فرارو- کرونا جان یک پزشک جوان دیگر را گرفت. دکتر شیوا فریدی پزشک نخبه کامیارانی و رتبه سوم کنکور سال ۸۹ بر اثر ابتلا به کرونا از دنیا رفت. در سقز نیز یک پرستار بر اثر کرونا از دنیا رفت.
هادی الهویسی مدیر آموزش و پرورش شهرستان کامیاران در استان کردستان از فوت یکی از نخبگان این شهرستان خبر داد و اظهار داشت: متأسفانه شیوا فریدی پزشک نخبه کامیارانی و رتبه سوم کنکور سال 89 بر اثر ابتلا به کرونا جان درگذشت.
او افزود: این پزشک کامیارانی در تهران مستقر بود و به مردم خدمتگزاری میکرد.
مدیر آموزش و پرورش شهرستان کامیاران تصریح کرد: "شیوا فریدی در دوران تحصیلی یکی از دانشآموزان نخبه و باهوش کامیاران بود که پس از اتمام دوران تحصیلی همان سال اول در کنکور، پزشکی قبول شد."
درگذشت این نخبه کردستانی بازتاب وسیعی به ویژه در استان کردستان داشته و تاسف و تاثر مردم را برانگیخته است.
در همین حال در سقز نیز رضا کریمی نسب یکی دیگر از پرستاران بیمارستان این شهر بر اثر ابتلا به کرونا جان باخت.
مدیر بیمارستان تامین اجتماعی شهرستان سقز در این باره گفت: متاسفانه امروز شاهد از دست دادن یکی از بهترین کادر پرستاری این بیمارستان در سقز بودیم.
سیما شفیعی ادامه داد: درگذشت این رهرو سلامت، شهروند و کادر فداکار این بیمارستان ضایعه ای بزرگ برای رسیدگی به بیماران بستری در این بیمارستان است.
وی افزود: شهید کریمی نسب فردی بشردوست بود که از اوایل شروع کووید 19 در بالین بیماران کرونایی حاضر می شد و از نزدیک به آنان خدمت می کرد.
خدارحمتش کنه
مگه گربه است
نفر اول: راضیه خزایی از همدان
نفر دوم: مهرناز شهسواری پور از سیرجان
نفر سوم: داود جهانسوز از نوشهر
نفر چهارم: پگاه خالو از شمیرانات
نفر پنجم: سیده نیما عبدالتاجدینی از کرمانشاه
نفر ششم: سید سپهر کاظمی از شیراز
نفر هفتم: بابک اسعدپور بهزادی از کرمان
نفر هشتم: پروین کلهر از قم
نفر نهم: بهاره صفیخانی از تهران
نفر دهم: بنفشه شکیبا جهرمی از شیراز
لیست اسامی که شما نوشتید رتبه های کشوری کنکور هستند.
مرگِ من روزی فرا خواهد رسید ...
در بهاری روشن از امواج نور ،
در زمستانی غبار آلود ودود ،
یا خزانی خالی از فریادو شور ،
مرگ من روزی فراخواهد رسید .
روزی از این تلخ و شیرین روزها ...
روز پوچی همچون روزهای دگر ....
سایه از امروزها و دیروزها .
دیدگانم همچو دالانهایِ تار ،
گونه هایم همچو مرمرهایِ سرد ،
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود ،
من تهی خواهم شد از فریادِ درد .
خاک می خواند مرا هر دم به خویش،
می رسند از ره که در خاکم نهند.
آه شاید عاشقانم نیمه شب،
گل بر روی گور غمناکم نهند !
می رهم از خویش ومی مانم ز خویش....
هر چه بر جا مانده ویران می شود ...
روحِ من چو بادبانِ قایقی ،
در انتها دور و پنهان می شود .
می شتابند از پیِ هم بی شکیب،
روزها ،هفته ها، ماه ها ...
چشمِ تو در انتظارِ نامه ای ،
خیره می ماند به چشمِ راهها .
لیک پیکرِِ سردِ مرا ،
می فشارد خاک دامنگیر خاک ...
بی تو ، دور از ضربه های قلب تو ،
قلب من می پوسد آنجا زیر ِخاک .
بعد ها نام مرا باران و باد ،
نرم می شوید از رخسار سنگ ...
گور من گمنام می ماند به راه ،
فارغ از افسانه ها و نام ها ....