صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۴۹۲۳۴
زن ۴۰ ساله که از شدت استرس و نگرانی لرزش دستانش به خوبی حس می‌شد، با چهره‌ای مغموم، اما برافروخته وارد اتاق مددکاری شد و در حالی که لیوان آب را سر می‌کشید، در تشریح سرگذشت اسفبارش به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که «همایون» به خواستگاری ام آمد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
آن قدر با شنیدن این ماجرای تلخ، وحشت زده و نگرانم که همانند بیماران روانی دور اتاق می‌چرخم و با خودم حرف می‌زنم. هیچ گاه از روزی که برای بار دوم ازدواج کردم، به ذهنم نمی‌رسید که همسرم چنین نقشه شومی را در سر داشته باشد. به همین دلیل زمانی که این ماجرای اسفبار را از دهان خودش شنیدم، ناخودآگاه سیلی محکمی به صورتش نواختم و ...

به گزارش خراسان، زن ۴۰ ساله که از شدت استرس و نگرانی لرزش دستانش به خوبی حس می‌شد، با چهره‌ای مغموم، اما برافروخته وارد اتاق مددکاری شد و در حالی که لیوان آب را سر می‌کشید، در تشریح سرگذشت اسفبارش به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که «همایون» به خواستگاری ام آمد.
 
مادرم در یکی از جلسات مذهبی با مادر همایون آشنا شده بود و با همین آشنایی چند ساعته مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود، در حالی که هیچ گونه آشنایی و شناخت قبلی از خانواده اش نداشتیم، اما مادرم اعتقاد داشت وقتی مادر همایون زنی محجبه و باوقار است، حتما فرزندش را به شکل شایسته‌ای تربیت کرده است. از سوی دیگر نیز یکی از بستگان پدرم عاشق خواهر کوچک ترم شده بود و آن‌ها به طور غیررسمی و با واسطه کردن بزرگ تر‌ها از خواستگاری خواهرم صحبت می‌کردند، اما پدرم حتی سخن گفتن در این باره را نیز بر نمی‌تابید چرا که اعتقاد داشت تا زمانی که من ازدواج نکرده ام، نباید حرف از خواستگاری خواهر کوچکم به میان بیاید.

این گونه بود که من تصمیم خودم را گرفتم و ندیده و نشناخته با همایون ازدواج کردم. طولی نکشید که مقدمات جشن عروسی فراهم شد و من و همایون زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم، اما خیلی زود ورق برگشت و زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفت. هنوز دخترم را باردار بودم که روزی سرزده به خانه بازگشتم و شوهرم را کنار بساط مواد مخدر دیدم. گویی اتاق دور سرم می‌چرخید و پرنده‌های خوشبختی مرا ترک می‌کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او خواستم به خاطر دخترمان اعتیادش را ترک کند. به همین دلیل او را نزد پزشک متخصص اعصاب و روان بردم و همسرم با مصرف دارو چند ماه اعتیادش را کنار گذاشت. در این مدت احساس آرامش داشتم و آرام آرام به ادامه زندگی با همایون امیدوار شدم، ولی هنوز ترک اعتیاد او به یک سال نرسیده بود که متوجه شدم همسرم دوباره به لجنزار مواد افیونی افتاده است، اما او سختی رانندگی در جاده و بیابان را بهانه‌ای برای مصرف مواد مخدر قرار داده بود و ادعا می‌کرد اگر کمی مواد مخدر سنتی مصرف نکند، توان کار کردن را نخواهد داشت.

تلاش هایم برای ترک اعتیاد او بی فایده بود. با وجود این، این شرایط را تحمل کردم تا این که بعد از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم‌هایی که داشت، مرا به باد کتک می‌گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ...

خلاصه، زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می‌شد تا این که بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت دخترانم را در قبال بخشش مهریه پذیرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. با شرکت در کلاس‌های آموزش خیاطی کار و کاسبی به راه انداختم و سعی کردم زندگی گذشته را فراموش کنم. در این مدت خواستگاران زیادی داشتم، اما همه فکر و ذهنم تربیت و تحصیل دخترانم بود تا این که یکی از مشتریانم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. طاهره خانم مدعی بود عروس و پسرش در کشاکش طلاق هستند، چرا که عروسش نازاست.
 
اگرچه طاهره خانم ادعا می‌کرد پسرش مرا در مسیر منزل دیده و پسندیده است، اما راضی به این ازدواج نبودم. با وجود این، آن قدر رفت و آمد‌ها و اصرارهایش بیشتر شد که تصمیم گرفتم با پسرش صحبت کنم. «شهرام» با همه خواسته هایم و به ویژه حضانت صحیح از فرزندانم موافقت کرد، چرا که دخترم به سن نوجوانی رسیده بود و حساسیت خاصی از خودش بروز می‌داد.

خلاصه، دخترم را راضی کردم و سه سال قبل، دوباره پای سفره عقد نشستم. از همان چند ماه اول زندگی متوجه شدم دخترم رابطه خوبی با همسرم ندارد و من آن را به حساب همان حساسیت هایش می‌گذاشتم. همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من هم آن قدر درگیر زندگی و جنین هشت ماهه ام بودم که متوجه افسردگی و گوشه گیری دختر ۱۷ ساله ام نشدم تا این که «نیلوفر» چند روز به خانه خواهرم رفت و با بیان این که دیگر به خانه باز نمی‌گردد، راز عجیبی را فاش کرد. او به خواهرم گفته بود ناپدری اش به او علاقه‌مند شده و پیامک‌های خارج از عرف برایش می‌فرستد و پیشنهاد دوستی داده است!

باورم نشد، اما وقتی از زبان همسرم شنیدم، ناخودآگاه سیلی به صورتش نواختم و ...

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) این پرونده توسط کارشناسان زبده در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.
برچسب ها: ناپدری
ارسال نظرات
ناشناس
۱۸:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
کلا برای خلافکارها از اسامی اصیل ایرانی استفاده میکنن در صورتی که در واقعیت همه اینها اسامی عربی و‌مذهبی دارن!! مردم گول این کلکهای احمقانه رو نمیخورن اکثر مجرمین زندانی اسامی عربی و‌مذهبی دارن!
ناشناس
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۵
چه جالب ! دقیقا درست میگین
محمد
۰۸:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
باز هم این کارشناسان زبده وارد بررسی شدند!
ناشناس
۲۱:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
مردهای جامعه ما هر زه شدند. اینقدر موارد وحشتناکی از مردهای ایرانی آدم می‌شنوه . والا حیوون هم فکر نمیکنم اینقدر هرزه باشه. از مردی که برای ارتقا در کار زن و دختر جوونش رو پیشنهاد میده. تا مردهای متاهل هرزه که مدام مزاحمت برای دختران جوان ایجاد میکنند. تف به ذات مرد هوس باز و بی غیرت.
ناشناس
۱۷:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
اکثر مردها بی حیا هستند . خانم هایی که با داشتن دختر بزرگسال ازدواج دوباره میکنند حواسشان را خوب جمع کنند.
مادر
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
لعنت به پدری نه یا اعتیادش آینده ی بچه هاشو خراب
کنه
مادر
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
لعنت به پدری نه یا اعتیادش آینده ی بچه هاشو خراب
کنه
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
به خاطر خودت بچه هارابدبخت کردی،واقعاکه!
ناشناس
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
مشکل از مرد هرزه است.زن بیوه هم امنیت ندارد
ناشناس
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
شمابهتر است بجای سرزنش کردن ديگران تلاش کني تا به اصلاح رفتار خود بپردازی
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
به خاطر خودت بچه هارابدبخت کردی،واقعاکه!
ماهک
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
لعنت به اون ناپدری کثیف شیطان صفت و مادر مگه مجبور بود با دو تا دختر بچه ازدواج کنه در آمد هم داشته باید فکر این چیزا رو هم میکرد بیچاره دخترا دلم می سوزه براشون
ناشناس
۰۹:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
اون مادر با اون جوونی ادم نبوده دل نداشته شوهر اولش هم که اونطوری عذابش داده بوده . بعضی مردها اینقدر کثیف و هرزه هستند به اون مادر بدبخت چه ربطی داره
ناشناس
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
اون ناپدری باید سنگ سار بشه تا درس عبرت بشه بعدم مادر درآمد هم داشته دوتا دختر بزرگ بی شک باید به این چیزا هم فکر میکرد مجبور نبود ازدواج کنه کنه!!!!!!
ناشناس
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
خوب جوان بوده وو از زندگی قبلی هم آسیب زیادی دیده بوده حقش بوده دوباره ازدواج کنه و علم غیب هم نداشته که ممکنه چنین اتفاقی بیفته
چطور مردان در هر شرایطی باید ازدواج کنند ولی زنها در چنین شرایطی نباید به خودشان فکر کنند و به خاطر بچه هایشان از زندگی خودشان را محروم کنند این نگاه برده وار به زن کی اصلاح میشه واقعا
ناشناس
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
بله زن مطلقه امنیت بالایی دارد! و درامد خوب
ناشناس
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
باز خوبه اینبار قاسم آباد مشهد نبوده آبکوه بده
داستانهای تخیلی هم که میسازید حداقل شهرها رو یکی در میان عوض کنید
ناشناس
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
من هم نمیدونم چرا همه این داستانهای تخیلی بر پایه واقعیت چرا تو مشهد اتفاق می افته
ندا
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
من خودم مشهدی نیستم و ساکن مشهد هم نیستم ولی برام خیلی سواله که چرا همه این اتفاقات تو مشهد میفته !!!!
یعنی دزدی و زنا و قتل و زورگیری و اعتیاد و... فقط تو این شهره و شهرهای دیگه پاک پاکه ؟؟؟!!!
ناشناس
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
باز خوبه اینبار قاسم آباد مشهد نبوده آبکوه بده
داستانهای تخیلی هم که میسازید حداقل شهرها رو یکی در میان عوض کنید
ناشناس
۱۲:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
نوشته لیوان آب را سر می کشید آب لیوان را سر می کشند دادا
امین میرزائی
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
سردبیر فهیم فرارو ! سلام .

هر چیزی تاوانی دارد . فدیه عشقِ حقیقی عقل است . نه آن که پاره تنِ محبوبه ای در کوره عشقِ عاشقی از راه رسیده فدا شود . مخصوصاً اگر آن پاره کوچک باشد ! قربانی ، پاره دل مادرش است !! باش تا صبحِ دولتش بدمد !!

کلمه قصار از این گویاتر ؟!
ناشناس
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
اگه تو نظر فلسفی ندی نمیشه آقای فیلسوف دهر
ناشناس
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
اییییی که گفتی یعنی چه
ناشناس
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
چقدر مسخره کامنت میذارید آقای میرزایی
ناشناس
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۵
محتوی متن حکایت از مجنون بودن نویسنده دارد .
امین میرزائی
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۵
ناشناس محترم 10:32 ! سلام .

تا لیلی (ببخشید ... زهرا) که باشد !
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
خدا رحم کنه،این جور مردا فقط سرطان درمانشونه،بزنه به اونجاشون،
سها
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
این پد ر خوانده نیست ناپدریه شوهر مادره محرم بر دختره مثل پدر مگه هیجای ایران جز مشهد جنایت نیست
احسان
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
فقط حاک بر سرت مرد حوک صفت
ناشناس
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
توی این مشهد چه خبره همه این اتفافا توی مشهد میوفته
قلی
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
مشهد غیر از ایت الله علم الهدی
چیزهای دیگری هم دارد
همه چیز درهم است
خداوند ایت الله را حفظ کند
ناشناس
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
همایون ، شهرام ، نیلوفر، مطمئنید که اسم مادر شوهرش تهمینه یا رودابه نبوده؟!
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
در عوض اسم شهر مشهد بوده خخخخخ
ناشناس
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
همیشه اسامی افراد در این ماجراها از عربی به ایرانی تغییر پیدا میکنه.
ناشناس
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
ای نویسنده خوش ذوق خراسان لیوان آب را که سر نمی کشند آب را سر می کشند و یا اینکه یک لیوان،آب را سر می کشند. ولی اگر مستمر تمرین کنی روزی روح داستایوفسکی بزرگ را با قلم و ذهن توانایت شاد خواهی کرد!
سکوت
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
بازم مشهد؟؟؟
ناشناس
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
همه خیانتا ماله مشهد چرا
ناشناس
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
چون همه سایتها هم قسم شدن فقط از مشهد بنویسن نکه که شهرهای دیگه مثل کرج و تهران و ... هیییییییییییییییییچ جرمی اتفاق نمی افته برا همون
ناشناس
۱۶:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
داداش یادت رفت اسم "قاسم آباد"روتوداستان تخیلیت ذکرکنی.
ناشناس
۱۰:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
خوب مگر قانون مصوب برای ازدواج پدرخوانده با نادختری نداریم ؟! اسلام حکم میکند هووی مادرش بشود!
راد
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
سلام به شما و قانونتان
ناشناس
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
از مادرش بچه داره بنابراین محرم حساب میشه
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
در همه جا قانون است ولی ایا همه به قانون عمل می کنند مثلا نظام مهندسی قانونهای خوبی دارد اما مهندسی که تخلف و خیانت می کند دلیل بر بد بودن قانون است ؟ مردم چه مغلطه هایی می کنن.
ناشناس
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
وقتی مردی با زنی ازدواج میکنه با بچه های قبلی زنش محرم میشه از آیه ۳۱ سوره نور می شود فهمید
ناشناس
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
بی سواد ازدواج باعث می شود دو طرف به بچه های هم و والدین هم محرم شوند . چه بچه دار شوند چه نشوند