تیم ملی فوتبال ایران با شکستدادن بحرین، به لطف تفاضل گل بهتر، به رتبه دوم جدول گروه سوم رقابتهای انتخابی جام جهانی در منطقه آسیا صعود کرد. همین مورد یعنی عبور مقطعی از «اماواگر» و حفظ ابتکار عمل، در واقع اگر ایران دو بازی پیشرو در این مرحله از رقابتها، مقابل کامبوج و عراق، را ببرد آنوقت بهطور قطعی از «اماواگر» عبور میکند و به مرحله دوم رقابتهای انتخابی جام جهانی میرسد.
برتری برابر بحرین، اما دلایل زیادی برای خوشحالی داشت و دارد که ملیپوشان ایران به «اندازه» به آن پرداختند. اولین دلیل برای خوشحالی اینکه ملیپوشان به روند ناکامی در خاک این کشور پایان داده و بالاخره بحرین را بردند. همانطور که دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی به آن اشاره کرد «گربه سیاه» بالاخره پشتسر گذاشته شد. مورد دوم خوشحالی برای ملیپوشان ایرانی، اما شاید همان چیزی باشد که سردار آزمون به آن اشاره کرد: پاسخ به رفتارهای نامناسب بحرینیها بهویژه بعد از هوکردن سرود ملی ایران. او میگوید به خودش قول داده بود بابت چنین رفتاری، اشک بحرینیها را درآورد. سردار آزمون در کنار درخشش مهدی طارمی، بهطور مناسب پاسخ این رفتار را دادند و شاید با خوشحالی در رختکن تیم ملی، نسبت به این مورد واکنش نشان دادند.
با وجود این برد ارزشمند، اما این سؤال مطرح میشود که واقعا پیروزی برابر بحرین «تاریخی» و شبیه به «معجزه» است؟ بهطور مشخص، آیا حرفهای شهابالدین عزیزیخادم، رئیس جدید فدراسیون فوتبال که میگوید بردن بحرین شبیه به معجزه بود، درست است؟ پیروزی برابر بحرین به همان دو دلیلی که در بالا عنوان شد، ارزشمند است، ولی سؤال مهم این است که رئیس فدراسیون فوتبال ایران بحرین را با برزیل اشتباه گرفته است؟ چطور بردن تیمی که در رنکینگ جهانی فیفا و AFC فاصلهای نجومی با فوتبال ایران دارد، معجزه است؟ آیا چنین تشبیهاتی کوچکشمردن توانایی بازیکنانی که هرکدام میلیونها دلار قیمت داشته و این روزها مشتریان گردنکلفتی دارند، نیست؟ اصلا شبیه به معجزه خواندن پیروزی برابر بحرین، سرپوشی بر مشکلات فعلی تیم ملی نیست؟ آیا صحبتهای مهدی طارمی که از وضعیت بد امکانات تیم ملی پیش از برگزاری این رقابتها گلایه کرده بود، به دست فراموشی سپرده شده است؟
درست است که تیم ملی ایران با پشتسرگذاشتن بحرین، هواداران فوتبال در ایران را خوشحال کرده است، ولی مشخصا این تیم ملی نقاط ضعفی دارد که برطرفنکردن آنها میتواند در ادامه مسیر نگرانکننده باشد. واقعیت این است که دراگان اسکوچیچ تا الان کارنامه درخشانی در تیم ملی ایران داشته و رکورد نتیجهگیری در بازیهای نخست را به نام خودش ثبت کرده، ولی او در همین دو بازی رسمی که هدایت ایران را به عهده داشته نشان داده چندان هم بر شرایط تیم ملی مسلط نیست. نه اینکه عملکردش ایراد داشته باشد یا بشود از او انتقادی کرد بلکه موضوع این است که با نگاهی واقعبینانه به شرایط تیم ملی میشود به او در ادامه مسیر کمک بیشتری کرد.
جدیترین مورد نگرانکننده درباره دراگان اسکوچیچ عدم شناخت از پتانسیل واقعی بازیکنان تیم ملی است. برخلاف آنچه عنوان شده بود بازی نهچندان دلچسب ایران برابر هنگکنگ به این دلیل بوده که دراگان نمیخواسته دستش رو شود، ولی عملا با ترکیب بازی با بحرین مشخص شد که دراگان اسکوچیچ چنین قصدی نداشته و با همان بازیکنانی که میخواسته مقابل بحرین صفآرایی کند پا به میدان گذاشته است (بدون درنظرگرفتن دو تغییری که در ترکیب دوم به وجود آورد و ربطی به غافلگیری تیم رقیب نداشت).
دو نیمه مقابل هنگکنگ را باید کنار نیمه نخست بازی ایران برابر بحرین گذاشت تا مشخص شود دراگان چقدر در تشخیص توانایی بازیکنان ایران بهویژه در خط میانی اشتباه کرده است و چهبسا اگر در اصلاح آن نمیکوشید، الان وضعیت تیم ملی چیزی نبود که قابل تعریف و تمجید باشد. او برای بازی دوم احسان حاجصفی را ابتدا به عنوان هافبک به کار گرفت که نمایشش بدون تعارف یکی از ضعیفترین نمایشهای موجود بین بازیکنان تیم ملی بود. در نهایت در اقدامی که نمیشود زیاد برایش توجیهی پیدا کرد، دراگان او را در نیمه دوم به جای میلاد محمدی در سمت چپ خط دفاعی به کار گرفت که باز هم چندان تفاوتی در نوع بازی حاجصفی به وجود نیاورد. با این حال، درست از زمان ورود سامان قدوس، به جریان بازی بود که روند کاری تیم ملی دگرگون شد و ایران، تبدیل شد به همان تیمی که رقبایی همچون بحرین برایش کوچک هستند.
دراگان اشتباهش را پذیرفت
با وجود سه نیمه متزلزل از تیم ملی ایران، اما دراگان اسکوچیچ بالاخره به اشتباهش پی برد و با یک تغییر کوچک در ترکیب تیم ملی، قدرت ایران را چندین برابر کرد. او سامان قدوس را بهجای میلاد محمدی به زمین فرستاد تا احسان حاجصفی، کاپیتان تیم ملی که در نیمه اول در میانه میدان بازی میکرد، به سمت چپ خط دفاعی برود و قدوس یکی از هافبکهای میانی تیم ملی شود. پای این تغییر امضای اسکوچیچ نشسته و شهامتش در پذیرش اشتباهی که مرتکب شده بود، قابل تحسین است. با همین تغییر، پیروزی راحت ایران برابر بحرین در نیمه دوم را هم باید پای درایت اسکوچیچ گذاشت که توانست روند بازی را عوض کند.
اسکوچیچ با توجه به دستمزد اندکی که از فدراسیون فوتبال ایران میگیرد و نتایجی که تابهحال برای ایران به ارمغان آورده نشان داده مربی خوبی است، ولی سؤالی که در این بین دوباره باید مطرح شود این است که آیا پیروزی برابر بحرین، چیزی را برای ایران عوض کرده که بشود از آن به عنوان معجزه یاد کرد؟ پاسخ به این سؤال منفی است.
تیم ملی کمی با تأخیر، ولی همان کاری را انجام داده که باید؛ پیروزی برابر بحرینی که سطح فوتبالش اختلاف زیادی با ایران دارد، معجزه که نه، بلکه امری طبیعی است که توسط ملیپوشان رقم خورده است. عجیب آنکه «معجزه»ای که رئیس فدراسیون فوتبال از آن دم میزند، هنوز جواز صعود ایران به مرحله بعدی را هم به ارمغان نیاورده است. ایران اگر بازی آخر گروهی برابر عراق را نبرد، ممکن است دوباره در یکی از زودهنگامترین حذفهای تاریخ، رؤیای رسیدن به جام جهانی را از دست بدهد و حتی به مرحله دوم انتخابی رقابتهای جام جهانی هم نرسد.
به نظر، شایسته است در این مقطع زمانی، از واکنشهای هیجانی پرهیز شود تا تیم ملی ضمن پذیرش واقعیت موجود، به دنبال یافتن راهحلی ایمن برای عبور از مرحله اول انتخابی جام جهانی باشد. کسی از آینده خبر ندارد، ولی شاید روزی برای فوتبال ایران از راه برسد که بردن بحرین در آن به «معجزه» تعبیر نشود.
البته كي روش تو اين 8 سال سطح انتظارات مار را از فوتبال ايران بالا برد ركينگ بالا در جهان و اول آسيا بازي در دو جام جهاني با تيم هاي بزرگ و.....واقيعت فوتبال ما همين است كه قبل از كي روش همين بود فقط برگشتيم به تنظيمات اوليه كارخانه
اين مربي چون از خود بازيكنان كم رزومه تر است مطمئن باشيد در آينده نزديك بازيكنان از او خط نخواهند گرفت و تيم دچار مشكلات خواهد شد