فارغالتحصیل پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران است و در اورژانس تهران کار میکند. با اینکه ۲۳ ساله است، اما تصمیم گرفته به دلیل شرایط کاری دور از گیلان و خانواده خود زندگی کند. هاکی را در گیلان آغاز کرد، اما بعد از مدتی وقفه و با قبولی در دانشگاه تمرینات خود را در تهران بصورت انفردای ادامه داد تا اینکه بعد از چند دوره حضور در لیگ برتر به تیم ملی دعوت و همراه با سایر ملیپوشان برای شرکت در مسابقات قهرمانی آسیا راهی تایلند شد. مریم حیدری، ملیپوش هاکی این روزها همچون سایر پرستاران در خط مقدم مبارزه با کرونا قرار دارد. او حالا به مرجعی برای مشاوره به مردم و امدادرسانی به آنانی تبدیل شده که با هراس و امید با شماره ۱۱۵ تماس میگیرند.
مشروح گفتوگوی مریم حیدری را در ادامه میخوانید.
بعد از قبولی در دانشگاه هاکی را ادامه دادم
ورزش را از سال ۱۳۸۸با مینی هاکی در گیلان آغاز کردم و به گذر زمان علاقه و انگیزهام برای تمرینات بیشتر شد. در ادامه مدتی بین تمرینهایم وقفه افتاد، اما بعد از قبولی در دانشگاه دوباره هاکی را از سر گرفتم و به لیگ برتر وارد شدم. در لیگ مدتی با تیم گیلان حضور داشتم و با کمک هم تیمی هایم به نایب قهرمانی و قهرمانی چند دوره دست پیدا کردیم. سرانجام به اردهای تیم ملی برای جام ملتهای آسیا دعوت شدم که بعد از برگزاری ۶ اردو به مسابقات اعزام شدیم.
با حمایت آقای قدیمی (رئیس فدراسیون هاکی) تیم ملی هاکی بانوان بعد از ۸ سال دور بودن از میادین بین اللملی، با تیمی جوان و به سرمربیگری خانم عبدی به تایلند اعزام شد. در این تورنمنت تجربه بزرگی کسب کردیم و به این باور رسیدیم که بانوان ایران پتانسیل برتری مقابل قدرتهای آسیا را دارند.
لیگ برتر هم بعد از مسابقات آسیایی شروع و دور رفت به پایان رسید که من با تیم هیات مرکزی بازی کردم. چهار تیم از دو گروه به نیمه نهایی صعود کردند، اما مسابقات به دلیل شیوع کرونا ویروس به تعویق افتاد. امیدوارم بعد از شروع دوباره لیگ با تیم جوان و باانگیزه مرکزی شگفتی ساز شویم.
در حیاط خوابگاه تمرین میکردم
ورودی سال ۱۳۹۴ دانشگاه علوم پزشکی تهران در رشته پرستاری هستم. دوران فارغ التحصیلیام با اردوهای تیم ملی همزمان شد؛ آن موقع دورههای کارورزی خود را در بیمارستانهای دانشگاه میگذراندم و هر ماه هم در تمرینات تیم ملی شرکت میکردم. مدیریت و برنامه ریزی این دو قطعا سخت بود، اما با اراده و تلاش هیچ چیز نشدنی نیست.
تمرینات آمادگی جسمانی و تخصصی هاکی را در سالنهای دانشگاه تهران یا حیاط خوابگاه با کمترین امکانات انجام میدادم، چون در تمرینات تیم استان به علت تحصیل و بعد مسافت حاضر نبودم و باید آمادگی خود را حفظ میکردم. بعد از اینکه فار غ. التحصیل شدم و بازیهای تیم ملی هم به پایان رسید در اورژانس ۱۱۵ تهران مشغول به کار شدم.
میزان نگرانی مردم بسیار بالاست
شغل پرستاری را با علاقه انتخاب کردم و در کنارش ورزش را هم ادامه دادم، در نتیجه با وجود فشار روانی سعی میکنم روحیه و انرژی ام را حفظ کنم و این را به مردم هم انتقال بدهم. چند روزی است که به دلیل شیوع ویروس کرونا در کشور مردم مضطرب شدهاند و حجم کار ما هم افزایش پیدا کرده است؛ بنابراین طی برنامه ریزیهای انجام شده، ساعتهای کاری بیشتری در اورژانس خدمت میکنیم تا پاسخگوی حجم نگرانی و موقعیتهای اضطراری مردم باشیم.
گاهی مردم به دلیل یک تب یا آبریزش بینی ساده به اورژانس زنگ میزنند، اما از آنها درخواست میکنم که به محض دیدن یک سری علائم دچار نگرانی نشوند و به توصیههایی ک. در رسانههای رسمی و تیم اورژانس تهران ارائه میشود، به دقت گوش بدهند تا از میران تماسهای غیر اورژانسی بصورت مشاوره علائم کروناویروس کم شود. این یک موقعیت بحرانی است که همه در کنار هم میتوانیم با پیشگیری و رعایت توصیههای بهداشتی آن را پشت سر بگذاریم. در صورتی که علائم تب بالا، سرفههای زیاد و تنگی نفس شدید به ما گزارش شود سریعا همکارانمان به محل اعزام میشوند و بیمار را به بیمارستان هدف منتقل میکنند.
مادرم نگران من و خواهرم است؛ هر دو پرستاریم
خواهرم هم مثل من پرستار است و در رشت کار میکند. باوجود رعایت کردن نکات بهداشتی، مادرم نگران سلامتیمان است و از ما میخواهد که از ماسک و دستکش استفاده کنیم تا خیالش راحت باشد. اورژانس تهران هم مانند مراکز درمانی دیگر در هر شیفت از وسائل بهداشتی استفاده میکند و به علت تردد بالای همکاران محیط ضدعفونی میشود به همین دلیل نگرانیمان کمتر شده است.
تماسهای بامزه مردم با اورژانس!
تماسهای بامزه زیادی داریم، چون مردم در طول روز برای مشاوره با اورژانس تماس میگیرند؛ روز گذشته (چهارشنبه) آقایی با ۱۱۵ تماس گرفت و گفت: یک کیلو کیوی داشتم که پلاستیکش پاره شده و زمین ریخته، الان باید چکار کنم و با چه آنها بشورم؟ من هم گفتم ضدعفونی کنید و با مایع بشورید، یا خانمی زنگ زده بود و میپرسید که نوبت دندان پزشکی دارد، برود یا نه؟
موارد دیگری هم هست؛ کسی زنگ زده بود و میگفت: ۱۵ روز دیگر عروسیاش است، مراسم بگیرد یا نه؟ یا یک نفر دیگر که میگفت: مرغ همسایهمان مرده چرا نمیآید ببریدش؟ حتی یک نفر زنگ زده بود و میگفت آشغالهایمان را دم در بگذارم یا نه؟ یا کسی که در تماس با ۱۱۵ میپرسید، ۲۲ روز است از خانه بیرون نرفته، الان میتواند بیرون برود یا باز هم در خانه بماند؟ از این دست تماسها در این روزها زیاد شده است.
حرف پایانی
به همکارانم در تمامی استانها و مراکز درمانی کشور به ویژه از آقای کولیوند (رئیس اورژانس کشور) تشکر میکنم، چون واقعا امدادرسانی و خدمات رسانی به مردم درسطح بالایی انجام میشود و از آنچه که میبینید بسیار فراتر است. برای آقای کولیوند آرزوی سلامتی دارم.
ما تمام تلاشمان را میکنیم تا در هر موقعیتی به مردم خدمت کنیم. امیدوارم کلیه خدماتی که همکارانمان انجام میدهند، دیده و ارزش گذاری شود. علاوه بر این قدردان زحمتهای خانوادهام هستم، چون هرچیزی که دارم از وجود عزیز آنهاست و امیدوارم با کسب موفقیتهای بیشتر زحماتشان را جبران کنم. امیدوارم تمام مردم ایران درسایه خداوند سالم باشند.