صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۶۶۳۰
رفتار‌های زشت و نفرت انگیز شاپور در شب عروسی مرا به حیرت واداشت، زیرا هیچ گاه فکر نمی‌کردم همسرم دچار انحرافات اخلاقی است در حالی که رفت و آمد‌های شاپور و عمویم بسیار نزدیک و صمیمانه بود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۹
از روزی که فهمیدم همسرم دچار انحرافات اخلاقی شدید است دیگر آرام و قرار ندارم. از شدت شرم و حیا نمی‌توانم به خانواده ام چیزی بگویم و همواره چنین وانمود می‌کنم که خوشبخت‌ترین زن روزگار هستم و زندگی عاشقانه‌ای دارم، اما نمی‌دانم این کابوس‌های وحشتناک چگونه به پایان می‌رسد و...

به گزارش خراسان، زن ۲۶ ساله که کوله باری از غم را به دوش می‌کشید با بیان این که با عشقی دیوانه وار آینده ام را به تباهی کشاندم درباره ماجرای ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: هنوز بیشتر از یک ماه از پایان تحصیلاتم در رشته مهندسی صنایع غذایی نگذشته بود که روزی عموی کوچکم به همراه جوانی غریبه وارد منزلمان شد.
 
همه خانواده با تعجب به یکدیگر می‌نگریستند چرا که سابقه نداشت در جشن‌های خانوادگی ما فرد بیگانه‌ای حضور داشته باشد. برادر کوچک ترم بلافاصله واکنش نشان داد و به حالت قهر منزل را ترک کرد، اما عمویم جشن تولد برادرم را علت حضور دوستش در منزل ما ذکر کرد و او را پسری مودب، باحیا و باوقار خواند.
 
خلاصه آن شب افراد خانواده به احترام عمویم سکوت کردند، ولی در یک لحظه متوجه شدم که آن جوان غریبه حرکات و رفتار‌های مرا زیر نظر گرفته است و چشم از من برنمی دارد. چند روز بعد از این ماجرا «شاپور» در حالی توسط مادرش از من خواستگاری کرد که برادرانم به شدت با این موضوع مخالفت کردند چرا که ما از خانواده‌ای سرشناس و ثروتمند بودیم به طوری که هر کدام از بستگان مان یک کارخانه تولیدی بزرگ داشتند، اما شاپور نه تنها کارگر یک شرکت بود بلکه از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز سنخیتی با ما نداشت.
 
عمویم مدام از خوبی‌ها و معرفت شاپور سخن می‌گفت و تلاش می‌کرد خانواده ام را برای این ازدواج راضی کند. دو سال از این ماجرا گذشت تا این که پسر یکی از کارخانه دار‌ها که خودش نیز یک کارخانه تولیدی داشت به خواستگاری ام آمد و من در میان همه خواستگارانم او را پسندیده بودم، ولی با وجود همه سماجت‌های آن جوان کارخانه دار ناگهان همه قرار و مدار‌ها به هم خورد که بعد فهمیدم عمویم از این ازدواج به طور پنهانی جلوگیری کرده است.
 
در همین رفت و آمد‌ها عمویم مرا به همراه شاپور چندین بار به کافی شاپ دعوت کرد که بالاخره یک دل نه صد دل عاشق شاپور شدم به طوری که دیگر خودم نیز به این ازدواج اصرار می‌کردم.
 
مخالفت برادرانم و خانواده ام هیچ فایده‌ای نداشت و من برای جلب رضایت آن‌ها دست به هر کاری زدم تا این که بالاخره پای سفره عقد نشستم و به عقد شاپور درآمدم.
 
با وجود آن که می‌دانستم خانواده ام جهیزیه سنگینی به من خواهند داد، ولی باز هم نگران بودم چرا که شاپور همواره برای جهیزیه ام به من گوشزد می‌کرد. در طول یک سال دوران عقد همیشه به خاطر تفاوت‌های زیاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده شاپور با بستگانم مورد سرزنش قرار می‌گرفتم به گونه‌ای که رفتار‌های نامزدم تعجب همه را برمی انگیخت.
 
شاپور حتی شب‌ها را در اتاق عمویم می‌خوابید و من این رفتار‌ها را به حساب خجالت و وقار او می‌گذاشتم تا این که بالاخره پدر و پدربزرگم با اهدای منزل ویلایی ۳۰۰ متری و جهیزیه یک میلیاردی عروسی باشکوهی برگزار کردند، اما همسرم حتی یک مرغ مقابل پای عروس قربانی نکرد و من سنگینی نگاه‌های تاسف بار اعضای خانواده ام را به روشنی حس می‌کردم، ولی انگار سرنوشت من به گونه دیگری رقم خورده بود.
 
خلاصه رفتار‌های زشت و نفرت انگیز شاپور در شب عروسی مرا به حیرت واداشت، زیرا هیچ گاه فکر نمی‌کردم همسرم دچار انحرافات اخلاقی است در حالی که رفت و آمد‌های شاپور و عمویم بسیار نزدیک و صمیمانه بود.
 
در نهایت دل به دریا زدم و ماجرای رفتار‌های زشت همسرم را از زن عمویم جویا شدم و او راز انحرافات اخلاقی شاپور را برایم فاش کرد و گفت: «همسر او نیز (عمویم) نیز دچار همین انحرافات است و من برای تداوم زندگی ام باید سکوت کنم!»

از آن روز به بعد روزگارم سیاه شد و اکنون که یک سال از ازدواجم می‌گذرد، دنیا در برابر چشمانم تیره و تار است. همسرم هیچ احساسی به من ندارد و من برای حفظ آبروی خانوادگی تاکنون سکوت کرده ام، اما نمی‌دانم چگونه این کابوس‌های وحشتناک پایان می‌یابد.‌ای کاش...

شایان ذکر است به دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میزراکوچک خان) پرونده این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری توسط کارشناسان زبده مورد تجزیه و تحلیل‌های دقیق روان شناسی قرار گرفت.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
T
۰۱:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
نهایتش این بوده که عموت گرایش جنسی یامیل بهمجنس داشته قبول ولی بیوجدان نباید تورو قربانی میکرده، تغییر جنسیت مجازه نه همجنس بازی، سرکوفت خونواده بهتره تا زندگی باکسیکه بهت اهمیت نمیده وهمجنس بازی میکنه، اونکه رابطشو باعموت داره فقط توداغون میشی، جداشو جلو ضرر ازهرجاگرفته شه منفعته
نور
۲۳:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۱
طلاق بهترین راهه خودت رو از اعضای قوم لوط رها کن
ماراغالی اوغلان
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۱
خانم محترم...
زیاد قبح طلاق رو تو ذهنت هایلایت نکن... خوشبختانه وضع مالی خوبی دارید... تمومش کن و یک مدت به بازسازی فکر و روحت بپرداز... ورزش عالیه...
یا حق!
ناشناس
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
طلاق بگیر بابا. طلاق برای همین وقت هاست دیگه . سنی نداری که . زندگیتو دوباره میسازی.
ناشناس
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
تا خر هست خرسوارم هست
ناشناس
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
90درصد این موضوعات هم در داستانهای شما مربوط به مشهده.... شهر مقدس
ناشناس
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
مشکل از فرهنگ ما است که نمیتونه قبول کنه بلاخره بعضی از آدمها همجنس گرا هستند و این آدمها برای اینکه با هم بمونند زندگی دو تا خانواده رو هم به مشکلات عمیق کشوندن. اگر با گرایشات این انسانها کنار بیایم همه راحتترن گناه کسی رو هم که به پای کس دیگه نمی نویسن
پ
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
دوست عزیز همجنسگرایی وجود داره وبی قابل درمان یا حداقل قابل کنترله. می تونید جستجو کنید
ناشناس
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
در زمان رقابت انتخاباتی اوباما ورقیب جمهری خواهش،یکی از شعارهای دمکراتها حمایت از همجنسگرایان بود که رای زیادی داشتند،
وقتی از رقیب جمهوری خواه اوباما در کارزار تبلیغاتی رسمیت همجنسگرایی را سوال کردند با اینکه می دانست رای بسیار سرنوشت سازی را از دست می دهد ،اما تایید نکرد.
فارغ از مذمت موضوع ، این جریان نشان داد جمهوری خواهان اصول مندتر و شرافت مندتر از دمکراتها هستند.
ناشناس
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
خیال پردازی های خبرنگار خراسان !
احسان
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
منكه عمرم ١٧ سالش دود شد بخاطر انتخاب اشتباه خانواده
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
عجب وحشتناک. خب عموی شما می خواسته ارتباطش رو ادامه بده شما رو قربانی کرد تا زیر سایه منزل و پولی که خانواده ات می دهند به ارتباطش با این جوان ادامه بدهد. از زن های ایرانی خواهش می کنم خجالت می کشم بگویم را کنار بگذارند
به خصوص افرادی مثل این خانم که از نظر مالی تمکن دارند و خانواده هایشان حمایت شان می کنند. چرا باید خجالت بکشید؟ آیا شما کمتر از آن دخترکی هستید که آ] در بساط نداشت اما برای آزادی اش جنگید؟
ناشناس
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
کلا همه اینجور مقاله ها تو روزنامه خراسان هست
فکر کنم فیلم تخیلی زیاد میبینن
علی
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
من خودم متاسفانه به مردان گرایش دارم ولی چند تا روانپزشک رفتم. بهم گفتن تا حالا چند نفر رو قطعی قطعی درمان کردن. من هم قصد دارم اقدام به درمان کنم. کاری هم ندارم کشور های دیگه قانونشون چیه، ولی من دوست دارم بچه داشته باشم و پیشرفت شون رو ببینم. بانک تخمک رو هم نقض حقوق کودک می دونم. پیشنهادم اینه که اگه همچین گرایشی دارید حتما قبل از تصمیم گیری، با روانپزشک مشورت کنید. ممنون. امکان درمان/قطعی یا نسبی هست. میتونید پرس و جو کنید.
ناشناس
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
جدا شو! مثل آب خوردن
حمید
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
زندگی کردن سخت شده آدم چجوری میتونه به طرف تا زیر یک سقف نرفتند اعتماد پیدا کنه پیش تا 100 روانشناس هم بری مشاوره تا با هم زندگی نکنید نمیشه خصوصیات طرف مقابل فهمید
ناشناس
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
آن عمو ....باید اول محاکمه شود.
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
حقیقتا برگام ریخت
سکوت
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
بازم خراسان؟؟؟؟
پرویز
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
شما از حفظ آبرو تلقی اشتباهی داری خواهرم .این مرد منحرف بهیچ وجه صلاحیت پدر فرزندان تو را ندارد . هرچه سریعتر از او جدا شو .
ناشناس
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
اول از همه برو ازمایش ایدز بده