صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

واکنش سهیل محمودی به سوال مجری تلویزیون
سهیل محمودی نوشت: پدر من یک کارگر ساده بود. شاگردشوفر شرکت واحد اتوبوسرانی، به این شغل که الان منسوخ شده می‌گفتند: کارگر پارکابی. تَهِ اتوبوس می‌ایستاد و بلیت می‌گرفت از مسافرها...؛ و فرزندانش را با عزت و شرافت و پاکدستی و استغنا بزرگ کرد و تکیه‌گاه خانواده‌اش بود تا آخر عمر. من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۹ - ۲۴ آذر ۱۳۹۹

سهیل محمودی در واکنش به پرسش «پرحاشیه» مجری یکی از برنامه‌های تلویزیونی از دختری که شغل پدرش راننده تاکسی است، با اشاره به این‌که پدر خودش شاگردشوفر بوده است گفت: «من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.»

به گزارش ایسنا، مجری از دختر خانواده‌ای که در یک مسابقه تلویزیونی حضور پیدا کرده می‌پرسد: «الینا این‌که بابا راننده تاکسیه پیش دوستات ناراحتت نمی‌کنه؟»، دختر لبخندی می‌زند و پاسخ می‌دهد: «نه، خب اینم یه شغله دیگه... مگه همه شغلا باید مثلا دکتر و مهندس و اینا باشه؟!»؛ برنامه تمام می‌شود، اما واکنش‌ها به پرسش بحث‌برانگیز مجری برنامه تلویزیونی «دستپخت» آغاز. کاربران فضای مجازی به ویژه رانندگان تاکسی و خانواده‌های آن‌ها نسبت به مطرح کردن چنین پرسشی واکنش نشان می‌دهند و از شرافت این شغل می‌گویند. در پی این ماجرا سازمان تاکسیرانی تهران نیز در واکنشی نوشت: «با انتشار این متن از منزلت و جایگاه شریف تاکسیرانان خدوم پایتخت و خانواده محترم آن‌ها دفاع کنیم، چرا که شایسته نیست این قشر خدوم و زحمت‌کش از سوی رسانه ملی که باید مروج فرهنگ اسلامی ایرانی باشد مورد توهین قرار بگیرند.»

در این میان برخی از اهالی ادبیات نیز به این پرسش حاشیه‌ساز واکنش‌هایی داشته‌اند. سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادبی ضمن واکنش‌هایی که با بازنشر مطالبی در پی این ماجرا داشته، در یادداشتی کوتاه چنین نوشته است:

«آن روز‌ها تمام سال به امید دوچرخه مشق می‌نوشتیم

به امید دوچرخه می‌خوابیدیم

و شب‌ها خواب دوچرخه می‌دیدیم.

اما روز گرفتنِ نتیجه

دزدی نامرد جیب‌های پدر را می‌زد...

پدر دروغ نمی‌گفت

من از همان روز‌ها از دزد‌ها بدم می‌آمد.

(بخشی از شعر غم‌های زمستانی - سهیل محمودی)

توضیح: پدر من یک کارگر ساده بود. شاگردشوفر شرکت واحد اتوبوسرانی، به این شغل که الان منسوخ شده می‌گفتند: کارگر پارکابی. تَهِ اتوبوس می‌ایستاد و بلیت می‌گرفت از مسافرها...؛ و فرزندانش را با عزت و شرافت و پاکدستی و استغنا بزرگ کرد و تکیه‌گاه خانواده‌اش بود تا آخر عمر.

من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.

همین...

عکس هم در سال ١٣۴٨ باید گرفته شده باشد.

پارک شهر طهران، همراه پدر و مادر و خواهر بزرگترم.»

ارسال نظرات
نام
۲۰:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
در فرهنگ اصیل ملی مذهبی ما احترام گذاشتن به تمامی زحمت کشان جامعه واجب است درود بر همه اقشار این ملت
نام
۱۹:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
تلویزیون قرار بود دانشگاه باشد ولی ........؟
سعید مسلمان
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
باور کنید اقای محمودی من هم به پدرم که یک کشاورز بود و خدا رحمتش کند افتخار می کنم انقدر کف دستانش پینه بسته و زخم داشت که انگار چند پوست اضافه بر کف دست داشت اما هر روز برایش فاتحه و عاشق دعا هایش که می گفت انشالله دست به خاکستر بزنی و طلا بر داری من هم خود کارگر بودم درس را خواندم و دانشگاه رفتم و امروز در سن 70 سالگی خودم با دعای انها با افتخار زندگی میکنم و دست پینه بسته همه پدران سر زمینم را می بوسم و ایرادی به این حرف های مجری نمی گیرم چون اینها در مکتبی دیگر ی
تربیت شده اند
حمید
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
یادش اون روزها به خیر صفا و صمیمیت موج میزد همه جا
نام
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
افرين سهيل كه هم ثابت هستى و هم محمود
درود برتو دوست نازنين
امین میرزائی
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
سهیل بسیار عزیز ! سلام . خودتو ناراحت نکن . الان شغل دوم و سوم و چندم خیلی از جنتلمنای تحصیلکرده شوفریه !!!
ایرانی
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
درود بر شرفت
من هم پدرم مستخدم آ»وزش و پرورش بود و به او همیشه افتخار می کنم
نام
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
جالبه كه اين آقاي مثلا مجري آنقدر به واسطه حضور در تلويزيون يابو برش داشته كه حتي عذرخواهي هم نكرد!
نام
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۴
خیلی آقایی...