فرارو- فیلم سینمایی پسرکشی به کارگردانی محمد هادی کریمی و تهیه کنندگی صادق یاری محصول سال ۱۳۹۸ مدتی است که در سامانههای وی او دی اکران آنلاین میشود.
پسر کشی ششمین فیلم محمد هادی کریمی، فیلمنامه نویس و کارگردان، است که با کش و قوسهای فراوان برای اولین بار در سی و هشتمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر به نمایش در آمد و حالا و با مسائل و مشکلات مربوط به بیماری کرونا، برای نمایش فیلم برای مخاطب عام، اکران آنلاین را انتخاب کرده است.
ژاله صامتی، آرمان درویش، بهاره کیان افشار، لیلا زارع، لیلا اوتادی، نسیم ادبی، فرخ نعمتی، گلوریا هاردی، صحرا اسدالهی و... گروه بازیگری این فیلم را تشکیل میدهند. حسن کریمی فیلمبرداری و احسان شیبانی تدوین پسرکشی را بر عهده دارند وبهزاد عبدی نیز سازندهی موسیقی فیلم است.
فیلم با پلانهایی از زندگی یک زن شروع میشود. زنی که عاشق شوهر و بچه هایش است. چهار دختر دارد و از طرف شوهر و مادر شوهرش تحت فشار است که پسری به دنیا آورد. تلاش هایش برای بارداری اثری ندارد و نهایتا به تصمیم شوهرش تن میدهد که او همسر دیگری اختیار کند و از او صاحب پسر شود.
همسر جدید باردار میشود، وضع حمل میکند و خبر میآید که پسری به دنیا آمده است. دنیا بر سر زن و دخترها و مادر بزرگشان خراب میشود. سوگلی تازه از راه رسیده هم دل شوهر را حسابی زود برده است و هم پسری به دنیا آورده است، از ابتدا هم که خود شوهر مانع دوستی میان هووها شد و بدین شکل آتش کینه شعله ور و شعله ورتر شد.
مادر زن با سوزنی در دست به سراغ فرزند تازه به دنیا آمده میرود و آن را به سر نوزاد فرو میکند. مرد، زنش را طلاق میدهد و بچه هایش را رها میکند. بدین شکل به حدود ۳۰ سال بعد میآییم و زن را با پسری جوان میبینیم. پسری که شغل مناسبی در ادارهی میراث فرهنگی دارد و با مادرش زندگی میکند.
با ورود دختری به زندگی پسر و پیدا شدن دو اسکلت در یکی از پروژههای پسر همه چیز به هم میخورد. دختر پا به خانهی مادر و پسر میگذارد و دور از چشم پسر پیر زن را آزار میدهد تا جایی که کار پیر زن به بیمارستان میکشد و پسر به دنبال شکایت از دختر میرود و در این راه قصهی واقعی زندگی خودش را نیز از خواهرش میشنود.
پسر کشی ششمین فیلم محمد هادی کریمی، فیلمنامه نویس و کارگردان، است که با کش و قوسهای فراوان برای اولین بار در سی و هشتمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر به نمایش در آمد و حالا و با مسائل و مشکلات مربوط به بیماری کرونا، برای نمایش فیلم برای مخاطب عام، اکران آنلاین را انتخاب کرده است.
پسر کشی به خصوص در یک سوم ابتدایی اش از بازیهای به اندازه و کارگردانی کنترل شدهای برخوردار است و بدون اتکا به پر گویی دیالوگ و با زبان قابهایی که به لحاظ بصری هم دیدنی هستند داستانش را پیش میبرد و لحن و ریتم شخصی اش را به بیننده دیکته میکند.
اما از میانههای داستان، فیلم هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ فیلمنامه اش با شکست مواجه میشود. رمز و راز موجود در داستان واقعیتهایی است که از چشم بیننده پوشیده مانده است نه مسالهای که شخصیت اصلی داستان نیز به دنبال یافتن واقعیتش باشد.
به بیان دیگر وقتی گره موجود در داستان گره و دغدغهی شخصیتهای قصه نباشد کشمکشی هم صورت نمیگیرد و وقتی کشمکشی نباشد کاراکترها در فضای داستان بلاتکلیف و شناورند و چیزی را پیش نمیبرند.
مادر وقتی در بیمارستان بستری است از پسرش میخواهد که از آن دختر بگذرد و شر را بخواباند. پسر از اتاق بیرون میآید و ناگهان ما باز به زمان گذشته میرویم و روی تصاویر گذشته نریشن مادر پخش میشود که ماجرای آسیب زدن به فرزند هوویش را تعریف میکند. این دیالوگهای زن خطاب به کیست؟ خطاب به پسرش یا دکترش؟ اگر خطاب به پسر است، که نیست، چرا همهی ماجرا را تعریف نمیکند؟ و اگر خطاب به دکتر است، که نیست، این حرفها چه جایی در این قسمت فیلم دارد؟ به جز باز کردن گرهی که فقط برای بینندههای فیلم باید باز شود و نه برای کاراکتر مقابل گوینده در فیلم!
در ادامه پسر به سراغ خواهر هایش میرود و ادامهی داستان گذشته را از زبان خواهرش میشنود. خواهری که با او پدر کشتگی دارد و حتی چهرهی برادرش را نیز نمیشناسد. قبل از آن هم به دیدن خواهر دیگرش میرود و با یک دسته گل به او تبریک میگوید. چه چیزی را؟ خواهر هم او را اولین نفر از اعضای خانواده میداند که در آن جا حاضر شده است. خانواده؟ پس سایرین کجا هستند؟
در انتها هم که عجیبترین و بی منطقترین اتفاق فیلم رخ میدهد. کارشناس تشخیص قدمت اسکلتها و استاد پسر، اسکلتهای پیدا شده را برای دو مرد میداند که در یک نزاع کور مردانه کشته شده اند و از پسر میخواهد که برای جلوگیری از عادی جلوه دادن و اعتبار بخشیدن به خشونت همان شایعهی زوج عاشق را به عموم مردم اعلام کنند!
این که این استاد کارشناس تشخیص داده است که این دو مرد بر اثر نزاع با یکدیگر کشته شده اند حتما در حیطهی تخصص ما نیست؟! اما چطور این استاد برجسته که با نهادهای بین المللی همکاری میکند و بر سر گورهای دسته جمعی حاضر میشود چنین نظریهای را بدون تعهد به کارش اعلام کند؟ آیا این نزاع کور خشنتر از جنگ و گورهای دسته جمعی است؟ استاد بر سر آنها هم این چنین افکار عمومی را گمراه میکند؟
پسرکشی که در ابتدا تلاش میکند با زبان تصویرش فیلمش را پیش ببرد در انتها به بدترین شکل متوسل به دیالوگ میشود تا بتواند به مقصد برسد. دیالوگهایی عاری از هر گونه کنش که با گنجاندن عباراتی نا مفهوم و به ظاهر خاص در خود سعی میکنند دیالوگهایی ماندگار و عمیق جلوه کنند.
«یه جورایی میگن که همون دعوا باعث مرگ جفتشون شده؛ که اگه این جوری باشه یه جورایی من و تو با هم پدر کشتگی داریم». یه جورایی؟ از این بدتر هم میتوان دیالوگ نویسی کرد؟