صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۹۱۹۳۷
من از بدرفتاری‌های باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم. ساناز همیشه از بدرفتاری‌های مهدی گلایه می‌کرد و من می‌دانستم باجناقم بار‌ها همسرش را کتک زده است. وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل مهدی به خواهرزنم کمک کنم.
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۷ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۰

حکم مجازات مردی که متهم است با همدستی خواهرزنش مرتکب قتل باجناقش شده است، در دیوان عالی کشور تأیید شد.

به گزارش شرق، این پرونده به دلیل ادعای یکی از نزدیکان مقتول درباره فرزندان مقتول به تعویق افتاد، اما در نهایت ثابت شد آن‌ها اولیای دم واقعی هستند. عصر بیست‌و‌یکم اردیبهشت سال ۹۱ زن جوانی به نام ساناز با پلیس تهران تماس گرفت و گفت در غیاب او و دو فرزندش، شوهرش به نام مهدی کشته شده است. مأموران بلافاصله به خانه این زن رفتند و با جسد خونین مرد ۵۷ساله روبه‌رو شدند. شواهد نشان می‌داد این مرد با شلیک گلوله به سرش از پا درآمده است. جسد خونین با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به بازجویی از همسر قربانی پرداخت.

ساناز به مأموران گفت: من همراه دختر و پسرم به خانه خواهرشوهرم رفته بودیم و شوهرم در خانه تنها بود. وقتی به منزل بازگشتیم کسی در را باز نکرد. من با کلید یدک در را گشودم و با صحنه وحشتناکی روبه‌رو شدم و دیدم شوهرم کشته شده است.

پلیس در بازجویی از دو فرزند قربانی دریافت مهدی با کسی خصومت قبلی نداشته است. وقتی در ادامه تحقیقات، پلیس به اختلاف‌های دنباله‌دار مهدی و همسرش پی برد، ساناز بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما ادعا کرد از ماجرای قتل شوهرش اطلاعی ندارد و نمی‌داند چه کسی و با چه انگیزه‌ای او را کشته است.

تلاش پلیس برای افشای راز کشته‌شدن این مرد ادامه داشت، ولی کارآگاهان به نتیجه مطلوب نرسیدند. درحالی‌که شش سال از این ماجرا گذشته بود، تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه مأموران به رابطه پنهانی ساناز با یک مرد جوان به نام پیمان پی بردند. مرد جوان به‌عنوان مظنون ردیابی و بازداشت شد و پرده از جنایت خانوادگی برداشت.

پیمان به مأموران گفت: من چند سال بعد از کشته‌شدن مهدی با همسر او آشنا و به او علاقه‌مند شدم. شوهرخواهر ساناز را هم از قبل می‌شناختم و با او دوست بودم. مدتی قبل شوهرخواهر ساناز به نام کیان درحالی‌که مشروب خورده و مست بود، حرف‌های عجیبی را مطرح کرد. کیان به من گفت چند سال قبل با همدستی ساناز شوهر او را کشته و کسی ماجرا را نفهمیده است.

اظهارات مرد جوان تحقیقات را وارد مرحله تازه‌ای کرد و ساناز بار دیگر بازداشت شد. زن جوان این‌بار لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه قتل شوهرش اقرار کرد. او گفت: همسرم قبلا ازدواج کرده بود و، چون بچه‌دار نمی‌شد از همسر اولش جدا شد و با اینکه ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود، به خواستگاری‌ام آمد. او وضع مالی خوبی داشت، به همین خاطر با او ازدواج کردم، اما مهدی مرد بداخلاقی بود. او همیشه سر هر موضوعی شروع به فحاشی می‌کرد و من را کتک می‌زند. سال‌های آخر رفتار‌های او بدتر شده بود و دیگر تحمل زندگی با او را نداشتم. من هر بار که به رفتار شوهرم اعتراض می‌کردم، می‌گفت بهتر است طلاق بگیرم.

این زن ادامه داد: من و مهدی چند سال اولی که با هم ازدواج کرده بودیم او صاحب فرزند نمی‌شد. ما مدت‌ها تحت درمان بودیم و من جوانی‌ام را به پای او گذاشتم تا صاحب یک دختر و پسر شدیم، به همین خاطر هیچ‌وقت از او توقع نداشتم پیشنهاد طلاق را مطرح کند.

این زن درباره طراحی نقشه قتل گفت: یک روز با خواهرم درددل کردم و به او گفتم از این زندگی خسته شده‌ام و می‌خواهم شوهرم را بکشم. من از خواهرم خواستم تا از شوهرش کمک بگیرد. آخرین بار وقتی که همراه خواهرم و شوهرش به سفر شمال رفته بودیم از کیان کمک خواستم و با هم نقشه قتل را کشیدیم. روز حادثه در غذای شوهرم قرص خواب‌آور ریختم و به همراه دختر و پسرم خانه را ترک کردم. طبق نقشه کیان به خانه ما آمد و شوهرم را با شلیک گلوله به سرش کشت.

به دنبال اعتراف‌های این زن، شوهرخواهرش نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. این مرد گفت: مهدی مرد بداخلاقی بود. من گمان می‌کردم او به دخترم نظر دارد، به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم، چون ریختن خونش حلال بود. من با هماهنگی همسرش به خانه او رفتم و به مهدی شلیک کردم. سپس به اصفهان فرار کردم و اسلحه را نیز در زاینده‌رود انداختم. با اعتراف‌های این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای او به اتهام قتل و برای ساناز به اتهام معاونت در قتل، کیفرخواست صادر و پرونده‌شان برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در این میان خواهر قربانی ادعای عجیبی را مطرح کرد. وی گفت: برادرم نابارور بود و صاحب فرزند نمی‌شد. دختر و پسر برادرم فرزندان واقعی او نیستند که حالا به‌عنوان اولیای دم اعلام رضایت کرده‌اند.

با این ادعا ساناز بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: همسرم نابارور بود، اما تحت درمان قرار گرفت و درمان شد. با عمل ای‌وی‌اف اولین فرزندمان سال ۷۶ متولد شد. با ادعای عجیب خواهر قربانی، دستور نبش قبر صادر و انجام آزمایش DNA صادر شد، ولی فرزندان او برای آزمایش و تطبیق DNA مراجعه نکردند، آن‌ها گفتند ادعای عمه‌شان بی‌اساس است و حاضر نیستند تحت چنین آزمایشی قرار بگیرند، چون به‌لحاظ روحی و حیثیتی با لطمه مواجه می‌شوند و همه مدارک هم نشان می‌دهد آن‌ها فرزندان واقعی هستند، حتی مدارک درمانی پدرشان هم موجود است. به این ترتیب و با توجه به اظهارات ساناز که گفته بود دختر و پسرش فرزندان واقعی او و مهدی هستند، پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و کیان و ساناز از خود دفاع کردند.

در جلسه دادگاه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: با توجه به احضار دختر و پسر قربانی برای انجام آزمایش DNA آن‌ها هیچ‌کدام مراجعه نکرده‌اند، ازاین‌رو طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی و از جنبه عمومی جرم، برای متهمان درخواست مجازات دارم.

سپس کیان روبه‌روی قضات ایستاد. وی گفت: من از بدرفتاری‌های باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم. ساناز همیشه از بدرفتاری‌های مهدی گلایه می‌کرد و من می‌دانستم باجناقم بار‌ها همسرش را کتک زده است. وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل مهدی به خواهرزنم کمک کنم.

وی ادامه داد: من قتل را قبول دارم و پشیمان نیستم.

سپس ساناز در جایگاه ویژه ایستاد و اتهام معاونت در همسرکشی را گردن گرفت. این زن گفت: شوهرم مرد بدرفتاری بود. از زندگی با او خسته شده بودم و برای کشتن او از شوهرخواهرم کمک خواستم.

با پایان دفاعیات متهمان، قضات وارد شور شدند و کیان را به شش زندان و ساناز را به سه سال حبس محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد.

ارسال نظرات