شواهد و قرائن نشان میدهد که دزدیدن مجسمههای پایتخت، به هیچ وجه در زمره سرقتهایی همچون سرقت کابل و یا کامپیوتر ماشین قرار نمیگیرد و داستان، داستان دیگری است.
پس از گذشت چند هفته از سرقت برخی مجسمههای نمادین در تهران و مدارک به دست آمده، به خوبی روشن است که دزدیدن این نمادهای شهری، فارغ از یک دزدی ساده و یا سودجویانه است، چرا که حضور جرثقیل، مدت زمان طولانی جابهجایی و همچنین کنترل با دوربینهای مداربسته؛ همه و همه نشان از آن دارد که یا سارقان با لباسهای رسمی ـ مأموران نظامی و یا شهرداری ـ این کار را کرده و یا اینکه خودسرانه این سرقتها را انجام دادهاند!
بنا بر این گزارش، احتمال وجود دسته دوم در این ماجرا بیشتر است، چرا که سابقه انجام چنین فعالیتهایی از سوی این افراد در تهران و برخی شهرهای بزرگ وجود دارد و میتوان گفت، احتمالا این افراد بر پایه یک احساس وظیفه (؟!) چنین کارهایی میکنند و با توجه به پشتوانههایی که دارند، دستگیری و یا پیگیری مجدانه موضوع زیاد در دستور مدیران قرار نمیگیرد.
به هر روی، آنچه مسلم است اینکه انگیزه اصلی این سرقتها به هیچ وجه جنبه اقتصادی نبوده و به احتمال زیاد یک جریان فکری افراطی پیگیر این ماجراست که به راحتی هم «دم به تله نمیدهد»؛ آن هم به واسطه اتصال به برخی منابع فکری افراطی.
انگیزههای اصلی این رویدادها در شهری که بدون تردید به خاطر دوربینهای پلیس به ویژه در مراکزی که سرقتها انجام گرفته و همچنین حضور نیروهای حراست و نگهبان مجموعههای مذکور، جای هیچ تردیدی را باقی نمیگذارد که این کارها، با انگیزهای اعتقادی صورت میگیرد و البته با برخی هماهنگیها هم به انجام میرسد.
نکته قابل تأمل دیگر، تعلل و نوعی بیاعتنایی به این ماجراست، به گونهای که در موضعگیریها کمتر به اصل داستان و یا چگونگی وقوع و یا روند رسیدگی به این پرونده اشاره میشود؛ آن هم در کشوری که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آن در سطح دنیا و با عملیاتهایی فوقالعاده پیچیده و مشکل، زبانزد سرعت و دقت در نتیجهگیری است.