فرارو- عباس عراقچی روز دوشنبه در نشست مدیران ارشد وزارت امور خارجه از احتمال ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت خبر داد.
به گزارش فرارو، وی گفت: در حال حاضر، مهمترین هدف آمریکا، بردن مجدد ایران به شورای امنیت است و همه ظرفیت و توان خود را بسیج کردند و این بازی خطرناکی است و اگر ما در این بازی گرفتار شویم، خسارات راهبردی برای ایران خواهد داشت.
اظهارات عراقچی را با پرسشی درباره احتمال رفتن پرونده ایران به شورای امنیت با مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه در میان گذاشتیم. او در این باره به فرارو گفت: آنچه که آقای عراقچی بیان میکند تحلیلهای پیشینی است. به این معنا که زمان چنین تحلیلهایی گذشته است. وقتی او میگوید نباید به دام آمریکاییها بیفتیم به این نکته توجه ندارد که اساساً مطرح شدن پرونده هستهای برای ایران نزدیک به پانزده سال پیش پهن کردن یک دام بزرگ برای ایران و براساس یک جهتگیری استراتژیک بود.
مهدی مطهرنیا افزود: به این معنا که آمریکا براساس بزرگنمایی تهدید ایران در قالب تئوری جنگهای نامتعادل، ایران را وارد بازی فرسایشی کمرشکنی در جهت تمرکز قدرت در یک پرونده بیسرانجام کرد. پرونده هستهای به مثابه پرونده حقوق بشر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در دکترین تحدید نفوذ در اواخر دهه ۱۹۵۰-۶۰ میلادی برای ایران طراحی شد. فقدان آگاهی به ادبیات سیاسی و ندانستن گوشه زوایای ادبیات امنیتی جهان موجب شد که پرونده هستهای ایران مطرح شود و بهعنوان مهمترین پرونده ایران را در مقابل دیدگان جهانیان و بهعنوان یک امر واقع برای قدرتهای منطقهای مطرح کند. ایران از همان زمانی که وارد مسائل هستهای و پرونده هستهای به شکل کنونی شد وارد این دام شده بود و لذا این گفته عباس عراقچی که در دام ایالات متحده آمریکا نیفتیم به باور من بسیار دیرهنگام است.
او ادامه داد: به این بیندیشیم که ایران بنا به فرض اکنون دارای یک زرادخانه تسلیحات اتمی باشد به طور مثال ایران صد بمب هستهای داشته باشد اگر ایران صد بمب هستهای داشته باشد قدرت بازدارندگی پیدا میکند؟ روسها که بالغ بر شش هزار بمب هستهای دارند آیا میتوانند در برابر سیاستهای ایالات متحده آمریکا از سلاح خود استفاده کنند؟ داشتن این سلاح، یک معنا دارد جسارت استفاده کردن از آن معنای دیگر را میطلبد و مهمتر از آن پذیرش هزینههای ضربههای انتقام در کاربرد سلاحهای هستهای تأملی دیگر را طلب میکند.
وی بیان کرد: ایران همواره اعلام کرده است که بهدنبال سلاح هستهای نیست بلکه به دنبال جایگزینی انرژیهای پاک در جهت مدیریت آینده انرژی برای ایران در صحنه منطقهای و بینالمللی است، اما پرسش این است که راههایی که برای این امر پیموده شده آیا میتواند راههای معنادار و قابل اتکایی باشد؟ به طور مثال برای غنی کردن اورانیوم در ایران، معادن اورانیوم چقدر است؟ آیا این همه هزینه در نزدیک به دو دهه که برای اقتصاد ایران و سیاست در ایران به وجود آمده توازنی با ذخایرو معادن ما دارد؟ اگر توازن دارد آیا بدست آوردن غنیسازی اورانیوم در داخل کشور در وضعیت کنونی میتواند زمینهساز توسعه ملی ما باشد؟ ما تا چه اندازه از معادن انرژی خود مثل نفت و گاز در راه توسعه ملی کشور استفاده کردهایم؟
مطهرنیا اظهار کرد: ایالات متحده آمریکا بسیار آشکارا بیان میکند که در پی این اهداف است. آشکارا ترامپ، پمپئو و برایان هوک به بیان این مطلب میپردازند و آشکارا اعلام میکنند که تیمی متشکل از وزارت خزانهداری آمریکا، وزارت دفاع و سیآیای با رهبری فردی مشهور به آیتالله مایک زمینههای محدودسازی ایران و فشار حداکثری بر ایران را فراهم میسازد. آنها آشکارا بیان میکنند که دولت در ایران و وزارت امور خارجه در ایران را قبول ندارند. آنچه دولت در ایران میگوید که نماینده سیاست خارجی ایران نیست همانطور که ظریف در مجلس بیان کرده است ملت و افکار عمومی جهان زودتر از زبان پمپئو یا برایان هوک یا شخص ترامپ شنیده است.
او افزود: ایالات متحده آمریکا در پی تسلط بر نوهارتلند است. من در نظریه هارتلند- ریملند بزرگ بیان کردم که ایالات متحده آمریکا بهدنبال ایجاد فضایی است تا از چالش ایران به نفع خود استفاده کند. آمریکا در پی قدرت افکنی بسیار بیشتر است نیازمند به «دیگر» استراتژیک است و ما دیگر استراتژیک آمریکا شدهایم. آمریکا به بهانه تقابل با ما در خلیج فارس و منطقه حضور دارد. پایگاههای ایالات متحده آمریکا محدود به اینجا نیست بلکه پایگاههای بسیاری به بهانه برخورد با ایران، داعش و القاعده به وجود آورده است.
او اضافه کرد: آمریکا فشار حداکثری خود را وارد میکند، چون نوهارتلند یعنی فلات ایران و هلال هارتلند بزرگ و ریملند بزرگ یعنی حد واسط خلیجفارس تا خلیج عدن را میخواهد و در در پی بازآفرینی شرکای استراتژیک خود در قرن بیست و یکم میلادی است. کانادا، ژاپن، کره، ایران و استرالیا به جای شرکای استراتژیکی، چون فرانسه، آلمان و انگلیس برای ایالات متحده آمریکا در قرن بیست و یکم در نظریه هارتلند-ریملند بزرگ مطرح هستند. از اینرو، باید بپذیریم که ایالات متحده آمریکا نمیتواند ایران را در برابر ایالات متحده آمریکا در شکلدهی به نظم نوین جهانی ببیند و به دنبال فشار حداکثری بر ایران است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: ایران زمینههایی را فراهم کرد که آمریکا تا سال ۲۰۱۸، از ایران بهعنوان یک چالش بهره برد و این چالش را بهعنوان یک فرصت مورد بهرهبرداری قرار داد. از سال ۲۰۱۸، به این سو دیگر برای آمریکاییها چالش ایران بهرهای به دنبال نداشت؛ بنابراین آمریکا از سال ۲۰۱۸ به بعد دکترین خود را در ارتباط با ایران تغییر داد و به باور من آخرین دکترین یعنی محدودسازی همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران چه در قالب برجام که توسط اوباما دنبال میشد و چه در زمان ترامپ با پاره کردن برجام به سمتوسوی ایجاد فضایی رفت که ایران را وارد جنگ ابهت و حیثیت کند. در این جنگ ابهت و حیثیت، ایران بهعنوان یک چالش و دشمن برای امریکا و تهدید کننده نظم بینالمللی معرفی میشود تا فشارهای حداکثری بر ایران به سهولت بیشتری پیش رود. چنانچه در دوساله اخیر توسط امریکاییها دنبال شد.
او ادامه داد: ما میبینیم که در شورای حکام چین و روسیه در حمایت از ایران نه به خاطر ایران به خاطر منافع خود وارد عمل میشوند و دو رای از اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد که دارای حق وتو هستند با یکدیگر میتواند در آنجا کارساز باشد بیست و پنج رأی مخالف از کشورهای گوناگون و هفت رأی ممتنع بدست میآید این یعنی چه؟ یعنی موفقیت آمریکا در جذب افکار عمومی و اراده دولتها تا حدودی برآورده شده است و اگر چین و روسیه دارای حق وتو در شورای سازمان بینالملل نبودند اکنون ایران تحت فشار بیشتری قرار گرفته بود. اینها واقعیتهای درون صحنه است و نمیتوان این واقعیتها را نادیده گرفت و بدون این واقعیتها تحلیل کرد.
مطهرنیا تشریح کرد: نمیتوان در وضعیت کنونی بازهم شعارهایی ناشی از سیاستهای آرزومند داد. آقای عراقچی، دستگاه دیپلماسی ایران و مسئولین و تصمیمگیرندگان دستگاه سیاست خارجی پاسخ بدهند که گروه نم و غیرمتعهدها کجا هستند. اینهمه هزینه برای گروه نم و غیرمتعهدها در ارتباط با امتیاز گرفتن از حمایت از آنها در پرونده هستهای به چه انجامید؟ آیا هزینههای گزافی به ملت ایران تحمیل نشده است؟
وی همچنین ادامه داد: پرونده ایران به شورای امنیت رفته است. به این معنا که ایران در ماه گذشته یک موضوع اساسی در شورای امنیت بود و منجر به تشکیل جلسه مجازی شورای امنیت برای بررسی پرونده ایران و پیشنویس قطعنامهای شد که آمریکاییها دنبال میکنند. گزارش رییس سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران خوانده شد و علیرغم اینکه کشورهای اروپایی از ماندگاری برجام حمایت کردند بسیاری از رفتارها و کنشهای سیاسی ایران را با پرسشهای جدی مواجه ساختند و همگرایی محسوسی با واشنگتن را از خود نشان دادند. روسها محافظهکارانه و چینیها تا حدودی با توجه به نوع ارتباطاتی که میان تهران و پکن درحال شکلگیری است براساس منافع خود وارد عمل شدند. این درحالیست که چینیها و روسها هیچ تلاشی درصدد جذب آرای دیگر کشورها در شورای حکام آژانس انرژی هستهای از خود نشان ندادند و لذا باید بگویم که پرونده ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد باز است و آمریکاییها در نهایت اگر نتوانند از شورای امنیت عمل کنند نشان دادهاند از راههای دیگر فشار بینالمللی بر ایران را ادامه خواهند داد.