سارقین مسلح که پس از درگیری با مامور کلانتری شهرک غرب باعث به شهادت رسیدن شهید میلاد خسروی شدند، چهارشنبه شب بازداشت شدند. استوار یکم میلاد خسروی، مامور تجسس کلانتری شهرک قدس شب گذشته در حین دستگیری سارقان مسلح به شهادت رسید و تا کنون دو نفر از این سارقین مسلح دستگیر شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
گفتنی است استواریکم شهید " میلاد خسروی" ۲۶ ساله، مجرد و تک فرزند خانواده است. این شهید شجاع، انقلابی و فداکار نقش زیادی تامین امنیت شهروندان و پیشگیری از وقوع جرایم و همچنین دستگیری سارقان در محدوده استحفاظی خود داشت.
از دزد پست تر و بی شرف تر تو دنیا وجود نداره چون اگه بره توی یه خونه حتی به صابخونه هم تجاوز میکنه
تورو خدا جامعه رو پاک کنید از امثال اینا
واقعا تاسف داره و روحش شاد
او نیز انسان است که مرتکب وسوسه شیطان شده.از صورتش چیزی باقی نمانده.چرا کسی به آن اشاره نمی کند.
اگر داداش شما را کشته بود با قاتل مسلح چگونه رفتار میکردی
آرام بخواب برادان دیگرت تقاص خون مظلومانه تو را خواهند گرفت .نامت جاودان میلاد جان خسروی
اما احتمالا برادران نیروی انتظامی مون در اون ناحیه دیگه خودشون رو طلبکار عالم و ادم میدونن و به خودشون اجازه میدن اگر کسی یک جرم خیلی عادی رو مرتکب شد پدر و مادرش رو اباد کنن.
اگر کسی هم از این متن ناراحت شد و گفت که خب پس چکار کنن؟بهشون میگم یک کم تمرین فقط یک کم تمرینات نظامی تون رو سالی یکدفعه انجام بدید از زیر مانورهاتون در نرید تا اینقدر راحت چه در تهران چه در بلوچستان تلفات ندید و هزینه سنگین برای کشور نتراشید.
سخنان ی تعداد روشنفکرنما...
فقط عکس آن شهید رو گذاشتید،از چند و چون ماجرا هم مطلبی بنویسید،
خدا بیامرزدت،و خدا ریشه هرچی آدم شرور و لاته بخشکونه
امثال اینها رو باید زجرکش کرد تا درس عبرتی بشه واسه بقیهشون
هر کاری رو به فقر ربط ندید
نهایتا میرفتن دستفروشی!
این نوشته بر خلافِ کامنتهای دیگر من کمی جدّی ست. اهلِ مطایبه و فحّاشانِ محترم می بخشند.
مخاطبِ محترمی ذیلِ خبر "ورزشکاری که مورد تجاوز یک زن قرار گرفت !" ، راقم سطورِ حاضر را به مسخره کردن حجاب و لودگی متهّم فرموده اند و از این که با مخاطبان شوخی می کنم رنجیده اند.بلکه حتّی تهدید قانونی کرده و نویسنده را مستحقّ پیگرد دانسته اند ! پاسخ ایشان را ذیلِ آن خبر داده ام . امیدوارم منتشر شود و کسی را هم نرنجاند.
فقط یک تذکّر .... زمانی که شما منتقدِ متعصّب خواب بودید ، خوابتانِ در گرو بیداری رضا و حسین و رسول و مسعود و محسن و ابوالفضل بود و البته پرت شدنِ از موتور هزار و زانو و سرِ به آسفالت مالیده من !
سرشکستگی از گونی سوراخ شده از سویِ آقازاده هایِ مختلف باعث شد از آن کارِ حاشیه ای کنار بکشم و به فلسفه و علم و دین پژوهی بازگردم. یارانِ آن روزها حتماً یادشان هست. جنابِ [...] هم .
پس حد نگه دارید و شوخی را با شوخی و فلسفه و دین و علم را با حکمت و بردباری پاسخ دهید. شمشیری را که از رو کشیده اید دوباره در نیام کنید و خود را حقِ مطلق و اسلام ِناب ندانید. مؤمن هَشّ و بَشَ است و چهره دُژَم نمی کند.
مرحوم آیة الله محمّد تقی شیخ طاب ثراه، کتابی دارند با عنوان " قضاء امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام".....فصلی مشبّع از آن کتاب به تلاش امیرالمؤمنین برای جلوگیری از اشاعه فحشاء اختصاص دارد.مثلاً مردی به نزد علی می آید و- در جمع- به عمل شنیع "زنا" اعتراف می کند.حضرت هربار به بهانه ای از شنیدن مطلب سرباز می زنند....بار اوّل:"فعلاً بنشین"...بار دوّم :"برو توبه کن"...بار سوّم:".قرآن بلدی؟!" ... و بعد که مرد بدون غلط قرآن می خواند : برخیز و برو" .... و در هر سه مقطع خطاب به حاضران :"هر کدام از شما عمل زشتی مرتکب شده اید، آن را پنهان سازید"... و بار چهارم که اقرار شخص علیه خود مستقر می شود:"ای مردم ! ... ما مسلمانان به چهره کسی که سنگسار می شود خیره نمی شویم .(یعنی جلّاد بالفطره نیستیم)... و اگر حقی بر ذمه دارید به محل اقامه حد نیائید...چون هر که حقّی بر او باشد نمی تواند از دیگری حقّ خواهی کند"...
علی بن ابی طالب در اجرای حدّ بر مردی که به صراحت به عمل شنیع "لواط" اعتراف کرد،او را در آتش نشاند......مرد که- پس از چهار بار اعتراف و سه بار استنکاف امام از مجازات- از بین "گردن زدن" و "دست و پا بسته از کوه فروافتادن" و "آتش زدن" سومی را -سخت ترین را -از علی طلب کرده بود ،در میانه آتش نشست و زار زار گریه کرد.......علی و اصحابش به گریه افتادند.......امام گفت:"برخیز که فرشتگان را به ضجّه انداختی.خدا گناهت را بخشید.دیگر چنین فعلی را مرتکب نشو"!
امامی که تا به این حدّ رؤوف باشد، حُکماً از سر تقصیر من و شما می گذرد.... امّا همین امام به ولید بن عُقبة بنِ ابی مُعیط (فرماندارِ فاسدِ کوفه) که برسد ، حتّی پیش از خلافتِ ظاهری و در دوران 25 ساله سکوت او را می خواباند و به جرمِ شُربُ خمر تازیانه می زند. بین جرمِ امثالِ ولید و مردمِ کوچه و خیابان فرق است.
ببخشید ... به شوخی برگردیم ... .... اینها را که شطرنجی کردید ، در شطرنج قلعه می روند ؟!
با تشکّر/
گلستان سعدی که نمی نویسی
دزدیها رو باید از سرچشمه خشکوند. اون دزدهای سرچشمه هم که خودشون اعدام کننده هستند.
حرفت درسته