صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۸۳۵۴۸
قبل از گرفتن عکس می‌گویم، عفت‌خانم روز آخر، روز آخری را که آقای هاشمی از خانه بیرون رفت، یادتان هست؟ او می‌گوید: «یادم هست. صبحانه خوردیم. حالش خوب بود. آن‌قدر خوب بود که من مطمئنم وقت رفتنش نبود. از خانه که بیرون رفت چند باری تلفنی حرف زدیم. حوالی ساعت شش بعدازظهر از خواب بیدار شدم. آمدم داخل پذیرایی دیدم محسن نشسته. پرسیدم از بابا چه خبر؟ به من گفت که چه اتفاقی افتاده...، اما حقش این مرگ نبود...».
تاریخ انتشار: ۰۰:۲۸ - ۲۲ فروردين ۱۴۰۰

شهرزاد همتی_روزنامه شرق؛ قرارمان خانه جدید عفت مرعشی است؛ خانه‌ای که پس از مرگ اکبر هاشمی‌رفسنجانی، عفت‎‌خانم به آن کوچ کرده است. هم طاقت دیدن جای خالی همسر در جماران را نداشت، هم قرار بود خانه تبدیل به موزه شود؛ خانه‌ای که متعلق به خود خانم مرعشی است و حالا او و یکی از دخترانش فائزه، میزبان ما هستند. فائزه دو طبقه بالاتر از مادر زندگی می‌کند و در خانه عفت‌خانم منتظر ماست.

روی در ورودی خانه یک دعا چسبانده شده است. پیش از ورود از خانم هاشمی می‌پرسم که چه دعایی است؟ او می‌گوید: «زن محسن نوشته. دعا برای سلامته. به خاطر کرونا...».

وارد خانه‌ای می‌شویم که حالا عفت مرعشی روز‌های تنهایی و بعد از فوت همسرش را در آن سپری می‌کند. خانه‌ای که هرچند بزرگ است و در یکی از خیابان‌های شمالی تهران واقع شده، اما ساده است. خانه‌ای که می‌تواند نشانه‌هایی از زندگی خانواده یک شیخ را به همراه داشته باشد.

عکس بزرگ هاشمی‌رفسنجانی در قسمت پذیرایی نصب شده است. کنار تلویزیون عکسی دو نفره از آیت‌الله و همسرش عفت مرعشی است و روبه‌روی این عکس عفت خانم نشسته، زنی ۸۵ ساله که فارغ از همسرِ یکی از قدرتمندترین سیاست‌مدارانِ ایران بودن، خود همیشه زنی خبرساز و تأثیرگذار بوده است.

فرزندانش هر کدام به نحوی در سیاست دست دارند. او با واکنش‌هایش و همچنین نجات جان همسر در اوایل انقلاب، جزء چهره‌های ماندگار زنانی است که در عرصه سیاست نامشان شنیده شده است. در یکی از همین روز‌ها به خانه‌اش رفته‌ایم تا درباره حضور زنان در سیاست و عرصه ریاست‌جمهوری صحبت کنیم.

«مامان بعد از فوت بابا، تارک دنیا شد. خبر‌ها را کمتر دنبال می‌کند و حال و حوصله هم ندارد». این جملات فائزه است، همان‌طور که پرتقال‌ها را برای ما پوست می‌کند، بدون اینکه سرش را بلند کند، به مادرش می‌گوید: «مامان، من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشم بهم رأی می‌دی؟» مادر سرش را بلند می‌کند و می‌خندد و می‌گوید: «نه!» چرای بلندی تحویلش می‌دهیم و او می‌گوید: «اذیتش می‌کنند. فحشش می‌دهند، حوصله ندارم...».

بعد دوباره با خنده می‌گوید: «اصلا کی به تو رأی می‌ده آخه؟». «این‌طور نگویید خانم مرعشی، فائزه خانم خیلی طرفدار دارد...»؛ این را من می‌گویم و عفت خانم می‌گوید: «فائزه طرفدار داره؟ راستی؟ خب اگر می‌تونه کار کنه، کار از دستش بر‌میاد، بره کاندیدا شه... منم فکرام رو می‌کنم بهش رأی بدم یا نه...».

«مامان، من که رد صلاحیت می‌شم. یعنی هر زنی که بخواد کاندیدای ریاست‌جمهوری بشه احتمالا رد صلاحیت می‌شه. به نظر شما این درسته که خانما رو رد صلاحیت می‌کنند؟». عفت‌خانم انگار که باورش نمی‌شود. می‌گوید: «نه، رد صلاحیت نمی‌کنند. شما کاندیدا بشید. مگه می‌شه رد صلاحیت کنن؟». من می‌گویم: «خانم مرعشی رد صلاحیت می‌کنند، شما خودتان هیچ‌وقت فکر کردید رئیس‌جمهور بشوید؟». عفت‌خانم سرش را بالا می‌کند و می‌گوید: «من پنج بچه داشتم و در تمام زندگی‌ام در حال مبارزه بودم. پیش از انقلاب خواب بدی دیدم. خواب دیدم همسرم شاه شده. در خواب گریه می‌کردم که من دوست ندارم تو شاه باشی. این خواب را برایش تعریف کردم... او شاه نشد، اما در همه سال‌های پس از انقلاب خدمت کرد، هرچند سال‌های آخر مزدش را کف دستش گذاشتند...».

«من فکر می‌کنم، برای اینکه زنان فرصت کاندیداتوری داشته باشند، باید اعتراض کنند، آن‌قدر اعتراض کنند، آن‌قدر درباره‌اش صحبت کنند، تا این مشکل حل شود و حکومت بفهمد این زن‌ها هم حق دارند و باید فکری برای این حق کرد...». فائزه این‌ها را به مادرش می‌گوید و بعد چایش را سر می‌کشد... «خب چرا نمی‌ذارن زن‌ها رئیس‌جمهور بشن؟». عفت‌خانم می‌پرسد و فائزه می‌گوید: «می‌گن زن‌ها رجل سیاسی نیستن...».

دوباره عفت‌خانم می‌گوید: «خب چرا می‌خوان کاندیدا بشن؟» فائزه همان‌طور که چایی را جلوی ما می‌گذارد می‌گوید: «این همه مرد اومدن و هیچ کاری نکردن. کار رو بسپرن دست زن‌ها که نشون بدن کشورداری یعنی چی... حالا مامان نظرت چیه؟ به نظر شما خوبه یک زن رئیس‌جمهور بشه؟».

عفت مرعشی سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «من فکر می‌کنم شما‌ها اشتباه می‌کنید. امکان نداره، امکان نداره بگن زن‌ها نمیتونن رئیس‌جمهور بشن. اگر زنی هست که قدرت این کار مهم رو داره، حقشه که رئیس‌جمهور بشه و هیچ‌کس نمی‌تونه این حق رو ازش بگیره... ما زنان بزرگی داشتیم. مگه خانم دباغ خدا رحمتش کنه با هشت تا فرزند فرمانده سپاه نبود... مگر نامه امام رو به شوروی نبرد.... اما فائزه از اعتراض حرف نزن...». فائزه سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «چطور شما حرف می‌زنی؟ مگه شما نگفتی که اگر رأی مردم را نخواندند، مردم اعتراض کنند؟».

خانم مرعشی می‌گوید: «چرا گفتم. اما آن حق مردم بود...». فائزه کلافه می‌شود: «مامان چی می‌گید... مگه این حق مردم نیست؟». خانم مرعشی می‌گوید: «من هیچ‌وقت فکر رئیس‌جمهورشدن رو نکردم، اما اگر رئیس‌جمهور می‌شدم می‌ساختم. کشور را آباد می‌کردم. گرانی را برمی‌داشتم. خدا رو شکر که الان نسبت به زمان شاه اوضاع بهتر شده...». فائزه می‌گوید: «مامان مردم نون ندارن بخورن... کوچه پر از فقیره...».

عفت‌خانم می‌گوید: «آن زمان هم بود. باید ساخت». «خانم مرعشی اگر من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشوم شما به من رأی می‌دهید؟». این را که می‌پرسم، خانم مرعشی می‌خندد و می‌گوید: «تو جوانی، فرصتش را داری. من به تو رأی می‌دهم». بعد می‌خندد و می‌گوید: «برات تبلیغ هم می‌کنم».

فائزه می‌گوید: «زن‌ها کار‌های بزرگ زیادی می‌تونن انجام بدن. شاید باورتون نشه، اما ارتباط اولیه با عربستان رو مامان باعث شد.... مامان براشون تعریف کن...».

خانم مرعشی به سفرش به مکه باز‌می‌گردد: «ما سفر مکه رفته بودیم. به کسی هم اطلاع نداده بودیم و ماجرا تشریفاتی نبود. اما همسر ملک عبدالله، باخبر شد و آمد هتل پیش ما. ما را شام خانه‌شان دعوت کرد... خیلی خانواده خون‌گرمی بودند. درواقع روابط ایران و عربستان از یک رابطه خانوادگی آغاز شد.... بعد ما اون‌ها رو دعوت کردیم و همسرانمان هم با هم ارتباط گرفتند و مسئله سیاسی شد...».

از خانم مرعشی سؤال می‌کنیم که خبری از آن‌ها دارند؟ او می‌گوید: «تا سال‌ها تلفنی حرف می‌زدیم. اما این اواخر دیگر نه...».

«خانم مرعشی حالا واقعا به نظرتان چرا نمی‌گذارند خانم‌ها رئیس‌جمهور شوند؟». او کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «احتمالا سوءتفاهم پیش آمده. فکر می‌کنند زنان، چون مادر می‌شوند نمی‌توانند هم به مادری برسند و هم کار مملکت‌داری بکنند. ولی من زنانی می‌شناسم مثل شیر... زنان مجلس پیشین از مردان خیلی بهتر بودند...». خانم مرعشی، هیچ‌وقت با آقای هاشمی درباره مسائل مملکتی صحبت می‌کردید؟ از شما نظرخواهی می‌کردند؟

عفت‌خانم می‌خندد و می‌گوید: «از سر کار که می‌آمد همان‌طور که می‌نشستیم و چای می‌خوردیم همه‌چیز را تعریف می‌کرد. بعد من می‌گفتم من اگر بودم اینجا این کار را می‌کردم. سرش را تکان می‌داد. یک وقت‌هایی می‌گفت چیزی که گفتی را پیش بردم و بهتر شد... درباره مسائل زنان، اما همیشه از ما نظر می‌خواست. از فائزه هم نظر می‌خواست... حیف شد رفت...».

از عفت‌خانم درباره زندگی‌اش با هاشمی‌رفسنجانی سؤال می‌کنیم. از او می‌پرسم که هیچ‌وقت با آقای هاشمی دعوا کردند؟ او می‌گوید هیچ‌وقت و فائزه سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «خیلی دعوا می‌کرد. مامان با بابا دعوا می‌کرد...، اما بابا هیچی نمی‌گفت. مامان رو دوست داشت خیلی.». خانم مرعشی می‌گوید: «من با بابات دعوا می‌کردم؟ کی دعوا کردم؟ منم دوستش داشتم...».

خانم مرعشی آشپزی می‌کنید؟ «نه» کشداری تحویل می‌دهد و می‌گوید: «حوصله ندارم». فائزه دوباره می‌گوید: «مامان بعد بابا همه‌چیز رو بوسید و گذاشت کنار. رفت تو لاک خودش. تلویزیون نمی‌بینه. حوصله نمی‌کنه حتی دو قدم راه بره...».

بعد درباره علایق آقای هاشمی صحبت می‌کنیم. از خانم مرعشی سؤال می‌کنم، دست‌پختتان را دوست داشت؟ «خیلی... همیشه یک‌جوری تنظیم می‌کرد که شام رو حداقل با من بخوره. هر وقت هم می‌پرسیدیم چی درست کنیم، کشک بادمجان یا آبگوشت می‌خواست...».

فائزه می‌گوید: «عاشق آبگوشت و کشک بادمجان بود. وقت‌هایی هم که مامان می‌رفت سفر، می‌پرسیدم غذا چی درست کنم، می‌گفت آبگوشت یا کشک بادمجان...». از خانم مرعشی می‌پرسم دلش برای خانه جماران تنگ نشده؟ او می‌گوید: خانه را بدون او می‌خواستم چه کنم؟ نفسم می‌گرفت.... هیچ‌وقت دلم برای آن خانه تنگ نمی‌شود.... سکوت می‌کند و دوباره می‌خواهم بحث را به موضوع اصلی برگردانم، می‌گویم: «خانم مرعشی، به نظر شما زنان می‌تونن یک کشور رو اداره کنند؟».

خانم مرعشی می‌گوید: «کاری نیست که زن نتونه بکنه. زنی که بچه تربیت می‌کنه، زنی که تحمل می‌کنه، زنی که پابه‌پای همسرش جلو می‌ره، چیزی کم از مرد نداره. زن می‌تونه رئیس‌جمهور خوبی باشه، به شرطی که مدیر باشه...». خانم مرعشی به فائزه می‌گوید: فائزه به این خانم خبرنگار سوهان تعارف کن. فائزه سوهان را جلویم می‌گیرد و به مادرش می‌گوید: «پس به منم رأی می‌دید؟». خانم مرعشی می‌گوید: «من نگرانت می‌شم...».

خانم مرعشی، زنی که رئیس‌جمهور می‌شود باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ خانم مرعشی کمی فکر می‌کند. با گوشه روسری‌اش بازی می‌کند و می‌گوید: «بازی سیاست پیچیده است. زنی که رئیس‌جمهور می‌شه، باید به پیچیدگی‌های این بازی آشنا باشه. ساختن را بلد باشه. باید بتونه از پس مشکلات مملکت بر‌بیاد. رئیس‌جمهوری روحیه جنگی می‌خواد. زن باید بتونه بجنگه. بغضش رو بین مردم باز نکنه. مثل کوه بایسته...». فائزه می‌گوید: «به نظرت می‌تونن؟». عفت‌خانم می‌خندد و می‌گوید: «چرا نتونن؟ خدا زن و مرد رو عین هم آفریده. خدا بین بنده‌هاش که فرق نمی‌گذاره...».

خانم مرعشی وقتی بچه‌ها دعوا می‌کنند، طرف کدامشان را می‌گیرید؟ دختر‌ها یا پسرها؟ او می‌گوید: «فرقی نمی‌کنه... حق با هرکی باشه من طرف اونم...». از او درباره دعوای آخر محسن و فائزه سؤال می‌کنم... کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «یادم نیست... کدوم دعوا...». فائزه می‌گوید: «شما یادت نیست مامان. آخه ما اصلا بحث رو به خونه نیاوردیم. محسن نامه نوشت و به رسانه‌ها داد. منم جوابش را در رسانه دادم...». از فائزه می‌پرسم، یعنی در خانه دعوا نکردید؟ چیزی به هم نگفتید؟ «نه اصلا! همدیگر رو هم می‌بینیم. تلفنی هم حرف می‌زنیم. اون یک دعوای سیاسی و رسانه‌ای بود و ربطی به خونه نداشت...».

وقت رفتن است... می‌خواهیم از عفت‌خانم عکس بیندازیم. عکس‌گرفتن را دوست ندارد... آن‌قدر اصرار می‌کنیم که به گرفتن عکس یادگاری تن می‌دهد. از فائزه چادر مشکی‌اش را می‌خواهد... فائزه چادر را روی سر مادر می‌اندازد و او رویش را محکم می‌گیرد، می‌گویم: «خانم مرعشی یک کم چادرتون رو باز کنید، صورتتون معلوم بشه...». عفت‌خانم گوش نمی‌کند و می‌خندد.

قبل از گرفتن عکس می‌گویم، عفت‌خانم روز آخر، روز آخری را که آقای هاشمی از خانه بیرون رفت، یادتان هست؟ او می‌گوید: «یادم هست. صبحانه خوردیم. حالش خوب بود. آن‌قدر خوب بود که من مطمئنم وقت رفتنش نبود. از خانه که بیرون رفت چند باری تلفنی حرف زدیم. حوالی ساعت شش بعدازظهر از خواب بیدار شدم. آمدم داخل پذیرایی دیدم محسن نشسته. پرسیدم از بابا چه خبر؟ به من گفت که چه اتفاقی افتاده...، اما حقش این مرگ نبود...».

فائزه همان‌طور که دستش را بالا می‌برد، می‌گوید: «مامان پس شما می‌گی زنا باید رئیس‌جمهور بشن؟ خیالم راحت باشه؟». عفت‌خانم می‌خندد و می‌گوید: «آره بابا باید رئیس‌جمهور بشن». سرمان را به هم نزدیک می‌کنیم و دوربین آخرین تصویر این میهمانی را ثبت می‌کند.

ارسال نظرات
ناشناس
۱۷:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
ای کشته که راکشتی تا کشته شوی زار............
نام سعید از تهران
۱۷:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
هر چقدر هم ننه من غریبم بازی در بیارید نمیتوانید چهره اکبر هاشمی را خوب جلوه بدهید . همه ی بدبختی های ایران زیر سر هاشمی و خاندانش میباشد
ناشناس
۱۶:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
عامل اصلی سیه روزی امروز مردم بود
آندرتیکر
۱۶:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
کل ایران منتر این خانواده و شبکه هزارفاملیشان شده اند. حیف سیاست ما...
بهرمانی هند و افغانی
۱۵:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
موسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
فراروی عزیز! جان مادرت سانسور نکن این فقط یک شعر قدیمی است که همینطوری یادم افتاد.
ناشناس
۱۵:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
شخصا زمانی که ایران بودم و کرباسچی با حمایت هاشمی مشغول فروش تراکم و ایجاد درامد و در نتیجه گلکاری تهران و ساخت پل و جاده بود چه اندازه احسنت به او می فرستادم. ولی بعد که پخته تر شدم و دنیا را دیدم و زندگی کردم تازه متوجه شدم با فروش قوانین ملی شهرسازی هاشمی و کرباسچی چه بلایی سر ایران اوردند که هر چند ظاهر سازندگی داشت ولی از صد تا خرابی هم بیشتر خسارات زد و حالا همه نسلهای ایران از ان اقدام غیر علمی و غیر تخصصی باید تا ابد رنج ببرند. وقتی گفته می شود جوانگرایی یا تفکر فوری تمام بدنم می لرزد. هیچ چیزی جای تجربه را نمی گیرد حتی علم. علم و اگاهی واقعی و نه سهیمه ای و رانتی شرط لازم برای هر مسئولیت و مدیریتی است ولی شرط کافی نیست. شرط کافی در کنار علم واقعی همان تجربه است. الان هم وقتی تصور می کنم که زمانی از اندیشه های فاجعه اوری مانند فروش تراکم یا بالابردن امار ظاهری دانش اموخته در دانشگاه ازاد یا سهمیه کردن دانشگاهها در مناطق محروم دفاع می کردم از خودم بیزار می شوم و احساس گناه می کنم که حتی در اندازه حمایت از این فجایع بی دانشی در این کارهایی که هاشمی و کرباسچی و خیلی های دیگر سنگ بنای ان را گذاشتند حمایت نظری کردم.
ناشناس
۱۵:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
این زندگی هم حق مردم نیست.
ناشناس
۱۵:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
ارزی باقی نمانده. همانطور که گفتی همه ارزهای ذخیره ایران در چین و هند و ترکیه با هزینه سنگین بانکی و ناخن خشکی مسئولان مالی این کشورها در نرخ تبدیل و مجبور کردن ایران به خرید از بازار و حتی شرکتهای انحصاری خود تبدیل به یوان و روپیه و لیر شد و خرج واردات و جایگزینی درامد نفت بفروشن نرفته ایران شد. گمان می کنید که مگر می شود اقتصاد کشوری را که سالی 60 میلیارد دلار فروش نفت داشت و ناگهان به زیر ده میلیارد دلار رسید بدون دلار اداره کرد؟ مابه التقاوت این کمبود در این سه سال اخیر از ناحیه همین ذخایر و رانت سنگین 4200 تومنی به نور چشمان جبران شد. ولی حالا ان ذخایر در هند و ترکیه و حتی چین تمام شده. نتیجه ان همین است که می بینید هزار تا ضرب الاجل و خط قرمز تعیین می کنیم ولی در نهایت همش دنبال مذاکره هستیم بلکه فروش نفت از سر گرفته شود. خیلی ساده هشدار باید داد که اگر طرف غربی کوتاه نیاید اقتصاد ایران و ذخایر ارزی ایران به انتهای خط رسیده.
ناشناس
۱۵:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
فرارو، اگه همه کامنت ها رو منتشر کنی بودجت از سپاه قطع میشه؟
ناشناس
۱۵:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خدا مطلق واقعی است و جای حق نشسته. دلیل ندارد که وقتی از قدرت به حاشیه رانده شد و شروع به دو تا موضع گیری نیم بند کرد همه اینها را فراموش کنیم. دلیل ندارد اگر دیگران بدتر از او عمل می کنند باعث شود که او منزه شود. اسیاب به نوبت.
ناشناس
۱۵:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
ازخدمات هاشمی اضافه کنید ویرانی همیشگی زیست بوم ملت ایران را با حمایت از شهرداری که قوانین ملی شهرسازی یک ملت را مانند یک بقال و برای دخل و خرج ان فروخت و نتیجه ان فروش تراکم در تهران و با الگو شدن ان در همه شهرها و روستاهای ایران بود. نتیجه اینکه الان حتی هزاران میلیارد هم خرج کنیم نمی توانیم معماری سالم و زیست بوم شایسته ای برای فرزندان این مرز و بوم بوجود بیاوریم و همه باید در مکعب های کبریتی که پنجره انها مستقیم به پنجره دیگری باز می شوند سر کنند و تازه قیمت این مکعب ها در تهران از خیلی شهرهای گرانقیمت دنیا هم بیشتر است. بلایی که هاشمی سر این ملت اورد هرگز هیچ نیروی مخربی نمی تواند بوجود اورد. برخی مواقع برخی سازندگی ها از ویرانی بدتر است. نمونه ان در زمان هاشمی همان دانشگاه ازاد که اعتبار مدرک و علم را برای همیشه در ایران از بین برد و همچنین فروش تراکم که برای همیشه زیست بوم ملت ایران را از بین برد و البته اصلاح قانون اساسی و اضافه کردن مطلق بود. بر اساس همان مطلق هیچ انتقادی از سوی او یا خانواده او جایز نیست. مگر هاشمی هدفش از مطلق کردن همان نبود که همیشه مطلق باشد! پس خدا جای حق نشسته. دلیل ندارد که وقتی از قدرت به حاشیه رانده شد و شروع به دو تا موضع گیری نیم بند کرد همه اینها را فراموش کنیم. دلیل ندارد اگر دیگران بدتر از او عمل می کنند باعث شود که او منزه شود. اسیاب به نوبت.
سلطنت الدوله والی رفسنجان و حومه!
۱۵:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
ایشان به یک واقیعت اشاره کردند و مردم هم بدان واقف بودند! مردم بیخود نمیگفتند اکبر شاه!
"اما حقش این مرگ نبود...»
متوجه "..." نشدم!!
باید به ایشان گفت: کسیکه با شمشیر میجنگد ممکن است با شمشیر هم کشته شود! مرگ تنها برای همسایه خوب نیست!
خانم فائزه هاشمی هم پدیده ایست. ایشان خیلی دوست دارند ادای طاهره قرة العین
را در بیاورند! چرا که نه، هنگامی که حجاریان و اکبر گنجی مارتین لوتر میشوند، عبدی کاشف حزب، ضرغامی چه گوارا، حسین شریعتمداری نمایش نویس پلیسی، پرتقال فروش تحلیلگر اقتصادی، راننده یه لا قبا صاحب کارخانه بلبرینگ سازی، اون یارو که دست چپ و راست شو نمیدونه مدیر کارخانه دوچرخه سازی، دو تا بچه مزلف آس و پاس صاحب کارخانه و کشتزار نیشکر و یا اون غضنفر که مردم باباشو با تیپایی انداختند بیرون و تا چند وقت پیش خود را وارث سلطنت میدونست، خوابنما شده خود را "جمهوریخواه" میخواند، ...!
آب که سر بالا میره قورباغه هم نیناش ناش میخونه!
ناشناس
۱۵:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
برای جناب عزرائیل هم تعیین تکلیف می کنند خانم مرعشی
یادمان نرفته ظهر روز رای گیری اعلام فرمودند میر ... رای نیاورد تقلب شده چه شبیه ترامپ بودید دخترت هم از رای آوردن ترامپ خوشحال شده بود کسب را توی خواب ندیده بود که
جنی، شیطانی ، ابلیسی ، شیطانکی، توهمی
ناشناس
۱۴:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خداوندهمسروپدرشمارابيامرزد.لطفايه خبرهم بذاربدكه اين حق مردم ايران نيست كه كروناوگراني وبيكاري زندگي وعزيزانشان راازشان بگيردوابنطوري دل سوخته وافسرده شب راروزكنن وبه آينده اميدي نداشته باشن.!
امین میرزائی
۱۳:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
زری جان ! پیشنهادِ کتاب جرمه !!؟؟ دیشب پیشنهاد دادم دوتا کتابو بخونین ، کامنتمو چزا سانسور کردین !!؟؟ خاطرات آذرِ آریان پور (خواهرِ دکتر امیر حسین آریانپور ، دختر خاله سهراب سپهری و همسر دکتر شجاع الدین شیخ الاسلام زاده آخرین وزیر بهداری و بهزیستی شاه) و سَتّاره فرمانفرمائیان (فرزند عبدالحسین فرمانفرما و مادر مددکاری ایران ) ! اوّلی در کتاب "پشت دیوارهای بلند ، از کاخ تا زندان" و دوّمی در کتاب "دختری از ایران" !!
ناشناس
۱۳:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
همون فائزه که هنوز هم با.... میگه در زمان پدر من ایران بهترین دمکراسی دنیا بود! تمام بلایی که در جنگ و هسته ای و دانشگاه رانتی و بی اعتباری مراکز علمی ایران و اصلاح قانون اساسی و.... سر ایران امد نتیجه کارهای هاشمی بود. مگر می شود اینقدر زود فراموش کرد که برخی ملت ایران اینقدر زود فراموش می کنند. بیجهت نیست که وضع معاش مردم ایران هم این می شود . اگر هاشمی درست رفتار کرده پس چاوز و احمدی نژاد هم درست رفتار کردند.
khak
۱۶:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
از شاهکارهای مرحوم رفسنجانی تعامل با جهان واعراب وکشورهای همسایه واردات پراید کم مصرف وصرفه جویی ملیاردها دلار ارز ازمحل مصرف سوحت که سودجویان پراید استاندارد را غیر استاندارد و فیک ساختند توسعه راه اهن وایجاد پل های زیر گذر ورو گذر در شهرها اجرایی شدن پروزه های مترو در تهران وکلان شهرها ووو خدا بیامرزدش که حداقل لجباز نبود فرارو لطفا
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
پس احمدی نژاد هم حالا دارد حرفهای مردم را میزند دوست داشتنی است؟ اینها بیشترین مسئولیت را در ویرانی ایران داشتند.
ناشناس
۱۳:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اقازادگی و رانت و دزدی از زمان اکبر رفسنجانی شروع شد .
ناشناس
۱۶:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
وهـمچين اشراف گرايي خصوصي سازي ومدارس ودانشگاهاي غيردولتي وآزاد.
ناشناس
۱۳:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
مخالفان احمدی نڙادسرنوشتشان بهترازاین اگربشودبایدتعجب کرد
امیدوار
۱۶:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
شما جدی جدی احمدی‌نژاد خیلی بزرگ گرفتی
احمدی‌نژاد رشدشو مدیون هاشمی رفسنجانیه
سه سال در دولتش استاندار بوده دو سال فرماندار بوده در شورای شهر جزو لیست هاشمی بوده در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی تو لیست هاشمی بوده که نفر 58تهران شده و در همون زمان همزمان رئیس ستاد هاشمی بوده
از اونجا که یه قدری زرنگ سیاسی بود وقتی دید دور دور هاشمی نیست با جریان باد خودش تطبیق داد و شد مخالف هاشمی مثل الان که حرف های 180مخالف زمان قدرتش می زنه
یه قدری چشمات بازکن برادر محترم.
ناشناس
۱۳:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
موقعی که مست غرور میشوند مردم و آخرت یادشان میره و وقتی که میخوان اصلاح بکنند دیگه دیر شده
چه زود دیر میشه
منت دار و مدیون 80 میلیون آدم بودن خیلی سخته خدا خودش بهش رحم کنه
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اصلا موقع رفتنش نبود!!!!موقع رفتن کی رو بهش میگن نکنه شما خدایید ما نمیدونیم
شما کم کم ادعای خدایی نکردید تواضع کردید
خاک بر سر همه خاندان هاشمی کنن که هر چی فلاکته تقصیر شماست
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
بریزید تو خیابونا !!!
بسیجی
۱۲:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
روح ان بزرگ مرد قرین رحمت الهی باد . ان سترگ مرد از تبار خوبان وان سالک طریق راه حقیقت جاوید باد
سمیرا
۱۱:۲۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
واقعأ که حقش این مرگ نبود... اما چه شد که مرگش اینگونه بود ؟ عاقبت بخیری بهترین دعاهاست
ناشناس
۱۱:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خوش به حالتون خودتون رو مرکز دنیا می دونین و از همه طلبکارین. بیشتر بدبختی های امروز ما نتیجه بزرگ‌تری همسر شماست
نامnaser
۱۲:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
مطمئنی کسانی دیگرنقشی ندارن دربدبختی مردم
ناشناس
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
این بدبختی و سیه روزی که مردم بدبخت و بیچاره ایران گرفتار آن شده اند مقصر اصلی اون همین اکبر هاشمی رفسنجانی هست
ناشناس
۱۰:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
جالب بود.
ناشناس
۱۰:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خدا رحمتش کند. مردی به تمام معنا در این اواخر با مردم بود و دوست داشتنی شده بود.
ناشناس
۱۳:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اواخر که قدرت نداشت وانمود میکرد با مردم هست بروید کارنامه اش را در زمانی که رییس جمهور و رئیس مجلس بود را بررسی کنید تا ببینید که چه خطاهایی بزرگ را مرتکب شد و دود اون خطاها در چشم ما رفت و میره
ناشناس
۱۰:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اتفاقا حاج خانم. اگر دقیق نگاه کنیم متوجه می شویم که خدا جای حق نشسته. اسیاب به نوبت.
ناشناس
۱۰:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خدا جای حق نشسته.....
ناشناس
۰۹:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
آقای هاشمی از سال ۸۸ حقیقت را یافت و به طرف مردم که حق هستند برگشت خداوند چنین سعادتی را نصیب هر کس نمی کند و با نفر اول خبرگان شدن نمره اعتماد مردم را گرفت و با نیک نامی رفت
ناشناس
۰۹:۵۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
نحوست از همه چیز می باره
حسین
۰۹:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
آخیش دلم سوخت. الان دارم اشکهای گوشه چشمم رو پاک می کنم. خونه انقدر مجلل بوده جرات نکردی عکس بزاری؟ با این ننع من غریبم بازیها نمی تونید خاندان هاشمی رو محبوب کنید.
ناشناس
۰۹:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
افکار خانم فائزه کاملا جنسیتیه ... کاملا ....انگار شابلون زن و مرد گذاشتن
محمدی
۰۹:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اتفاقعا همون مرگ حقش بود آه کارگر گریبانش رو گرفت
ناشناس
۱۵:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
فقط کارگر؟!!
ناشناس
۰۹:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خانم ها اگه می تونستند یه جامعه رو مدیریت کنن خدا یه پیامبر زن انتخاب میکرد. نمی تونن
ناشناس
۱۲:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
چشات باز کن خانم مرکل رو ببین
ناشناس
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خانم تاچر گاندی مرکل و......را لطفا ببینید.
ملت ایران که از آقایان خیری ندیدند.
ناشناس
۰۹:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خانم فائزه هاشمی، رای مسدهند امسال انتخابات میروند
ناشناس
۰۹:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خدا رحمت کند هاشمی را
ناشناس
۱۵:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
هاشمی مرد بزرگ ودوراندیشی بود
بصیر
۰۹:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
هاشمی را بچه هایش خوار و خفیف کردند
ناشناس
۱۴:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
هاشمی را برخی انتصابات اجباریش و تحمیل یک سری چیزا بر مردم از طرف خودش خوار و ذلیل کرد و ایشالا اون دنیایی هم درکار باشه.
ناشناس
۰۸:۵۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
شما هم بازیگر و سریال ساز بودین ما خبر نداشتیم.....
فائزه سرش را بلند کرد... گفت وا مامان....عفت سرش را بلند کرد....گفت وا دخترم..... بابات کو....
دست بردارید از این مسخره بازیها و احساسات سواری.... مردم بصیرت پیدا کردند دیگه....گول نمیخورند....
ناشناس
۱۴:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
مردم بصیرت دارن جیره خورا ندارن
ناشناس
۰۸:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
اگه ما رای نیاوردیم مردم برزن تو خیابون
ناشناس
۱۴:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
رای کجا بود نابغه
ناشناس
۱۵:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
چرا نمی فهمید دیگه تمومه ماجرا
ناشناس
۰۸:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
چرررررت!!!
حیفه وقت که واسه خوندن این مزخرفات گذاشتم.
واقعا چرت
ناشناس
۱۲:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
تا اسم ایت ا..هاشمی میاد یه عده چقدر میسوزن
ناشناس
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
این جماعت اجازه ریس جمهور شدن را به هیچ زنی نمی دهند و فقط می خواهند بازار رای داغ کنند خانم فائزه اجازه این داغی پوچ را ندید و به مردم خیانت نکنید
یک هموطن
۰۸:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
یک خانواده ساده و سنتی.
یادتونه باند احمدی نژاد چه تبلیغی روی اشرافیت خانواده هاشمی می کردند؟
الان برن ببینن اشرافیت دوستانشون رو.
اما خانم مرعشی همسر محترم شما قبل از دهه 80 خیلی خرابکاری ها کرد که یکیش از همه بیشتر مردم رو بدبخت کرد امیدوارم خدا رحمتش کنه
ناشناس
۰۸:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
در مورد مردم مظلوم ايران چه نظري داريد؟
ویولن
۰۷:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
از هر دست بدی
از همون دست پس میگیری
ناشناس
۰۷:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
یه چت خاله زنکی...دور هم جمع شدن و به به و چه چه یه بابائی رو گفتن و....برید یه مصاحبه هم از ملکه انگلریز بگبرین..اونم شوهرش مرد
نامnaser
۰۰:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
درودبرفائزه
ناشناس
۱۴:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
خیلی ها پست ومقام شان را مدیون هاشمی هستن ، قدیما حرمت ولینعمتو نگه میداشتن