مجید شجاعی*؛ با حضور بایدن در کاخ سفید سیاست خارجی آمریکا در مسیر منظمتری نسبت به قبل قرار گرفته است و هرچه زمان بیشتر میگذرد شاهد هماهنگی بیشتر در سیاست خارجی این کشور هستیم که ۲ نمود داخلی و خارجی دارد؛ در داخل ظاهرا دولت جدید سعی دارد اجماعی در درون حزب دموکرات و سپس بین جمهوری خواهان غیر رادیکال ایجاد کند و در خارج همکاری بیشتر با شرکای اروپایی و ایجاد یک جبهه منسجم غربی نماد بارز این هماهنگی است.
رابطه با ایران و برجام در سیاست خارجی آمریکا را نیز از همین ۲ بعد میتوان تحلیل کرد، در رابطه با ایران و به طور مشخص برجام مشاهده میکنیم که در داخل آمریکا منتقدان جدی در حزب جمهوری خواه و حتی دموکرات مبنی بر بازگشت بایدن به این توافق که از وعدههای انتخاباتی او بود نیز وجود دارد.
در خارج نیز اسرائیل و عربستان سعودی از معترضان جدی و اتحادیه اروپا خواهان بازگشت به برجام منتهی با تغییراتی که جدیترین نماینده این نوع نگاه را میتوان فرانسه دانست.
در مقابل موضع اصلی ایران بازگشت بدون قید و شرط آمریکا به برجام بود که شاید در ابتدای کار بایدن و تیم سیاست خارجی اش تصور میشد این اتفاق خواهد افتاد، ولی رفته رفته مشاهده میکنیم این دیدگاه طرفدارانی در داخل و خارج آمریکا حتی شرکای اروپایی که در دوره ترامپ خواهان بازگشت به برجام بودند ندارد.
به نظر میرسد نسخه جایگزین در سیاست خارجی آمریکا به جای بازگشت به برجام ادامه فشار حداکثری بر ایران با این تفاوت باشد که به جای توسعه تحریم و تهدید دیپلماسی و مذاکره را به ایران پیشنهاد دهد تا به توافق جدید و جامع تری نسبت به برجام برسد، این رویکرد به نظر میتواند نقطه اجماعی بین دیدگاههای مختلف داخلی و خارجی ایالات متحده نسبت به ایران باشد.
اما رویکرد ایران در سیاست خارجی آمریکا بسیار تعیین کننده است یکدستی و هماهنگی فعلی داخلی و خارجی در سیاست خارجی آمریکا به خصوص با شرکای اروپایی که روز به روز افزایش مییابد عملا فضای بازی برای ایران را محدود میکند و کوچکترین اشتباه محاسباتی میتواند یک اجماع سازی بین المللی و بازگشت به وضعیتی قبل از برجام و حتی بدتر را برای ایران رقم بزند.
باید گفت اینکه در انتخابات ریاستجمهوری آینده ایران نماینده چه جریانی به قدرت برسد برای آمریکا تفاوتی نمیکند چرا که این اجماع و یکدستی در سیاست خارجی آمریکا بویژه با اروپا امکان و قدرت مقابله سریع به آمریکا را میدهد، نمونه این مقابله را میتوان رویکرد آمریکا در مقابل قانون لغو راهبردی تحریمها دید که از سوی نمایندگان جریان مخالف دولت و توافق هستهای دنبال میشد دید.
در این موضوع آمریکا به زمان تعیین شده اهمیتی نداد و پس از لغو اجرای پروتکل الحاقی با همکاری اروپا بررسی پرونده ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را دنبال کرد و در مراحل بعدی اگر ایران اقدامات تندتری صورت دهد متناسب با آن عمل به ایران پاسخ خواهد داد و به نظر نمیرسد آنها هیچ گزینهای را از روی میز برداشته باشند.
اینکه دولت در شرایط فعلی تلاش دارد حضورش در پاستور را به عنوان محدودیت زمانی برای آمریکا تعیین کند و گمان میکند این زمان در سیاست خارجی آمریکا نیز متغیر مهمی است اشتباه محاسباتی است و در واقع برعکس این موضوع صحیح است؛ اینکه در زمان باقی مانده دولت بتواند به توافقی با آمریکا برسد این در واقع امتیازی برای دولت فعلی ایران به حساب میآید نه دولت آمریکا از نظر تاریخی هم اگر به همین برجام نگاه کنیم میبینیم که مذاکرات محرمانه عمان سال ۱۳۹۰ که در دولت محمود احمدینژاد بین ایران و آمریکا آغاز شد منتهی به برجام شد.
در انتخابات آتی ایران آنچه میتواند مقداری تعیین کننده باشد بحث مشارکت مردمی در انتخابات است که میتواند منجر به افزایش مشروعیت نظام سیاسی ایران و دولت جدید شود که یک اهرم نسبی در سیاست خارجی به شمار میرود و در صورت مشارکت پایین در انتخابات پیش رو به نظر این اهرم به دست آمریکا برای امتیازگیری بیشتر از ایران خواهد افتاد. در شرایط فعلی آنچه به نظر در سیاست خارجی ایران اهمیت بیشتری دارد یکپارچگی و یکدستی داخلی است چرا که گفتیم آمریکا با مواضع حکومت ایران سروکار دارد نه دولت.
*دانشجوی روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی