکن رسمیت می‌یابد. بیکن در ارغنون می‌نویسد: «چرا باید این را مسلم فرض کرد که آن‌چه را که در تاریخ برای انسان حفظ شده، حقیقت ناب بدانیم؟» این تحول در تمدن‌های آسیایی هرگز به وقوع نمی‌پیوندد، زیرا جدایی میان دین و فلسفه و روح و جسم و علم شهودی و عملی که دوگانگی مضمر در ساخت بنیادی تفکر غربی است در معنویت آسیایی معادلی نمی‌یابد.

بت‌های ذهنی بیکن:
۱. قبیله: معتقدات موجود درذهن و خفته در قومیت انسان

۲. غار: تعصبات فردی

۳. بازار: از معاشرت و ارتباط افراد با یکدیگر و از زبان و کلام ناشی می‌شود

۴. نمایش: جمیع مشارب فکری و سیستم‌های بزرگ فلسفی گذشته

طبیعتاً آن‌چه را بیکن بت‌های ذهنی می‌خواند و تحقیر می‌کند، در تفکر شرقی به صورت امانت و خاطره قومی محفوظ می‌ماند، زیرا گسستگی از مبدا خاطره قومی در حکم بی‌ریشگی و در نتیجه بیگانگی و تعلیق در ورطه نیستی است؛ بنابراین بت‌های ذهنی که بیکن می‌خواست از میان بردارد، طی تحول تفکر غربی به علت تفکیکی که خود او میان علم نظری و عملی کرد و راه را برای ظهور تفکر تکنیکی هموار ساخت، خود به ایدئولوی‌های جدید مبدل شد که از علم دیانتی دیگر ساخت و معرفت یکپارچه انسان پیشین را در غباری از «ایسم»‌های متفاوت پراکنده کرد.

نتیجه این‌که ارتباط فطری انسان و طبیعت معدوم شد و انسان کاملی که روزگاری ارجی والا داشت، به سوژه‌ای محض و تنها تبدیل شد که سوائق درونی‌اش منشأ تحرک تاریخ است و عقل ناچیزش مبنای بنیانگذاری هر معرفت و حقیقتی است.

خاطره ازلی

گفته شد که غرض بیکن از بت‌های ذهنی، معتقداتی است که عموماً سنت را تشکیل میدهند و سنت نیز خاطره‌ای دارد که جنبه جمعی دارد و ارتباط او را با وقایع ازلی و اساطیری حفظ می‌کند و می‌توان آنرا خاطره ازلی نام نهاد.

از منظر اسلامی این امانت همان پیامی است که در روز الست به انسان داده شده است. آن‌چه در مشرق زمین با تعبیر فقدان تحرک تاریخی، رکود فرهنگی و گذشته پرستی از آن یاد می‌شود، در اصل وفاداری کامل به این خاطره ازلی بوده است.

آیه قرآن می‌فرماید:" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا" (احزاب-۷۲)

شیخ محمد لاهیجی در تفسیر این آیه می‌گوید که غرض از امانت، امانت جامعیت است که شامل جمیع اسما و صفات است. مراد از آسمان، عالم ارواح یعنی عالم جبروت است و زمین به عالم ملک و شهادت دلالت دارد و جبال مظهر عالم مثال است که میان عالم ارواح و اجسام قرار گرفته است.

خداوند این امانت جامعیت را به سه عالم داد و آنان از حملش ابا ورزیدند، زیرا استعداد ذاتی شان از قبول امانت قاصر بود، ولی انسان بدان تن داد، چون انسان ظلوم و جهول است. با اشاره به همین آیه حافظ می‌گوید:

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند (غزلیات، ۱۸۴)

انسان امانت را پذیرفت، چون انسان دیوانه بود و شهامت این را داشت که جامعیتی را بپذیرد که هر سه عالم از قبولش قاصر بودند. منظور از ظلوماَ و جهولاَ چیست؟ کلمه ظلوماً به نظر ابن عربی مأخوذ از ظلمات است، زیرا یک بعد وی ظلمانی و عدم است. انسان در عین حال جهول است، چون جهل به ماسوای حق دارد.

مولوی هم این معنی را بیان کرده است: نپذرفت آسمان بار امانت که عاشق بود و ترسید از خطایی (دیوان شمس-جلد ۲-ص ۹۹۲-غزل ۲۶۷۴)

شاملو هم عباراتی قریب به این مضمون دارد: «انسان زاده شدن تجسد وظیفه بود:

توان جلیل به دوش بردن بار امانت و توان نمناک تحمل تنهایی انسان، دشواری وظیفه است.» (در آستانه-۱۳۷۱)

انسان حامل و حافظ امانتی است که در روز الست، (الست بربکم: آیا نیستم رب شما) به او داده شده و انسان هم پاسخ داده است:بلی (قالوا بلی: گفتند بله)، از این‌رو رسالت اصلی انسان به خاطر آوردن عهد مستور در امانت است.

نتایجی از این جهان بینی خاص حاصل می‌شود:
۱- در عرفان اسلامی انسان در افق تاریخ قرار نمی‌گیرد بلکه مبنای انسانیت او را همین امانت و عهد ازلی معین می‌سازد. هدف دایره نبوت از آدم تا محمد (ص)، احیا و تذکر همین امانت ازلی است.

۲- انسان از آنجا که نسخه کتاب عالم است خود بالقوه انسان کامل و مظهر حقیقت محمدیه محسوب می‌شود و نهایت کمال او در این است که به این جامعیت بالقوه فعلیت ببخشد.

۳- وفاداری به امانت و تذکر عهد، یگانه غرض خلقت و عالی‌ترین نقش تفکر است. جوهر اصلی تفکر، تذکر است.

ماحصل بحث

شایگان علت رویکرد خاطره زدای غرب را در رد معرفت شناسی می‌داند. غرب طبیعت را از وجودی مقدس تفریق کرده است و آن را به روابط علت و معلولی تبدیل کرده است. در نتیجه تضاد فلسفه غرب و دین امری ناگزیر است.

نکته‌ای که شایگان به خوبی از آن آگاه است انطباق فلسفه شرق با دین است که ریشه در وجود خاطره‌های ازلی در شرق دارد. اما این خاطرات ازلی در شرق ابعاد مختلفی دارد و تنها تزهد و ترک دنیا و سیر در عوالم غیردنیایی نیست.

برای شرق هم امکان بازاندیشی در خاطرات ازلی خود وجود دارد تا از این رهگذر به پیشرفت‌های مادی، رشد اقتصادی و توسعه دست پیدا کند. فضای ناامیدی حاکم بر جامعه خودمان تحت تاثیر خاطرات ازلی است. اما خاطرات ازلی ما غنی‌تر از آموزه‌های جاری در جامعه است. مولانا با استناد به آیه‌ای از قرآن می‌گوید:

ناامیدی را خدا گردن زده‌ست، چون گنه مانند طاعت آمده است (مثنوی، دفتر اول) آیه‌ی مدنظر او از سوره فرقان است:" ... یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ... " (فرقان/۷۰).

بشارت حیرت‌آوری است. ممکن است یعنی؟ قـدرت انسان، متنـاهی و محـدود، و قـدرت حق تعـالی، نامتنـاهی و نامحـدود است. قرآن می‌فرماید: «.. إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ...» (بقره/۲۰).

قرآن در همین معنا اشاره دیگری نیز دارد: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ...» (هود/۱۱۴).

این دو آیه از حقیقتی در جهان و سنت‌های حاکم در آن خبر می‌دهند. از سرشتِ تبدیل‌گرِ خیر. روی آوردن به خیر، عطف به ما سبق هم می‌شود. قدرتی در نهاد خیر است که به گذشته نیز تسرّی می‌یابد و در این نگاه، امیدی بی‌کران نهفته است. در این معنی مولانا هم انسان را مخاطب قرار میدهد: "امید از حق نباید بُریدن که «إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ». امید سرِ راهِ ایمنی است. اگر راه نمی‌روی، باری، سرِ راه را نگهدار. مگو که «کژی‌ها کردم». تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نمانَد. راستی همچون عصای موسی است؛ آن کژی‌ها همچون سِحرهاست:، چون راستی بیاید، همه را بخورَد...، چون راست شوی آن همه نمانَد. امید را، زنهار، مَبُر." (فیه ما فیه، تصحیح فروزانفر، ص۲۲، نشر نگاه)

این تصویر و تلقّیِ بی‌اندازه رهایی‌بخش و امیدآفرین، از ثمرات اختصاصی ایمان دینی اصیل است که با تکیه بر خاطرات ازلی منبعث از فرهنگ اسلامی-ایرانی ما، زمینه تحرک و پویایی و نشر امید را در جامعه فراهم می‌کند.

کانون بلاتکلیفی ما

زیاده‌روی تفکر تکنیکی، آگاهی و بیداری‌ای در مغرب زمین به وجود آورد و آن‌چه وضع ما را مقابل غربی‌ها آسیب پذیرتر می‌کند این است که در برابر تحرک تمدن غربی منفعلیم یعنی از الگو‌های غربی تقلید می‌کنیم و می‌کوشیم از قافله تاریخ عقب نمانیم.

کانون بلاتکلیفی ما از دیدگاه شایگان سرگردانی بین خاطرات ازلی شرق و مدرنیته غربی است. خطری که استقبال از این میهمان ناخوانده (غرب یا تجدد) به همراه دارد، در توهم مضاعف جلوه گر می‌شود، توهمی که دوره فترت؛ دورة «نه آنی» و «نه اینی» است. یعنی نه به کانون تفکر غربی راه داریم و نه به خاطرة قومی خود.

این موضوع حاصل دو ناآگاهی است: ناآگاهی از تقدیر تاریخی غرب و ناآگاهی از ماهیت سنت خودی. خاطره قومی ما رو به زوال است و آنچه اکنون برای احیای خاطرة قومی اهمیت پیدا می‌کند، آموختن تفکر انتقادی است. این طرز اندیشیدن هنوز در ما قوام نیافته است.

پس ما به یک اعتبار به آموزش غربی روی آورده‌ایم که در پرسش مداوم است، اما سلاح اصلی آن را که شیوه تفکر انتقادی و تحلیلی است، اختیار نکرده‌ایم و ازسوی دیگر با خاطره قومی نیز بیگانه شده‌ایم. در چنین وضعی، تفکر ما محمل و موضوعی ندارد و به هیچ کانونی متصل نیست. چار۰ کار به زعم شایگان، در احیای خاطره قومی به همراه اتخاذ تفکر انتقادی و تحلیلی است.

لزوم گفتگو

از منظر شایگان، شرایط مناسب برای حفظ هویت ایرانی در دو صورت مهیا می‌شود: اول برقراری یک گفتگو با خاطره ازلی خود و سپس گفتگو با غرب. همان گونه که شایگان مطرح می‌کند: غرض از گفتگو با خاطره ازلی برانگیختن تصنعی گذشته و تقلید صورت‌های خالی از هر مضمون نیست. سنت‌گرایی کهنه پرستانه هم موردنظر نیست.

از سویی، گفتگو با غرب نیز ضروری است، زیرا ما در سرنوشت خود با دنیای غرب شریک هستیم و خطری که هویت ایرانی را تهدید می‌کند لاجرم باید ما را وادار به شناخت تمدن معارض خود کند زیرا ما نه تفکر علمی و صنعتی را آفریده ایم و نه خود را با شیوه‌های جدید زندگی تطبیق داده ایم در نتیجه نتوانسته ایم خود را علیه این هجوم مجهز و مصون سازیم. بنابراین، اگر نتوانیم به باطن روح غرب نفوذ کنیم، خطر دوچندان خواهد شد.

شایگان با تصریح بر این امر که وضعیت جهانی آشفته است، چون جهان مختلط و رنگارنگ شده است و ما شاهد تکوین مدلی از انسان چهل تکه ایم که محصول تمام جهان‌های فکری است و ما را با پدیده چندگانگی فرهنگی مواجه کرده است. شایگان با معرفت‌شناسی سیال و توجه به دگرگونی در ایران، تصویری از فضای فرهنگی به دست داده است که تصویری از توجه همدلانه به هویت و ملی‌گرایی به جای رویکرد «قوم محورانه» است.

تصویری قابل اعتنا و امیدوار کننده از گفتمان جدید تفکر ایرانی که با دگرگونی تحولات ذهنی و عینی جهان معاصر همراه شده است و می‌تواند از حصار تنگ ناکامی معرفت شناختی و فرمالیسم سیاسی جریان‌های قبلی فاصله بگیرد.

کوتاه سخن آنکه از دیدگاه شایگان ما غرب را درست مطالعه نکرده و درست درنیافته ایم. پیشنهاد شایگان آن است که باید دوباره مدرنیته غربی را بفهمیم و آن را بومی کنیم. تاکید داریوش شایگان بر آگاهی از غرب است. بحث از این نیست که شما تحت تاثیر غرب قرار بگیرید، یا آنچه در دوران قاجار به آن فرنگی‌شدن می‌گفتند. بحث لزوم آگاهی از مفاهیم و نهاد‌ها است. نهاد‌هایی که امروزه جهانی شده‌اند و ما در این فضای میان فرهنگی ناگزیر از زندگی با آن‌ها هستیم.


منبع: کتاب بت‌های ذهنی و خاطره ازلی، داریوش شایگان، تهران، نشر فرزان روز، ۱۳۹۳

*دانشجوی كارشناسی ارشد مديريت شهری؛ دانشگاه تهران

ارسال نظرات