ما کتابخوان حرفه ای نداریم. گاهی احساساتی می شویم و یک رمان یا مجموعه خاطره 500 صفحه ای را می خوانیم تا صرفا از قافله عقب نمانیم و بگوییم ما هم خوانده ایم. در حالی که ممکن است یک سطر آن هم برایمان کارایی نداشته باشد...ترجیح می دهم همه چیز را شخصا تجربه کنم و اصلا سرم به سنگ بخورد.
وقتی برای گپ و گفتی بهاری در حوزه خزان زده کتاب با حسین رفیعی «نقاش- مجری و بازیگر» سیما تماس می گیریم، سخت مشغول جست و جوی مطلبی راجع به ماهیان خاویاری در دائره المعارف برای پسر کنجکاوش «باربد» است. با این حال مثل همیشه خیلی صمیمی در صندوقچه حرف را این گونه باز می کند:
من هیچ وقت هیچ کتابی را برای خواندن و خریدن به هیچ کس توصیه نمی کنم زیرا در دنیایی که من زندگی می کنم و برای خودم ساخته ام، صرفا هیچ خوب و بدی وجود ندارد. ممکن است آن چه از دید من خیلی بد به نظر می رسد برای دیگری، فوق العاده و عالی باشد. سلیقه ها بسیار متفاوت است و هر کس باید خودش تجربه کند. من هم ترجیح می دهم همه چیز را شخصا تجربه کنم و اصلا سرم به سنگ بخورد و سختی اش را حس کنم نه این که از گفته های دیگران استفاده کنم لذا با رسانه ای کردن قضاوت های شخصی مخالفم و معتقدم حرف زدن درباره کتاب و کتابخوانی به تنهایی فایده ای ندارد و برخوردهای شعاری نیز خیلی نتیجه نمی دهد. تنها باید عمل کرد.
حسین رفیعی می گوید: کتاب خواندن یک تخصص است. باید بلد باشی چگونه کتاب بخوانی و از همه مهمتر چه کتابی بخوانی. کتاب خوب را خوب خواندن، هنر است. متاسفانه بسیاری فقط نوشته های چاپی کتاب را می خوانند بی آن که به مفهوم و محتوا پی برند و تاملی در پس واژه ها داشته باشند.
رفیعی ضمن انتقاد از عدم شناخت نیازها و الویت ها در انتخاب موضوعات مناسب برای مطالعه، جوگیر شدن و فراگیری تب مطالعه عنوانی خاص در یک برهه زمانی مشخص را آفتی برای حوزه نشر می داند و ادامه می دهد: ما کتابخوان حرفه ای نداریم. گاهی احساساتی می شویم و یک رمان یا مجموعه خاطره 500 صفحه ای را می خوانیم تا صرفا از قافله عقب نمانیم و بگوییم ما هم خوانده ایم. در حالی که ممکن است یک سطر آن هم برایمان کارایی نداشته باشد.
وی با طرح چند سوال این گفتگو را ادامه میدهد و میگوید: مطالعه رمان و کتاب های داستانی ارزشمند است اما جایگاه آثار علمی و آموزشی در سبد خرید، عرضه و تبلیغ خواننده و ناشر کجاست؟ در روزگاری که جومونگ برای مردم دیار رستم و سهراب، اسطوره می شود چه قدر برای شناساندن شاهنامه فردوسی تلاش کرده ایم؟ چند نفر از به اصطلاح کتابخوان های ما می توانند درباره بزرگان ادب و هنر سرزمین مادری شان صحبت کنند؟ چند کتاب کیفی متناسب با ذائقه مخاطب درباره سیره پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نوشته ایم؟ چرا فرزندمان را طوری تربیت نکرده ایم که به جای مطالعه قصه های سطحی و سرگرم کننده، از داستان های پندآموز قرآن کریم لذت ببرند؟...
این مجری - بازیگر ادامه داد: متاسفانه بسیاری از تحصیل کرده های ما ساعت ها درباره مشاهیر، بزرگان و سرزمین های دیگر ملل، سخنرانی می کنند اما از فرهنگ، تمدن، آثار و ابنیه تاریخی کشور عزیزمان اطلاع چندانی ندارند برای همین شاید بد نباشد که مطالعه کتاب هایی با موضوع اقلیم، جغرافیا، تاریخ و تمدن ایران زمین را به همه دوستان و مخاطبان شما توصیه نمایم.
رفیعی در خصوص نمایشگاه کتاب هم به خبرنگار ما گفت: من یکی از مشتریان پروپاقرص نمایشگاه هستم و دریکی دو سال اخیر این شانس را داشته ام که مجری برنامه های هنری داخل نمایشگاه نیز باشم. بنابراین تا آن جا که امکان داشته باشد به غرفه های مختلف سرک می کشم و از کتاب هایی با موضوع نقاشی سنتی و قهوه خانه ای سراغ می گیرم. رشته اصلی مورد علاقه من نقاشی است و قبل از اینکه مجری و بازیگر باشم نقاش هستم لذا از دوران دانشجویی به دنبال کتاب های مرتبط با این هنر، می باشم و البته تاکنون به منبع خوبی در این زمینه دست نیافته ام.
وی در خصوص شعار سال و ارتباط آن با حوزه کتاب نیز به خبرنگار ما گفت: همان طور که می دانید، رهبر انقلاب، خودشان از کتابخوان های حرفه ای هستند و بهترین الگوهای مطالعه را در تقریض ها و توصیه های ایشان می توان یافت اما این را فراموش نکنیم که کار و همت مضاعف برای بهبود وضعیت کتاب و کتابخوانی باید به صورت ریشه ای در همه حوزه ها دنبال شود مثلا در نظام آموزشی، ابتدا خواندن را به بچه ها بیاموزیم و سپس نوشتن را چون اسم دوران تحصیل و مدرسه برای بسیاری از ما با کابوس مشق نوشتن، مترادف است و این نوشتن و نوشتن و نوشتن، سبب می شود که بچه های ما از مطالعه غافل شوند و حس نفرت از کتاب، همراهشان باشد و همین که امتحانات آخر سال را پشت سر گذاشتند؛ کتاب ها را با لگد به انباری خانه پرتاب کنند و روز به روز از این یار مهربان فاصله بگیرند. حتی در تلویزیون هم بینندگان ما، برنامه ها را بیشتر می شنوند و همین امر، سبب رادیویی و دیالوگی شدن غالب تولیدات سیما شده است. چون ما بیشتر دوست داریم بشنویم تا بخوانیم و این ضعف بزرگی است.