واقعیت صحنه همیشه از آنچه فکر میکنیم، بزرگتر است. شاید در نام و روی کاغذ، وزیر خارجه دولت سیدابراهیم رئیسی شدن کار سهلی به نظر بیاید؛ اما در واقعیت حتما وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران شدن، کار سختی است؛ زیرا قرار است فرد جدید جانشین محمدجواد ظریف بشود. با همه انتقادها و اعتراضها و تخریبهایی که در هشت سال گذشته نثار او شد، نمیتوان سختی کار او را نادیده گرفت. او در همه سالهای وزارتش با ارتشی در داخل و ارتشی در خارج در حال جنگ بوده؛ اگرچه شغلش دیپلماسی بوده است.
به گزارش شرق، کمتر از یک ماه دیگر ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور منتخب، باید اسامی اعضای کابینهاش را برای رأی اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی کند. درباره اغلب وزرایی که او قرار است به کار بگیرد، تصویر روشنی وجود ندارد؛ اما بازار گمانهزنیها داغ است و اهالی هر حوزهای با اسامی متفاوت و گاه غریبی برای نشستن روی صندلی وزارت مواجه میشوند.
وزیر خارجه دولت سیزدهم کیست؟ این حتما سؤال مهمی است. چه کسی قرار است بالاخره شاخ غول تحریمها را بشکند؟ آیا قرار است اساسا این غول، کمر خم کند یا نه؟ چه کسی قرار است با قارچ بزرگی که در افغانستان روییده، مواجه شود؟ اساسا میخواهد مواجه شود یا در سکوت با آن کنار آید؟ مسئول تنظیم رابطه با شرق و غرب جهان، کشورهای خلیج فارس و منطقه پرآشوب خاورمیانه قرار است چه کسی باشد؟ اساسا فرد منتخب قرار است تنها مجری باشد یا شأنی از تصمیمسازی و مشورت را در نهادهای بالادستی خواهد داشت؟ و سؤال مهمتر اینکه قرار است چه کسی نماینده ۸۰ میلیون ایرانی باشد و از منافع آنها در جهان صیانت کند؟ آیا اساسا قرار است چنین اتفاقی رخ دهد یا تنها منافع رأیدهندگان ارجح است؟ همه اینهاست که نشان میدهد جانشین محمدجواد ظریف بودن کار سختی است؛ همانطور که برای او سخت بود وقتی با وزرای خارجه قوی تاریخ ایران از قبیل محمدعلی فروغی مقایسه میشد.
آنچه بیش از همه گمانهزنی درباره وزیر خارجه آینده را سخت میکند، اعلام استقلال رئیسجمهور منتخب از جریانات سیاسی شناختهشده کشور است. اگرچه نزدیکی جریان فکری او به طیف اصولگرا را نمیتوان نادیده گرفت؛ اما انشعابهای متفاوت، سختگیری و سهلگیریهای این طیف در مواجهه با جریانهای داخلی و خارجی -که نمونه خاصش را میتوان در سالها ناسزاگفتن به برجام و اکنون مدعی آن بودن دید- جمعبندی را سخت میکند.
اما وزیر خارجه آینده حتما تابعی از چینش کلی کابینه است؛ بهویژه جایگاهی که احتمال دارد دولت رئیسی برای سعید جلیلی در نظر بگیرد؛ کاندیدایی که دو روز قبل از انتخابات به نفع او از ادامه رقابت انصراف داد. سعید جلیلی مدعی کار و تجربه در حوزههای دیپلماتیک است و نشانهاش دبیری او بر شورایعالی امنیت ملی و هیئت مذاکره ایران در دولت احمدینژاد است. اگرچه باید دید او مایل به ادامه کار در دولت سایهاش است یا بالاخره نوشتن املا را آغاز میکند تا دیگران غلطهای او را بگیرند.
جلیلی در کسوت ریاست بر شورایعالی امنیت ملی یک یار همیشگی داشته که در جریانات مذاکرات حضور فعال داشت، آنهم علی باقریکنی است. فردی که سابقه کار در حوزه آمریکا و اروپای وزارت خارجه در دولت احمدینژاد را دارد و اکنون در بازار شایعه نام او بهعنوان وزیر خارجه احتمالی مطرح است؛ اما آنچه به این شایعه قوت میبخشد، استقرار موقت علی باقریکنی در وزارت خارجه برای انتقال اطلاعات و برنامههای کاری از وزارت خارجه ظریف است.
باقریکنی در اولین ملاقات خارجی رئیسی بعد از انتخابش با وزیر خارجه هند نیز حضور داشت. شاید این تصویر در تمام چهار سال آینده تکرار شود و او را همراه همه میهمانان خارجی در ملاقات با رئیسجمهور ببینیم. باقریکنی در همه این سالها با طیف اصولگرا محشور بوده، از معاونت سعید جلیلی به معاونت ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه رسید، معاون بینالملل و دبیر ستاد حقوق بشر. از سالهایی که مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران بوده، تاکنون محاسن سپید کرده و همچنان رابطه چندانی با رسانهها ندارد و مصاحبه مفصلی با او نمیتوان یافت تا با نظراتش آشنا شد. املای نانوشته هم که حتما غلطی ندارد.
باقریکنی یک امتیاز بزرگ دارد که برای دولت رئیسی میتواند جذاب باشد. او عضو یک خانواده بزرگ مذهبی است و حتی وصلت او نیز با خانوادهای مذهبی بوده است. او برادرزاده محمدرضا مهدویکنی است، روحانی مورد وثوقی که در سالهای آخر حیاتش نقش مثبتی در ایجاد تعادل بین جریانهای سیاسی ایفا میکرد.
علی باقریکنی مانند سعید جلیلی و همفکرانشان از طیف تحصیلکردگان دانشگاه امام صادق است که به نظر میرسد جایگاه خوبی در دولت سیزدهم خواهد داشت. چراغانی و شربتدادن دانشجویان دانشگاه در میانه کرونا و کارزار انتخاباتی مقابل دانشگاه امام صادق شاهد کوچکی از این آینده پیشرو بود.
حسین امیرعبداللهیان نیز گزینهای است که طیفی از اصولگرایان علاقهمند انتخاب او بهعنوان وزیر خارجه هستند. اگرچه خودش این احتمال را رد کرده و بعد از انتخابات سال ۹۶ نیز در پاسخ به سؤال من که آیا گزینه آقای رئیسی برای وزارت خارجه بودید، پاسخ داد که افراد دیگری نزدیکتر از او به آقای رئیسی هستند (نقل به مضمون از مصاحبهای که در روزنامه «شرق» چاپ شده است).
اما امیرعبداللهیان چند امتیاز دارد. با ساختار وزارت خارجه آشناست، اطلاعش از مناسبات منطقهای و تسلطش به چند زبان، جزء امتیازات اوست و نهاد همکار وزارت خارجه یعنی سپاه قدس نیز رابطه خوبی با او دارد. البته به نظر میرسد کابینه سیزدهم حتما فردی مورد قبول این نهاد را به وزارت خارجه منصوب میکند؛ اما حسین امیرعبداللهیان در بین کشورهای منطقه نماد چندان مثبتی در رابطه آنها با جمهوری اسلامی ایران نیست و همین تصویر نهچندان مطلوب میتواند روی رابطه با اروپا و آمریکا نیز تأثیر بگذارد. امیرعبداللهیان سفیر ایران در بحرین بوده، معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه دولت احمدینژاد بود؛ اما در دولت اول روحانی نیز ابقا شد.
یکی دیگر از گزینههایی که این روزها در بین دیپلماتها اسمش بهعنوان وزیر خارجه آینده شنیده میشود، مهدی صفری است. دیپلماتی با سابقه سفارت در روسیه، اتریش و چین. او در همه این سالها در حوزههای مختلف از آسیا تا اروپا و حوزه اقتصادی کار کرده است. او در دولت دهم، بعد از علی باقریکنی به سمت معاونت اروپایی وزارت خارجه منصوب شد؛ طیفی از دیپلماتها که با منوچهر متکی و همکارانش کار کردهاند. اگرچه سن و وضعیت صفری این را به ذهن متبادر نمیکند که او چابکی مورد نیاز وزیر خارجه را داشته باشد، بااینحال اسم او در برخی محافل شنیده میشود.
برخی مطلعان این حوزه معتقدند عباس عراقچی نیز گزینهای است که روی میز رئیسجمهور منتخب برای وزارت خارجه است. اگرچه گزینه عاقلانهای به نظر میآید؛ اما بسیار بعید به نظر میآید. البته در عالم سیاست و بدهبستانهای سیاسی نباید هیچ احتمالی را نادیده گرفت.
عباس عراقچی را میتوان پرتلاشترین دیپلمات فعلی ایران دانست. او به اندازه ظریف به مباحث حقوق بینالملل اشراف دارد و برجام را از نقطه صفر تا صد به خوبی میشناسد. اگرچه برای دولت رئیسی در فضای سیاسی داخلی کمهزینه نخواهد بود که عراقچی را برای وزارت خارجه پیشنهاد کند؛ اما میتواند انتخاب خوبی باشد. حتی ابقای او بهعنوان معاون وزیر خارجه نیز میتواند بازوی کمکی خوبی برای وزیر آینده باشد. اگرچه قانونا معاونان وزیر لازم نیست به تأیید رئیسجمهور برسند؛ اما عرفا درباره وزارت خارجه این کار صورت میگیرد.
آقای عراقچی تاکنون تأیید محمود احمدینژاد و حسن روحانی، دو رئیسجمهور از دو طیف متفاوت فکری را به دست آورده، بعید نیست که تأیید ابراهیم رئیسی را نیز به دست آورد. بد نیست یادآوری کنم که عراقچی از فروردین ماه تاکنون با تأیید مقامات ارشد نظام در حال هدایت مذاکرات در وین است و این یعنی او در سطح بالایی از مقبولیت در نظام برخوردار است.
عراقچی در جلسه ظریف با رئیسی که بعد از انتخابات برگزار شد، نیز حضور داشت. شاید همه این پتانسیلها آقای عباس عراقچی با آن کیف سیاه کوچک را که لای بازوانش جا میدهد، کاندیدای نشستن بر صندلی وزارت کند، اگر نه، در همان سمت معاونت سیاسی باقی بگذارد.
کاظم غریبآبادی، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نیز گزینهای است که اسمش شنیده شده، او البته دیپلماتی است با سابقه کار در حوزه خلع سلاح، اما بخت با او یار بوده و همکاری با آقای رئیسی را در سمت معاونت بینالملل و قضائی حقوق بشر آزموده است. آنهم زمانی که سالها این سمت به نام محمدجواد اردشیر لاریجانی نوشته شده بود؛ اما با افول خاندان لاریجانی در قوه قضائیه، او نیز از سمت خود کنار گذاشته شد.
غریبآبادی اگرچه فردی سیاسی به نظر نمیآید؛ اما اظهاراتش در همین دو سمت اخیری که داشته نشان میدهد او میتواند دستورات را بهخوبی و در چارچوب تعریفشده اجرا کند؛ اما ناگفته پیداست که این سطح از کاربلدی در اجرا، امتیاز بالایی برای تصدی وزارت خارجه به فرد نمیدهد.
اگرچه بعید به نظر میرسد که تا یک ماه دیگر، افراد دیگری هم به این اسامی اضافه شوند؛ اما نمیتوان به قطعیت گفت وزیر خارجه آینده یک نفر از همین اسامی باشد. چینش کلی کابینه شاید کاندیداها را متأثر از تغییراتی کند که صبح روز تحلیف همه را غافلگیر کند.
آقاي عراقچي در بين اين گزينه ها بهترين هستند.
1- قسم حضرت عباس و پیروی از علوم و منش اهل بیت مبنی بر باور و یقین و ایمان و اعتقاد به شیوه ی حکومت اسلامی شیعی و اداره ی کشور بر اساس آموزه های اسلام ناب و دوری از تفریط و افراط و التقاط و عناصر و عوامل ناشی از آن ها
2 - رعایت دقیق مصداق آیه ی شریفه ی بینهم یعنی جذب حداکثری دوست مومن اعم از تمام جریان های سیاسی حتی مخالف و منتقد و ممتنع و دفع حداقلی نیروهای داخلی ولو مخالف و منتقد و جدا سازی آن ها از عناصر و عوامل دشمن به معنای واقعی کلمه و مزدور
3 - باور به اشاره ی مستقیم آیه ی سوره فتح مبنی بر شعار ما می توانیم و عمل جدی به آن و این که کشور ایران سراسر ثروت منابع است و استفاده حداکثری از تمام ظرفیت های موجود و بالقوه و بالفعل در جهت اداره ی کشور و پیش برد اهداف متعالی انقلاب و نظام در راستای اعتلای ملت و کشور و نظام و پاک سازی و سالم سازی فضای عمومی کشور از عناصر و عوامل شیطلانی و ناشی از آن
4 - قسم بینی و بین الهی مبنی بر قول و وعده صادق یعنی یا قولی الکی به ملت داده نشود اما اگر مسئولی در هر رده قولی داد الزاما متعهد به انجام عملی آن باشد تا امید و اعتماد عمومی نسبت به آینده ی و افق روشن به ملت و کشور و نظام بر گردد و فرآیند اداره و تعالی کشور زود تر محقق شود
بر همین 4 پیش شرط قطعا رئیسی سخت تحت فشار است تا هم در چینش کابینه ی واقعا فرا جناحی از او به نیکی یاد شود هم تمرات دولت مردمی که هم مانند دولت رجایی خواهد بود مورد توجه و اقبال همه ملت قرار بگیرد
پس رسانه ها نباید در گیر فضای شیطنت آمیز قرار بگیرند و از حالا بد بینی و به تبع آن نا امیدی را با شایعاتی نظیر کابینه ی افراطی یا دولت افراطی و ... به ملت القا کنند چون واقعیت نداشت و ندارد