بر اساس جدیدترین خبر منتشر شده در فضای مجازی، پس از بسته شدن پیج تتلو، خواننده پرحاشیه، این بار نوبت به ساشا سبحانی، پسر سفیر اسبق ایران در ونزوئلا رسیده است.
این فرد یکی از کسانی بود که در صفحه اینستاگرامی خود، سایت شرط بندیاش را با سوء استفاده از تصاویر بانوان تبلیغ میکرد. علاوه بر این، به رخ کشیدن زندگی لاکچری یکی از پایههای اصلی محتوای پیج سبحانی بود. سرانجام پیج پسر سفیر اسبق ایران در ونزوئلا، با داشتن حدود دو میلیون فالوور، به دلیل ریپورت بسیار زیاد کاربران از دسترس خارج شد.
افشاگری درباره لایوهای جنجالی ساشا، احلام، تتلو و...
مهدی رستمپور خبرنگار مستقل ورزشی در صفحه شخصی خود درباره پدیده شاخهای اینستاگرامی نظیر تتلو، ساشا سبحانی و... و لایوهای خبرساز آنها دست به افشاگری زد. او به پشت پرده جنجالهای اخیر در فضای مجازی خصوصا اینستاگرام پرداخته است و همه را بازی پشت پرده دو نفر و برای کشاندن مخاطبان به سایت شرط بندی میداند. پیش از رستمپور البته محمد جرجندی کارشناس امنیت اطلاعات و گرداننده سایت و کانال تلگرامی وب آموز نخستین بار پرده از پسلههای نادیده این تجارت سیاه برداشته بود.
او در اینستاگرام خود نوشت:
"وقتش رسیده بپذیرید دعوای پیام صادقیان با تتلو ساختگی است. پیام و تهی و تتلو و علیشمس و ساشا و احلام و سایر شاخهای راهزن مجازی از یک کانون شرطبندی حقوق میگیرند. لیدرشان در اسپانیاست: ملقب به مونتیگو.
سناریوی خودکشی دنیا جوانبخت بخاطر ساسی، دزدیده شدن ساشا سبحانی در آلمان، افسار گسیختگی تتلو، دوئل داود هزینه با وحید خزایی، جذب پدر آرات، مراسم پایانناپذیر دعوا و آشتیکنان صوری بین خودشان همه این نمایشنامهها را سعدالله امیرشقاقی (ملقب به دکتر) در ترکیه مینویسد. آنها فروشنده ابتذالند و میلیونها نفر نیز خریدارش!
با هر جنجال مصنوعی، جمعیت بیشتری به صفحاتشان میپیوندند تا پولهایشان را در سایتهای شرطبندی آتش بزنند.
تتلو دستمزد هنگفتی میگیرد و وظیفهاش عربدهجویی لایو گذاشتن با اعضای شبکه برای داغ ماندن مداوم صفحاتشان است.
دُم آقامیری هم بیرون زده. فردی که سرکی به لایو آرات میکشد، برای تتلو کلیپ هندی میسازد و با احلام آواز میخواند!
بسیاری میپرسند: استعداد آرات چه میشود؟ بعنوان یک مربی که دورههای اتحادیه جهانی را گذرانده و شش سال در باشگاه کریستنسهاون کپنهاگ به خردسالان تمرین دادهام، در ماجرای آرات با یک مربی مواجهیم که درک نمیکند جان فرزندش را به بازی گرفته. این بچه نازنین، مسئول به ثمر نشاندن رویاهای پوچ ما نیست.
استعداد حقیقی یعنی چهرههایی نظیر اللهیار صیادمنش، یونس دلفی و گلنوش خسروی که در ١٨ سالگی لژیونر شدند. حتی آینده آنها هم تضمین شده نیست! چه رسد به کودک معصوم ۶ سالهای که هیچ حریم خصوصی ندارد و «کفتارهای تیک آبی» احاطهاش کردهاند. "
گفتنی است اولین بار، «محمد جرجندی»، کارشناس امنیت اطلاعات مقیم آمریکا و گرداننده سایت و کانال تلگرامی وب آموز که روی موضوع مافیای شرطبندی و سایر کلاهبرداریهای مجازی کار میکند، نام فردی به نام «سعدالله امیرشقاقی» و پسرش با نام «فرشید امیرشقاقی» (معروف به مونتیگو در اینستاگرام) را به عنوان دو تن از سرشاخههای مافیای شرطبندی اینترنتی مطرح کرد.
سایت مشرق نیز چندی پیش در گزارشی تحقیقی درباره پدیده شوم شرط بندی و جنجالهای پشت پرده آنها نوشت: "این پدر و پسر که صاحبان سایت شرطبندی «بتبال ۹۰» هستند، بسیاری از سایتهای دیگر را هم در این زمینه طراحی کرده اند و مدیریت بسیاری از سایتهای دیگر شرطبندی را هم در اختیار دارند و نقش مهمی در حمایت مالی و مطرح کردن «شاخ»های اینستاگرام ایفاء میکنند. ".
اما نکته مهمی که جرجندی در مجموعه مطالب خود درباره این پدر و پسر مطرح کرد، محل اسقرار و اقامت این دو در هتلی به نام «دیوان» در استانبول ترکیه است. این هتل، محل اقامت قبلی یا فعلی بسیاری از شاخهای اینستاگرامی و فعالان حوزه شرطبندی از قبیل: محسن افشانی، پویان مختاری، ساشا سبحانی، داوود غفاری (هزینه)، وحید خزایی و... بوده است.
نکته همنجاست.
تا وقتی تقاضا هست، تولید هم توجیه داره.
بگردید چرا در این جامعه که نام اسلام را یدک می کشد، مردم(میگویید جوانان؟ آنها هم مردمند) خریددار ابتذالند؟
قبل از همه به جنابِ سبحانیِ سینیور تبریک می گویم که بر خلافِ پدرانِ دهه شصت که کلّی میثم و عمّار و بِلال و روح الله به جهان تحویل داده اند ، اسمی یونانی را برای طِفلشان برگزیدند . همین نشان می دهد که ایشان از همان سال 67 فکر این روزها را کرده بودند (البته اگر اسم اصلیِ سبحانیِ جونیور یا نامی که در خانه صدایش می زنند -مثلاً- ابوذرِ غِفاری نباشد). با عرض معذرت خدمتِ همه ساشاهایِ ایرانی ، ساشا در زبانِ یونانی یعنی گُنده لاتِ محل که محافظ مردان است و با زن جماعت رابطه تتلویی/حرمسرایی دارد،چیزی در ردیفِ اسکندر ! منتهی به مرورِ زمان از آن معنایِ اصلی مُنسَلِخ شده و در هر دو جنسِ زن و مرد به کار رفته . این است که در غرب و به ویژه در اروپا ، با بردنِ نامِ ساشا، جماعتی انبوه بر می گردند و جوابِ هایِتان را با هُوی می دهند.
امّا غرضِ اصلی از مزاحمت ، فرستادن کامنتی ست که ذیل خبر درخواستِ بازداشت وزیرِ جوان پُست کرده بودم و کُلُّهُم أجمعین آن را بلعیده دیدم. از آنجا که ساشا از جمله انگیزه هایِ آن نامه 400 امضائه محسوب می شود ، آن کامنتِ نامرئی را در اینجا پُست می کنم . به این امید که دویست و هشتاد و نیم نفر از آن 400 تن آن را ببینند و بخندند. البته اگر حوصله داشتند به لینکِ ارائه شده در پایانِ کامنت هم سری بزنند و مُستفیض شوند! بین الخطوطِ این کامنتِ طنز هم کلّی تاریخ اندیشه و فلسفه علم یاد می گیرند . من هم که این روزها قرنطینه و تعطیلم ، منبر و تریبون تدریسِ "متاتئوری" را همینجا پَهن می کنم و حوصله ام از شمردنِ تارهایِ سیبیلِ ساشا و محاسبه قطر سوراخِ شلوارش سَر نمی رود !
اجدادِ غار نشینِ من هر ماموتی که می دیدند بر زمین می زدند و کِتفَش را تخته سیاه کامنتهایِ خود می کردند . من اگر بودم از کتفِ شتر استفاده می کردم ! هم ارزانتر بود و هم باعثِ ارزش افزوده أنعام می شد. البته از زمانی که الاغ به داروخانه تبدیل شد ، پوستِ خر را جاگُزینِ آن کردند.
یهودانی که در سالِ 70 میلادی با تخریبِ معبدِ سلیمان روبرو شدند ، با دیاسپورا ( پراکنده شدن در جهان) یهودیت ربّانی را(به جایِ یهودیتِ کاهنی) بنا گذاشتند . مانند الان که به خاطر کرونا ، در کنائسِ خود تغییراتی داده اند. با طومارِ پوستی به میانِ مردم رفتند و آدابِ فقهی جدیدی به نام "هلاخا" به آنان آموختند. مثلاً شیر و گوشت را با هم نخورید و موی دُمبِ گوشی خود را تا شانه ببافید یا (برای آن که آیاتِ تورات پیش چشمتان باشد ) آیه را در جعبه ای به نام "مزوزا" یا "تفیلین" بپیچید و بر بازوان و پیشانی و درِ خانه تان بیاویزید. عَرَب جماعت را هم (هر جا که دیدید) مانند پولیکا لوله کنید. این البته تفسیرِ یهودیتِ اُرتُدوکس(ساکنانِ محلّه مئه شریم در اورشلیم) است و با یهودیتِ رِفورمیست معاصر تفاوتهایی دارد.
مسیحیان که به میدان آمدند ، طومارهای درازِ تورات و انجیل را به codex تبدیل و اوراقِ آن را شیرازه بندی کردند. کتابهایِ سکولارِ جدیدی که از مهد کودک تا دکتری (ولو در رشته آبخیزداری) می خوانید بر مبنایِ همین سنّتِ مسیحی شیرازه بندی شده اند . یعنی بین دو جلدند و فهرست هم دارند و برای یافتنِ یک مطلب نیازی نیست که طومار بزرگی را (به اندازه قالیچه حضرت سلیمان ) وسطِ کتابخانه یا بالایِ پشتِ بام پَهن کنند!
گوتنبرگ و ماشین چاپ که آمد ، سواد را هم با خود آوَرد . چون کُتُبِ مقدّس را به زبانِ مادری می خواندند .به لطفِ لوتر که عهد قدیم و جدید را به آلمانیِ سِرِه ترجمه کرد و شاعرانِ King James Bible که نسخه ای ادبی و انگلیسی از آن کتاب ارائه دادند. امروز هم که (از e-Sword تا theWord ) نرم افزارِ رایگانِ کتابِ مقدّس بیرون می دهند و ورژن پارسیِ آن را هم ساخته اند! البته منشوراتِ دیجیتالِ مجموعه نرم افزاری نور در حوزه هایِ ما پولیست ، ولی نمی دانم چرا مسیحیان این جمله را در بالای نرم افزارهایِ رایگانشان درج کرده اند :
You Should Not Pay To Obtain Or Use
مسیحیان، هر نوشته ای که می یافتند در عرضِ محتویاتِ ارزشمند کتبِ مقدّس منتشر کردند. از جمله آثارِ کفر آمیزِ اومانیستها و اتُمیستهایِ یونان باستان که رویِ لارنس کراوس و نیل تایسون و داوکینز و هاوکینگ و اورسولا مارتینز (همو که در موقعِ شعبده بازی استریپ تیز می کند !) را سفید کرده اند تا برسد به آثار بوعلی و ابن هیثم و ابن نفیس که دانشِ شرق را به غرب بُردند (همانطور که کتبِ یونانی، علم غرب را به شرق آورده بودند.).
حال ، ما مانده ایم و اینترنت که عزیزانِ روحانی خواستار پالایشِ آن شده اند. غافل از آن که اگر قصد بر پالایش است ، اوّل از همه کتابخانه های خودمان را باید پالایش کرد! چه مفهوم جوهر و عَرَضی که در "ماهیات شرعیه" از آن سخن می گوئیم تا باب بندیِ کتبِ فقهی مان از غرب آمده اند.
من البته خود فیلسوف و فقیهی طنز پرداز و غیر مُعمّم هستم و جامعه را از دید مؤمنی دردمند رصد می کنم. در مقاله ای که جند سال پیش نوشتم به نکته ظریفی اشاره کردم. کامنتم را با طرحِ پاراگرافی از آن مقاله می بندم و برای عزیزان آرزوی بهروزی و پیروزی و تعقّل دارم. نوشتم: من نه بودایی ام و نه بودایی بودن را مستوجب عتاب می دانم."اُطلبواالعلمَ ولو بالصّین" یعنی همین. کلامِ نابِ نبی اکرم ما را به طلب حکمت فرامی خواند ، ولو آن حکمت در چین باشد. از بودای هندی بیاموزی یا لائوتسه چینی تفاوتی نمی کند. ملاک آن است که کلام،حکیمانه باشد. طلبِ "علمِ چین" از وارداتِ "سُرنگِ چینی" بهتر است. دستکم آن یکی ریشه در تاریخ و سنّتی قویم دارد، حال آنکه این دوّمی حاصل ادخال "کمونیسم مائو" در "کاپیتالیسم بیل گیتس" است!
در مکتب بودا لمسِ غیرِ محارم حرام است. در چنین فضایی دو راهب بودایی به برکه ای آب (یا شاید رودی و اقیانوس کبیری) رسیدند و دختری جوان را غرقه در آب دیدند. یکی از آن دو، دختر را در آغوش گرفت و به ساحل رساند. البته احوط حمل او بر دوش بوده ، امّا راهب مزبور از آن تخطّی کرده.سپس آن دو نفر دو سه روزی راه رفتند و به روزه سکوت خود ادامه دادند. دست آخر راهب دوّم سکوت را شکست. عتاب و خطاب که چرا به نامحرم دست زدی و چرا فعل حرام مرتکب شدی؟! پاسخ راهب اوّل سه جمله بود. اینکه برادر! من تنها چند دقیقه و آنهم در غرقابه هلاک، بدن دختر را "حمل" کردم. امّا تو هفتاد و دو ساعتی می شود که مشغول "حمل" آنی! ذهن است دیگر، اُوِر لود می شود و بعد سرریز می کند. حالِ ما و مفتیانِ سنّتی احکام همین است.".
متن کاملِ مقاله "حوزه های علمیه سنّتی و چالشهایِ جهانِ جدید" در این آدرس آمده است ؛ آنانی که حوصله دارند آن را بخوانند:
https://www.alef.ir/news/3971001032.html?show=text
برای نفوذ که چه عرض کنم برای ویران کردن فرهنگ والای شما اینو ساختن، استفاده نکن!
این فضا ساخته امریکا، استکبار و شیطان بزرگه! چرا استفاده میکنید شماها، چرا خودتونو آلوده میکنید؟! عزیز من استفاده نکن، بده ، اخه، نجسه، راست میگی شما.
اینون ساختن شما مومنانو از راه بدر کنن، شما هوشیار باشو استفاده نکن تا توطئه شیطان خنثی بشه!
آقا بده؟!! گناهه!!!؟؟؟ خب استفاده نکن، خیلی سادس!