صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۹۳۳۸۴
محمد مهدی همت، فرزند شهید همت، دلنوشته‌ای خطاب به رئیس جمهوری منتخب در روزنامه جام جم نوشت.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۹ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۰

محمد مهدی همت، فرزند شهید همت، دلنوشته‌ای خطاب به رئیس جمهوری منتخب در روزنامه جام جم نوشت.

در این دلنوشته آمده است: جناب آقای رئیسی! رئیس‌جمهور منتخب تمامی مردم ایران اسلامی، یقین دارم از دیروز صبح، سونامی آدم‌ها و پیام‌های تبریک به سوی شما روانه شده و به احتمال زیاد خسته‌تر از آن هستید  که همه آنها را بخوانید، هرچه هست این یک پیام تبریک نیست. این خطابی است از بنده خدا که بدون لکنت با بنده دیگر خدا حرف می‌زند و این توصیه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است.

وقتی با آخرین نفر برای شرکت در انتخابات چانه می‌زدم، انگار داشتم ذره‌های کوچک بذر امیدی که در دلم بود را نصف می‌کردم و آن نیم بذر باقیمانده لای گلایه‌ها را با هزار امید در دل دیگری می‌کاشتم. نمی‌دانم به شما رأی داد یا نه، اصلا مهم نیست. حتی مهم نیست خودم به شما رأی دادم یا نه. آنچه مهم است اما امروز شما رئیس‌جمهور منتخب من و او هستید؛ همان‌گونه که رئیس‌جمهور منتخب آنهایی هستید که رأی ندادند. حتی آنها که تلاش کردند کسی رأی ندهد، شما رئیس‌جمهور آنها هم هستید.

آقای رئیس‌جمهور منتخب! لطفا بلند شوید، بایستید و به ما تبریک بگویید. به ما که هر چه داشتیم آبرو کردیم و ریختیم در صندوق‌ها تا شاید فرجی بشود و این دیواری که بین ما ایستاده است را برداریم و به هم نزدیک‌تر بایستیم. ما مردمیم؛ مردمی که انتخاب کردند انتخاب کنند. ما انتخاب کردیم با هم باشیم.

لطفا این بار پیش از آنکه به هوادارانتان تبریک بگویید، به طلبکارانتان تبریک بگویید. به آنها که انتخاب دیگری داشتند اما همه به‌اتفاق، راه جمهوریت را پیش گرفتند و طوری پای صندوق ایستادند که انگار تنها راه‌حل باهم‌بودن بود. بلند شوید و بگویید من حاصل آن راه‌حل هستم و اجازه نمی‌دهم دانه‌های امید به درخت‌های تناور ایمان تبدیل نشود.

ما خسته‌ایم. آنقدر دریای تحقیر و بی‌اعتنایی توی سرمان را موج‌زده کرده که به هر ساحلی پناه می‌بردیم. بی‌آنکه امید روشنی داشته باشیم، روزهای پیش رو را می‌شمردیم. شما اما نشان بدهید هر ساحلی نیستید. ما را بغل کنید و با ما حرف بزنید. با ما که با دولت آنقدر غریبه شده بودیم که بعضی‌هایمان در زمستان کرونازده یخ بستیم و گلایه‌هایمان آنقدر زیاد بود که نای رأی‌دادن نداشتیم و جا ماندیم. بعضی از ما فقط یک هم‌کلام می‌خواستند تا «ها»ی نفسش از این سرما نجاتشان بدهد، اما نبود.

به همه بگویید، از ما خیلی‌ها بودند که رأی ندادند، اما دشمنی نداشتند. بگویید از این خانواده اگر برادری به جشن برادری نرفته، خانواده هنوز همان است که بود. به مردم بگویید ما با هم برادر می‌مانیم. ما در این جامعه مدرن و فردگرا بیشتر از هر چیز به برادر احتیاج داریم وگرنه رئیس‌جمهور قبل از شما بود، بعد از شما هم خواهد آمد. ما یک نفر می‌خواهیم که برادری کند. به آن آخرین نفر گفتم اگر شیشه‌ای می‌شکنی، شیشه خانه خودمان است. همان‌طور که اگر گلی بکاری، در حیاط خودمان سبز می‌شود. به ما بگویید آن حرف‌ها که به هم گفتیم، اشتباه نبود.

مادرم یک قانون داشت که می‌گفت در این خانه سفره یک بار پهن می‌شود. هر کسی که هست بیاید، حتی اگر قهر باشد. ما قهر بودیم اما می‌آمدیم و به حرمت نان و نمک دوباره با هم آشتی می‌کردیم. قهر در خانه ما روزشمار نداشت. همان ساعت اول که قهر می‌کردیم دلمان برای هم پر می‌زد. حالا اما سال‌هاست خیلی‌ها از هم خبر نداریم.

آقای رئیس‌جمهور! آقای سید ابراهیم! ما دلمان برای هم تنگ شده است. دلمان برای آن همکلاسی‌ها، آن هم‌خانه‌ای‌ها، آن همکارها، آن همسایه‌ها، دلمان برای آنها که رأی نداده‌اند، تنگ شده است. به آنها بگویید خانه خودشان است. بگویید بیایند و بنشینند. سفره‌های کوچک مردم را به سفره بزرگ ایران وصل کنید. دوباره باید همه سر یک سفره بنشینیم. شاید دوباره نان و نمک خیلی چیزها را یادمان انداخت.

ما به شما تبریک نمی‌گوییم، چون شما پیروز نشدی. حکایت شما حکایت آن دونده ماراتنی است که تازه برای دویدن انتخاب شده و به خط شروع رسیده است. ما هر چه در توان داریم برای شما دعا می‌کنیم. هر بار می‌رویم مشهد، نایب‌الزیاره‌ می‌شویم، اما شما تا خط پایان و پیروزی هنوز خیلی راه دارید. آن روزی که از آن روبان رضایت خدا و مردم رد شدید، تبریک ما را خواهید داشت. فقط در این راه به این فکر کنید که آن سوی خط پایان، حاج همت‌ها و حاج قاسم‌ها هستند که رسیده‌اند و ما، شما و هر کس دیگری که برای خدا به مردم خدمت می‌کند را نگاه می‌کنند؛ شهدایی که پیش‌تر عبور کرده‌اند.

ارسال نظرات