جعفر گلابی روزنامه نگار و تحلیلگر اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: از هر زاویه که نگاه کنیم رایدادن خیلی مهم و زیباست. رایدادن هم حق هر شهروند و هم وظیفه ملی و اخلاقی و هم یک افتخار و عمل متمدنانه است. کاملا روشن است که هرچه رایدادن جدیتر و متضمن تاثیر باشد ارزش بیشتر پیدا میکند و هر چقدر بلااثر و تزیینی باشد فاقد انتفاع برای فرد و جامعه میشود.
یک شهروند با رایدادن آگاهی، شعور، هویت و ثبات داخلی میهن خود را به جهان نشان میدهد و هر بار به رفع عیبهای درونی و خلأهای داخلی همت میگمارد، اما رایدادن مسوولیت واقعی و عملی هم دارد. هر شهروندی که به کاندیدایی رای میدهد در قبال عملکرد او عرفا و اخلاقا مسوول است و کسی که با علم به عدم کفایت یک نامزد به او رای دهد در واقع کاری ضددینی و ضدمیهنی کرده است.
یک شهروند مسوول و آگاه در میان کاندیداهای ریاستجمهوری به تحقیق و تفحص میپردازد تا بهترین را انتخاب و به او رای و قدرت دهد. ولی اگر همین شهروند در میان کاندیداها فرد مورد نظر خود را نیابد چه کار باید بکند؟ چگونه میشود انسان بداند که افراد حاضر توان و دانش و اراده و مشاوران و کفایت لازم را ندارند و در عین حال پای صندوقهای رای حاضر و به چنین فردی رای دهد و در مشکلاتی که از این طریق متوجه کشور میشود خود را سهیم کند؟ فکر نکنم هیچ مجتهدی به رای بدون علم یا علم به ضرر فتوا دهد.
اما از آنسو هم ماجرا ساده نیست، یعنی رای ندادن هم بدون اشکال و خالی از ضرر و خسارت برای کشور نیست. ما در شرایط بسیار ویژهای به سر میبریم و انواع رقابتها و تخاصمها و چالشهای سیاسی و اجتماعی متوجه درون و برون کشور است. افزون بر آنها و مهمتر از همه چالشها و معضلات سیاسی و اجتماعی آسیبهای فزاینده طبیعی از خشکسالی گرفته تا زلزله و سیل و آتشسوزی جنگلها وجود دارند و کشور ما را تهدید میکنند و متاسفانه میهن ما یکی از بلاخیزترین کشورهای جهان است.
رای ندادن و ریزش مشارکت مردمی در انتخابات افزون بر افزایش چالشهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی همدلی و همبستگی و انگیزه جمعی برای مقابله با تهدیدهای طبیعی را هم سست میکند و محوریت دولت برای ایجاد سدی عظیم و خللناپذیر در برابر ناملایمات پیش رو را بهشدت تضعیف خواهد ساخت.
دولتی که مستظهر به حمایت بسیار بالا و واقعی مردم نباشد با هر میزان از توانایی و پشتکار و دانش و اراده از پس مشکلات بزرگ برنمیآید. مطابق انواع نظرسنجیها و دیدهها و شنیدههای میدانی در حال حاضر آن شور و هیجان مردمی بالا برای حضور در انتخابات احساس نمیشود و از همین حالا هیجان و تحرک ایرانستیزان خارجی برای بهرهبرداری از کاهش احتمالی مشارکت مردم قابل مشاهده است. این مشکل کمی نیست و حتی در غیاب خشونتطلبان و قلدرانی مثل ترامپ، تهدیدآفرین خواهد بود.
اگر بیگانگان و رقیبان و حتی اغیار ضعیف منطقه احساس کنند که در ایران استحکام و اراده و همبستگی داخلی از قوت پیشین برخوردار نیست دندان طمع تیز میکنند و حتی مدعیان دوستی امتیازات فزاینده طلب مینمایند. در اکثر انتخابات برگزارشده تاکنون حضور آرام و گسترده مردم پای صندوقهای رای بسیاری از خطرها و تهدیدها را بلاموضوع کرده و انگیزه دولتهای دوست برای افزایش مراودهها را افزایش داده بود. اگر از این ناحیه استراتژیک آسیبی حاصل شود با تندترین شعارها و خط و نشان کشیدنها خلأها و مشکلات احتمالی قابل حلوفصل نیستند.
من به عنوان یک شهروند معمولی هنوز هیچ کاندیدای محترمی قانعم نکرده است که توان اداره کشور و رفع انبوه مشکلات موجود را دارد و از طرفی واقعا از ته دل از خالی کردن صحنه که نفع اصلیاش را بدخواهان ایران میبرند میترسم. مسوول این دوراهی سخت و گره کور کیست؟ چرا نباید نماینده همه سلیقهها در انتخابات حاضر باشند و هرکدامشان بخشی از جامعه را به صحنه دفاع از کشور بکشانند؟ به تعبیر بهتر و روشنتر حتی اگر رییسجمهور با اکثریت نسبی شکنندهای به پیروزی میرسید ولی در مجموع شرکتکنندگان در انتخابات بالا و چشمگیر میشدند اثرات مثبت حاصل از یک انتخابات پرمعنا و استحکامبخش پدید میآمد.
ما به دست خودمان کشور را از امکانی عظیم و انرژی فوقالعاده و سرمایه بزرگ اجتماعی محروم میکنیم وقتی به اشکال مختلف از خیر مشارکت بالا میگذریم. شاید آیندگان بر ما نبخشایند که اینچنین در قبال کشوری بزرگ و صاحب موقعیت و امکانات نامسوولانه و خودخواهانه رفتار میکنیم، شاید هنوز برای تغییر در روند انتخابات دیر نباشد و کاری بکنیم و شور و هیجانی تازه برای مشارکت بالای مردم فراهم سازیم. شاید!