صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۴۷۴۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۲۲ فروردين ۱۳۸۹


 «بخش عمده این کدورت‌ها به تاریخ رفتاری استاد عزیز ما شجریان مربوط بود که با سعه صدر برخورد نکرد. نمی‌دانم این پول چقدر مهم است که دوستی‌ها، برادری‌ها و خویشی‌های انسانی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. اتوریته‌ها باید در برخورد به منافع موسیقی بسیار قوی باشد تا وحدت اساتید و زحمت‌کشان این راه را بر هم نزند، اما متاسفانه در ایران چنان تفرقه‌ای میان این گروه افتاد که امروزه دیگر کسی با کسی معاشر نیست و هرکس در لاک خودش فرو رفته و ساز خودش را می‌زند.»
 
محمدرضا لطفی آهنگساز و نوازنده برجسته ایرانی در یادداشتی که در خبرنامه داخلی آوای شیدا در سه بخش منتشر کرده است به بیان ناگفته هایی از آشنایی با پرویز مشکاتیان، تشکیل گروه عارف و شیدا و اتفاقات و دلخوری هایی که میان بزرگان موسیقی ایرانی در دهه های گذشته ایجاد شده است، پرداخته و تاریخ 30 سال اخیر موسیقی سنتی ایران را مرور کرده است. 

آشنایی با پرویز مشکاتیان در دانشکده هنر های زیبا
محمد رضا لطفی در بخش نخست این یادداشت که به آشنایی اش با شادروان پرویز مشکاتیان اختصاص دارد می نویسد: «اولین روزی که من مشکاتیان را دیدم، ایشان سال اول دانشکده هنرهای زیبا، رشته موسیقی بود. درست یادم می‌آید که ترم اول بود. در همان اوایل ترم به دنبال پیدا کردن اتاقی برای تمرین به انتهای راهرو، که بیشتر مواقع درس پیانو داده می‌شد رقتم. هنگامی که درب را باز کردم، دیدم جوانی بلندقامت و لاغر، پشت پیانو نشسته و یک آهنگ معروف پاپ را می‌نوازد و چند دختر سال اول نیز دور او را گرفته اند. می‌دانستم که ایشان سنتور می‌زند و از استان خراسان وارد گروه موسیقی شده اند.»

لطفی ادامه می دهد: «خیلی تعجب کردم چون کسانی که به این گروه وارد می‌شدند یا سابقه موسیقی غربی جدی داشتند و به دنبال موسیقی پاپ نبودند، یا از بخش موسیقی ایرانی آمده بودند که آن‌ها نیز کمتر به سراغ این موسیقی می‌رفتند.»

      

لطفی درباره روحیات و خلقیات مشکاتیان می نویسد: «وضعیت فکری و روحی او خاص بود و شیوه زندگی او نیز شبیه دانشجویان نبود. به اطاقش یک سی‌تار هندی آویزان کرده بود و گاهی چند مضراب به آن می‌‎زد.»

مشکاتیان خودش جریان ساز نبود
این استاد موسیقی با اشاره به تشکیل گروه عارف توسط حسین علیزاده ادامه می دهد: «اخلاق پرویز خیلی اجتماعی نبود، یعنی خود راه حل‌های مناسب برای کارش ایجاد نمی‌کرد. به اضافه این که می‌دانست اگر حسین (علیزاده) و من در جایی هستیم، حضورش می‌تواند به فعالیت او کمک کند. پرویز همیشه خود جریان‌ساز نبود، بلکه می‌توانست در کنار جریانات خوب کار ارزنده‌تری انجام دهد، شاید به همین دلیل بود که در کنار هنرمند گرامی شجریان، توانست بیشتر موفق شود، در اینجا حسین بود و در آن‌جا شجریان.» 

محمد رضا لطفی با اشاراه به شکل گیری گروه موسیقی چاووش و اتفاقت سیاسی 17 شهریور تهرانمی نویسد: «حسین (علیزاده) کمی سیاسی بود و شکارچی نیز سیاسی‌کار بود اما مشکاتیان خیلی خروجی سیاسی با جامعه اهل اندیشه تهران نداشت. اگرچه پرویز اجتماعی و سیاسی نیز می‌اندیشید، اما به پیشرفت کار و توفیق کارش بیشتر فکر می‌کرد و می‌دانست باید در کنار علیزاده باشد تا پیشرفت کند.» 

        

تاثیر حسین علیزاده بر شکل یابی پرویز مشکاتیان
وی با اشاره به نقش حسین علیزاده در شکل‌یابی مشکاتیان آورده است: «در واقع سلیقه حسین در تنظیم موسیقی‌هایش و شور و حرارت بالایش روی مشکاتیان که آرام و تا حدودی غیرفعال بود اثر می‌گذاشت.»

نوازنده و آهنگساز ایرانی با اشاره به حال و هوای روزهای پس از انقلاب ادامه می دهد: «اولین قطعه مشکاتیان پس از انقلاب تصنیفی بود به نام " ایران ز سر کن خواب مستی"  که بعد از کار داروک نیما که آن را در زمان شاه ساخته بودم و بر جنبش دانشجویی و نیروهای لیبرال و چپ تاثیرش بیشتر بود، کار پرویز دومین کاری بود که بر روی شعر نو با برداشتی متفاوت ساخته شده بود.»

ضبط و اجرای اثر" بیداد" اولین کار شخصی مشکاتیان
وی ادامه می دهد: «اولین کار مفصل و سازمان‌یافته‌ای که این اثر را می‌توان اولین خط سلیقه شخصی مشکاتیان دانست، کار باارزش «بیداد همایون» بود. پرویز آثار این مجموعه را تقریباً یک سال پس از انقلاب درست کرد. گروه عارف آن را تمرین و در استودیو «بل» ضبط کرد. قرار بود شجریان آواز و تصنیف آن را بخواند. میکس این کار به وسیله این جانب تمام شد.» 

لطفی در ادامه به بیان خاطره ای از روزهای پس از انقلاب و ساخت اثر ارزشمند "بیداد" توسط پرویز مشکاتیان می نویسد: «با بچه‌های دو گروه (شیدا و عارف) پس از اولین بهار آزادی برای گردش به اوشون و فشم در حرکت بودیم. چند ماشین پشت سر هم در حرکت بودیم که من کاست چهارمضراب این اثر را در ضبط صوت ماشین گذاشتم و بلند آن را پخش کردم تا چند ماشین دیگر نیز آن را بنشوند. این کار و نغمات آن، چنان منطبق با شعف ما بود که همه پراحساس سرهایمان را از پنجره درآورده بودیم و هورا می‌کشیدیم. حسین علیزاده همراه با پرویز دو ستون اصلی گروه عارف بودند. چنان زیبا نواخته بودند که آدم نغمات را عبادت می‌کرد.»


     

شجریان سیاسی نبود
لطفی با اشاره به آشنایی و همکاری اش با استاد آواز ایران در اجرای آثار به یاد ماندنی "شب نورد" و "ایران ای سرای امید" می نویسد: شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم. من با شجریان در مرکز حفظ و اشاعه آشنا شده بودم و یک برنامه با هم اجرا کرده بودیم. (اولین جشن هنر شیراز که از طرف مرکز حفظ واشاعه زیر نظر استاد برومند به فستیوال شیراز رفته بودیم.) اجرای این برنامه ما را به هم نزدیک‌تر کرد و این گونه دوستی ما شکل گرفت و وقتی من به رادیو رفتم، او نیز در رادیو فعال‌تر شد. شجریان اهل رفتن به مهمانی‌هایی بود که خواص کشور تشکیل می‌دادند و بیشتر درآمد ایشان از این راه تامین می‌شد.

لطفی با بیان خاطره از استاد شجریان در دوران انقلاب ادامه می دهد: «شش ماه پیش از روز قیام، شجریان درگیر مسائل انقلاب نبود، شاید خیلی هم نمی‌دانست دارد چه می‌گذرد. من نیز هرگز عادت نداشتم که کسی را به سویی بکشانم و به همین دلیل راجع به مسائل سیاسی صحبتی نمی‌کردم. یک روز که به آپارتمان من در امیرآباد می‌آمد با من صحبت می‌کرد و گفت در بین راه که می‌آمدم یک اعلامیه دست من داده اند که از همه خواسته اند به جنبش مردم بر علیه شاه بپیوندند. اعلامیه را خواندم که متعلق به جبهه ملی یا شاید نهضت آزادی بود. در چهره‌اش عکس‌العملی ندیدم، اما راجع به اوضاع کمی با ایشان صحبت کردم. پس از چند هفته احساس کردم که مسائل او را متاثر کرده. چند ماه قبل از این دیگر کسی نبود که بتواند در مقابل کشتارها و حکومت نظامی بی‌تفاوت بماند و همین امر باعث شد که من بتوانم از او بخواهم که اثر «شب‌نورد» را در استودیو بل بخواند.»

وی ادامه می دهد: «با این خواندن دیگر می‌شد او را متحد انقلاب واقعی مردم تلقی کرد و کارهای جدیدی با صدای بی‌نظیر او را ارائه کرد. کار شب‌‎نورد با صدای ایشان و آزادی که ناظری خوانده بود را به تلویزیون بردم. کسی که در مقابل خیابان تلویزیون با اسلحه ایستاده بود که یکی از خبرنگارانی بود که من او را می‌شناختم. هنگامی که مرا دید گفت: آقای لطفی در اینجا چه می‌کنید و من گفتم می‌خواهم دو اثری که ساخته ام را به اتاق پخش ببرم.»

لطفی خاطر نشان می کند: «این اولین کار موسیقی ایرانی بود که گروهی ایرانی آن را به ملت هدیه می‌کرد. تاثیر این اثر و سرود آزادی چنان بود که بیشتر مردم آن را زمزمه می‌کردند و این گونه سرنوشت من و گروه شیدا و چاووش رسماً به انقلاب گره خورد.»

همه جا این تصنیف به اسم شجریان رقم خورده
این آهنگساز برجسته موسیقی سنتی با انتقاد از عدم معرفی دست اندر کاران ساخت دو تصنیف معروف انقلابی آورده است: در بیشتر خبرهای روزنامه‌ای و سایت‌ها و وبلاگ‌ها، تصنیف «ایران ای سرای امید» به نام شجریان رقم خورده است. نه از شاعر آن و نه از سازنده و سرپرست و معرف آن به رادیو و تلویزیون خبری هست. برای مثال اگر اشتباه نکنم، پارسال یا دو سال پیش این اثر به عنوان بهترین اثر از طرف رادیو و تلویزیون شناخته شد و برای آن جایزه تعیین کردند؛ اما هرگز اعلام نکردند که این اثر متعلق به این‌جانب است. دو سال پیش باید ایشان به آقای ضرغامی و یا رادیو و تلویزیون و مطبوعات که راجع به آن نوشتند می‌گفتند که این اثر متعلق به ایشان نیست و کل چاووش شش را ایشان به موسسه شیدا فروخته اند!

          

شروع نزدیکی مشکاتیان و محمدرضا شجریان
این استاد موسیقی درباره رابطه استاد آواز ایران و پرویز مشکاتیان به همکاری دو استاد بزرگ موسیقی سنتی در البوم "بیداد" اشاره می کند و ادامه می دهد: «شروع نزدیکی پرویز و شجریان با همین کار بود. قرار بود که اولین کار شرکت ماهور با اجرای دو اثر همایون با سرمایه‌گذاری این شرکت  به بازار آید. همه کارها را کردیم اما به یکباره بدون اطلاع ما دو اثر از پایور بیرون آمد و ما در آن وضعیت اقتصادی بد بسیار متضرر شدیم. با این مسئله من متوجه شدم که پرویز نیز به جرگه شجریان خواهد پیوست و خیلی زود ما را ترک خواهد کرد.» 

وی ادامه می دهد: «با این که پرویز عزیز از طرف شورای چاووش نماینده شد که با شجریان صحبت کند تا راضی شود که بقیه بیداد را بخواند و نوار را تکمیل کند، اما پس از شش ماه نیز خود پرویز ما را ترک کرد و ما متوجه شدیم که ایشان این مسئولیت را به درستی پیش نبرده و متاسفانه حتی نظرات شورای ما را به خوبی به شجریان منتقل نکرده تا جایی که رابطه اندک میان من و شجریان نیز تیره شد. البته کسانی در آن زمان بودند که بسیار کوشیدند تا پرویز و شجریان و شهرام ناظری را از بدنه چاووش جدا کنند که کردند و این لطمه بزرگی به روند رو به رشد موسیقی دستگاهی ایران زد.» 

شجریان ومشکاتیان با پرداخت مبلغی قفل فایل را شکستند
لطفی با اشاره به بازتر شرن فضا پس از پایان جنگ تحمیلی خاطر نشان می کند: «علیزاده به ایران آمد و این انرژی و حضور، تضاد زیادی در پیکره موسیقی شرکت مشترک شجریان و مشکاتیان ایجاد کرد. حسین مورد احترام حکومت قرار گرفت و کارهایش با وجود روزنامه روشنفکری آقای فرج سرکوهی سرتیتر فعالیت هنری شد.»

سرپرست گروه موسیقی چاووش درباره انتشار آلبوم به یاد ماندنی بیداد می نویسد: «شاید دوستان ندانند که کارهای چاووش را این جانب میکس می‌کردم. کار پرویز را نیز این جانب میکس کردم که ضبط عالی آن به وسیله ایرج حقیقی صورت گرفت که بسیار ارزنده است. من در استودیو بل فایلی داشتم که متعلق به ایرج حقیقی بود که آرشیو ایشان محسوب می‌شد. هنگامی که به ناگهان ایرج حقیقی به دانمارک مهاجرت کرد، نوارهای ما را به دلیل این که هنوز تکمیل نشده بود، به ما نداد و در همان فایل قفل‌شده ماند.» 

وی ادامه می دهد: «این جانب هم نبودم و این‌گونه شجریان و پرویز به استودیو رفته و با پرداخت مبلغی خوب قفل این فایل را شکسته و باز کردند و نوار بیداد را از استودیو گرفتند. کلیه مخارج تمرین و ضبط را مرکز هنری چاووش پرداخت کرده بود و این اثر متعلق به چاووش بود تا از آن بهره‌وری کند، به خصوص که گروه شیدا در تمامی سال‌های چاووش به گروه عارف نیز حقوق پرداخت کرده بود و شاید این اولین کاری بود که می‌توانست جبران پرداختی‌های گروه شیدا و این جانب را بنماید. به هر حال کار بیرون آمد. جالب این‌جاست که نام مرا در انتهای گروه نوشتند که نوازندگی کردم. خواهر من به من زنگ زد و گفت: آقای شجریان و پرویز برای شما چکی به مبلغ سی‌هزار تومان نوشته اند، چه کنم؟»
 
وی ادامه می دهد: «به خواهرم گفتم که نامه‌ای کوتاه به این دو دوست بنویسد و چک را به عنوان هدیه تولد فرزند اول مشکاتیان که تازه به دنیا آمده بود، به پدربزرگش شجریان بدهند. او نیز این کار را کرد. اگرچه این موضوع و هتک حرمت به من، من را ناراحت کرد، اما من بر این باور بودم که شرایط خاصی در ایران حاکم است و اشکالی ندارد آن‌هایی که باید بدانند، می‌دانند و گذشتم. کار بیداد با فروش فوق‌العاده، وضع مالی این دو عزیز را روبراه کرد و با همین کار بود که هم پرویز و هم شجریان دوباره معروف‌تر شدند.» 

این کدورت ها به تاریخ رفتاری شجریان بر می گردد
لطفی درباره علل و عوامل کدورت بین دو استاد بزرگ موسیقی سنتی آورده است: «کنسرت‌های بی‌شمار شجریان و تورهای متعدد در آلمان باعث کدورت پرویز و شجریان شد. بیشتر این درگیری به خاطر مسائل مالی و سرپرستی و سکان‌داری امر فرهنگی این دو نفر بود که رفته رفته بین آن‌ها فاصله انداخت.»

وی ادامه می دهد: «بخش عمده این کدورت‌ها به تاریخ رفتاری استاد عزیز ما شجریان مربوط بود که با سعه صدر برخورد نکرد. نمی‌دانم این پول چقدر مهم است که دوستی‌ها، برادری‌ها و خویشی‌های انسانی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. اتوریته‌ها باید در برخورد به منافع موسیقی بسیار قوی باشد تا وحدت اساتید و زحمت‌کشان این راه را بر هم نزند، اما متاسفانه در ایران چنان تفرقه‌ای میان این گروه افتاد که امروزه دیگر کسی با کسی معاشر نیست و هرکس در لاک خودش فرو رفته و ساز خودش را می‌زند. بزرگان موسیقی ما بیشتر به کار فردی و منافع شخصی خود رو آورده اند، در صورتی که چه قبل و چه بعد از انقلاب منافع موسیقی، آرمان فردی همه ما بود تا این هنر مظلوم رشد کند.» 

برچسب ها: لطفی شجریان
ارسال نظرات