صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۶۴۳۹۵
مارادونا زود متوجه می‌شود که تنها یک اسطوره می‌تواند به وی کمک کند؛ اسطوره‌ای که مارادونا عکسش را جلو چشمانش قرار داده و با نگاه کردن به او بار‌ها و بار‌ها "اگر او توانست من هم می‌توانم" را فریاد نماید.
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۷ - ۰۹ آذر ۱۳۹۹
محمد ماکویی؛ طرفداران فوتبال، قطعا، مارادونا را بابت گلی که با دست وارد دروازه انگلستان کرد، و آن را به ناحق "دست خدا" نامید، خواهند بخشید، چرا که خوب می‌دانند استعمار پیر، چگونه در طی سال‌هایی طولانی، با خدعه و نیرنگ مال و منال مردم دردمند، مستضعف و فقیر کشور‌های مختلف را مال خود کرده است.
 
به عبارت دیگر، هواداران مارادونا وفق گفته "هرکس باد بکارد طوفان درو می‌کند" و "از هر دست که بدهی از همان دست (شاید هم دست دیگر!) می‌گیری" و "کلوخ انداز را پاداش سنگ است" خوب دیده‌اند که فوق ستاره آرژانتینی دنیای توپ گرد در زمین چمن جواب انگلیسی‌ها را داده و مزه تلافی را، در اندازه‌ای کوچک، به "پدید آورندگان فوتبال" بچشاند.
 
علی‌رغم این موضوع، بعید است که حتی هواداران دو آتشه ایرانی دیه گو، اهدای پیراهن مارادونا توسط خود وی به رییس جمهور سابق، محمود احمدی‌نژاد، را مورد عفو و بخشش قرار دهند (باز اگر به فردی مثل خاتمی پیراهن مارادونا اهدا می‌شد یک چیزی می‌شد گفت!)
 
در فیلم زیبای "زنده باد زاپاتا"، با کارگردانی الیاکازان و بازی درخشان مارلون براندو (با صدای ماندگار زنده یاد "چنگیز جلیل وند")، سکانسی وجود دارد که زاپاتا اسم خود را بصورت "امیلیانو زاپاتا" بر زبان می‌آورد. زاپاتا (مارلون براندو) در این سکانس در هنگام ادای نام آنچنان غروری را نشان بیننده می‌دهد که همگان متوجه می‌شوند زاپاتا چقدر از خداوند متعال شاکر است که او را زاپاتا، نه هیچ انسان دیگری، خلق کرده است.
 
همین نگاه و همین غرور در چشمان مارادونا هم دیده می‌شد؛ گویی دیه گو همیشه می‌خواست از خدای بزرگ شاکر اینکه وی را مارادونا، نه هیچ کس دیگری، خلق کرده است ممنون باشد.
 
اینکه چطور آدم یک لاقبایی همانند "زاپاتا" در برابر صاحبان زر و زور دچار خودباختگی نشده و "ما را یارای مقابله با آن‌ها نیست" را، حتی در دل، بر زبان نمی‌آورد به اعتماد به نفس ناشی از شناخت نیرو‌های درونی بر می‌گردد؛ شناختی که موجب می‌شود شنونده " امیلیانو زاپاتا" دور نام وی را، به اجبار، قلم کشیده و این اسم را تا سال‌هایی که شرایط موجود به اوضاع مطلوب، به نفع زاپاتا، تغییر می‌کند کماکان به خاطر بسپارد.
 
مارادونای برخاسته از فقر و نابرابری و تبعیض هم دوستدار آن است که هر طور می‌تواند شرایط موجود را با اوضاع مطلوب عوض کند. این کار، قطعا، براحتی صورت نخواهد گرفت و لذا برای اینکه دیه گو کار را راحت‌تر نماید مجبور است که از افراد دیگر کمک بخواهد.
 
مارادونا آدم عادی نیست و بنابراین یک انسان معمولی نمی‌تواند کمک حالش باشد. مارادونا زود متوجه می‌شود که تنها یک اسطوره می‌تواند به وی کمک کند؛ اسطوره‌ای که مارادونا عکسش را جلو چشمانش قرار داده و با نگاه کردن به او بار‌ها و بار‌ها "اگر او توانست من هم می‌توانم" را فریاد نماید.
 
سوال این است که واقعا چه کسی بیشتر از "چه گوارای افسانه ای" می‌توانست الگو و اسطوره دیه گو مارادونا باشد؟ اگر بخواهیم صادقانه به جواب برسیم باید خود را در جای مارادونا قرار داده و "هیچکس! " بگوییم.
 
مسلم است که مارادونای زندگی کرده در فقر و تنگدستی و گرسنگی نمی‌توانست دارای شم سیاسی بالایی بوده و متوجه این شود که اعتقادات مارکسیستی تا کدامین اندازه زندگی را بر پیروان نظریه‌ها و تفکراتی که فقط از بیرون خوب به نظر می‌رسند سخت و دشوار ساخته‌اند.
 
با این حساب است که نه تنها باید مارادونا را بابت خالکوبی‌های روی بازو و پیراهن اهدایی به احمدی نژاد مورد شماتت قرار ندهیم، بلکه شایسته است طرفداران او، که بیش از خالکوبی‌های روی باز و مصرف کوکائین و زندگی بی‌بند و بار چشم امیدشان را به پا‌های جادویی کسی که می‌توانست آن‌ها را از خوشحالی به آسمان‌ها پرتاب نماید دوخته بودند، را هم به دیده احترام نگریسته و همراه آن‌ها در عوض "زنده یاد مارادونا"، "زنده باد دیه گو" بگوییم!
ارسال نظرات
نام
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۲
انشای خوبی بید
نام
۱۹:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
دیگه بیخیال بشید