صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۳۱۹۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۲ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
شیوا پروائی*؛ امروز در جامعه پرمخاطرهای زیست میکنیم که هر روز مخاطره جدیدی ظهور میکند و آدمهای این جهان باید برای مواجهه با این مخاطرات در آمادهباش کامل باشند اما در چنین موقعیتی چه کسانی آمادگی بیشتری دارند و چه کسانی در این زمینه آسیب پذیرترند؟ درنهایت در سیاستهای اجتماعی چه رویکردی بهتر است اتخاذ شود؟
 
نزدیک یک ماه از مواجهه جامعه ایران با کرونا می‌گذرد؛ در این دوره چیزی که در سیاست‌های حاکمیت و دولت بیشتر ملموس بوده، تاکید بر خودمراقبتی و مسئولیتهای فردی است. به نظر می‌رسد به یکباره در جامعه‌ای که نظام سلامتش عمدتاً بر درمان-محوری تکیه داشته، حال در وضعیت مواجهه با یک بحران بزرگ به نام ویروس کرونا، بر خودمراقبتی تکیه بیشتری می‌کند.
 
نظام‌های سلامت مبتنی بر دو رویکرد اصلی درمان‌محوری و پیشگیری‌محوری است که تاکید نظام سلامت ایران عمدتاً بر درمان-محوری بوده است. پیشگیری قبل از ایجاد بیماری و کنترل عوامل خطر در بدن به منظور حفظ سلامتی و جلوگیری از بروز بیماری با اقداماتی چون ارتقاء سطح بهداشت عمومی، رعایت بهداشت فردی واجتماعی، سبک زندگی سلامت‌محور و مراقبت‌های پیشگیرانه است. در جامعه ایرانی تاکید نظام سلامت تا به امروز بر درمان‌محوری بوده و بسیاری از افراد از رفتارهای پیشگیرانه و خودمراقبتی آگاهی کافی ندارند.
 
خودمراقبتی استراتژی بسیار مفید و موثری است و تاکید امروز نظام سلامت بر خودمراقبتی و پیشگیری را باید به فال نیک گرفت اما آیا در این وضعیت بحرانی می‌توان بیشترین تاکید را بر خودمراقبتی داشت؟ آیا همه مردم توانایی کاربرد خودمراقبتی را در زندگی روزمره دارند؟ آیا چند روزه می‌شود خودمراقبتی را ترویج داد؟ در نظام سلامتی که سالیان سال بر درمانمحوری تاکید داشته و بسیاری از اقشار اجتماعی در چنین بستری زیست کردهاند آیا اتخاذ چنین سیاستی میتواند موفقیت-آمیز باشد؟
 
چقدر در نظام سلامت ایران، پیشگیری و خودمراقبتی تا به امروز اهمیت داشته است؟ چقدر به مردم آموزش داده شده است؟ سواد خواندن و نوشتن و مدرک تحصیلی افراد بالا رفته اما چقدر سواد سلامت و دانش تغذیهای افراد ارتقاء یافته است؟ خیلی‌ها امروز سواد دانشگاهی دارند اما قادر نیستند سوادشان را در زندگی روزمره پیاده کنند.
 
نتیجه تاکید بر درمان و کمتوجهی به پیشگیری در نظام سلامت امروز در ازدیاد بیماریهایی چون فشار خون، ديابت، بيماري‌هاي قلبي عروقي، چاقی مفرط، نبود فرهنگ چکاپ‌های دورهای پزشکی، کمبود ویتامین‌های بدن، ضعف سیستم ایمنی و مواردی از این قبیل دیده می‌شود.

خودمراقبتی استراتژی بسیار مفید و موثری است اما نه برای همه طبقات؛ خودمراقبتی چیزی نیست که به شکل آنی آموخته شود و در زندگی روزمره به کار گرفته شود؛ خودمراقبتی، سبک زندگی است که محصول تاریخ زندگی افراد است.

حاکمیت و دولت نمی‌تواند خودمراقبتی را در لحظات بحرانی مهمترین استراتژی برای همه طبقات قلمداد و بر آن تاکید کند؛ از این‌جهت این استراتژی برای همه طبقات موثر نیست؛ برخی از افراد شرایط و امکانات رسیدن به خودمراقبتی را ندارند، برخی، توانایی انجام اقدامات خودمراقبتی را ندارند، برخی، اسباب و لوازم مورد نیاز برای خودمراقبتی را ندارند، برخی نیز با این ادبیات ناآشنا هستند.
 
برای برخی از افراد حتی فکر کردن به این چیزها استرس‌آور است؛ افرادی هستند که در مواجهه با بیماری صرفاً به درمان و دارو پناه می‌برند و فهمی از قدرت و اهمیت پیشگیری و خودمراقبتی ندارند و از نظام سلامت نیز انتظار دارند تا خیلی زود بهبود یابند. قشری که فهمی از چکاپ‌های پزشکی دوره-ای ندارند تا از این طریق بتوانند زودتر بیماری را تشخیص دهند و از پیشروی آن جلوگیری کنند. آیا سیاست خودمراقبتی برای این اقشار در این روزها جواب میدهد؟

در سیاست خودمراقبتی، بیشترین بار مسئولیت بر دوش خود افراد است درحالی که حاکمیت و دولت باید در مقابل گروههای آسیب‌پذیر، ناتوان، فقیر و تهیدست، مسئولیت بپذیرد؛ افرادی که به دلایل مختلف نتوانسته‌اند به جایگاه میانی و بالا در بین طبقات اجتماعی دست یابند و درنتیجه در طبقات پایین و تهیدست با سبک زندگی خاص خود زیست می‌کنند؛ در چنین وضعیت بحرانی، حاکمیت و دولت باید در سیاستگذاری‌ها به شکل ویژهای این اقشار را ببینند.

برخی چنین گمان می‌کنند که این افراد خودشان مقصر و در نتیجه باری بر دوش دولت‌ها هستند، در پاسخ به این دسته از افراد باید گفت دلایل مختلفی برای قرارگیری آن‌ها در این موقعیت اجتماعی وجود دارد اما نباید فراموش کرد که آن‌ها امروز بخشی از واقعیت‌های موجود جامعه ایران هستند و نمی‌توان این واقعیت‌ها را نادیده گرفت و برای حمایت و مراقبت از آن‌ها سیاستی نیندیشید. به علاوه، این اقشار در زندگی روزمره همه طبقات حضور دارند و به شیوه‌های مختلفی بر زیست روزمره طبقات میانی و بالا تاثیرگذارند، درنتیجه حمایت و مساعدت از این اقشار می‌تواند در غلبه بر این ویروس کشنده، موثر و کمک‌کننده باشد.
 
خوشبختانه طبقات میانی و بالای جامعه تاحدودی فرصت و توان خودمراقبتی را دارند، به سرمایه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بیشتری وصل هستند و درنتیجه می‌توانند تا حدودی در برابر این بیماری، خودشان را ایمن کنند اما طبقات پایین جامعه آیا فرصت و توان خودمراقبتی دارند؟
 
طبقات پایین و تهیدست جامعه، فاقد شبکه‌های اجتماعی هستند که به آن‌ها آگاهی و اطلاعات سلامت‌محور دهد. حتی آن‌هایی که به چنین شبکه‌هایی وصل هستند نمی‌توانند زبان آن‌ها را فهم کنند و جدی بگیرند؛ گاهی برای این قشر، وصل بودن به شبکه‌های اجتماعی که به سبک زندگی خودش نزدیک است، راحت‌تر است. همان شبکه‌ای که فاقد سواد سلامت هست؛ چرا که آگاهی یافتن برای او دردناک است.

او تحمل این همه رنج ناشی از آگاهی های جدید را ندارد، پس سعی می کند از هر آن چیزی یا هر آن کسی که به او قدری آگاهی می‌بخشد دوری کند که مبادا استرس نگیرد! او به سبک زندگی پیشین خود خو گرفته است. این سبک زندگی در او درونی شده است و به راحتی چندروزه قابل تغییر نیست.
 
برای مثال طبقات پایین به هنگام بیماری، تمایل دارند به درمان و دارو پناه ببرند، علی‌رغم این‌که این روزها بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها شلوغ است، آن‌ها برای درمان حتی یک سرماخوردگی کوچک تمایل دارند به بیمارستان و درمانگاه و مطب مراجعه کنند، آن‌ها از قدرت و اهمیت پیشگیری و خودمراقبتی نیز آگاه نیستند. در میدان مواجهه با کرونا این طبقات بیشتر از همه آسیب می‌بینند.

به‌علاوه، در جامعه‌ای که بخش زیادی از افراد آن در اقتصاد غیردولتی، بخش خصوصی، مشاغل خانگی و اقتصاد غیررسمی کسب معاش می‌کنند چطور می‌توانند قرنطینه خانگی را انتخاب کنند؟ آن‌ها بنا بر ضرورت و اجبار، کار را انتخاب می‌کنند. مگر چند درصد از جامعه ما کارمندان رسمی دولت هستند که خیالشان بابت حقوق ثابت ماهیانه راحت باشد؟ فردی که تمام سرمایه‌اش، درآمد ناشی از شغلش هست، چطور می‌تواند شغلش را رها کند و در منزل بنشیند؟
 
پس ویژگی‌های نظام اقتصادی جامعه ایران نیز موجب می‌شود نتوان به افراد در این زمینه اختیار و انتخاب داد چرا که انتخاب آن‌ها حضور در خیابان‌ها و فضاهای عمومی با سیاست معاش و نزاع برای بقاء است. اینجاست که حاکمیت و دولت باید در چنین فضای ناامنی وارد میدان شود.
 
علاوه بر همه این‌ها، آیا در سیاست‌های سلامت در مواجهه با کرونا، لایه‌های بسیار پایین طبقات تهیدست چون کارگران خدمات شهری، بی‌خانمانان، کودکان کار، سالمندان کار و ... دیده شده‌اند؟ آیا آن‌ها توان و ظرفیت خودمراقبتی دارند؟ آیا سیاست خودمراقبتی برای ساکنان روستاهای دورافتاده و مناطق حاشی‌های و تهیدست جامعه موثر خواهد بود؟
 
تاکید بر خود مراقبتی شروع بسیار خوبی است ولی ما امروز تاوان سالها بی‌توجهی به پیشگیری و خودمراقبتی را خواهیم داد. امروز در وضعیت بحرانی نباید مردم این تاوان را بدهند، امروز باید به جای خودمراقبتی، سیاستهای موثر دیگری برای اقشار تهیدست و لایه‌های پایین جامعه ارائه شود.
 
آیا در وضعیتی که فقر سواد سلامت، سواد پیشگیری و خودمراقبتی در جامعه حاکم است میتوان چنین بحران بزرگی را شکست داد؟ به یقین می‌توان گفت ترویج خودمراقبتی در بین طبقات تهیدستی که فاقد سرمایه‌ها برای مراقبت و حمایت از خود هستند، نمی‌تواند موثر باشد.
 
در پایان باید گفت نمی‌توان برای همه طبقات و گروه‌ها سیاست‌های یک شکل و یکسانی پیاده کرد؛ حتما باید تفاوت‌ها را دید. دولت و حاکمیت در سیاست‌های اجتماعی نباید با همه مردم به شکل یکسانی برخورد کند؛ افراد جامعه ما همگون نیستند بلکه پر از تفاوتند؛ باید این تفاوتها را در سیاست گذاری‌ها ملاحظه کرد. نمی‌توان ویژگی‌های برخی از طبقات و اقشار را در سیاست‌ها نادیده گرفت؛ باید سیاست‌هایی در نظر گرفته شود که ویژگیهای اقشار مختلف را در نظر بگیرد و همه مردم مشمول این سیاستها باشند. بنابراین در سیاستهای اجتماعی باید تفاوتها را لحاظ کرد؛ سیاست واحد آن هم در وضعیت بحرانی، نمی‌تواند موفقیت آمیز باشد.
 
برای مثال جامعه سالمندان ایران همگون نیستند؛ علاوه بر اینکه سالمندان نسبت به دیگر گروه‌های سنی متفاوتاند، بین خود سالمندان نیز تفاوت‌های زیادی وجود دارد؛ مسائل سالمندان بسته به اینکه در چه گروه سنی از سالمندان (سالمندان جوان، سالمندان میانسال و سالمندان کهنسال) باشند، به چه طبقه‌ای تعلق داشته باشند، زن یا مرد باشند، از چه سرمایه‌هایی برخوردار باشند، تنها باشند یا همراه خانواده، روستایی باشند یا شهری، متفاوت و متنوع است.
 
درهم‌تنیدگی این مجموعه عوامل اجتماعی است که محرومیت و آسیب‌پذیری بیشتر سالمندان را رقم میزند. با اتخاذ چنین رویکردی باید تفاوت گروه‌های مختلف سالمندان را در سیاست‌ گذاری‌ها لحاظ کرد.

*دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و پژوهشگر مسائل اجتماعی
ارسال نظرات