صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

رئیس سابق فدراسیون فوتبال به مناسبت هفته دفاع مقدس خاطره جالبی از جبهه رفتن پدرش تعریف کرد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۲ مهر ۱۳۹۹

علی کفاشیان خاطره جالبی از پدرش در جبهه تعریف می‌کند. او می‌گوید: «پدرم یک کارگر ساده بود. بعد که بازنشسته شد سال ۵۶، گفت چکار کنم، بیکارم. بعد جنگ شروع شد. به او یک کافه صلواتی در شلمچه دادند. ۷، ۸ سال آنجا بود. یک بار گفت داشتم پذیرایی می‌کردم افسری با دو گروهبان آمد. چایی خوردند و بعد گفتند حاج آقا افرادی که می‌آیند، شناسایی می‌کنید؟ پدرم گفته بود نه بابا. یک چای و غذا می‌دهیم نوش جان‌شان. من چی را شناسایی کنم؟ گفتند ما چند افسر و سرباز عراقی را گرفتیم که انگار شما از آن‌ها پذیرایی می‌کردید. اعتراف کرده اند پیش شما می‌آمدند غذای و چای می‌خوردند!»

او درباره جبهه رفتن خودش هم می‌گوید: «دوره کوتاهی رفتم. یک فراخوان حضرت امام (ره) دادند. قرار بود یک عملیات بزرگ باشد که انجام نشد. من را در گروه جهادی گذاشتند. بعد فهمیدند من رئیس فدراسیون دو و میدانی هستم. گفتند شما برای بچه‌ها مسابقه بگذارید. رفتیم جزیره فاو که مسابقه بگذاریم. تپانچه استارت را که زدیم چند هواپیمای عراقی آمدند و دیوار صوتی را شکستند. بچه‌ها ترسیدند. فرار کردند و سرعت شان بیشتر شد و زودتر به خط پایان رسیدند.»

ارسال نظرات
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
یخ کنی
نام
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
از اون جا بود که فهمید چطوری می تواند به این مملکت خدمت کند
نام نو
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
من که روده بر شدم ازخنده راستی خاطرات پسر کفاشیان و پدرش از فوتبال بنوسید بازم بخندیم
سعيد جهان گيري فرد
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
بخند تو نخندي كي بخنده
نام
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۲
ایشون فقط تا دوکوهه رفته اونم شب.