صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۵۸۲۹۸
انتخابات در ایالات‌متحده و نتیجه آن کلیدی‌ترین متغیر شکل‌دهنده به مسیر کلان روابط ایران و چین خواهد بود. ایرانی‌ها و چینی‌ها به شدت منتظر نتیجه این انتخابات هستند. چینی‌ها امیدوار به کاهش پیش‌بینی‌ناپذیری در رفتار مهم‌ترین رقیب خود و ایرانی‌ها امیدوار به بازگشت آمریکای بایدن به توافقی هستند که در ۸ سال اخیر عمده انرژی‌شان را برای حصول و حفظ آن صرف کرده‌اند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۰ - ۲۴ مهر ۱۳۹۹

محسن شریعتی‌نیا عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی در دنیای اقتصاد نوشت: تحول در روابط با چین، به‌صورتی تناقض‌آمیز، در حال بدل شدن به مهم‌ترین میراث سیاست خارجی دولت فعلی ایران است. روابط با اروپا و برجام که در کانون اولویت‌های این دولت قرار داشتند در وضعیتی بن‌بست گونه‌اند.

متاثر از این وضعیت، چین که آشکارا اولویت نخست نبود به اولویت کلیدی بدل شده است. همین تغییر، روابط ایران و چین را پیچیده کرده و انتظارات و نیز نگرانی‌ها از آن را بالا برده است. هر کنشی در روابط دو کشور به شدت مورد توجه قرار می‌گیرد و تفسیر‌هایی گاه عجیب از آن ارائه می‌شود؛ تفسیر‌هایی که در سفر اخیر وزیر امور خارجه نیز ارائه شده‌اند. چه انتظاراتی از روابط رو به تحول ایران و چین می‌توان داشت؟

نخست آنکه روابط ایران و چین نه دوجانبه که «سه‌جانبه» است و ایالات‌متحده به‌عنوان بازیگر ثالث نقش کلیدی در شکل‌دهی به مسیر آن ایفا می‌کند. این نقش در ۵۰ سال روابط نوین ایران و چین همواره ایفا شده و تا آینده‌ای قابل پیش‌بینی نیز ایفا خواهد شد.

بحث‌هایی که در ایران و چین پیرامون حذف این متغیر از روابط صورت می‌گیرد، بیشتر بیان آرزوهاست. تا آینده‌ای کوتاه‌مدت، انتخابات در ایالات‌متحده و نتیجه آن کلیدی‌ترین متغیر شکل‌دهنده به مسیر کلان روابط ایران و چین خواهد بود. ایرانی‌ها و چینی‌ها به شدت منتظر نتیجه این انتخابات هستند. چینی‌ها امیدوار به کاهش پیش‌بینی‌ناپذیری در رفتار مهم‌ترین رقیب خود و ایرانی‌ها امیدوار به بازگشت آمریکای بایدن به توافقی هستند که در ۸ سال اخیر عمده انرژی‌شان را برای حصول و حفظ آن صرف کرده‌اند. تا این انتخابات، روابط ایران و چین احتمالا تغییر محسوسی نخواهد کرد.

در میان مدت ایران احتمالا به‌طور فزاینده‌ای به درون روابط پیچیده شونده چین و آمریکا کشیده و از رقابت راهبردی دو ابرقدرت متاثر خواهد شد. به دیگر سخن اقتصاد سیاسی ایران به‌گونه‌ای فزاینده از این رقابت که مهم‌ترین روند شکل‌دهنده به جهان جدید است تاثیر خواهد پذیرفت، حتی اگر ایالات‌متحده به برجام بازگردد.

دوم آنکه در لایه منطقه‌ای، چین همچنان خاورمیانه را به‌عنوان منطقه‌ای فرعی در سیاست خارجی خود تعریف می‌کند و احتمالا به این تعریف تداوم خواهد بخشید. در این قالب خاورمیانه منطقه‌ای است که از منظر امنیت انرژی، بازار و حمایت از سیاست‌های چین، در سیاست خارجی این کشور اولویت متوسطی دارد؛ بنابراین اینکه چین حمایت قاطع و تعیین‌کننده‌ای از سیاست خاورمیانه‌ای ایران که همه توان این کشور مصروف آن است صورت دهد در کوتاه‌مدت بعید است.

این کشور احتمالا همچنان به حفظ روابط متوازن با دو سوی خلیج فارس و با مصر و اسرائیل اولویت خواهد بخشید و البته از ثبات‌سازی از مسیر دیپلماسی حمایت خواهد کرد، حمایتی که از برجام صورت داده و می‌دهد در همین راستا قابل تفسیر است؛ بنابراین ایران در کوتاه‌مدت می‌تواند به حمایت سیاسی-چندجانبه چین در برخی بحران‌های خاورمیانه امیدوار باشد. انتظاراتی بیش از این بعید است تحقق یابند.

سوم آنکه در لایه دوجانبه، انتظارات از تحول در این رابطه متفاوت هستند. طرف ایرانی برنتایج کوتاه‌مدت و طرف چینی بر نتایج بلند مدت تاکید دارند. طرف ایرانی موافقت‌نامه نیمه‌تمام مشارکت راهبردی را فرصتی برای کاستن از دشواری‌های غیرانسانی‌ترین نظام تحریمی می‌بیند، نظامی که با غیراخلاقی‌ترین روش‌ها زندگی یک ملت را نشانه گرفته است. طرف چینی تا حدی در این مسیر فشار شکنی می‌کند، اما این توافق را به‌عنوان نقطه آغازی بر ۲۵ سال همکاری میان طرفین می‌داند و به اندازه یک گام رو به جلو به آن اهمیت می‌دهد.

در روز‌های پس از انتشار خبر این توافق طیف وسیعی از مدیران ایرانی اظهارنظر در مورد آن را تکلیف می‌پنداشتند. در طرف مقابل تنها یک اظهارنظر غیرمستقیم در سطح سخنگوی وزارت خارجه صورت گرفت. واکنش متفاوت دو طرف نشانی از دغدغه‌ها و اولویت‌های متفاوت آنان بود. افزون بر این محوریت سیاست خارجی ایران در دهه‌های اخیر «پیکار» با قدرت‌های بزرگ بوده است. دگرگونی در این سیاست خارجی و قرار گرفتن در مسیر «کار» با قدرت‌های بزرگ همچون چین نیازمند تغییرات مهمی در محیط روانی و عملیاتی سیاست خارجی کشور است؛ تغییراتی که زمان‌بر هستند.

در این لایه بعید است در کوتاه‌مدت دگرگونی در فشارشکنی تحریمی چین پدید آید. چینی‌ها احتمالا همچون گذشته پنجره‌ای نیمه باز به برخی تعاملات تجاری ایران خواهند بود، اما به ۲۰ میلیارد دلار توافق سرمایه‌گذاری که به مدد برجام و تا پیش از خروج آمریکا حاصل شد بازنخواهند گشت و سطح کار با اقتصاد ایران را در «تجارت» حفظ خواهند کرد. البته رفتار چین به کنش‌های ایالات‌متحده هم وابسته خواهد بود.

اگر مجموعه نظام سیاسی در آمریکا به روند امنیتی‌سازی و مشروعیت‌زدایی از اقتصاد چین که در دوره ترامپ آغاز شده تداوم دهند، ممکن است اقتصاد جهانی تکه‌تکه شود و چین به سمت ایجاد نظام اقتصادی جدیدی با محوریت خود حرکت کند. در چنین شرایطی کلیت روابط ایران و چین نیز دگرگون می‌شود. البته چنین دگرگونی هم چندین سال به طول خواهد انجامید.

بر مبنای آنچه آمد می‌توان «تداوم» در وضعیت فعلی روابط ایران و چین را سناریوی محتمل تا آینده‌ای کوتاه‌مدت پنداشت. این رابطه به تدریج و عمدتا متاثر از تغییر سیستمیک در نظم بین‌المللی دگرگون می‌شود. تصور ایجاد تغییرات یک شبه در این رابطه با واقعیات روی زمین و تاریخ تحولات آن نمی‌خواند.

ارسال نظرات