صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۶۵۴۳۷
رئیس پلیس آگاهی پایتخت از پیدا شدن جسد دختر نوجوانی به نام شیوا که حدود ۱۵ ماه قبل گم شده بود خبر داد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۸ - ۱۵ آذر ۱۳۹۹

سردار علیرضا لطفی گفت: بهلول، متهم اصلی قتل شیما بعد از مقاومت چند ماهه اعتراف کرد.

به گزارش برنا؛ سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در توضیح خبر گفت: جسد دختر نوجوانی از داخل باغچه خانه قاتل پیدا شد. این جسد متعلق به همان دختری ۱۶ ساله‌ای است که حدود ۱۵ ماه قبل گم شده بود و بعد از بازجویی‌های پلیس مشخص شد راننده تاکسی او را دزدیده و به قتل رسانده است.

او افزود: این قاتل که حدودا ۶۰ سال دارد پیش‌تر مدعی شده بود که جسد دختر در یکی از شهر‌های غربی است، ولی با حضور ماموران پلیس ادعای او رد شد، این قاتل مجدد اعلام می‌کند که جسد در شهر‌های شمالی است که باز هم با بررسی‌های پلیسی معلوم می‌شود این قاتل باز هم دروغ گفته است.

رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: در نهایت با بررسی‌های کارآگاهان پلیس و به کارگیری شیوه‌های کشف علمی جرم، این قاتل اعتراف کرد جسد مقتول را در حیات خانه خود دفن کرده است.

سردار لطفی بیان کرد: جسد دختر جوان از داخل باغچه منزل این قاتل بیرون کشیده شد و طبق تایید عوامل اداره تشخیص هویت آگاهی تهران بزرگ مشخص شد جسد مربوط به یک دختر خانم نوجوان است که بر اساس پیشینه این قتل می‌توان گفت پیکر پیدا شده همان جسد شیما است.

رئیس پلیس آگاهی تهران بیان گفت: قاتل (بهلول) چند ماهی است که دستگیر شده و در اختیار ماموران پلیس آگاهی قرار داشت و همان طور که بالاتر گفتم ابتدا لب به اعتراف باز نمی‌کرد و بعد از بازجویی‌های پلیس به قتل اعتراف کرد، اما تا به امروز آدرس دقیقی از محل جسد به پلیس نمی‌داد.


جزئیات جنایت هولناک

راز جنایت بهلول بالاخره فاش شد. صبح روز ۲۶ مرداد ماه سال گذشته شیما ۱۵ ساله از خانه شان در شرق تهران خارج شد و خانواده اش که چند ساعتی از ناپدید شدن دخترشان نگران بودند منتظر تماس شیما بودند.

به گزارش رکنا، عصر همان روز تلفن خانه به صدا در آمد و مادر شیما تلفن را برداشت و وقتی صدای دخترش را شنید با گریه و التماس از شیما خواست تا به خانه بازگردد و دختر نوجوان نیز وقتی صدای گریه مادرش را شنید با گریه پیگیر پدرش شد که فهمید او در خانه نیست و شیما در ادامه گفت که در ترمینال بیهقی در میدان آرژانتین است و باز می‌گردد.

خانواده شیما در انتظار بازگشتن دخترشان بودند، اما دیگر خبر از دختر ۱۵ ساله نشد و همین کافی بود تا خانواده اش با حضور در اداره پلیس از ناپدید شدن دخترشان خبر دهند و پرونده فقدانی در اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران تشکیل شد.

تحقیقات پلیسی کلید زده شد و ماموران در گام نخست به سراغ پسر جوانی رفتند که مدتی با شیما در ارتباط بوده، اما مشخص شد پسر جوان هیچ اطلاعی از سرنوشت شیما ندارد.

کارآگاهان در گام بعدی دوربین‌های مداربسته ترمینال بیهقی را مورد بازبینی قرار دادند و مشخص شد شیما آخرین بار با یک مرد ۷۰ ساله صبحت کرده و سپس سوار بر خودروی پرشیا وی شده است.

همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان با به دست آوردن شماره پلاک خودرو، خانه صاحب خودور را شناسایی کنند و در این مرحله ماموران، بهلول ۷۰ ساله را به اداره پلیس احضار کردند.

ادعای عجیب بهلول از سرنوشت شیما

بهلول در تحقیقات پلیسی ادعا کرد که من با خودرویم مسافرکشی می‌کنم و آن روز دختر نوجوان سوار بر خودرویم شد و او را در منطقه نظام آباد از خودرو پیاده کردم و دیگر اطلاعی از او ندارم. این ادعا در حالی بود که ماموران به سراغ دوربین‌های مداربسته رفته و مشخص شد بهلول به این منطقه نرفته و شیما را از خودرو پیاده نکرده است.

بهلول در تحقیقات بعدی ادعا کرد که شیما جایی نداشت برای زندگی برود به همین خاطر به خانه من آمد و ۲ هفته در خانه من بود و بعد از آن از خانه خارج شد و دیگر اطلاعی از او ندارم که ماموران تحقیقات را در این زمینه آغاز کردند، اما هیچ مدرکی به دست نیامد و بهلول آزاد شد.

پیگیری‌های پدر شیما

پدر شیما که در جستجوی دخترش بود پس از آزادی تنها مظنون پرونده که آزاد شده بود با انتشار فیلم و تصاویر از رییس قوه قضاییه درخواست کمک کرد تا پرونده دخترش پیگیری شود که حجت الاسلام رییسی دستور داد تا به این پرونده به صورت ویژه رسیدگی شود.

کارآگاهان در ادامه تحقیقات پی بردند که بهلول به یکی از شهر‌های غربی کشور سفر کرده است که بار دیگر تنها مظنون پرونده به اداره پلیس آگاهی تهران احضار شد.

جسد شیما در کنار رود ارس

بهلول آخرین روز‌های هفته گذشته با توجه به احضار پلیس، پای در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و منکر همه اتفاقات شد و ادعا کرد هیچ اطلاعی از شیما ندارد، اما بازپرس پرونده با توجه به تناقض گویی‌هایی که در پرونده وجود داشت دستور بازداشت با قرار وثیقه به بازداشت موقت تبدیل شد و بهلول در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

بهلول پس از یک روز سکوت لب به سخن باز کرد و به ماموران گفت: شیما دختر نوجوان ۱۵ ساله به خانه من آمد و حدود ۲ هفته در خانه من بود تا اینکه شب حادثه در خانه با هم مواد کشیدیم، شیما اعتیاد به مواد مخدر داشت، آن شب مواد زیادی کشید و صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که شیما دیگر نفس نمی‌کشد.

وی افزود: ترسیده بودم به همین خاطر جسد شیما را به شهرستان خودم بردم و در کنار رود ارس خاک کردم.

بدین ترتیب تیمی از ماموران با دستور بازپرس رستمی از شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران به محل دفن جسد رفته هیچ سرنخی به دست نیامد.

ناگفته‌های قاتل خونسرد از راز پنهان مرگ شیما

بهلول ۷۰ ساله با چهره‌ای خونسرد صبح روز شنبه ۱۷ آبان ماه از پلیس آگاهی تهران به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی بازپرس رستمی اعتراف کرد.

شنیدیم که وقتی دستگیر شدی یک دختر فراری در خانه ات زندانی شده بود؟

من دستگیر نشدم و هر ۲ بار خودم به اداره پلیس و دادسرا آمدم و هیچ دختر دیگری در کار نبوده است. بار اول تهران بودم که به اداره پلیس رفتم و بار دوم نیز در شهر خودمان با برادرم بودم که پلیس مرا احضار کرد و به تهران آمدم و به اداره پلیس رفتم.

شنیدم چند کفش دخترانه داخل خانه ات بوده؟

من یک وانت لباس دست دوم که در بین آن چند کفش نیز بود خریدم و آن‌ها را به صورت دستفروشی فروختم و تنها همین چند کفش داخل خانه ام مانده است.

جسد شیما را چطور به شهر خود بردی؟

جسد را داخل یک پتو پیچیده و روی صندلی عقب گذاشتم و آن‌ها را به شهر خودمان در مرز ایران، آذربایجان بردم و در کنار رودخانه ارس خاک کردم.

چرا جسد را به آنجا بردی؟

خوب شهر خودمان بود و به آنجا مشرف بودم و بلد بودم به همین خاطر جسد را به آنجا بردم.

ساعت چند جسد را به رودخانه ارس منتقل کردی؟

صبح وقتی فهمیدم شیما فوت کرده ترسیدم او را در روشنایی از خانه بیرون ببرم به همین خاطر منتظر ماندم هوا تاریک شود، به همین خاطر ساعت ۱۲ شب جسد را داخل خودرو گذاشته و از مسیر‌های غیر اصلی که بلد بودم جسد را منتقل کردم. چون نمی‌خواستم دستگیر شوم از مسیر‌های بی راهه به محل دفن جسد رفتم.

بعد از دفن جسد به محل خاک کردن جسد شیما رفتی؟

بله، در این مدت ۲ بار به آنجا رفتم که ببینم کسی به محل دفن جسد رفته است و راز مرگ شیما فاش شده یا نه.

کسی از این ماجرا خبر داشت؟

نه، هیچ کسی اطلاع نداشت.

دختر دیگری در خانه ات بود یا نه؟

نه، دختر دیگری نبود.

شیما چه مدت در خانه ات بود؟

۲ هفته، شیما اعتیاد داشت و با هم مواد می‌کشیدیم، و روزها، چون نمی‌خواستم همسایه‌ها متوجه حضور شیما شوند وقتی از خانه خارج می‌شدم در خانه را قفل می‌کردم که شیما از خانه خارج نشود و شیما در خانه بود تا اینکه من بعد از انجام کارهایم به خانه بازگردم.

شغل؟

راننده تاکسی سیار بودم.

متوجه نشدی پدر شیما نگران دخترش است؟

نه، گوشی هوشمند ندارم و، چون هیچ مدرکی نبود که راز مرگ شیما فاش شود پیگیر ماجرا نبودم؛ بنابراین گزارش، تحقیقات برای پیدا کردن جسد ادامه دارد و احتمال می‌رود بهلول دختران دیگری را به این شیوه به کام مرگ کشانده است و سریالی بودن این جنایت وجود دارد که تحقیقات تکمیلی برای شناسایی دیگر جرائم احتمالی بهلول در اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.

برادرِ بهلول قاتل شیما: برادرم آدم‌حسابی بود

در همین حال برادر بهلول ۶۲ ساله که به عنوان متهم قتل شیمای ۱۵ ساله معرفی شده، می‌گوید برادرش در بازار بروبیایی داشته و در سعادت‌آباد زندگی می‌کرده است.
قتل شیما

خانه بهلول، قاتل شیمای ۱۵ساله، خانه‌ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می‌ماند. خانه‌ای قدیمی یک و نیم طبقه ای، با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه، رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریاد‌های زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.

مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد، از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد. در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می‌کنیم، انگشتش سمت این مغازه نشانه می‌رود.

سراغ مغازه دار می‌رویم که می‌گوید: «زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود. جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود.».

اما درست در همین موقع حرفش را می‌خورد و می‌گوید: «من دیگر چیزی نمی‌دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.»

او هم مثل خیلی از اهالی محل، از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می‌کند. پتانسیلی در محل حس می‌شود که سنگینی اش مانع حرف زدن برخی اهالی می‌شود.

همسایه‌ها چه می‌گویند؟

برخی از اهالی محل، از ما و پلیس که دور می‌شوند، با هم پچ پچ می‌کنند. خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می‌کنند، ماجرا را تعریف می‌کنند: «بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمد‌های مشکوکی داشت. چندین بار خانم‌های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می‌کردند. اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم. تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا ۳۲ یا ۳۳ ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می‌زد و می‌گفت اینجا گیر افتاده ام، کمکم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.»

به گفته همسایه ها، دختر جوان به کمک امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد.

از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه، درخواست رسیدگی به پرونده دخترش را کرده بود. همین باعث شد بهلول برای توضیح در مورد هر دو موضوع بار دیگر بازداشت شود.

او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه‌ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن کرده بوده است.

اما همسایه در مورد سرنوشت دختر دیگری که توسط نیرو‌های آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد، بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر کرده بوده است.

تصور اینکه دخترم یک ماه در خانه بهلول زندگی کرد عذابم می‌دهد

خانواده شیما از راه می‌رسند و به همراه مامور اداره آگاهی به خانه بهلول می‌روند. پدر شیما در مورد تحقیقات امروز از خانه متهم به قتل می‌گوید: «متهم در اعترافاتش گفته بود که دخترم را در نزدیکی رودخانه ارس دفن کرده است. تیم تحقیقات از اداره آگاهی راهی محلی شد که متهم به عنوان محل دفن جسد نشانی داده بود. اما جسد شیما آنجا پیدا نشد. ماموران احتمال می‌دهند با توجه به بارندگی‌های شدید سال قبل و جاری شدن سیل در بستر رودخانه، شاید جسد شیما را آب برده باشد. اما من درخواست کردم بار دیگر خانه بهلول بازرسی شود تا شاید نشانی از دخترم در آن پیدا شود. برای همین امروز به همراه مامور آگاهی به خانه بهلول آمدیم.»

اشک‌های پدر شیما در برخورد با خانه درهم ریخته بهلول تمامی ندارد. خانه به ویرانه‌ای می‌ماند که بوی زندگی و زنده بودن ندارد.

دو صندلی شکسته و فرشی نخ نما و اثاثی که بیشتر شبیه وسایل سمساری است، تمام آن چیزی است که در متروکه بهلول به چشم می‌خورد. انگار اثاث خانه و نمای خانه و شخصیت ساکن خانه، همه با هم، هم خوانی دارند. رنگ پریدگی و بوی نا و بوی رخوت؛ خبر از یک زندگی مرموز دارد.

پدر شیما می‌گوید: «هیچ نشانی از دخترم پیدا نکردیم. اما به در و دیوار که نگاه می‌کردم، از تصور اینکه شیما یک ماه در این خانه زندگی کرده است قلبم به درد می‌آمد.»

مادر شیما ضجه می‌زند و توان حرف زدن ندارد. فقط در میان هق هق هایش می‌گوید: «دخترم را اینجا کشت.»

برادر بهلول: برادرم آدم‌حسابی بود

برادر بهلول در بهت و ناباوری است و نمی‌تواند جنایتکار بودن برادرش را هضم کند. او به رکنا گفت: «برادرم سی سال زندگی شرافتمندانه با همسرش داشت. او سه فرزند دارد و قبل از جدا شدن از همسرش در محله سعادت آباد زندگی می‌کرد و وضع مالی خوبی داشت. کاسب خیابان چراغ برق بود، اما نمی‌دانم چه شد که با صاحب کارش بحثش شد و از کار بیکار شد. با اینکه اعتبار خوبی در بازار داشت، اما از کار در بازار دست کشید و روی ماشینش کار می‌کرد. یکدفعه متوجه شدیم از همسرش هم جدا شده است. خانه‌ای در خیابان سبلان اجاره کرده بود. من گاهی به او سر می‌زدم. می‌گفتند به مخدر شیشه معتاد شده است، اما خودش این موضوع را انکار می‌کرد. وقتی فهمیدم که او به متهم به آدم ربایی شده و یک دختر در خانه اش کشته شده است خیلی شوکه شدم. چطور می‌شود از کسی که این همه سال شریف زندگی کرده بود یکدفعه چنین کار‌هایی سر بزند؟»

راز زن صاحبخانه

کارمان تمام می‌شود و می‌خواهیم برگردیم که نگاهم به زنی می‌افتد که کنار در خانه بهلول ایستاده است. زنی میانسال که در مغازه کوچکش چسبیده شده به در خانه بهلول. وقتی تازه وارد کوچه شده بودیم به ما گفت دو ماه است اینجا کاسبی می‌کند و بهلول را نمی‌شناسد. می‌گفت: «هیچ کس هیچ چیزی نمی‌داند. اصلا همسایه‌ها او را ندیده اند.»

گفتم: «مگر می‌شود شما همسایه دیوار به دیوارت را یک بار هم ندیده باشید؟»

طفره می‌رفت. پلیس که آمد مشخص شد او صاحبخانه بهلول است و مشخص شد خیلی سال است آنجا مغازه دارد. همسایه‌ها می‌گفتند او از جزئیات ماجرای روز دستگیری بهلول خبر دارد. انگار حضورش همان پتانسیل سنگینی است که در محله حس می‌شود.

موقع برگشت ما باز هم با اصرار می‌گفت: «همه این حرف‌ها دروغ است. مگر می‌شود اینجا آدم کشته شده باشد؟ این دروغ‌ها را باور نکنید.»

با خودم فکر می‌کردم حتما رفت و آمد‌های مرموز بهلول که از دید اهالی محل پنهان نمانده، از دید او هم پنهان نبوده است. پس چرا مستاجر مشکوک خود را با وجود یک سال رفت و آمد خانواده شیما و حرف و حدیث‌های ربوده شدنش جواب نکرده بود؟

مادر شیما می‌گفت در این مدت که دنبال ردی از دخترش بوده است بار‌ها با این زن حرف زده است. چرا اینقدر اصرار دارد بهلول را نمی‌شناسد؟ و اگر نمی‌شناسد چرا اصرار به دروغ بودن ماجرا دارد؟

یکی از همسایه‌ها زیر گوشمان گفت: «بهلول به این خانم می‌گفت خاله!»

برچسب ها: پلیس جسد قتل
ارسال نظرات
بیخیال
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
خاک به سرم یعنی به فکرشون نرسید برن باغچه رو بیل بزنن .
منم اینو میدونستم
آنشرلی
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
تو دوران دانشجویی آناتومی واحدی داشتیم که موقع تشریح جسد همه میترسیدیم استاد عزیزمون گفت مرده ترس نداره.باید از زنده های بیرون ترسید.صداش هنوز تو گوشمه خدا حفظش کنه
نام
۰۰:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
اکی
نام
۰۰:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
جسد تو باغچه قاتل بوده اونوقت پلیس نتونسته پیداش کنه
بابا گل بگیرین
نام
۰۰:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
جواب به اونی که میگه همه ی دستگاه‌ فاسدن. نه عزیزم فاسدنیستن میترسن فردا برین سرزن وبچش بلا بیارین. میترسن فرداهشتک اعدام نکنید سربدین این جماعت ایرانی روخدا میشناسه
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
آدم ترسو بی جا می کنه مسولیت قبول می کنه.
محمد
۰۰:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
خدایا واقعا ما اشرف مخلوقاتیم؟؟؟!!!!
خدا
۰۱:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
آره
سوال بعدی؟
ناشناس
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۷
تو خرفت قطعا نه
نام. احمد .
۲۳:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
طبق گفته ها دوربین مداربسته روز بعد این شخص بی رحم کفتار را شناسایی کرده ،خوب این دختر بیگناه هم چند روز زندانی اش بوده باید زیر نظرش می گرفتند ودختر را نجات می دادند اما بیشتر باید همان زود بچه را از بین برده باشد که اگر ده یا پانزده روز نگه می داشت بلاخره با سرنخی که داشتند پیدایش می نمودند .اما زن ومرد بی رحم وقاتل وکثیف در گوشه گوشه مملکت ومحلات کم نیستند .چگونه بچه بیگناه را برای مقاصد شیطانیش کشته ،این باید فورا پس از تحقیق اعدام شود .که با این سن وسال وبچه بزرگ داشتن چنین بلایی سر بچه مردم اورده است .
یک ایرانی
۲۲:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
معلومه تو این چهل و خورده ای سال هیچ کاری برای تربیت مردم نشده واقعا نا امنی تا کجا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
شما که فرهنگ و تمدن هفتادهزارتریلیارد ساله دارید دیگه چه نیاز به تربیت توسط حکومت دارید ملت پرمدعا
ناشناس
۰۱:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
دختران و زنان و بچه ها امنیت ندارند.. حتی پسران هم امنیت ندارند
همه جا را دوربین کار بگذارید
کل شهر
هم از لحاظ جرم و جنایت و هم از لحاظ مسائل..
ناشناس
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
ناشناس ۰۱:۱۰ خیلی عذرمیخوام، ولی دهنت رد ببند و برو خودت رو مسخره کن
نام
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
تنها مقصر جریان پلیس هست، چطور بدین راحتی سهل انگاری کردن..
بازجو باید دستگیر بشه
ناشناس
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
پلیس اینجا واقعا مظلوم واقع شده
این پرونده آخه مگه چقدر مهم بوده.
ما تو موارد مهمی مثل پرونده بارش بادمجان دیدیم که نیروی خدوم انتظامی چطور ظرف 24 ساعت تمام عوامل را شناسایی و دستگیر و نظم را برقرار کرد. اقتدار نیروی انتظامی کاملا ثابت شده اس و همه می دونن که به دلیل همین اقتداره که ما امروز این میزان از امنیت را در خیابان ها داریم.
نام
۲۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
اینجور وقتا که اثری از فقدانی نیست و به کسی مظنون هستن خونه و محل کار و باغ و مزرعه طرف خوب باید گشت!
محمد
۲۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
چهار نکته دقت کنید :
اول اینکه بازجویی فنی یعنی کتک و کتک ، اونم اداره آگاهی مگه میشه نزنه!! خیلی زدنش تا اعتراف کرده!!
دوم اینکه یه مصاحبه از پدر شیما صباگردی خونده بودم که گفته پرونده اول شعبه آگاهی سید خندان بوده که افسر آگاهی به من گفته بود کار بهلول نیست ، بهش گفتم چرا؟ میگه افسر آگاهی برگشت به من گفت : بهلول سیم کارت کد یک داره !!! آدم حسابیه! بهش نمیاد قاتل باشه!! یعنی معیار قاتل نبودن برای آگاهی داشتن سیم کارت کد یک موبایله!!
سوم اینکه خواهشا قضاوت نکنید هی نگید خانوادش مقصره!! دخترها توی این سن یه ذره یاغی میشن پدر و مادر چه کار کنن؟ ها؟
و چهارم اینکه قصور پلیس محرز، ولی کسی رسیدگی نمیکنه
به هر حال خداوند روح شیما رو قرین رحمت کنه و به خانوادش صبر بده
نام
۲۰:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
پلیس شهر به شهر رفته باغچه خانه را نگشته شم پلیس اشان کشته ما را
نام
۲۰:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
مملكت به روان شناس احتياج داره نه به دانشمند موشكي.
ناشناس
۰۰:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
چه خبر از تیرانا
فرامرز
۰۰:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
اگرفقط یه نفر احتیاج به روانشناس داشته باشه تویی
نام
۱۸:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
قیافه این رو ‌چرا مات کردید؟! نابغه ای چیزی بوده یا ابرویی داشته!!
ناشناس
۰۱:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
به لطف اون اصل کاری، جانیها و آدمکشها پوشش امنیتی دارند
ناشناس
۰۱:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
بچه داشته این کفتار یا کفتال پیر
نام
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
یعنی توی این مدت کسی نبوده دو تا بیل توی باغچه بزنه؟چه بیحاله این سیستم!!!!عقل ننجون منم میکشه بره باغچه را یک کاووشی بکنه به کله شما نیومد این فکر؟خیلی بدبختیم بخدا.
ناشناس
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
تو فیلم ها هم همینطوره
نام
۱۷:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
تمام دستگاه ها فاسدند اگه قبول داری مثبت بده
سردار
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
بازم دم رییسی گرم که دستور پیگیری این موضوع را داده والا ماسمالی میشد و یه عمر خانواده چشم به راه بودن
ناشناس
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
بیشتر کار ها رو پدر متوفی کرده بود .
امین میرزایی
۱۷:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
این قاتل پیر خرفت، بزرگ شده و پرورش یافته دوران حکومت ننگین پهلوی است
ناشناس
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
چرا حرف مفت می زنی ؟ پس اون همه شهید عزیز که تو جنگ دادیم در چه زمانی پرورش یافته بودند؟؟ واقعن چند سالته؟؟
ز
۲۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
خخخ باشه تو درست میگی و پنهون کردن حقیقت فقط از تربیت شدگان بعد پهلوی بر میاد و بس مثل تو
رها
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
این هرکیه میخاد آقای میرزایی رو لجن مال کنه، ای اهل کامنت! بینش داشته باشین همچین حرفی به گروه خونی شریف آقای میرزایی نمیخوره.
امین میرزائی
۲۳:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
چرا زر مفت میزنی امین میرزایی !؟ اسم یارو حاج محموده نه بهلول !!
ناشناس
۲۳:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
میرزا حرفات نمی گیرند اینا که برهان خلف و صغرا کبرا بلد نیستند اخر عاقبت اوارگی یک تحصیل کرده وا مانده کامنت گذاشتن تو فضای مجازی است که عاقثتش همینه
بیخیال
۱۸:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
شهید بابایی . شهید دوران . شهید صیاد و...
از دوران پهلوی بودن
ح ر
۱۷:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
این ادمهایی که پلیس میشند هیچ وجدان کاری وبعد از اون شم پلیسی دارند؟!!!!!!
ناشناس
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
صرفا یه شغل دولتی!!!
ناشناس
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
صرفا یه شغل دولتی
نام
۱۷:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
اقتدار یعنی که کسی به خودش جرات نده که زورگیری کنه ناموس مردم رو فریب بده و ببره تو خونش هزار تا بلا سرش بیاره اقتدار یعنی دشمن جرات نکنه تو خونه ات تو شهرت تو کشورت دست از پا خطا کنه اقتدار یعنی کسی جرات اختلاس و رشوه خواری و زمین خواری و کلاه برداری نداشته باشه اقتدار یعنی کسی جرات نداشته باشه که پول مردم رو قانونی هاپولی کنه و بزنه به چاک اقتدار یعنی هیچ کارخونه و شرکتی جرات نکنه جنس بنجل و بی کیفیت و آلوده رو به خلق الله قال کنه. اقتدار یعنی خودروساز جرات نکنه خودرویی دست مردم بده که جونشون رو به خطر بندازه و اقتدار یعنی هزار حرف نگفته. حالا کدوم ارگان و سازمان و نهادی اقتدار رو واسه این مردم هدیه آورده ؟
نام
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
"در نهایت با بررسی‌های کارآگاهان پلیس و به کارگیری شیوه‌های کشف علمی جرم". آره بعد از 15 ماه عالم شدید یهو
حاج محمدرضا
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
روشنفکران و باکلاسان عزیز
لطفا هشتک نه به اعدام را بزنید
خجالت نکشید
ناشناس
۱۹:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
تو بتمرگ لال شو مردک
ناشناس
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
با اعدام یا بی اعدام اون دختر زنده می شه؟ عوضش امنیت داریم
ناشناس
۰۱:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
اون هشتگ نه به اعدام سیاسیهاست
دزدها و قاتلها و جانیها که تحت پوشش امنیتی اربابت در امن و امان هستند
خلاصه .. خودت هستی و اربابت
ناشناس
۰۱:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
پیرمرده با دختره چه کرده؟
تجاوز؟
نام
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
اینکه پلیس قبل از دستور رییس قوه قضاییه هیچ پیگیری نکرده ترسناک و شرم آوره
نام
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
خاک بر سر پلیس
15 ماهه پرونده ماسیده
فقط خاک
نام
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
من مدیر ساختمان 10 واحدی غرب تهران هستم . سال97 فردی مستاحر طبقه بالا شد به سه زن متاهل ساختمان تعرض جنسی کرد و مزاحم زن و بچه های مردم بود. هر بار جنچال می شد و پلیس می آمد و به او کاری نداشت. می گفتند شکایت کنید. من به اتفاق اهالی پس از هر دو تعرض آشکار دو شکایت به فاصله 3 ماه از هم انجام دادیم . میلیون ها پول وکیل دادیم و او همه را تهدید به اسید پاشی و خط خطی کردن با چاقو می کرد.
منزل اصلی و زن و بچه اش اش در اسلامشهر بود و از یکی از شهرهای شمال غربی آمده بود.
یکبار برای رضایت دادن و مختومه کردن پرونده ها در خانه من آمد با چاقو وداخل شد و گردنم را گرفت و تهدید به کشتن کرد که باز هم به پلیس زنگ زدند و آمد و فقط گزارش نوشتند.
در دادگاه هم هیچوقت حاضر نشد.
تا پس از اینکه خودمان با دوندگی پس از 8ماه حکم چلب گرفتیم و چند روز در پاسگاه بست نشستیم تا اکیپ فرستادند و دستگیر کردند و بردند دادسرا و زنگ زد و کمتر از نیم ساعت برایش سند گذاشتند و آمد بیرون و سراغ من و اهالی برای انتقام .
اینبار به جای زنگ زدن به پلیس ، من هم چاقو گرفتم دستم و جلویش ایستادم .
از آنروز دیگر سراغ من نیامد و در دادگاه همدیگر را می دیدیم و به قاضی می گفت من در هیئت محل { محل خودشان} علم میکشم و همه می شناسند و معتبرم .
اما به پلیس و وکیل که گفتم با چاقو جلویش ایستادم به من گفتند اگر درگیر می شدی با او تو را دستگی میکردند و بهتر ینکار اینست که دوربین بگذاری و اگر تو را ضرب و جرح کرد و چاقو زد بتوانیی ثابت کنی اوبوده و محکومش کنی !
نهایتا در یکی از پرونده ها قاضی به زور مجبورمان کرد رضایت بدهیم و می گفت مجازات همان پرونده دوم کافی است و در پرونده دیگر هم به شلاق و حبس تعلیقی محکوم شد که یعنی اگر دوباره پرونده ای نداشته باشد این اجرا نمی شود . اینها همه یکسال و نیم طول کشید و ما هم پول وکیل دادیم و هم دروندگی کردیم . اما مجرم نیم ساعت وقتش کلا گرفته اول و آخر و حتی نیم ساعت هم مجازات و زندان نشد و نهایتا صاحبخانه با او تمدید نکرد و رفت ازینجا
این از قانون و آن هم از پلیسی که قاتلین و مجرمین مسلم را بدون هیچ تحقیقی رها می کند تا مردم را بکشند
و این هم از مردمی که می گویند تقصیر مقتول و خانواده اش بود که بی احتیاطی کردند! از صمیم دل آرزو میکنم مشابهش بر سرکسانی که قربانی و خانواده اش را مقصر کوتاهی میدانند نه پلیس را وقوه قضائیه را ، بر سرشان بیاید مشابه این موارد
ناشناس
۱۷:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
کسی نیست عملکرد پلیس را ببره زیر ذره بین؟ اکثر موارد سرقت منزل و ماشین مال باخته دستش به هیچی نمی رسه.
ناشناس
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
متأسفانه قانون و دادگاه های ما به داد کسی نمی رسند. کمتر کسی رضایت دارد. ظاهراً مشغول امور دیگری هستند
ناشناس
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
قدیمیهای مشهد قطعا این خاطره را یادشان هست ,فردی بود بنام غلامحسین پشمی ه سابقه شرارت داشت ,یکبار از کلانتری دو مشهد در خیابان تهران گرفتن و آوردنش سر هر کوچه محله ,دو تا پاسبان جلو چشم مردم چنان کتکش زدند که در چشمهای شرورش ترس عین پروژکتور میدرخشید و فریاد میزد ...خوردم پشمام ریخت ,از اون به بعد توی مغازش تمرگید و به احدی کاری نداشت تا گور به گور شد.
یکی از مردم
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
پس نقش کارآگاهان پلیس چی بوده!؟
ناشناس
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
نقششون در کنترل حجاب(!) و گیر دادن به مردم عامی خیلی پررنگه!
نام
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
واقعا ای داد بیداد..... چه به سرای ملت اومده؟ ؟؟
ناشناس
۰۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
پیرمرد کفتال خودش زن و بچه داشته
بچه داشته

هر چی پیرتر می‌شوند حریص تر می‌شوند.
ویولن
۱۵:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
چقدر غم انگیز
تسلیت به خودمون برای جامعه ای که میتونستیم بهتر باشیم و نیستیم
ناشناس
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
ببخشین دستم خورد ب امتیاز منفی
نام
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
با این حیون شدیم 85 میلیون؟! احتمالا یارانه هم میگیره!
کاش بر اساس کد ملی، یه غربالگری روانی هم از جمعیت انجام بشه.
نامس
۱۴:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
سلام
شهر غربي يعني چي.
بگيد خب
ناشناس
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
ارومیه
ناشناس
۲۰:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
کلیبر
کنار رود ارس
تبریزی
۲۰:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
رودخانه ارس و شهرستان کلیبر تو تبریزه چه ربطی به ارومیه داره
ناشناس
۰۰:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
خب نخواستن بگن. چون رفتار این شخص به ان شهر و مردمان ان شهر ربطی ندارد.
ناشناس
۰۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
۲۰:۱۲
 رودخانه ارس و شهرستان کلیبر تو تبریزه؟ تو تبریز؟!
نام
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
اون پدر و مادر کمتر از قاتل ، مجرم نیستند
اکثر پدرومادرها درکی از شرایط و مشکلات فرزندان و حتی جامعه زمان حال ندارن . فقط بلدن نصیحت کنن و وقتی به اوضاع زندگی خودشون نگاه کنی میبینی به هیچکدوم از اون نصیحت ها نصیحتی عمل نکردن ! فقط توقع داشتن و در گذشته و فضایی خیالی سیر می کنن
يوسف
۱۵:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
اظهار همدردي بلد نيستي حداقل پيام اخلاقي نده
ناشناس
۱۵:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
بیخود قضاوت الکی نکن.
دنیا دار مکافاته .
ایرانی
۲۲:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
چرا منفی درست میگه پدر ومادر شیما بیشتر از قاتل مقصرند خواهشا ادای روشن فکر ها را در نیارید قاتل کثیف دنبال موقعیت بوده ما نباید دراختیارش بزاریم