صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۷۹۳۷۶
اگر اتفاقی بیافتد که شورای نگهبان همه نیرو‌های اصلاح طلب را تایید نکند، می‌شود درباره اش صحبت کرد. در آن صورت در میان کاندید‌ها اگر شخصی باشد که آرمان‌های اصلاحات را تایید کند و میثاق نامه‌ای باشد که آرمان‌ها و اهداف اصلاح طلبی در آینده گم نشود می‌شود در موردش فکر کرد، اما این موضوع هم یک بحث جداگانه است و هم شرایط ویژه‌ای می‌طلبد که من تردید دارم به آن شرایط برسیم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۲ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۹

موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات می‌گوید: اصلاح طلبی را از جریان اصلاحات جدا می‌دانیم. ممکن است مردم از من اصلاح طلب گله کنند، حتی ممکن است بگویند دفعه دیگر به فلانی که دو میلیون در مجلس رای دادیم، دیگر رای نمی‌دهیم. این گله‌ها به معنای اینکه مشی اصلاح طلبی را قبول نداریم نیست. من از اصلاحات مایوس نیستم

به گزارش ایسنا، سید عبدالواحد موسوی لاری، عضو مجمع روحانیون مبارز، وزیر اسبق کشور در دوران اصلاحات و نائب رئیس سابق شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان، به بازخوانی علت‌های موفقیت و شکست شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان، واکاوی رفتار جریان اصلاحات در انتخابات ۱۳۹۸ و بیان پیش بینی اش از انتخابات ریاست جمهوری و شورا‌های شهر و روستا پرداخت.

بخش‌هایی از این گفتگو را بخوانید؛

  • اصلاح طلبان معتقد هستند قانون اساسی ما هنوز قدرت حل مشکلات کشور را دارد؛ حتما همین قانون اساسی نیاز به تجدید نظر، بازنگری و شفاف‌تر شدن هم دارد. مثلا اصل ۹۹ قانون اساسی که شورای نگهبان این طور تفسیرش کرده نیاز دارد بار دیگر شفاف‌تر نوشته شود.
  • اصلاح طلبان می‌خواهند در صحنه حضور داشته باشند؛ موجودیت‌شان یعنی حضور در عرصه سیاسی.
  • چه برای انتخابات ۱۴۰۰ و چه برای انتخابات ۱۳۹۲ تصمیم اصلاح طلبان همواره بر حضور بوده است. حتی اگر راهی برایشان بسته شد، اما هر زمان که تنها روزنه‌ای به رویشان باز شد، باز آمدند و حضور خود را ثبت کردند. سال ۱۳۹۲ همین طور شد. کاندیدا‌هایی که فکر می‌کردند باید در صحنه می‌آمدند، نبودند، از کاندیدا‌هایی که می‌شد حمایت کرد دو نفر باقی ماندند.
  • آقای دکتر عارف که اصلاح طلب بود و آقای روحانی که معتدل بود. اصلاح طلبان با یک محاسبه واقعا دقیق و با ارزیابی صحیح از آقای دکتر عارف خواهش کردند تا صحنه را به آقای روحانی واگذار کند. ایشان هم پذیرفتند و به نظر من یکی از زیبا‌ترین سیاست ورزی‌های اصلاح طلبانه رقم خورد.
  • شرایط هزار و چهارصد با هزار و سیصد نود و هشت متفاوت است. اگر از حالا دستگاه‌های مسئول به مردم نشان ندهند که این دو انتخابات با یکدیگر متفاوت هستند؛ معلوم نیست که یخ قهر مردم با انتخابات آب شود یا خیر. اگر آب نشود فاصله مردم از حاکمیت زیاد می‌شود و این موضوعی خطرناک است.
  • پیش بینی من این است که فضای سیاسی ۱۴۰۰ با مقداری گشایش رو به رو خواهد بود. به شکل ۱۳۹۸ با انتخابات رفتار نخواهند کرد؛ چرا که هم شرایط انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات مجلس متفاوت است، هم جامعه سرخوردگی آن سال را باید پشت سربگذارد. مجموعه این موضوعات، حوادث بین المللی و مشکلات مردم اقتضا می‌کند حکومت راه سال ۱۳۹۸ را نرود.
  • ۵۰ درصد آمادگی در میان اصلاح طلبان وجود دارد. یعنی آن‌ها می‌خواهند مشارکت فعال داشته باشند؛ اما آیا شرایط حداقلی برای رقابت باقی خواهد ماند، یک موضوع دیگر است.
  • در حال حاضر این جریان دو موضوع اصلی دارد. یکی رابطه اش با مردم است؛ اینکه می‌تواند مجدد با مردم زبان مفاهمه پیدا کند؟ بحث دیگر هم این است که این جریان می‌تواند در میان خودش تشتت‌ها را کنار بگذارد و آهنگ واحدی داشته باشد و به یک کاندیدای واحد برسد یا مثل سال ۱۳۸۴ با چند کاندیدا روبه ر ومی شود؟ به نظر من اصلاحات در حل نکته دوم یعنی اجماع می‌تواند بر خودش مسلط باشد. تجربه سال‌های اخیر نشان داده که آن‌ها دقیقه نود بالاخره می‌توانند باهم متحد شودند. اما در مورد اینکه آیا می‌توانند زبان مفاهمه با مردم پیدا کنند، هنوز چیزی احساس نکردم.
  • {در ارتباط با رابطه مردم و جریان اصلاحات}: من یک برداشت شخصی دارم معتقد نیستم الان لبه تیز قهر مردم متوجه جریان اصلاحات است. مردم از رفتار عمومی حاکمیت نسبت به سرنوشت جامعه گله‌مند هستند. در معیشت و اقتصاد، در شنیده شدن صدایشان و در نوع نگاه به انتخابات مشکل دارند که این مشکلات به همه دست اندر کاران باز می‌گردد. البته به صورت طبیعی گله‌هایی هم از اصلاحات دارند.
  • برداشت من این نیست که جامعه ما به سمت مسیری غیر از مسیر اصلاحات واصلاح طلبان رفته باشد. هرچند پاره‌ای از سیاست‌ها و رفتار‌های قوای سه گانه به طور ناخواسته به تند شدن فضای جامعه ورشدرادیکالیسم واکنشی کمک می‌کند.
  • مردم از آن طرف وضعیت موجود را هم قبول ندارند. پس تنها راه باقی مانده پیش پای جامعه اصلاحات است. مردم نه راه تند رادیکالیزم را می‌خواهند نه راه موجود را. می‌گویند ما کشور مان و نظام‌مان را می‌خواهیم، اما نه آنگونه که امروز اداره می‌شود، بلکه باید اصلاحات در آن صورت بگیرد. زبان مردم اصلاح طلبانه است واصلاح طلبان با این زبان آشنایی بیشتری دارند.
  • فکر می‌کنم اگر زبان مفاهمه جبهه اصلاحات با مردم حفظ شده باشد، گله‌های مطرح شده قابل جبران می‌شود. اگر ۱۳۹۲ روحانی را آوردند و با او در چارچوب صحبت نکردند، ۱۴۰۰ باید کاندیدای خودشان را بیاورند. اگر در مجلس و شورای شهر‌ها و روستا‌ها اکثریت رای با اصلاح طلبان بود، اما موفق نبودند تلاش کنند موفق شودند. "دیگر تمام است ماجرا" شعار عامه مردم نیست نمی‌گویم طرفدار ندارد و یا خواست مردم چیزی جز واپسگرایی یا راکالیسم نیست؛ معتقدم مردم ما نه این هستند ونه آن.
  • حتما عده‌ای به این نتیجه رسیدند که امور کشور از دست اصلاح طلب و اصولگرا خارج شده است، اما بگویید چه کنیم؟ رادیکالیزم که جواب نمی‌دهد، وضعیت فعلی اداره کشور مطلوب نیست. اپوزیسیون هم که از آن طرف دنیا سر در آخور بیگانه دارد و هر روز فقط در شبکه‌های اجتماعی کاری جز نفرت پراکنی نمی‌کند؛ بعض بی ازآن‌ها هشت سال در کنار صدام بودند و چهار سال در کنار ترامپ. کسی که در کنار صدام و ترامپ بوده چه جایگاهی میان مردم دارد؟ تنها رویکرد و مسیر باقی مانده اصلاحات است یعنی رفع مشکلات از درون با نگاه واقعی.
  • اصلاح طلبی را از جریان اصلاحات جدا می‌دانیم. ممکن است مردم از من اصلاح طلب گله کنند، حتی ممکن است بگویند دفعه دیگر به فلانی که دو میلیون در مجلس رای دادیم، دیگر رای نمی‌دهیم. این گله‌ها به معنای اینکه مشی اصلاح طلبی را قبول نداریم نیست. من از اصلاحات مایوس نیستم گرچه ممکن است بگویم با فلان اصلاح طلب مشکل دارم.
  • {در ارتباط با علت استعفایش از شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان}: من در این باره در متن استعفانامه توضیحاتی دادم. واقعا از لحاظ جسمی مشکل پیدا کرده بودم و دکتر‌ها گفتند از استرس باید دور باشم. احساس می‌کردم تحلیل رفته ام. برای جلسات حضوری شورا ساعت‌ها باید در ماشین می‌ماندم و همین موضوع برای سلامتی ام خوب نبود. ضمن اینکه بار‌ها به برخی مسایل مرتبط با شورا نقد داشتم.
  • من می‌گفتم هر تجربه بشری بعد از مدتی باید در خودش بازخوانی شود. من احساس می‌کردم در جمع ما که جمعی مرکب از اشخاص حقیقی و حقوقی بود حقیقی‌ها اکثرا به جلسه نمی‌آمدند. حقوقی‌ها که می‌آمدند به نمایندگی از حزب سخن نمی‌گفتند؛ مثلا حزب کارگزان نماینده‌ای را معرفی می‌کرد؛ این آقا یک بار نمی‌گفت شورای مرکزی حزب یا دفتر سیاسی حزب ما پیشنهادی داده است. من بار‌ها در جلسات گفتم درست نیست شما حقوقی‌ها فقط به عنوان شخص حقیقی در این تشکیلات حضور داشته باشید.
  • مثلا دولت تصمیم گرفت یارانه‌ها را لغو کند و ارز را به کالا‌هایی که مد نظرشان است تخصیص بدهد. احزاب ما که می‌خواهند در مدیریت کشور نقش داشته باشند کارگروهی برای پیشنهاد به شورای سیاستگذاری در باره این موضوعات نداشتند. من از این وضع گله داشتم و می‌گفتم این نمایندگان باید زبان احزاب باشند نه این که خودشان مشخصا عضو تشکیلات به نظر بیایند. عملا شورا به یک حزب بدل شده بود. الان هم می‌گویم این مشکلات باید برطرف شود. اگر در این نهاد اجماع ساز این مشکلات ادامه پیدا کند وضع همانی می‌شود که در شورایعالی بود. احساس می‌کردم در جمع ما که ترکیبی از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی بود؛ حضور برای خیلی از حقیقی‌ها مهم نبود، لذا در جلسات حضور نداشتند. وضعیت حقوقی‌ها را هم که گفتم به نمایندگی از حزب اظهار نظر نمی‌کردند.
  • من بر خلاف نظر دوستانی که معمولا از بیرون به مسائل نگاه می‌کنند و به تعبیر عامیه کنار گود می‌نشیند و می‌گویند لنگش کن می‌گویم شورایعالی در تصمیمات کلانش موفق بود. ما در انتخابات ۱۳۹۲ ظرف مدت سه روز بازی باخته را به بازی برده شده تبدیل کردیم. آن انتخابات برای خودش رکورد است. ما در آن زمان اصلا تصوری از رد صلاحیت آیت الله هاشمی نداشتیم. او ستون نظام بود. وقتی رد صلاحیت شد پتکی بر سر تمام جریان تحول خواه خورد، اما جریان اصلاحات با تدبیر و منطق خود را جمع کرد و شکست صد در صدی را به پیروزی صد در صدی تبدیل کرد و توانست در این شرایط روحانی را رئیس جمهور کند.
  • این اتفاق در مجلس دهم هم افتاد. رد صلاحیت‌ها اتفاق افتاد، اما از همان افراد موجود لیست پیروز را بیرون دادیم. همان شورای شهر که به ترکیب ۲۱ نفره اش اعتراض می‌شود هم پیروزی بود. اگر به شما بگویند از بین ۱۰۰ نفر که این ۲۱ نفر هم در آن هستند، بهترین‌ها را انتخاب کنید، یقین دارم با توجه به شاخصه‌ها اکثریت همین ۲۱ نفر در لیست خود شما قرار می‌گیرند. مثلا مسجد جامعی چهره فرهنگی است که از پس کار‌های شورا بر می‌آید یا افرادی مثل رسولی و میرلوحی که استاندار و معاون وزیر و فعال سیاسی بودند گزینه‌های خوبی بودند. خانم‌هایی که در شورا هستند هم فعالین مناسبی برای امورات شورا بودند.
  • بعضی از احزاب خودشان خراب کردند. اول کارگزاران قرار بود چند نفر را معرفی کند، بعد وسوسه شدند یک لیست سی نفره دادند. خب معلوم است در آن فضا کسی می‌گوید سی نفر کاندیدا دارم از دو حال خارج نیست؛ یا این‌هایی که هستند واقعا اصلاح طلب نیستند یا این افراد همه اصلاح طب هستند و احزاب دروغ می‌گفتند که کاندیدا نداریم. لیست را نگاه می‌کردید می‌دیدید نهایت ۸ نفرشان مشی اصلاح طلبی دارند؛ در آن انتخابات احزاب ما اشتباه کردند.
  • حالا برای یک اشتباه غیر راهبردی نمی‌شود گفت که نباید در انتخابات ۱۴۰۰ حضور داشته باشند. خب اصلاح طلبان خودشان را اصلاح می‌کنند.
  • خیلی از چهره‌های ملی نخواستند یا نتوانستند در این نهاد اجماع ساز حضور داشته باشند. اما به طور کلی احزاب ما می‌دانند که باید در کنار هم قرار بگیرند. چون موضوع ریاست جمهوری متفاوت است. این ترکیب جدید می‌تواند به گزینه واحد برسد. البته در انتخابات شورا‌ها ممکن است باز هم به مشکل بخوریم. هم در زمان اجماع بر سر افراد و هم پیش‌تر از این موضوع در زمان مواجهه با هیئت نظارت که از نمایندگان فعلی مجلس تشکیل شده اند و ممکن است روند حذفی در پیش بگیرند.
  • به نظر من تا اینجا اصلاح طلبان مصمم هستند در انتخابات ۱۴۰۰ با کاندیدای خودشان وارد عرصه رقابت بشوند. تلقی من این است که اصلاح طلبان در این راهبرد مصمم هستند.
  • اگر اتفاقی بیافتد که شورای نگهبان همه نیرو‌های اصلاح طلب را تایید نکند، می‌شود درباره اش صحبت کرد. در آن صورت در میان کاندید‌ها اگر شخصی باشد که آرمان‌های اصلاحات را تایید کند و میثاق نامه‌ای باشد که آرمان‌ها و اهداف اصلاح طلبی در آینده گم نشود می‌شود در موردش فکر کرد، اما این موضوع هم یک بحث جداگانه است و هم شرایط ویژه‌ای می‌طلبد که من تردید دارم به آن شرایط برسیم.
ارسال نظرات