صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

قهرمان‌سازی از مصدق، خاتمی، ظریف، فرهادی و پشتبندش کوبیدن آن‌ها و لگدمال نمودن تمامی دستاورد‌های ملی و بین المللی مفاخری که به قیمتی گزاف بدست آمده اند، جز با شیطنت و خباثتی که از سوی لابی‌های معاند با فرهنگ و آداب این ملت که آبشخور سیاسی و نحله‌های فکری مغرضانه‌ای دارند، هیچ توجیه و تفسیر دیگری ندارد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۳ - ۲۷ تير ۱۴۰۰

قدرت مظاهری؛ در حاشیه‌ی فستیوال سینمایی کن، اصغر فرهادی چهره‌ی بین المللی سینمای ایران طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام می‌کند محدودیت‌هایی برای فعالان فضای مجازی در داخل ایران وجود دارد.

مترجم نشریه‌ی ورایتی از این عبارت، تعبیر "حکومت سرکوبگر" را برداشت کرده و آن را بر روی سایت خود قرار می‌دهد. با نشر و بازنشر این خبر در کنار مراسم افتتاحیه‌ی فیلم که با موسیقی "مرغ سحر" همراه است، مخالفان خارجی و منتقدان داخلی حاکمیت ایران شروع به تحسین و تمجید از فرهادی نموده و او را تا آستانه‌ی قهرمانی فراملیتی بالا می‌برند.

تعابیری، چون "اصغر قهرمان"، "فرهادی دلاور"، "اصغرآقای همیشه ماندنی"، "فرهادی، مردی برای تمام فصول"، "مرد، فقط فرهادی" و تعاریف و واژه‌های اغراق آمیز و پرطمطراق دیگری بصورت خطابه و کامنت در فضای مجازی – فضایی که فیلم قهرمان نیز در بستر آن روایت می‌شود ـ رد و بدل می‌شوند تا از فرهادی و قهرمانش، قهرمانی دیگر ساخته و در انتظار بروز و ظهور او برای رفع مشکلات شان بنشینند.

دیری نمی‌گذرد که فرهادی در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دیگری، استفاده از واژه‌ی "سرکوبگر" را نفی کرده و آن را ناشی از عدم فهم و استنباط صحیح مترجم نشریه از فحوای کلام خود می‌داند. همچنان، خود را از سیاسی کاری و دادن بیانیه‌ی سیاسی تبرئه نموده و ضمن دفاع از تمامی عوامل فنی و غیرفنی فیلم، پیشینه و سوابق فردی آن‌ها را عنصری شخصی و خصوصی اعلام می‌کند.

با این بیان فرهادی، فیلمسازی دیگر – رسول اُف – با ارائه‌ی کامنتی او را به نازیسم متهم کرده و استفاده از آیشمن را برایش مثال می‌آورد. با این کامنت و نظریه، ناگهان لشکر تحسین کنندگان، در چرخشی عجیب و نگران کننده بر فرهادی و فیلمش تاخته و او را عنصری نامطلوب می‌نامند. "نان به نرخ روز خور"، "آشغال عوضی" و مواردی از این قبیل، محترمانه‌ترین اوصافی هستند که از سوی این دسته از افراد به فرهادی و تیمش حواله می‌شوند. فحش‌های ناموسی و ناسزا‌های هتاکانه‌ی دیگری که او و خانواده اش را نشانه می‌روند، قابل بازگویی در این یادداشت نمی‌باشند.

این یادداشت، در دفاع یا جانبداری از فرهادی، قهرمان و یا هر جریان فکری خاصی نیست. قصد این نوشته‌ی کوتاه، صرفا یادآوری روایت و شعاری دیرینه در اذهان تمامی ایرانیان است که در خلوت و جلوت از روزی به نام بیست و هشت مرداد سی و دو حکایت می‌کنند که در نیمی از آن شعار "زنده باد مصدق" در کوی و برزن طنین انداز می‌شود و نیم دیگر آن "مرده باد مصدق" همان مردم، گوش فلک را کر می‌کند.

آسیب بزرگی که این رویه در فرهنگ و آداب اجتماعی ما بر جای می‌گذارد، تا سالیان سال قابل ترمیم نبوده و نسل آینده را نیز دچار تناقض و پاردوکسی تاثربرانگیز خواهد کرد. قهرمان‌سازی از مصدق، خاتمی، ظریف، فرهادی و پشتبندش کوبیدن آن‌ها و لگدمال نمودن تمامی دستاورد‌های ملی و بین المللی مفاخری که به قیمتی گزاف بدست آمده اند، جز با شیطنت و خباثتی که از سوی لابی‌های معاند با فرهنگ و آداب این ملت که آبشخور سیاسی و نحله‌های فکری مغرضانه‌ای دارند، هیچ توجیه و تفسیر دیگری ندارد.

شبکه‌ی تلویزیونی ایران اینترنشنال که تامین منابع مالی اش از سوی عربستان سعودی انجام می‌شود، نخستین بار با دامن زدن به این موضوع سعی در ایجاد شکاف میان دگراندیشان فضای رسانه‌ای و صاحبنظران فرهنگی و هنری داشت که باتوجه به عدم عمیق بودن سطح نگرش بسیاری از فعالان این حوزه، به موفقیتی نسبی نیز دست یافت.

با توصیف و تفسیر آقای رسول اُف و تاییدکنندگان شان، بایست استاد شجریان که قطعاتی در تحسین انقلاب اجرا نموده، آقای فردوسی‌پور و دیگرانی که در هر مقام و منصبی به ارتقاء پایه‌های نظام کمک نموده اند، مورد تفتیش و تهدید قرار گیرند.

استفاده‌ی کارگردان از هر یک از عوامل اثرش می‌تواند آزادانه و در راستای آزادی عمل حرفه‌ای او تعبیر شود. آقای رسول اُف یا هر انسان عاقل دیگری اگر خدای ناکرده به بیماری صعب العلاجی دچار شوند، آیا به دنبال متخصص‌ترین و حاذق‌ترین پزشک مورد اعتمادشان می‌گردند یا اینکه اگر این پزشک حاذق از لحاظ فکری و عقیدتی با آن‌ها همخوانی نداشتند، صرفا به دلیل عدم تطابق عقیده، او را کنار می‌گذارند؟!

مثال‌های بیشمار دیگری در این راستا می‌توان ارائه داد که از این مقال خارج است. نگارنده بعنوان شاگرد کوچکی که در محضر استاد عزیزم اصغر فرهادی در کنار درس فیلمنامه، اخلاق و انسانیت آموخته ام، ایران و هر ایرانی را مدیون نگاه و اندیشه‌ی بزرگ او می‌بینم. اندیشه و تفکری که شاید برای ما که معاصرش هستیم، کمتر جلوه کند، اما بی گمان آیندگان، بر هم عصر بودن ما با ایشان برای خودشان غبطه خواهند خورد.

یادمان نرود که سارقانی قهار مجسمه‌های مفاخر عزیز کشورمان را از میادین و پارک‌ها به سرقت می‌بردند بدون اینکه به ارزش معنوی آن‌ها واقف باشند. با رویه‌ای که نخبگان مان در پیش گرفته اند، این بار به جای مجسمه و تندیس، نام و یاد و موجودیت این گرانمایگان در معرض خطر و تهدید است. فرهادی با "قهرمان" زوایای دیگری از رسوب ضدارزش‌ها در مناسبات فرهنگی را یادآور می‌شود. ضدارزش‌هایی که حالا خود فرهادی را نیز در جایگاه "قهرمان" می‌نشاند تا به یکباره و با سازی کوک شده از حسرت و حسادت، او را واژگونه کند.

چنین مباد ...

ارسال نظرات