روز گذشته انتشار خبری در رسانهها توجه علاقهمندان ورزش را به خود جلب کرد: دعوت از «امیر جدیدی» هنرپیشه سینما به اردوی تیم ملی تنیس. تصمیمی عجیب و به ظاهر از سوی اکبر طاهری کاپیتان جدید تیم ملی که اواسط اسفند پس از ماهها بلاتکلیفی به این سمت منصوب شد. جدیدی در کنار پنجاه بازیکن دیگر قرار است تا در مسابقات گزینشی تیم ملی دیویس کاپ ایران حضور پیدا کند. رقابتهایی که نحوه انتخاب افراد و همچنین برگزاری آن یکی از چالشبرانگیزترین مباحث حول محور این رشته است.
تابستان ۱۳۹۸ بود که تیم ملی در نمایشی نا امیدکننده و طی سه دیدار متوالی مغلوب رقبای خود یعنی سوریه، مالزی و قطر در زیرگروه سوم دیویس کاپ آسیا شد و ضمن سقوط به زیرگروه چهارم، بدترین نتیجه تاریخ این رشته ورزشی در ایران را به ثبت رساند. عملکردی نگرانکننده برای یکی از ریشهدارترین رشتههای ورزشی کشور که طی چند دهه اخیر مورد بیتوجیهای فراوان نیز قرار گرفته است؛ نوعی دهان کجی در گذر زمان که امروز آن را بدل به ساختاری قوی مبتنی بر تصمیمات جزیرهای و مطمئن از عدم دخالت منتقدان خارجی در هرگونه تصمیمگیری نامتعارف کرده است.
خردادماه ۱۳۹۹ طی مجمع انتخاباتی فدراسیون تنیس، سکان ریاست فدراسیون پس از یکسال سرپرستی احمد نامنی به داود عزیزی مدیرکل پیشین پارلمانی وزارت ورزش و جوانان رسید. انتخابی که به دلیل نبود سابقه عزیزی در تنیس تا مدتها حاشیهساز شد. سپس، در حالیکه با توجه به شرایط اضطراری تیم ملی، بحث انتخاب کاپیتان جدید وظیفه اصلی فدراسیون در کوتاه مدت محسوب میشد، این فرآیند ۹ ماه به طول انجامید و سرانجام پس از پیگیریها و انتقادات بیشمار اهالی تنیس، اکبر طاهری که پیشتر نیز سابقه هدایت تیم ملی را در کارنامه خود داشت، اسفندماه سال گذشته با نظر کمیته فنی فدراسیون به این سمت منصوب شد. تصمیمی دیرهنگام که مشخص نیست در صورت عدم لغو مسابقات دیویس کاپ ۲۰۲۰ به دلیل شیوع ویروس کووید-۱۹، چه عاقبتی را برای تیم ما در این رقابتها که طبق برنامه باید در تابستان گذشته به انجام میرسید، در پی داشت.
شرایط منحصربفرد تنیس این روزها نیازمند تصمیمات دقیق و برنامهریزی شدهای است تا موجبات برونرفت از وضعیت اسفناک فعلی را فراهم سازد. با این حال، طولانی شدن روند گزینش کاپیتان تیم ملی و سپس سیاست انتخاب بازیکنان از دل مسابقات انتخابی سوالی مهم را در ذهن علاقهمندان به این رشته ایجاد میسازد و آن استقلال رای اکبر طاهری به عنوان نفر اول تیم ملی است.
در گفتگوی اخیر طاهری با رسانهها نوعی بیاطلاعی و ابهام در پاسخها مشهود بود. توجیه وی برای دعوت از امیر جدیدی بازیگر سینما به اردوی تیم ملی «تزریق حال و هوای بهتر به مسابقات» است. طاهری همچنین دلیلی قانع کننده برای چگونگی انتخاب پنجاه و یک یا بنا به اعلام برخی رسانهها شصت و چهار بازیکن دعوت شده به این مسابقات عنوان نکرده و در یکی از عجیبترین قسمتهای مصاحبه، میل شخصی تنیسورهای بدون رنکینگ کشوری را به عنوان یک اصل در گزینش مطرح میسازد؛ همچنانکه مشخص نیست اگر مبنا برای رسیدن به پیراهن تیم ملی، مسابقات گزینشی است – که خود جای بحث بسیار دارد – پس چرا برخی بازیکنان شناخته شده همچون خالدان و نداف نباید در آن حضور داشته باشند - البته اگر جای آنها از پیش در تیم رزرو نشده باشد که در غیر اینصورت، خود نمونهای از تبعیض است. ابهام اصلی، اما حول موضوع اقتصادی است. اینگونه به نظر میرسد که حضور افراد شناخته شده در کنار رشتههای ورزشی کمبرخوردار از نظر بودجه سالانه میتواند مقاصدی جز اهداف فنی داشته باشد. به طور مثال، میدانیم که بودجه تخصیص یافته برای رشته ورزشی تنیس در سال جدید حدود ۵ میلیارد تومان خواهد بود که رقمی بسیار اندک برای پیشبرد اهداف کلان این مجموعه است و افرادی همچون «جدیدی» بواسطه علاقهمندی و جایگاه خاص خود توان برآورده سازی بخشی از نیازهای مالی فدراسیون را با همراهی اسپانسرها دارا هستند که در این صورت، هیچ ایرادی متوجه او و فدراسیون تنیس نخواهد بود.
ایراد اصلی، اما جایی است که همراهی افراد منجر به دخالت در مباحث فنی شود که در این صورت امری غیرقابل توجیه و بیاعتنایی به استعدادهای پشت در مانده خواهد بود که ساعتها وقت و انرژی خود را صرف رسیدن به جایگاهی همچون مسابقات پیش رو کردهاند یا در روایتی نا امیدکننده، پیشتر عطای بازی در ایران را برای همیشه به لقایش بخشیدهاند.
نکته بعد، ابهام در شایستگی بیشتر این شصت و چهار نفر نسبت به سایر تنیسبازان است. اینکه معیار برای سنجش برتری افراد حاضر در اردوی تیم ملی تنیس ایران که ویترین این رشته ورزشی محسوب میشود چیست؟ آیا دمدست بودن یا ارتباطات نزدیک با مربیان یا اعضای کمیته فنی در این گزینش نقشی را ایفا کرده است؟ آیا توصیههای فردی خاص که از او به عنوان مدیر یک مجموعه تنیس نام برده میشود، تاثیری در جابجایی و معرفی بازیکنان میان رده به اردوی تیم داشته است یا خیر؟ آیا بر تن کردن پیراهن تیم ملی با پرداخت پول نیز میسر میشود؟ همه این سوالات در حالی مطرح میشود که طبق اخبار واصله از برخی تنیسبازان عضو در هیئات استانی، طی روزهای اخیر پیامکهایی برای دعوت به ثبتنام در اردوی تیم ملی به آنها ارسال شده که در ازای پرداخت مبلغ مشخص، افراد شانس حضور در مسابقات انتخابی را خواهند داشت که البته این روایت قابل تایید نیست، اما در صورت صحت، ناکامی کاپیتان تیم ملی در اجرای شیوه گزینشی مرسوم بازیکنان در جهان که انتصابی است را بیش از پیش عیان میسازد.
اینکه کمیته فنی فعال و مورد حمایت ریاست فدراسیون، بالاتر از کاپیتان تیم و بیش از موفقیت فنی، تنها در پی برآوردهسازی نیازهای مالی و کسری اعتبارات است. ضمن اینکه ذکر این نکته نیز الزامی است: تیم ملی در تنیس هرگز به مانند بسیاری از ورزشها دارای اهمیت درجه اول نبوده و تمرکز صرف روی این مقوله خاص طی سالیان، ادامه حیات این ورزش را اکنون منوط به کسب پیروزیهای مسابقات سطح چهارم دیویس کاپ کرده است. سرمایهگذاری و تاسیس آکادمیهای کشوری و پرورش استعدادهایی که توان شرکت در مسابقات انفرادی برون مرزی را دارا هستند همواره از اولویتهای بلند مدت یک فدراسیون موفق در سطح بینالمللی به شمار میرود که در ایران تنها یک رویا است.
ابتدا تا انتها، اوضاع تنیس بد است. احتمالاً بدترین در چهار دهه گذشته. شکست و ناکامی احتمالی در مسابقات زیرگروه چهارم دیویس کاپ تبعات سنگین و جبرانناشدنی را متوجه این ورزش خواهد کرد؛ امید که طی ماههای باقیمانده تا آغاز مسابقات، اقدامات فوری در جهت انتخاب بازیکنان اصلح صورت گیرد تا ضمن کسب موفقیت مد نظر در دیویس کاپ، آغازی برای موفقیتهای بیشتر در ردههای سنی پایه و همچنین مسابقات برون مرزی انفرادی بازیکنان ما باشد.
حمایت بیرونی افراد شناخته شده از تیم ملی، چه به صورت معنوی و چه مادی هرگز مورد مناقشه نیست و چه بهتر که وقتی بازیکنان مستعد و شایسته، به امید یکبار پوشیدن پیراهن تیم ملی شب را تا صبح چشم روی هم نمیگذارند، کنار بایستیم و نقش مشوق آنها را ایفا کنیم. احتمالاً ارزشاش نیز به مراتب بیشتر از اتفاقی است که قرار نیست داخل زمین مسابقه، هرگز برای خودمان بیفتد.
ورزش سه