اصولگرایان این نوبت نیز همچون ادوار پیشین انتخابات ریاستجمهوری آسودهخاطر از تایید صلاحیت کاندیداهایشان پیش میآیند و به همین دلیل و البته به دلایلی دیگر، نگرانند که مبادا نتوانند همچون انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ با کاندیدایی واحد وارد گود رقابت شوند و در آن صورت همچون انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ قافیه را به گزینه مورد حمایت جریان اصلاحات ببازند.
اعتماد در ادامه نوشت: سال ۹۶ اصولگرایان پس از آنکه در نهادی موسوم به جمنا از «یک مینیبوس کاندیدا» به فهرستی به تعداد انگشتان یک دست رسیدند و بعد با دو گزینه قدم به مناظرهها و روزهای اوج رقابتها گذاشتند، موفق شدند در دقیقه ۹۰ قالیباف را قانع کنند که به نفع رییسی کنارهگیری کند تا مبادا بار دیگر به دلیل شکستن آرا، با شکست انتخاباتی دیگری مواجه شوند. اما حتی با وجود این، اگرچه توانستند رای چشمگیر بیش از ۱۵ میلیون را برای رییسی جلب کنند و تا مدتها نیز از این گفتند که با اتکا به این سبد رای قابلاعتنا ۴ سال بعد میتوانند با دست پر به میدان بیایند و کار را به نفع خودشان تمام کنند.
آنها البته آن زمان قاعدتا تصوری از حال و اوضاع این روزهای حاکم بر فضای سیاسی کشور و آنچه ناظران را نسبت به تکرار مشارکت حداقلی مجلس یازدهم نگران ساخته، با خبر و آگاه نبودند؛ شرایطی که با نگاهی به تجارب انتخابات ادوار گذشته و توجه به این حکم نانوشته درباره انتخابات ایران که هرگاه مشارکت از میزانی بالاتر باشد، اصلاحطلبان را پیروز میدانند و اگر مشارکت کمتر از میزان متوسط باشد، برد با اصولگرایان است، میتواند به این معنا باشد که محافظهکاران میتوانند پس از ۸ سال دوری از سکان اداره قوه مجریه، این کرسی کلیدی را نیز همچون کرسی دو قوه دیگر تصاحب کنند. آنچه، اما احتمالا از همان زمان نیز به آن واقف بودند، دشواری همیشگی برای اقناع کاندیداهای پرتعداد اصولگرا جهت کنارهگیری به نفع کاندیدای اصلی این جریان سیاسی است.
اصولگرایان البته آن زمان، پس از انتخابات ۹۶ وقتی با اتکا به بیش از ۱۵ میلیون رای رییسی، آیندهای روشن برای خود ترسیم میکردند، درحالی به این اختلافات احتمالی درونگفتمانی بیتوجه بودند که آخرین تجربهشان که در همان انتخابات رقم خورد، از این حیث تجربهای موفق بود و احتمالا به این دلیل میپنداشتند فضا در ادامه مسیر نیز همینطور متحد پیش خواهد رفت و جالب اینجاست که آنچه حالا به پاشنه آشیل اصولگرایان از این حیث تبدیل شده، نه گزارهای که از آن باخبر بودند، بلکه آن گزاره دومی است که از آن بیاطلاع بودند و حتی در ظاهر نیز به نفعشان است.
اینکه ممکن است مشارکت حداقلی باشد و این یعنی دست بالاتر در اختیار اصولگرایان خواهد بود. اما یک نکته در این میان کمتر موردتوجه قرار گرفت و آن، اینکه اطمینان بیش از حد اصولگرایان به پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ به دلیل احتمال ثبت مشارکت حداقلی، همزمان باعث میشود کاندیداهای متعدد این جریان سیاسی هر کدام خود را پیشاپیش رییسجمهوری آینده مملکت تصور کند و درنتیجه دشوارتر از آنچه در جریان انتخابات ۹۶ شاهد بودیم، حاضر به کنارهگیری شوند.
نکتهای که حالا به نظر میرسد به دال مرکزی بسیاری از مباحث انتخاباتی جناح راست و محافظهکاران تبدیل شده و عملا به عنصری کلیدی تبدیل شده که هر تحلیل انتخاباتی درباره آنان را تحتالشعاع قرار میدهد. چنانکه حالا حتی محمدرضا باهنر را نیز که بیاغراق باید او را ازجمله مهمترین بازیسازان -یا به تعبیر خودش کارگردانان- جریان اصولگرا بنامیم، نتواند پاسخی دقیق و تصویری روشن از مناسبات انتخابات حدود ۳ ماه آینده بدهد و در یک گفتوگوی مفصل، جابهجا و عملا در پاسخ به هر کدام از پرسشهای اساسی، پاسخی کلی و مبهم بدهد: «بستگی دارد به میدان رقابت»، «برمیگردد به میدان در آن موقع (چند روز پیش از برگزاری انتخابات) و «معلوم نیست.»
وقتی محمدرضا باهنر نداند پاسخ اصولگرایان کدام است احتمالا اوضاع پیچیدهتر از آن است که جلوی صحنه میگذرد. اینطور مواقع است که تحرکاتی از درون جریان اصولگرایی و عمدتا ازجانب طیفی که به «بازی خرابکن اصولگرایان» شهره شده، میتواند کمی از ابهام جلوی صحنه بکاهد.
طیفی موسوم به پایداریها یا همان اعضا یا نزدیکان به جبهه یا حزب پایداری که دست به افشاگریشان خوب است. دیروز ساعاتی پس از انتشار مصاحبه مفصل محمدرضا باهنر بود که حمید رسایی، عضو پیشین جبهه پایداری که اگرچه چند صباحی است که از این تشکیلات جدا شده، اما همچنان بر همان مشی و مرام پایداریها اصرار دارد، در یک اظهارنظر توییتری، ادعایی را پیش کشید که البته طی هفتهها و ماههای گذشته بهکرات شنیدهایم، اما کمتر به صورت مستند و با ذکر منبع و ماخذ.
رسایی نوشت: «گزینه نهایی شورای وحدت، لاریجانی و گزینه نهایی ائتلاف اصولگرایان، قالیباف است. هر دو، اما رییسی را سپر کردهاند و میگویند اگر بیاید، از او حمایت میکنند. اگرچه مخالف حضور آ. رییسی هستم ولی اگر بیاید حال این دو جریان دیدنی است وقتی بین دو محذور گرفتار میشوند؛ حمایت یا برخلاف ادعا، رقابت.»
اینکه اگر رییسی بیاید اختلافات اصولگرایان سرآمده و همگی پشت او بسیج میشوند البته گفته تازهای نیست. همینطور اینکه اگر چنین نشود باید منتظر رقابت درونگفتمانی اصولگرایان آنهم در دور نهایی و اصلی رقابتهای انتخاباتی باشیم. در عین حال اینکه گزینه شورای ائتلاف اصولگرایان، محمدباقر قالیباف است هم حرف تازهای نیست. این نهاد بالادستی و به اصطلاح اجماعساز جناح راست که البته یکی از چند نهاد مشابه است، در انتخابات مجلس یازدهم نیز با حمایت از قالیباف در قامت سرلیست اصولگرایان نشان داده که به او تمایل دارد و علاوه بر آن، با نگاهی به سابقه سیاسی و قرابت درونگفتمانی اعضای اصلی این نهاد که به ریاست غلامعلی حدادعادل و نایبرییسی چمران فعال است، میتوان به این نزدیکی به قالیباف پی برد.
آنچه رسایی درباره شورای وحدت گفته هم البته تازه نیست. اما عجیب هست. او گفته گزینه موردحمایت شورای وحدت که همچون شورای ائتلاف، تشکیل شده تا زمینهساز اجماع احزاب و اشخاص اصولگرا روی کاندیدای واحد شود و همواره تاکید کرده دنبال سهمخواهی نیست، نه رییسی، بلکه علی لاریجانی است. آنهم در حالی که همین دیروز منوچهر متکی، سخنگوی شورای وحدت برای چندین و چندمینبار از خواست و تمایل نزدیک به ۵۰ حزب و تشکل اصولگرا که زیر چتر جامعه روحانیت مبارز در شورای وحدت گردهم آمدهاند، گفت و تاکید کرد که اگر رییسی بیاید، بیشک کاندیدای اصلی آنهاست.
رسایی البته در توییت خود شرایطی را به عنوان ترجیح خود ترسیم کرده که طی آن رییسی بیاید، اما آنچه باهنر دیروز به نامهنیوزگفته از شرایطی متفاوت حکایت دارد. باهنر در یکی از معدود جملات صریح خود در این مصاحبه، تصریح کرده که شخصا از رییسی درباره کاندیداتوری طرح پرسش کرده و او نیز صراحتا گفته چنین قصدی ندارد.
باهنر که زمانی در مجلس به «لابیمن» پارلمان معروف بود، البته درباره علی لاریجانی هم اظهارنظر کرده و درحالی که تلویحا در نقد عملکرد قالیباف سخن گفته و روی خوشی به دیگر گزینههای احتمالی نیز نشان نداده، لاریجانی را سیاستمداری توصیف کرده که «بیحساب و کتاب یک کاری نمیکند؛ یعنی فکر میکند، برنامهریزی میکند، طراحی میکند.»، اما شاید نکته مهم دیگری که از بین سطور مصاحبه اخیر باهنر میتواند به نحوی موید ادعای رسایی و البته دیگرانی که طی هفتههای گذشته بهکرات از این گفتهاند که جامعه روحانیت و شورای وحدت به کاندیداتوری لاریجانی تمایل دارد، منبع انتشار این مصاحبه است؛ پایگاه خبری-تحلیلی نامهنیوز که وبسایتی است متعلق به جریان اصولگرای میانهرو و البته نزدیک به مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت.
اوایل دی ماه امسال خبری در برخی منابع غیررسمی دست به دست شد که از دیدار انتخاباتی پورمحمدی و لاریجانی حکایت داشت، اما بعد، این خبر نه چندان موثق، با تکذیبیه رسمی جامعه روحانیت مواجه شد. اما آنطور که پایگاه خبری-تحلیلی امتداد در گزارشی با استناد به تیتر بیش از ۳۰ خبر انتخاباتی سایت جامعه روحانیت از از اواخر تابستان تا اوایل زمستان، نتیجه گرفته که جامعه روحانیت برخلاف آنچه علنا درباره رییسی میگوید به علی لاریجانی گرایش دارد. این، اما تنها سند این مدعا نیست، چراکه وقتی به دیگر اخبار و مطالب نامهنیوز بهخصوص در همین چند روز اخیر نیز توجه کنیم، با مورد عجیبتری مواجه میشویم.
آنجا که این پایگاه خبری در ادعای عجیب به نقل از یک فعال فرهنگی اصولگرا از احتمال ردصلاحیت اسحاق جهانگیری نوشته است. خبری که البته در ظاهر نه تنها هیچ ارتباطی به فعالیتهای جامعه روحانیت و شورای وحدت ندارد، بلکه حتی به ظاهر به علی لاریجانی و دیگر اصولگرایان نیز مربوط نیست و مشخصا به تحرکات انتخابات جناح چپ و اصلاحطلبان ارتباط دارد. اما این همه واقعیت نیست.
پیگیری از نزدیکان علی لاریجانی از این حکایت دارد که او اگرچه هنوز به تصمیم قطعی درباره انتخابات نرسیده، اما ظاهرا در جمعی گفته که «در صورت کاندیداتوری آقای اسحاق جهانگیری، وارد رقابت انتخابات ریاستجمهوری نمیشود.» اظهارنظری که البته ازجانب منبعی موثق در اختیارمان قرار گرفته، اما فارغ از آن، به لحاظ تحلیلی نیز قابل اثبات است. چه آنکه بارها مطرح شده که لاریجانی تمایل دارد با حمایت اصولگرایان میانهرو و طیفی از اصلاحطلبان وارد رقابت شود.
طیفی که به باور بسیاری از ناظران، بیش از هر حزب و گروه اصلاحطلب در کارگزاران سازندگی قابل ردیابی است؛ حال آنکه باتوجه به عضویت جهانگیری در این تشکل سیاسی در گذشته و اعلام حمایت رسمی کارگزارانیها از جهانگیری، طبیعتا لاریجانی شانسی برای جلب حمایت آنان نخواهد داشت.
آنچه، اما علاوه بر این لابهلای اخبار پایگاه خبری منتسب به دبیرکل جامعه روحانیت و بین سطور اخبار این پایگاه خبری، قابلتامل است، گزارشی است که روز ۱۵ اسفندماه روی خروجی نامهنیوز رفت و در بخشی از آن آمده است: «برخلاف تصور خیلی از اصلاحطلبان که جهانگیری را ازجمله کاندیداهای احتمالی با امکان عبور از فیلتر دستگاههای نظارتی میدانند، شایعاتی درباره احتمال رد صلاحیت او نیز به گوش میرسد.»
ادعایی عجیب، آنهم در حالی که به تازگی از عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان نقلقولی توام با کنایه منتشر شد که با انتقاد از اظهارنظر ناموجه درباره رد یا تایید صلاحیت کاندیداها، اعلام کرد که «برخی از بیرون سخنگوی شورای نگهبان شدند» و اکنون نیز برخی ناظران از این میگویند که احتمالا این طیف از اصولگرایان سعی دارند با طرح ادعای ردصلاحیت جهانگیری، مسیر حمایت کارگزارانیها و برخی از دیگر احزاب اصلاحطلب از لاریجانی را هموار کنند.
بماند این ادعا به لحاظ حقوقی نیز محل ایراد است؛ چه آنکه فارغ از تایید صلاحیت جهانگیری در انتخابات ۴ سال قبل، او در صورت ردصلاحیت، چند ماه پایانی کارش در دولت دوازدهم را نیز باید در شرایطی دنبال کند که صلاحیتش از جانب شورای نگهبان احراز نشده است!
آنچه مسلم است هنوز برای اظهارنظر درباره انتخاباتی که قرار است آخرین روزهای تابستان ۱۴۰۰ برگزار شود، زود است، اما این نکته نیز غیرقابل انکار است که اگر رییسی آن کاندیدایی است که حضورش مترادف است با اجماع اصولگرایان، جهانگیری نیز میتواند زمینهساز اجماع اصلاحطلبان باشد.