شب گذشته مهران مدیری در برنامه «دورهمی» با یک زوج هنرمند گفتگو کرد.
در ابتدا مدیری گفت: الیکا خانم به شدت نسبت به کرونا ترسو هستند؛ قبل از اینکه وارد لوکیشن شوند، سه ماشین آب پاش بزرگ جلو آمدند و همه ما را شستند و ضدعفونی کردند. حتی بین راه مانتو خریدند و چه مانتوی چروکی هم خریدند! (خنده). امین جان چه کار میکنی با چنین خلقیاتی؟!
عبدالرزاقی در واکنش به صحبتهای مدیری اظهار کرد: من وقتی سر کار میروم و مثلاً یکی از عوامل آنفلوآنزا گرفته، به خانه که میرسم برای امین تعریف میکنم و جالب است که امین دو هفته مریض میشود! (خنده) به خاطر این تاثیرگذاری هاست که من مواظب هستم. زندگانی هم گفت: البته قبل از ازدواج اینجوری نبودم؛ بعد از ازدواج این طور شدم (خنده)
مدیری در ادامه، درباره حواشی رقص (حرکات موزون) کرونایی زندگانی سوال کرد و او پاسخ داد: باید از یک منظر دیگر به آن نگاه کنیم؛ هدف من روحیه دادن به خط مقدم مبارزه با کرونا یعنی مدافعان سلامت بود. بگذارید مثالی بزنم؛ سال ۶۱ که خرمشهر آزاد شد، تمام مردم ایران شادی کردند و همین حرکات موزون داشتند و کسی در آن لحظات فکر نکرد ما بالغ بر ۳۰ هزار شهید و مجروح دادیم تا خرمشهر آزاد شود. من هم وقتی خواستم این کار را انجام دهم، اولویتم شاد کردن و روحیه دادن به مدافعان سلامت بود و به این فکر نکردم که برخی خانوادهها عزیزی را در بستر بیماری دارند.
در بخش دیگر گفتگو، عبدالرزاقی درباره ترس خود از زلزله و فوت پدرش صحبت کرد و گفت: من از زلزله میترسم؛ چرا که در زمان زلزله رودبار ما رشت زندگی میکردیم و شب زلزله به خاطر رفت و آمدهایی که داشتیم، قلب پدرم گرفت و متاسفانه او را از دست دادیم.
بازیگر سریال «سرباز» درباره حواشی مصاحبه خود پیرامون این مجموعه اظهار کرد: برخی میگفتند سریال کند است و ریتم خوبی ندارد؛ من هم گفتم ما شانس خوبی داشتیم که سریال در ماه رمضان پخش شد تا دیده شود. منتهی عزیزان رسانهای شیطنت کردند و تیتر زدند که «وقتی کارمان را میکوبند، یعنی دیده میشود».
در ادامه مدیری از علاقه عبدالرزاقی به خواب صحبت کرد و گفت: این قدر به خواب علاقه دارد که به خاطرش سر جلسه کنکور حاضر نشد و گرفت خوابید!
زندگانی نیز درباره این موضوع گفت: اوایل که ازدواج کرده بودیم، الیکا صبح میخوابید و عصر بیدار میشد. من ۱۲ شب میخوابیدم و ۶ صبح بیدار میشدم. با خودمان گفتیم پس چرا با هم زندگی میکنیم وقتی اصلاً همدیگر را نمیبینیم (خنده). اما به مرور این تضاد کم شد و به جایی رسید که هر دو طرف کمی ساعت خواب و بیداری مان را کنترل کردیم.
عبد الرزاقی هم گفت: اوایل تو رودربایسی بیدار میشدم. زشت بود آخه (خنده) و البته صبحهای خیلی بد اخلاقی داشتم. اما به مرور خوب شدم.
زندگانی همچنین درباره خواب همسرش گفت: من تا حالا ندیده بودم یک بازیگر پنج و نیم صبح آفیش باشد و اول گریه کند و بعد سر کار برود!
در ادامه مدیری گفت: اتفاقاً من گریه کردم! (خنده). من سر یک سریال شبکه خانگی نقش پلیس را بازی میکردم. صبح زود بیدار شدم؛ کاملاً دیوانه بودم و با خودم گفتم پلیس شدنت چی بود؟! این قدر به خودم فحش دادم که نگو. بعد گریه ام گرفت و با خودم گفتم برای چه گریه میکنی؟! پاشو برو سر کارت. خلاصه که با گریه رفتم سر کار.
زندگانی سپس درباره نحوه آشنایی خود با همسرش گفت: آشنایی ما از یک کار مشترک شروع شد؛ من برای بستن قرارداد بازی در یک سریال رفته بودم. ناگهان دیدم ایشان از دور من را نگاه میکنند و میخندند. سلام دادند و من هم پاسخ دادم و نهایتاً این آشنایی به ازدواج ختم شد.
عبدالرزاقی هم گفت: امین آن روز یک جلیقه قرمز پوشیده بود؛ من از دور دیدمش و او را شناختم. وقتی فهمیدم قرار است او هم در این پروژه باشد، دیگر رقم قرارداد را اصلاً نپرسیدم و قرارداد بستم (خنده)
اما یکی از جالبترین اتفاقات برنامه دیشب سوتی خنده دار مهران مدیری بود.
در بخشی از گفتگو مدیری میخواست سوالی بپرسد که به اشتباه گفت: هنرمندان که با من ازدواج میکنن! (خنده). با این سوتی خندهدار که البته زندگانی از آن با عنوان «خودزنی» یاد کرد، جمعیت حاضر همراه با مدیری و مهمانانش به شدت خندیدند و برای لحظاتی گفتگو متوقف شد.
مدیری در ادامه اشتباه خود را تصحیح کرد و گفت: هنرمندان که با هم ازدواج میکنند، اطرافیان بیشتر از اینکه خوشحال شوند نگران میشوند. چون فکر میکنند زندگی هنرمندان چندان با دوام نیست. آیا برای شما هم این طور بود؟
عبدالرزاقی در پاسخ گفت: ازدواج مقوله عجیب و غریبی است و همه درباره اش وحشت دارند؛ اما راستش خانواده من نگران نبودند.
عبدالرزاقی با «سریال قهوه تلخ» دیده شد و برای آن جایزه جشن حافظ را گرفت. زندگانی با ذکر این موضوع گفت: بگذارید اعتراف کنم که من شیرینی آن جایزه را به کام ایشان تلخ کردم. ماجرا این بود که من ساعتها با الیکا در آن شب تماس میگرفتم و او پاسخ نمیداد و من حسابی نگران شده بودم. تا اینکه ساعت حوالی دوازده و نیم شب جواب داد و من بلافاصله با عصبانیت زیاد گفتم «معلوم هست کجایی؟ چرا جواب نمیدی و ...». او گفت: توضیح میدهد، اما من به او امان نمیدادم. ناگهان شنیدم که یک نفر به او به خاطر کسب جایزه حافظ تبریک گفت. آنجا بود که آرام شدم و گفتم «عه، جایزه گرفتی؟!»، ولی دیگر فایده نداشت و ناراحتش کرده بودم. هیچ وقت خودم را نمیبخشم به خاطر این موضوع.
عبدالرزاقی هم گفت: راستش آن شب نمایشگر سالن مدام من را نشان میداد و میخواستم اگر برای جایزه صدایم کردند، خیلی مودب و با کلاس باشم. متوجه میشدم که تلفن زنگ میخورد، اما نمیخواستم تکان بخورم و جواب بدهم (خنده)
از اتفاقات جالب دیگر برنامه دیشب تست بازیگری گرفتن مدیری از این زوج جوان بود؛ در میانه این کار لیوان آب روی میز مدیری برگشت و لباس او و سطح میز را خیس کرد.
مدیری از بچههای پشت صحنه دستمال گرفت و همراه زندگانی میز را خشک کرد و در نهایت از خیر تست گرفتن گذشت و گفت: امیدوارم امشب به خیر بگذرد؛ آرزویم این است که این گفتگو هرچه زودتر تمام شود! (خنده)
در پایان برنامه، زندگانی یک مصاحبه قدیمی و زیر خاکی که برای سال ۷۷ بود را به مدیری نشان داد؛ مصاحبهای تلویزیونی که مهران مدیری و امین زندگانی به عنوان مهمان در آن حضور داشتند.