صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۵۴۲۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۲۹ فروردين ۱۳۸۹


سالن سخنرانی مملو از دانشجویان بود وقتی که مصطفی ملکیان سخن آغاز کرد، به نحوی که بسیاری، ایستاده برنامه را دنبال کردند. ملکیان قرار بود درباره «اخلاق» یا به طور خاص «اخلاق عرفی و اخلاق دینی» و نظریه های مرتبط با آنها صحبت کند. 

این سخنرانی چهارشنبه گذشته در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران با همکاری فصلنامه جستار برگزار شد. 

ملکیان در ابتدای سخنان خود با تاکید بر اینکه فقط قصد دارد به تبیین دو مفهوم اخلاق دینی و اخلاق عرفی بپردازد، گفت: «من قصد دفاع از هیچ گونه مرام و مسلک و اندیشه خاصی را ندارم و فقط سعی می کنم در این سخنرانی مفاهیم حوزه اخلاق را توضیح دهم.» 

اخلاق دینی یا سکولار؟
او در ادامه با بیان اینکه اخلاق عرفی دو معنای مشهور دارد که یکی به معنای سکولار و دیگری مطابق با فهم عرفی است، افزود: «در سخنرانی امروز من، اخلاق عرفی به معنای اخلاق سکولار است و اخلاق دینی در مقابل اخلاق سکولار قرار می گیرد.»
 
وی همچنین با اشاره به اینکه چهار معنای مشهور برای اخلاق دینی در جهان وجود دارد، ابتدا به بیان مفاهیم اخلاقی متداول در دنیای علم اخلاق پرداخت و خاطرنشان کرد: «خوبی و بدی، درستی و نادرستی، باید و نباید، وظیفه و مسوولیت و فضیلت و رذیلت، 10 مفهوم اخلاقی هستند که در هر گزاره ای باشند، آن گزاره اخلاقی خواهد بود. اگر چه مفاهیم دیگری نیز برای علم اخلاق توسط دانشمندان این حوزه گفته شده است، اما غالب آنها در همین 10 مفهوم می گنجد.» 

تعریف اول؛ اخلاق دینی افراطی
این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود به چهار تعریف اخلاق دینی پرداخت و در اولین تعریف با تاکید بر اینکه این افراطی ترین تعریف از اخلاق دینی است و متخلقان به این نوع اخلاق، افراطی ترین اخلاق دینی را دارند، گفت: «معنای اول اخلاق دینی معتقد است مفاهیم اخلاقی وقتی تعریف می شوند که در آنها اسمی از خدا و زندگی پس از مرگ باشد.» 

وی در بیان تعریف «کار درست» با استفاده از نوع اول اخلاق دینی گفت: «در این تعریف، کار درست کاری است که انسان را به خدا نزدیک کند یا در زندگی پس از مرگ موجب سعادت انسان شود. البته مفاهیم خدا و زندگی پس از مرگ به طور جداگانه یا همزمان می توانند در این نوع تعریف بگنجند.» 

ملکیان افزود: «چون خدا و زندگی پس از مرگ، عمیق ترین مفاهیم دینی هستند، پس این تعریف، دینی ترین تعریف از اخلاق است. در این تعریف، از خدا بیش از زندگی پس از مرگ استفاده می شود. البته نحوه استفاده از مفهوم خدا نیز در این تعاریف متفاوت است. گاه بحث امر و نهی خدا مطرح است، اینگونه که «کار درست، کاری است که خدا به آن امر کرده باشد.
 
گاه مفهوم اراده و کراهت خدا و گاه مفهوم خشم و خشنودی خدا مطرح است. بنابراین در این تعریف اگرچه نحوه استفاده از وجود خدا متفاوت است، اما وجه مشترک همه آنها این است که لفظ خدا یا زندگی پس از مرگ در همه آنها وجود دارد.» 

او با اظهار اینکه اشاعره در دین اسلام به چنین مفهومی معتقدند و چنین تعریفی از اخلاق دینی دارند، گفت: «این دیدگاه معتقد است کسانی که به خدا و زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارند، زندگی اخلاقی ندارند، چون اخلاق در تعریف خود این مفاهیم را دارد. نکته دیگر اینکه اگر کسی این تعریف از اخلاق دینی را قبول نکند، به همان معنا دارای اخلاق سکولار است.» 

تعریف دوم؛ «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز است»
وی در ادامه سخنرانی خود به تعریف دوم از اخلاق دینی پرداخت و گفت: «در این تعریف، شخص می گوید نباید در تعاریف مفاهیم اخلاقی، پای خدا و زندگی پس از مرگ را مستقیماً به میان آورد، اما واقعیت این است اگر چیز خوب و درستی در جهان وجود دارد، به نحوی خدا در آن دخیل است.» 

او برای تشریح این دیدگاه به مفهوم فیزیکی رنگ ها اشاره کرد و با بیان این مثال که رنگ زرد تعریف مشخصی در علم فیزیک ندارد، گفت: «اگرچه می توان با کمی اغماض رنگ زرد را با استفاده از فرکانس مشخصی در علم نور تعریف کرد، اما واقعیت این است وقتی یک تکه کاغذ سفید مدتی در معرض نور آفتاب بماند، زرد می شود. در تعریف رنگ زرد اگرچه مستقیماً به آفتاب و خورشید اشاره ای نشده، اما حقیقت زرد شدن کاغذ سفید ناشی از تابش نور آفتاب است.» 

ملکیان با اشاره به اینکه معتقدان به این تعریف، از تعریف اول عدول کرده و به طور مستقیم از خدا و زندگی پس از مرگ یاد نمی کنند، افزود: «در عین حال این عده معتقدند به عنوان مثال راستگویی اگر کار درستی است، پس حتماً به نوعی با خدا مرتبط است؛ یعنی اگر خدا نبود، راستگویی هم کار درستی نبود. این سخن مشهور داستایوفسکی که «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز است» در واقع به همین تعریف از اخلاق دینی برمی گردد.» 

او تاکید کرد در این تعریف اگرچه نامی از خدا و زندگی پس از مرگ نمی آید، اما در مصداق آن این دو معنا وجود دارد و اگر کسی این نوع تعریف را قبول نداشته باشد، در مقابل آن باید تعریف سکولار از اخلاق را بپذیرد. 

تعریف سوم؛ خدایی که راهنماست
نویسنده کتاب «راهی به رهایی» در ادامه سخنان خود، به تعریف سوم از اخلاق دینی رسید و گفت: «این تعریف، خدا و زندگی پس از مرگ را نه در اصل تعریف و نه در مصداق آن می پذیرد، بلکه معتقد است چون عقل انسان ناقص است و نمی تواند فهرستی از کارهای درست و نادرست را تهیه کند، بنابراین مجبور است برای این کار از خدا کمک بگیرد. این دیدگاه می گوید اگر خدا نبود، انسان هرگز نمی توانست همه اعمال خوب و بد دنیا را فهرست کند. بنابراین بود و نبود خدا در درست یا نادرست بودن کارها تاثیری ندارد، بلکه وجود خدا فقط در تشخیص کارها دخیل است.» 

ملکیان در توضیح این مطلب به بیان مثالی پرداخت و گفت: «اگر همه انسان ها در دنیا باشند یا نباشند، فلزهای پلاتین و نقره در جهان موجودند و با یکدیگر نیز فرق دارند. وقتی انسان این دو را می بیند، نمی تواند تفاوت آنها را تشخیص دهد، بنابراین به یک متخصص فن مانند یک شیمیدان رجوع می کند. همه ما می دانیم داروهای موجود در یک داروخانه برای درمان امراض متعدد کاربرد دارد، اما اینکه دقیقاً کدام دارو برای چه دردی خوب است، به تشخیص داروساز و پزشک مرتبط است. بنابراین نقش خدا نیز در این تعریف، چنین است و او تنها یک راهنما برای شناخت کارهاست، اما در تعیین سرشت اعمال نقشی ندارد.» 

وی تاکید کرد: «در تعریف اول، نیاز مفاهیم اخلاقی به خدا و زندگی پس از مرگ یک نیاز منطقی است. در مفهوم دوم این یک نیاز آنتی لوجیک است، به این معنا که در عالم واقع، هر چیز خوب یا بد می شود، چون خدا هست و تعریف سوم یک تعریف معرفت شناختی است، یعنی خدا در خوبی و بدی اعمال تاثیری ندارد، بلکه فقط به شناخت آنها کمک می کند.» 

تعریف چهارم؛ خدا ضامن اخلاقیات است
او همچنین به بیان تعریف چهارم از اخلاق دینی پرداخت و با اشاره به اینکه بر اساس این تعریف، خدا حتی برای شناخت اعمال نیز نیاز نیست، گفت: «این بیان معتقد است عقل ما می تواند بدون نیاز به خدا و اتصال به آن از طریق پیامبران، فهرست خوبی ها و بدی ها را تنظیم کند، اما تنها نقطه اتصال به خدا در این تعریف این است که اگر خدا و زندگی پس از مرگ نباشد، انسان انگیزه ای برای انجام اعمال اخلاقی ندارد، بنابراین خدا در این تعریف، ضمانت اجرایی اخلاقی زیستن است. این تعریف درست مانند وضعیت انسان بیماری است که با وجود داشتن دارو برای بهبود خود، بدون تشویق همسرش از آن داروها استفاده نمی کند.» 

ملکیان در ادامه سخنان خود به ابعاد دیگر موضوع اخلاقی زیستن اشاره کرد و با بیان اینکه هر انسانی ثروت، قدرت، جاه و مقام، حیثیت اجتماعی، شهرت و محبوبیت را به عنوان مطلوبیت های اجتماعی خود می شناسد، گفت: «نکته قابل تامل این است که انسان هر اندازه ای که بخواهد اخلاقی زندگی کند، از این مطلوبیت های اجتماعی فاصله می گیرد و این موضوع در طول تاریخ اثبات شده است.» 

او زندگی امیرالمومنین علی(ع) را مصداق این نوع زندگی دانست و تاکید کرد: «در چنین وضعیتی سوال اینجاست که چرا انسان باید مطلوبیت های اجتماعی خود را فدای اخلاقی زیستن کند. به بیان دیگر، اخلاقی زیستن چه پیامدی دارد که انسان حاضر شود به خاطر آن ثروت و مقام و شهرت خود را زیر پا بگذارد؟» 

وی خاطرنشان کرد: «پاسخ به سوال فوق این است که به چنین فردی، خدا و زندگی پس از مرگ انگیزه می دهد، بنابراین چنین انگیزه ای باعث می شود فرد، مواهب دنیوی را رها کرده و به زندگی اخلاقی روی بیاورد.» او ادامه داد: «در این دیدگاه خدایی که خیر مطلق، علم مطلق و قدرت مطلق است، در همه حال داور و ناظر زندگی ماست و نسبت به اعمال ما در زندگی پس از مرگ واکنش نشان می دهد. اما اگر کسی به این مفهوم نیز معتقد نباشد، به همین معنا سکولار است.» 

عقلانیت در زیستن اخلاقی است
این استاد دانشگاه در تشریح موضوع مورد بحث خود با طرح مجدد این سوال که کسانی که بدون اعتقاد به خدا و زندگی پس از مرگ، اخلاقی زیستن را انتخاب کرده اند، چه چیزی به دست می آورند، گفت: «بزرگ ترین خصیصه یک زندگی انسانی این است که عقلانی باشد. عقلانیت هم اینگونه اقتضا می کند انسان دست به کاری بزند که سودش بیش از زیانش باشد. بنابراین اخلاقی زیستن انسان از نظر عقلی باید سودی داشته باشد که به از دست دادن مطلوبیت های اجتماعی غلبه کند.» 

وی با اشاره به اینکه در تئوری دینی البته سود حاصل از زندگی اخلاقی، اجر اخروی است، اما تئوری های دیگری نیز در این زمینه موجود است، گفت: «تئوری افلاطون در این باره می گوید روح آدمی در عمق خود به حقیقت، خیر و جمال نیاز دارد. انسانی که البته بیشتر شیفته حقیقت است، از نظر افلاطون به علم و فلسفه کشش بیشتری دارد. کسی به جمال می گرود، هنرمند خواهد شد، اما سوال اینجاست کسی که به خیر گرایش عمیق قلبی دارد، چگونه خود را ارضا می کند؟» 

ملکیان خاطرنشان کرد: «این نیاز تنها از راه اخلاقی زیستن ارضا می شود. چنین انسانی هرچه اخلاقی تر زندگی می کند، بیشتر لذت می برد. انسان اصولاً برای لذت بردن از خیلی چیزها حاضر است چیزهای دیگری را از دست دهد، مانند کسی که عاشق معشوق خود است و حاضر است برای رسیدن به او یا یک لحظه بودن با او، همه زندگی اش را بدهد. هستند کسانی که آنقدر عاشق خوبی ها می شوند که حاضرند در راه آن ثروت و مقام و محبویت خود را فدا کنند. توماس آکوئیناس، از بزرگان تاریخ مسیحیت در این رابطه گفته است از نظر من همه هستی در برابر خوب زیستن، مانند پر کاهی در برابر گردباد است.» 

زیستن اخلاقی با مراجعه به عرف
سخنران نشست «اخلاق دینی، اخلاق عرفی» همچنین با اشاره به اینکه گاه اخلاق عرفی به معنای اخلاق سکولار نیست، بلکه به معنای فهم عرفی از اخلاق است، گفت: «این نظریه معتقد است انسان برای اینکه بداند در زندگی اخلاقی چه باید کند و چه نباید کند، باید به عرف رجوع کند، چراکه عرف در حالت کلی خطا نمی کند.» 

وی افزود: «بر اساس این نظریه، عرف مکانیسمی خوداصلاح کننده دارد و در مجموع خطاناپذیر است. بنابراین انسان برای اخلاقی زیستن نیاز به آموزش دیدن ندارد، بلکه اگر عرف می گوید دروغ گفتن کار بدی است، پس باید از آن تبعیت کرد.» 

او در پایان سخن خود گفت: اگرچه در عالم مثال نمی توان همه چیز را یکسان دید، ولی در واقع هرکس به خودی خود مفاهیم خوب و بد را می داند، بنابراین نیازی به راهنما ندارد.

برچسب ها: ملکیان اخلاق
ارسال نظرات