استاد شجریان آخرین بار در ۱۴ مهر ۹۹ به علت شرایط نامناسب جسمی بار دیگر در بخش آی سی یو بیمارستان جم بستری شده بود.
شجریان، نامدارترین استاد موسیقی سنتی ایرانی، از سال ۱۳۹۵ به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در داخل و خارج از کشور تحت درمان بوده است. او تا کنون چندین بار به دلیل وخیم شدن شرایط جسمی در بخشمراقبتهای ویژه بستری شده بود.
شامگاه یکشنبه ۱۳ مهر محمدرضا شجریان به دلیل "کاهش فشار خون و عفونت شدید در ناحیه بدن و کیسه صفرا" به بیمارستان جم تهران منتقل شد.
محمدرضا شجریان اول مهر ماه ۱۳۱۹ در مشهد متولد شد. چنانکه خود در خاطراتش از ایام کودکی بیان کرده، ۵ ساله بود که در خلوت کودکانهاش آواز میخواند. ۱۵بهمن۱۳۲۶ به کلاس اول میرود و یک سال بعد به آموزش تلاوت قرآنکریم نزد پدر میپردازد. در ۹ سالگی تلاوت قرآن را آغاز میکند و یک سال بعد این کار را در میتینگها و اجتماعات سیاسی ان سالها ادامه میدهد.
در سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار صدایش از رادیو خراسان پخش میشود. سال ۱۳۳۲ وی عنوان شاگرد ممتاز را در بین دانش آموزان مشهدی از آن خود میکند و سپس در دبیرستان شاهرضا تحصیلات خود را پی میگیرد. همزمان در مسابقات فوتبال دبیرستانهای مشهد هم حضور مییابد و در سال ۱۳۳۴ موفق میشود به تیم دانش آموزی استان راه یابد.
شجریان در سال ۱۳۳۶ به دانشسرای مقدماتی در مشهد میرود و از همین سال است که برای نخستین بار با یک معلم موسیقی به نام جوان آشنا میشود. پی گیری جدی کار آواز سبب میشود تا در سال ۱۳۳۸ وی به اجرای آوازهایی بدون ساز ونیز قرائت قرآن برای رادیو خراسان بپردازد. یک سال بعد شجریان دیپلم دانشسرای عالی را میگیرد و به استخدام آموزش و پرورش در میآید و همزمان به تدریس در دبستان خواجه نظامالملک بخش رادکان میپردازد و نیز با سنتور آشنا میشود.
آشنایی با سنتور این اشتیاق را در وی شدت میبخشد که با نت و فراگیری سنتور نزد آقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور تجربههای خود درموسیقی را گسترش دهد.
شجریان در همین سال (۱۳۴۰) با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان ازدواج میکند و مرداد ماه جشن عروسی میگیرند که حاصل این ازدواج آغاز یک زندگی سی ساله و سه دختر و یک پسر (همایون) است.
در سال ۱۳۴۲ وی از بخش رادکان به روستای شاه اباد مشهد به عنوان مدیر دبستان منتقل میشود و در همین سال فرزند اول وی (راحله) متولد و نیز وی موفق میشود که اولین سنتور خود را با چوب توت بسازد.
در سال ۱۳۴۴دختر دوم (افسانه) در مشهد به دنیا میآید که بعدها به همسری پرویز مشکاتیان در میآید.
بعد از چند سال تدریس و مدیری دبستانهای مشهد آذر ماه ۱۳۴۶ شجریان به تهران منتقل میشود و از همان بدو ورود با استاد احمد عبادی (نوازنده و نواساز نامی سهتار) آشنا میشود وهمزمان به همکاری با رادیو ایران میپردازد و در کنار آن به کلاس درس اواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری میرود. اشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه در رادیو ایران که با عنوان "برگ سبز شمارهی ۲۱۶" در شب جمعه ۱۵ اذر ماه پخش شد از دیگر فعالیتهای شجریان در این سال بود.
کار در رادیو با نام مستعار "سیاوش بیدکانی" تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش از جمله تلاشهای شجریان در مسیر زندگی هنریاش به شمار میرفت.
در سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی انتقال مییابد و همزمان به کلاس خوشنویسی استاد حسن میرخانی میرود.
دختر سوم وی مژگان در ۲۷ اردیبهشت درتهران متولد میشود و در همین سال هاست که وی برنامههایی با استاد احمد عبادی، لطف الله مجد، اجرا میکند.
در سال ۱۳۴۹ همکاری خود با برنامههای تلویزیون ملی ایران را آغاز میکند و همزمان به دریافت خوشنویس ممتاز نایل میشود.
در سال ۱۳۵۰ با استاد
فرامرز پایور آشنا میشود. به مشق سنتور و اموزش ردیف آوازی صبا نزد ایشان میپردازد. در همین سال است که وی افتخار آشنایی با شاعر گرانمایه هوسنگ ابتهاج را پیدا میکند؛ و با او به همکاری با برنامه گلهای تازه رادیو میپردازد.
در سال ۱۳۵۱ شجریان ضمن همکاری در برنامه گلها با استاد نور علی خان برومند آشنا میشود و به آموزش سبک وشیوه آوازی طاهر زاده نزد وی مشغول میشود. آشنایی با استاد دوامی و نیز آموختن ردیفهای آوازی از دیگر توفیقات شجریان دراین سال بود.
در سال ۱۳۵۲ وی به اتفاق گروهی از هنرمندان، چون
محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگ فر، حسین علیزاده،
جلال ذوالفنون، داود گنجهای و مقدسی و حدادی و دیگران هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا میگذارند.
در سال ۱۳۵۴
همایون متولد میشود و از همان سال اجرای وی برای کشورهای خارجی هم آغاز میشود.
۱۳۵۵: شرکت در جشنواره توس (نیشابور) با فرامرز پایور، سایه، حسن ناهید، رحمت الله بدیعی، محمد اسماعیلی، عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف. حضور در برنامه جشن هنر حافظیه شیراز با محمدرضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه راست پنجگاه. در همین سال وی به همراه ابتهاج سایه و برخی دیگر از هنرمندان از رادیو کناره گیری میکنند.
در سال ۱۳۵۶ شرکت دل آواز را تاسیس و نیز در سال ۱۳۵۷ در مسابقات تلاوت قرآن سراسر کشور به مقام نخست میرسد.
در سال ۱۳۵۸ با غلامرضا دادبه آشنا میشود و سپس آلبومهای مختلفی را با گروه پایور و نیز آلبومهای دیگری را با گروه شیدا و عارف کار میکند.
در فاصله سالهای دهه شصت شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز میکند که حاصل آن آلبومهای ماهور، بیداد، نوا، دستان و ... است. در همین سالها وی به اتفاق گروه عارف کنسرتهایی را در خارج از ایران اجرا میکند.
از سال ۶۸ وی با گروه پیرنیاکان و عندلیبی به اجرا کنسرت در آمریکا و اروپا میپردازند. این گروه در سال بعد و به دلیل زلزله رودبار کنسرتهایی را در جمع آوری کمک مردم دنیا دراروپا و آمریکا اجرا میکنند.
در سال ۷۱ به اجرای کنسرتهای مرحله دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان، جمشید عندلیبی و همایون شجریان (اگوست تا نوامبر) میپردازد. انتشار آلبوم یاد ایام، آسمان عشق و نیز دلشدگان حاصل این سالها است.
در سال ۱۳۷۴ وی کنسرتهایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج را برگزار میکند و در همین سال آلبوم چشمه نوش (با محمد رضا لطفی) گنبد مینا، جان عشاق، مدتی بعد در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر میکند.
در سال ۷۶ فرزند دیگر شجریان به نام رایان متولد میشود و یک سال بعد وی آلبوم شب؛ سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر میکند.
شجریان در سال ۷۸ جایزه افتخاری یونسکو را دریافت میکند (جایزه پیکاسو) و کتاب راز مانا نیز از وی درسال ۷۹ منتشر میشود.
از یکی دو سال بعد وی به اتقاق کیهان کلهر و حسین علیزاده و همایون شجریان کنسرتهایی را در اروپا و آمریکا اجرا میکنند که حاصل آن آلبومهای نوا، داد و بیداد، زمستان است.
شجریان به اتقاق علیزاده و کلهر و فرزندش در زمستان سال ۱۳۸۳ به مناسبت زلزله بم کنسرتی را درتهران برپا میکنند و همزمان اعلام میکنند که قصد دارند مجتمعی را به نام باغ هنر بم بسازند که دی وی دی همنوا با بم حاصل چنین اندیشهای است.
شجریان پس از آن در سال ۸۴ نیز کنسرتی دیگر با علیزاده و کلهر و همایون درتالار کشور برگزار میکند.
وی آلبوم صوتی مرغ خوشخوان و دو آلبوم تصویری کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز در دبی و کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز در تهران که مربوط به همکاری او با گروه شهناز بود را در اوایل دهه ۱۳۹۰ منتشر کرد.
پس از آن، به صورت موقت با برادران پورناظری (تهمورس پورناظری و سهراب پورناظری) همکاری کرد که حاصل آن آلبوم رنگهای تعالی بود. البته این اثر به صورت رسمی منتشر نشده، بلکه بر روی اینترنت پخش شدهاست.
محمدرضا شجریان، بعد از آن، همکاری با برادران پورناظری را قطع کرد و در سال ۱۳۹۳ یک بار دیگر بههمراه گروه شهناز و با حضور سعید فرجپوری یک تور کنسرت جهانی با عنوان سرگشتگان عشق برگزار کرد.
تصنیف مرغ سحر از استاد محمدرضا شجریان
یکی از آثاری که در طول یک قرن اخیر از میان کوچه و بازار قجری، پهلوی و بعد به ما رسیده، تصنیف مرغ سحر است که این نسل با صدای استاد شجریان شنیده اند و به واسطه ی خسروی آواز ایران این تصنیف را می شناسند. اما این تصنیف در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است. اسماعیل نواب صفا، ترانهسرا، ناله مرغ سحر
ملکالشعرا را مربوط به «حوادث دوران محمدعلیشاه و به توپ بستن مجلس شورای ملی و بلاتکلیفی مملکت در لحظاتی بسیار حساس» انگاشتهاست.
وی با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، میافزاید: «درغیر اینصورت، رضاشاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمیداد». هرچند رضاشاه به بازماندگان خودکامگی محمدعلیشاهی محبت داشت. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده آهنگ مرغ سحر، میگوید: «در واقع ترانهای ست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سرودهاست» که این سخن با آن سخن متضاد است.
مرغ سحر جایگاهی ویژه در تاریخ موسیقی ایران دارد و یادآور یکی از مقاطع مهم تاریخ معاصر ایران است، و این زمانی است که با تلاقی هنر و سیاست مقدمات تولد ترانه اعتراضی شکل میگیرد. مرغ سحر در واقع بازتاب صدای روشنفکرانی بود که سرشار از ناامیدی بودند، و حکایت از روزگاری میکرد که ایران از هرج و مرج یه سمت استبداد میرفت و صداهای آزادیخواهانه در آن خفه شود.
به گزارش هفته نامه صدا، «مرغ سحر» ساخته «مرتضی نی داوود» سال هاست که به عنوان قطعه پایانی کنسرتهای «محمدرضا شجریان» اجرا میشود؛ اما این اثر اولین بار چه زمانی در کنسرتهای این خواننده نامدار که یک ملت چشم انتظار برگزاری کنسرتی دیگر از او هستند؛ خوانده شد؟ «داریوش پیرنیاکان» ماجرا را این گونه شرح میدهد.
«سالها قبل با آقای شجریان در سن خوزه کنسرت داشتیم و میدانستیم که استاد نی داوود همان جا زندگی میکند، تصمیم گرفتیم ایشان را برای اجرا در سن خوزه دعوت کنیم که متاسفانه وقتی به آن جا رسیدیم، استاد دو روز قبلتر از دنیا رفته بود. در کنسرتی که برگزار شد، آقای شجریان اعلام کرد به خاطر درگذشت استاد نی داوود، یک دقیقه سکوت میکنیم و قطعه «مرغ سحر» را اجرا. از همان زمان دیگر قطعه «مرغ سحر» به عنوان قطعه پایانی در کنسرت ما اجرا شد و هر وقت کنسرت داشتیم مردم اصرار میکردند این اثر را اجرا کنیم.»
شاید اوضاع اجتماعی، سیاسی از یک سو و ویژگیهای هنری «مرغ سحر» از سوی دیگر باعث شدند بعد از گذشت نیم قرن از ساخت این تصنیف به سرودی همه گیر میان مردم تبدیل شده باشد.
ماجرای خواندن ربنا چه بود؟
شجریان که در آن زمان از وزارت کشاورزی به رادیو منتقل شده بود و کارمند رادیو محسوب میشد، در مورد ایده شکل گیری ربنا این گونه میگوید: «در سال ۵۸ رئیس وقت رادیو، آقای وجیهاللهی که فردی تحصیل کرده و روشنفکر بود، از من مؤکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم. آنها نمیخواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست. اما ایشان گفت: فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان کاری انجام بدهم و من پذیرفتم این کار را انجام بدهم».
ظهر یکی از همان روزهای تابستان، شجریان آیاتی که مرحوم ذبیحی خوانده بود، به علاوه دو آیه دیگر از سوره آل عمران و بقره پیدا میکند. ایشان میگوید: «یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر این که تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.»
استاد شجریان نمیخواست که دعای پیش از افطار با صدای خودش خوانده شود؛ زیرا معتقد بود سالهاست مخاطبان وی را به عنوان خواننده آواز میشناسد و اگر بخواهد ربنا بخواند یا اذان بگوید، ممکن است او را نپذیرند: «اگر بخواهم ربنا بخوانم و اذان بگویم، ممکن است مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست؛ چون مردم فکر میکنند حالا که جمهوری اسلامی سر کار آمده، شجریان که تا دیروز آواز میخواند، امروز دعا میخواند و اذان میگوید و ممکن است نپذیرند و از سوی دیگر افراد دیگری که به صدای من عادت کردهاند، هم ممکن است بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا میخواند. برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند، اما خودم این کار را نمیکنم.»
با این اصرارها محمدرضا شجریان در تابستان ۱۳۵۸، آموزش عدهای از قاریان رادیو که قرار بود دعای سحر و مناجات ماه رمضان بخوانند، را شروع کرد: «کلاسی برای افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند، گذاشتم که با این افراد نحوه درست خواندن را کار کنم. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبطشده را به چهار نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند. بالاخره با کمک و راهنماییهای من بعد از بیست روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به استودیو رفتیم»؛ اما تولید نوایی برای لحظههای پیش از افطار کاری نبود که قاریان رادیو به راحتی بتوانند از عهده آن برآیند؛ بنابراین خود شجریان ربنا را میخواند: «در استودیو هم سه نفری که بنا بود ربنا را بخوانند، بارها خواندند و نشد تا اینکه من بخشی از ربنا را میخواندم، این بخش را تکرار میکردند تا توانستیم این ربنا را ضبط کنیم.»
شاگردان به استودیو رفتند تا ربنا را بخوانند، اما چیزی که خوانده شد به خواسته شجریان نزدیک نبود. بعد از روزها تمرین، دوباره سهنفر ربنا را خواندند. شجریان بخشی را میخواند و آنها تکرار میکردند تا در نهایت ربنا ضبط شد. شجریان کارها را اصلاح کرد و دو روز مانده به رمضان به رئیس رادیو رساند. همان روزها رئیس رادیو و فریدون شهبازیان که ربنا را با صدای محمدرضا شجریان شنیده بودند، اصرار کردند ربنا با صدای خود او پخش شود، اما او از این کار ممانعت کرد. کارها را دو روز مانده به ماه رمضان آماده کردم و به رئیس رادیو ارائه کردم. آنها اصرار میکردند که با صدای خودم پخش شود و من هم مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود و هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم. اما روز اول ماه رمضان دیدم ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد. زنگ زدم به آقای وجیهاللهی. دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و میخندند. گفت که این تیر از کمان رها شده و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستانها دادم و همه این کار را پخش کردند. اعتراض کردم، اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را از دست نمیدهیم و این کار را باید همه مردم بشنوند.
سازهای ابدعی استاد شجریان
«ساز باربد»
محمدرضا شجریان مبدع چند ساز جدید در موسیقی ایرانی است. وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاه در تهران این سازها را رسماً به نمایش عمومی درآورد برخی این سازها عبارتند از: صراحی، شهر آشوب، ساغر، باربد، کرشمه، سبو و...
استاد شجریان در سال ۸۸ در مورد ساختن سازیهای جدید خود میگوید: در موسیقی ایرانی نزدیک به ۱۲۰ نوع ساز وجود دارد، اما متاسفانه ارکسترهای ما شکوه و عظمت ارکسترهای غربی را ندارند. پس از بررسیهای بسیار متوجه شدم سازهایی که صدای بم داشته باشند در موسیقی ما کم است و بمترین سازها عود است درحالی که از صدای عود بمتر نیز وجود دارد، پس از بررسی سازهای دنیا، سازهای جدید را طراحی کردم و هرچند بعضا مخالفتهایی نیز با این سازها میشد، اما تاکنون ۹ ساز را طراحی کردم و درحالی طراحی چند ساز دیگر نیز هستم و طراحی ساز اتفاقی است که در همه جای دنیا میافتد.
خدا رحمتش کنه
از منظر علم روانشناسی والاترین هدف و آرمان بشر رسیدن به مرتبه خودشکوفایی است و به زعم روانشناسان بالاترین مرحله سعادت ؛ فعلیت یافتن کامل و تام استعدادهای وجودی در آدمی است, خداوند موجودی به نام انسان خلق کرد و از روح خویش در او دمید و او را به سبب دارا بودن خرد و برخورداری از استعدادهای وجودی ایش که مظاهر جلوه های الهی وجود اوست که بصورت بالقوه به او ودیعه داده شده است
آنچه خداوند عالم از آدمی انتظار دارد و غرض اصلی او از خلقت محسوب می گردد، چیزی جز تحقق یافتن اعلای استعدادهای آدمی نیست، چیزی که خود شکوفایی آدمی نام گرفته است و انسان ترنسندنتال(متعالی) نام گرفته است و هر کس به تناسب جایگاه و استعدادش متفاوت از دیگری است مثلا مقام خود شکوفایی در پیامبر ، همان رسیدن به مرتبه پیامبری و در یک هنرمند رسیدن به بالاترین مرتبه هنری است و در سایر انسان های خودشکوفا در قالب؛ دانشمند، عارف، فیلسوف و ..... بروز و ظهور می یابد.
حتی یک نانوای خوب که استعدادی بجز نانوا شدن نداشته نیز ، مرتبه اش خودشکوفایی است. از نگاه یک روانشناس جایگاه والایی چون بهشت متعلق به انسانهایی است که با زحمت و تلاش درخورشان به بالاترین مراحل و جایگاه قابل تصور برای آدمی می رسند.
یعنی جدا از انسان هایی که در راه عقیده شان به بالاترین مراحل ایمان می رسند که آنهم مقام خودشکوفایی است، بسیاری نیز با تحقق استعدادشان به چنین مقامی می رسند.
جدای از مباحث سیاسی، هنرمندان بزرگی چون استاد شجریان، استاد فرشچیان و .... سایر هنرمندان این سرزمین که سرمایه های نمادین و فرهنگی کشور در این برهه از زمان محسوب می گردند و بدئن شک نام شان تا ابد تاریخ همچون گوهر درخشانی بر تارک دفتر این دیار خواهد درخشید.
و لذا از همه ایرانیان با هر سلیقه سیاسی و تفکری، استدعا دارم که با طرح مسایل حاشیه ای و سیاسی، -همانطور که خواست فرزند عزیزش همایون است-، باعث تنزل جایگاه آن استاد گرانقدر نگردند.
روحش شاد و نامش گرامی باد
هر جای دیگه دنیا بود میگذاشتند رو سرشون ......
در ایران، صدا و سیمای حکومت ، این استاد را از مردم خودش دریغ کرد
خدا ریشه ظلم بکنه،
آواز، با درد و دریغ دمساز، می موید؛
چنگ، درمانده و دلتنگ، گیسو میپریشد؛
تار، زار، می گرید؛
نی، جانگزای و جگرسوز، می نالد،
تنبک، دمادم، از غم بر سر می کوبد؛
چرا؟
زیرا بزرگمرد آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان؛ آن خرمّخویترین خنیایی، که یادش گرامی باد! به مینوی برین شتافته است تا از این پس بهشتیان را، با گلبانگِ پهلوی و مینُوی خویش، بیاَفْساید ( =افسون کند) و دل از آنان برباید و دری از هنرِ جانپرور، بر رویشان، بگشاید.
ای شگفتا شگفت:
.
چرا عمرِ طاووس و دراج کوته؟
چرا زاغ و کرکس زید در درازی؟
.
میرجلالالدین کزازی
روحش شاد و نامش در دل ایرانیان هنر دوست جاویدان
خداوند تو را با نیکان درگاهش مخشور گرداند
خدا حافظ
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.....
روحت شاد مرد بزرگ.....
روح شان شاد و یادشون گرامی
مردمی بودند و دلسوز و مهربان و...
هیچ کس و هیچ مسئله و هیچ اتفاقی از سیاست جدا نیست
سیاست جزء لاینفک بشره و تمام کیفیت زندگی اشخاص با سیاست آمیخته است
استاد هم این مسئله رو خوب میدونست
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
ولی هر چه به سالهای جدید نزدیک تر شدیم این اسم ها و آدمها کمتر شدن.انگار روز به روز داریم از انسانهای بزرگ خالی تر می شیم، روز به روز تهی تر و بی سرمایه تر.
استاد شجریان هم از اون الماس های روزگار ماست، از اونهایی که به بزرگی تاریخ و تخت جمشید سرزمینمون هست و در قلب ما باقی خواهد ماند
به دعای گربه ... بارون نمیاد
یاد ایشان باید همیشه زنده بماند
حیف چنین گوهری که از درست رفت؛ گرچه وقتی ایشان زنده بودن خار چشم عده ای بودند. روحش شاد...
استاد فقط یک انسان نبود،یک صدای چند نسل بود
تا بر آن فخرالبشر بگریستی
تسلیت به مردم ایران
باعث افتخار مردم ایران
روحشون شاد
روح آسمانیش شاد
روح آسمانیش شاد
یک ساز شناس بود
یک عارف بود
و یک انسان واقعی
که در همه شرایط برای مردم خواند و پشت مردم ایستاد
حتی به قیمت صدایش...
از ته دل ناراحتم چون امثال استاد بسیار بسیار نایابند
"همانگونه که فردوسی زبان پارسی را نجات داد منهم موسیقی و هنر ایران را نجات خواهم داد
گفت سال 57 اومده بیرون و وارد خیل انقلابیون شده
حالا بگو خوب بود
کزسنگ ناله خیزد روزوداع یاران
یادش دردل همه جاودان است
روحانی حتی برای افزایش آراءش از این حربه هم دریغ نکرد و این قولش هم در حد یک وعده باقی ماند
همیشه زمستان میرود و روسیاهی به زغال میماند
بزرگواری و صداقت و مردم دوستی استاد برای امثال تو که جیره خوار قدرت غیرمردمی هستید میسه اشتباه...
خسرو اواز! بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود...
خدا رحمت اش کند،
مردم اکنون ایران با صدای شجریان کودکی را به بلوغ و بزرگسالی رسانده است
باشد که ملت روزی طعم آزادی و آزادگی را بچشند
شجریان نمرده است زیرا آزادی و آزادگی باید زنده بماند
ماندگار شدی در دل تاریخ!
و چه حقیرند آن هایی که هر کار کردند خاموشت کنند اما زنده تر از همیشه در دل ها ماندی..
روحت قرین رحمت خداوند باشد
استاد همش لطف و هنر و انسانیت و عشق بود
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید...
خداوندا صبر را بر دلهای ما بریز قدمهایمان را استوار کن و بر گروه کافران پیروزمان گردان!
ارتحال خسرو آواز ایران در روز اربعین حسینی سرور آزادگان جهان بر ایرانیان آزاده تسلیت باد
مثل اینکه خیلی سوختی از اینکه خداوند استاد شجریان محبوب ملت ایران را در اربعین حسینی و شب جمعه به نزد خودش فراخواند! خداوند گاهی این جوری حال افرادی مثل جنابعالی و دوستانتان رو میگیره ، فکر کنم اگه دست شما بود، استغفرالله خدا رو توبیخ میکردید!