صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۲۲:۵۳ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
محمد ماکویی؛ "پرویز پرستویی" با "ابراهیم حاتمی‌کیا" اختلاف نظر اساسی دارد. با این حال، آن‌هایی که سینما را به خاطر هنر و نه مسایل سیاسی دنبال می‌کنند، ضمن آن‌که از تماشای دوباره و چندباره بازی درخشان "پرستویی" در "آژانس شیشه‌ای" لذت وافر می‌برند، اصلا و ابدا در باره فیلم بسیار زیبای "از کرخه تا راین"، "کاش ساخته نمی‌شد" نمی‌گویند!

دنبال کنندگان هنر هفتم خوب می‌دانند که گاه کارگردانی خوب یک فیلم، نام فیلم را سر زبان‌ها می‌اندازد و گاه بازی خوب بازیگران، فیلم را خواستنی مردم می‌کند (این موضوع در باره سایر عوامل فیلم و زیرساخت‌هایی که فیلم‌ها بر پایه آن‌ها ساخته می‌شوند هم مصداق دارد). با این حال، معمولا فیلم‌هایی، به اصطلاح، گل کرده و می‌ترکانند که علاوه بر داشتن کارگردان خوب و بازیگران قوی، از سایر عوامل مناسب نیز بهره کافی ببرند.

جدا از این موضوع، فیلم باید تهیه‌کننده مناسب داشته باشد تا دغدغه "اگر بودجه کم بیاوریم" نتواند اذهان بازیگران و دست اندرکاران ساخت را تحت تاثیر قرار داده و باعث شود که آن‌ها، در اثنای تهیه، فقط بتوانند صحنه‌های گریه‌دار و ناراحت کننده را کاملا واقعی از آب در بیاورند!

"قیصر" فیلم خوش ساخت سینمای ایران است که نام آن بیش از همه با اسم مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی گره خورده است. انصافا، این دو نام یک جوری در کنار هم جا خوش کرده و باعث درخشیدن یکدیگرشده‌اند که تصور ساخت فیلم توسط کسی جز کیمیایی و این‌که هنرپیشه نقش اول، کسی جز بهروز باشد هم در خاطره‌ها نمی‌گنجد.

از طرف دیگر، "جدایی نادر از سیمین"، که تنها اسکار تاریخ سینمای ایران، را برای کشور عزیزمان به ارمغان آورد، از فیلم‌هایی است که علاوه بر اصغر فرهادی، شهرت خود را از هنرپیشگان نام‌آوری که بخوبی و به شدت تمام در نقش خود فرو رفتند، وام گرفته است.

جالب این است که سینما با هنر‌های دیگر نیز بی‌ارتباط نیست. به همین دلیل، هنوز هم بر سر اینکه چاوشی باعث گل کردن فیلم زیبای سنتوری شد یا بهرام رادان نام چاوشی را بر سر زبان‌ها انداخت، بین دوستداران هنر سینما و طرفداران عالم موسیقی، بحث و اختلاف نظر وجود دارد.

با این حساب است که کسانی که سینما را فارغ از دعوا‌های سیاسی دنبال می‌کنند، ضمن این‌که به شهاب حسینی حق نمی‌دهند که در باره کیمیایی سخنان ناپخته‌ای همانند "روغن ریخته را نذر کرده است" و "خودش هم می‌دانست که مردم با این فیلمش هم خوب تا نخواهند کرد" نمی‌دهند، پولاد کیمیایی را هم بابت بر زبان آوردن ضمنی "در این سینما، تو هم چیزی نیستی" مستحق شماتت و سرزنش می‌دانند.
 
در اینجا بد نیست یادی هم از مرحوم علی حاتمی و شیوه کاری منحصر به فردش نماییم. این کارگردان مطرح و شناخته شده سینمای ایران عادت داشت که به اصل بیش از حاشیه‌ها پرداخته و بی‌توجه به گفته‌ها و کرده‌های دیگران، تمام توجه خود را معطوف آن‌چه در دست تهیه دارد، نماید.
 
نگاهی به دیالوگ‌های ماندگار حاتمی نشان می‌دهد که وی قلبا اعتقاد داشت که کارگردانان و هنرمندان بیش از سعی و تلاش در جهت "تخریب شخصیت" و نشان دادن اینکه دیگران عددی نیستند، باید در اثبات خود، که عددی هستند، بکوشند.
 
حاتمی برای به کرسی نشاندن این ایده، در فیلم تحسین بر انگیز کمال الملک، "از میان ستارگان آسمان، یکی می‌شود ستاره رخشان! دیگران سوسو می‌زنند" را به کار گرفته و در فیلم بسیار زیبای سوته‌دلان "از میون پرنده‌ها یکی میشه کرک! بقیه،‌ای میخونن!" را راهی گوش‌های بینندگان عزیز می‌نماید.
 
به عبارت دیگر، حاتمی بر خلاف بسیاری از کارگردانان و هنرپیشگان و اهالی شاغل در هنر‌های غیرنمایشی (گاهی وقت‌ها باید سینما را یک هنر به شدت نمایشی به حساب آورد!) راهی همان راهی که زمانی ابوسعید ابوالخیر طی کرده و هنگامی لئو تولستوی رفته است، شده و به همین دلیل بخوبی و بیش از دیگر هم صنفی‌ها سر از مقصد و مقصود در آورده است.

در باره ابوسعید ابوالخیر چنین گفته‌اند: در آن وقت که شیخ ما (ابو سعید ابوالخیر) به نیشابور رفت، استاد امام ابوالقاسم قشیری (صوفی بزرگ وشیخ خراسان وصاحب الرساله القشریه) شیخ ما را ندید و او را منکر بود. هر چه بر زبان شیخ ابوالقاسم می‌رفت عینا به شیخ ما باز می‌گفتند... و شیخ هیچ نمی‌گفت.
 
روزی بر زبان استاد امام (ابوالقاسم) رفت که بیش از این نیست که بوسعید حق تعالی را دوست می‌دارد و حق تعالی ما را دوست می‌دارد. فرق این است که ما در این راه پیلیم و بوسعید پشه!

این خبر را نزدیک شیخ ما آوردند. شیخ آن کس را گفت: برو پیش استاد امام و بگو که: آن پشه هم تویی، ما هیچ نیستیم، و ما خود در این میان نیستیم. آن درویش بیامد و آن سخن را به استاد امام گفت. استاد از آن ساعت عهد کرد که دیگر بد شیخ ما نگوید. (محمد بن منور، اسرار التوحید)

در باره تولستوی نیز داستان آموزنده زیر نقل شده است: روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می‌رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی‌وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد، و در پایان گفت: من لئو تولستوی هستم!
 
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟! تولستوی در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم. وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست.
ارسال نظرات
ناشناس
۰۰:۳۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
مهم نیست حق با کدام یکیست. مهم اینه که شهاب حسینی بی ادبه.