صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۹۵۴۸
کارمان که تمام می‌شود همان صندوق، نوبتی برای ویزیت دوباره به ما می‌دهد و راهی‌مان می‌کند. ساعت را که نگاه می‌کنم، باورم نمی‌شود که حدود ۴ – ۳ ساعت است اینجا هستم. ساعت حدود یک و ۳۰ بامداد است! و این یعنی ۴-۳ ساعت طاقت‌فرسا برای ویزیت بیماری که قرار بود اوژانسی باشد و به شدت درد می‌کشید. با خودم می‌گویم: واقعا اگر بیماری رو به احتضار کارش به اورژانس بیمارستا‌های دولتی بیفتد، واقعا چقدر شانس زنده ماندن دارد؟! بی‌اختیار یاد جمله همان زن چادری می‌افتام که می‌گفت: اگر پول داشتیم و می‌رفتیم یک بیمارستان خصوصی، مثل ارباب‌ها با ما برخورد می‌کردند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۲ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۸

روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان "تهران این‌گونه باشد وای به حال شهرستان‌ها" از تجربه یک شب مراجعه به بیمارستان «ش. ی» با بیماری که دستش شکسته بود، نوشت:

می‌گویند، خدا سروکار هیچ کس را به بیمارستان‌ها نیندازد! معنای این حرف را فقط زمانی عمیقا درک می‌کنید که واقعا گذرتان به یکی از بیمارستان‌های دولتی بیفتد. یکشنبه شب- ۲۰ بهمن - به سبب حادثه‌ای ناگهانی و شکستن دست یکی از اعضای خانواده مجبور شدیم به مطب چند پزشک مراجعه کنیم. اما همگی به اتفاق معتقد بودند که باید به یکی از بیمارستان‌های شبانه‌روزی تخصصی مراجعه کنیم، اما نکته جالب اینجا بود که خود پزشکان هم پیشنهاد می‌کردند بهتر است به یکی از بیمارستان‌های دولتی بروید وگرنه به احتمال زیاد، با مراجعه به بیمارستان‌های خصوصی بلافاصله به اتاق عمل هدایت می‌شوید و بین ۷ تا ۱۰ میلیون برای یک عملی که شاید اصلا نیازی به آن هم نباشد، خواهید پرداخت. بهترین گزینه برای مراجعه از دید این پزشکان بیمارستان «ش. ی» بود.

یکی از بیمارستان‌های قدیمی و تخصصی تهران که سال‌هاست به سبب آنکه در زمینه انواع شکستگی‌ها و متخصصان و جراحان ارتوپدی فعالیت تخصصی دارد، نزد پایتخت‌نشینان شهره است. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل مراجعه به این بیمارستان است که با تجربه‌ای تلخ و البته عجیب همراه بود.

از همان بدو ورود

بیمارستان «ش. ی»، پشت ساختمان مجلس جدید در بهارستان قرار دارد. از همان بدو ورود به اورژانس، نگهبان با لحنی تند به بهانه اینکه جا نیست، مانع از ورود ماشین شد. این در حالی است که صف ماشین‌های رنگارنگ در کنار حیاط و پارکینگ بیمارستان بدجوری توی ذوق می‌زد. برای همین به نگهبان گفتم: آقا مریض ما دستش شکسته و نمی‌تواند زیاد حرکت کند، اما او با خونسردی جواب داد: خب پاش که سالمه، راهی نیست که.

- آقا ماشین من هم پلاک ویژه -ویلچری- است، بگذارید مریض را در اورژانس پیاده کنم.

نگاهی به پلاکم می‌کند و با بی‌تفاوتی می‌گوید: خیلی خب برو ولی فقط سریع پیاده کن و برگرد.

هنوز بیمارم را که از درد در آستانه فریاد زدن است پیاده نکرده‌ام که یکی دیگر از نگهبان‌ها، با عجله و حالت «دو» نزدیک می‌شود و انگار که مجرمی را دستگیر کرده باشد با همان لحن تند از همان دور که نزدیک می‌شود، فریاد می‌زند: آقا سریع برو بیرون، اینجا وانیستا.

- باشه ولی بیرون اصلا جای پارک نیست و باید ماشین را خیلی دورتر از اینجا پارک کرد، ولی من با عصا و پلاک ویژه چطور این همه راه را پیاده برگردم؟

- اون دیگه به ما مربوط نیست، فقط اینجا پارک نکن، فوقش با تاکسی بیا!

- ولی این‌طوری که کلی زمان می‌برد، بیمارم درد دارد و باید سریع‌تر ویزیت شود.

لبخند معناداری می‌زند و جواب می‌دهد: نگران نباش، اون تو اینقدر شلوغه که باید کلی منتظر بمانی تا پارک کنی نوبت مریضت هم می‌رسه.

اپیزود دوم: داخل اورژانس

بالاخره پس از پارک کردن ماشین در یکی از فرعی‌های دور از بیمارستان و حدود ۱۰ دقیقه پیاده‌روی با هر زحمتی که هست خودم را به اورژانس می‌رسانم. از سوز سرما بدنم یخ زده است، وارد سالن اورژانس که می‌شوم واقعا وحشت می‌کنم. در سالنی کوچک - بین ۲۰ تا ۳۰ مترمربع- بیش از صد نفر ایستاده‌اند، چون فقط چند صندلی برای نشستن وجود دارد که به هیچ عنوان جوابگوی بیماران و همراهان آن‌ها نیست، برای همین خیلی‌ها ایستاده‌اند و خیلی‌های دیگر هم روی زمین ولو شده‌اند. البته سالن دیگری در قرینه این سالن قرار دارد که با غرفه حسابداری و صندوق از این سالن جدا شده است. اما آن هم پر است. ضمن اینکه بیماران ترجیح می‌دهند تا در همین سالن اول سرپا بایستند تا در آن شلوغی وقتی صدای‌شان می‌کنند، بشنوند و نوبت‌شان نگذرد. ساعت ۲۲:۲۰ است.

نگاهم که به سالن می‌افتاد، بی‌اختیار به یاد فیلم «عصرجدید» چارلی چاپلین می‌افتم و صحنه‌ای که چاپلین در معیت کارگر مشغول کار در خط تولید یک کارخانه بود. در این صحنه چاپلین، مجبور است پیچ و مهره قطعاتی که روی ریل از مقابلش می‌گذرند را با سرعت، سرهم کند تا عقب نماند، صحنه‌ای از دنیای بلبشوی کنونی ما. صحنه‌ای کاملا متناسب با آنچه در آن لحظه در سالن اورژانس بیمارستان می‌دیدم. پشت یک میز کوچک مامور میانسالی ایستاده بود که لباس فرم نیروی انتظامی را بر تن داشت و نمی‌گذاشت که کسی بدون اجازه به راهرویی که در آن میز پرستاران و اتاق معاینه و گچ و... قرار داشت، وارد شوند. یعنی اول مجبور بودی به او توضیح دهی که برای چه مراجعه کرده‌ای تا اذن ورود صادر شود. بعد از گذر از این خان، تازه نوبت خان بعدی یعنی میز پرستاری است. میزی که پشت آن دو آقا و یک خانم مشغول تشکیل پرونده و رتق و فتق امور مربوط به مراجعان هستند.

جالب‌تر از همه حضور جوانی کت شلوارپوش و قوی‌هیکل است که گویا برای ترساندن مراجعان و برقراری نظم در کنار میز پرستاری ایستاده و اسامی را از روی پرونده‌ها فریاد می‌زند و آن‌ها را به خط می‌کند تا وارد اتاق معاینه شوند! مریض من هم از شدت درد تقریبا بیهوش و روی زمین ولو شده است. با یک نگاه به خیل پرونده‌های تلمبار شده روی میز پرستاری و یک نگاه به حال نذار مریضم، جلو می‌روم و به خانم پرستاری که پشت میز است، می‌گویم: خانم مریض من دچار شکستگی شده و واقعا درد می‌کشد، می‌توانید ترتیبی بدهید تا زودتر دکتر او را ببیند؟ پرستار در حالی که مشغول پرکردن فرمی است، می‌گوید: ببین چند تا قبل از او هستند؟

اما چشم‌تان روز بد نبیند تا دست دراز می‌کنم تا پرونده‌ها - که هر کدام شامل یک برگ فرم کاغذی- است را بردارم و نگاه کنم، همان جوان قوی هیکل فریاد می‌زند: آقا چه کار می‌کنی؟

- هیچی، فقط مریضم به شدت درد دارد، به این خانم هم گفتم، خواستم ببینم اگر امکان دارد دکتر سریع‌تر او را ببیند.

با لحنی بی‌تفاوت و البته بی‌ادبانه و به تندی فریاد می‌زند: اینجا همه درد دارند، کسی برای استراحت که نیامده، برو اون طرف میز تا بیرونت نکردم!

من هم که طاقتم طاق شده صدایم را بالا می‌برم و در جوابش می‌گویم: آقا نمی‌فهمی که مریضی که درد می‌کشد، نمی‌تواند زیاد تحمل کند، اصلا مگر شما داروغه‌ای و اینجا کلانتری است؟

مرد جوان هم صدایش را بالاتر می‌برد و تند‌تر از قبل جواب می‌دهد: همینه که هست، برو هر جا می‌خواهی شکایت کن! هر قدر هم دوست داری فریاد بزن!

همراه مریضم با همان حال نذار و برای اینکه غائله ادامه پیدا نکند من را به کناری می‌کشد و می‌گوید: اشکالی ندارد، درد را تحمل می‌کند. اینجا هم یکی از جا‌های بی‌در و پیکر کشور ماست، چه انتظاری داری؟!

مثنوی «درد» آدم‌ها

اینقدر حواسم به حال و روز مریضم هست که گذر زمان را حس نمی‌کنم، اینجا همه درد دارند، بیمارانی که اکثرا جزو اقشار کم درآمد جامعه هستند و از سرناچاری مجبور شده‌اند برای درمان دردشان، به بیمارستان دولتی بیایند. دردی که مثلا اورژانسی است و باید در اسرع وقت به آن رسیدگی شود. مرد و زن، پیروجوان، ویلچری و عصایی، دست و پای گچ گرفته و... این بندگان خدا، اما وقتی که جو و فضای سالن و برخورد کارکنان بیمارستان را می‌بینند، ترجیح می‌دهند سکوت کنند تا بلکه مریض‌شان زودتر ویزیت شود و بیشتر از این درد نکشد.

مرد جوانی، پشت‌سردختر جوان دیگری دنبال جایی می‌گردد تا دختر که دستش را گچ گرفته و رنگش هم مانند همان گچ به سفیدی می‌زند را جایی بنشاند. دختر، اما به یکباره وسط سالن از حال می‌رود و نقش بر زمین می‌شود. چند خانم حاضر در سالن می‌دوند و زیر بغل او را می‌گیرند و با زحمت او را روی یکی از نیمکت‌های سالن می‌نشانند.

پسر که به شدت عصبی شده بدون اینکه مخاطب خاصی داشته باشد با خودش حرف می‌زند و بد و بیراه می‌گوید: این‌ها انگار اصلا بویی از انسانیت نبرده‌اند. هر چه می‌گویم حال مریضم وخیم است، گوش نمی‌دهند. یعنی حتما باید یکی بمیرد تا دکتر زودتر او را ویزیت کند؟ حتی الان هم که حالش به هم خورده باز هم نمی‌گذارند زودتر پزشک او را ببیند.

زن مسن چادر به سری که ویلچر مردی را هل می‌دهد در جواب او می‌گوید: آقا دلت خوشه، کجای اینجا به بیمارستان می‌خوره؟ یک‌سری دانشجو را اینجا گذاشته‌اند با یک‌سری کارمند و نگهبان تا «مثلا» شیفت شب را اداره کنند. بیچاره ما‌ها که مجبوریم به خاطر بی‌پولی بیاییم اینجور جاها. اگر پول داشتیم و می‌رفتیم یک بیمارستان خصوصی، مثل ارباب‌ها با ما برخورد می‌کردند.

اینجا تا دل‌تان بخواهد می‌توانید از این درددل‌ها بشنوید، درددل‌هایی که اگر بخواهید همه را بنویسید، مسلما مثنوی هم پیش آن کم می‌آورد. درددل‌هایی که کم از درددل‌های سوزناک کارتن‌خواب‌ها، زندانیان، ساکنان خانه‌های سالمندان و... ندارد!

- خانم «.» .. هستش؟

با شنیدن نام بیمارم از حال و هوای سالن بیرون می‌آیم و همراه او به آن سوی میز مامور نیروی انتظامی می‌روم. بادیگارد معروف سالن، برگه پرونده را به دستم می‌دهد و با همان لحن تند قبلی اتاقی را نشانم می‌دهد و می‌گوید: می‌روید تو اون اتاق، تو صف وا می‌ایستید تا نوبت‌تان شود و این یعنی آغاز راند سوم.

پزشکان «سری» کار

اتاق ویزیت هم برای خودش داستان جدایی دارد. دو میز مجزا که روی هر یک کامپیوتر و مقداری ورقه و ... است و پشت یکی یک خانم دکتر جوان و پشت یکی دیگر یک پزشک آقای جوان نشسته است. پزشکانی که یا تازه فارغ‌التحصیل شده بودند یا هنوز رزیدنت بودند. جالب اینجاست که کنار دست پزشک مرد، یک جوان دیگر هم نشسته بود که روی مهرش نوشته بود: دستیار پزشک!

ویزیت هر مریض اینجا فقط یکی، دو دقیقه زمان می‌برد. ویزیتی که تقریبا همگی یک نسخه نهایی داشت، اینکه باید «عکس» می‌گرفتید و این یعنی تکرار دوباره همه چیز، وقت گرفتن و منتظر ماندن و درد کشیدن تا بخش عکس صدایت کند و عکسی بگیرد. اتاق رادیولوژی هم مثل بقیه بخش‌ها، سری و فوری کار می‌کرد. باید به سرعت لباست را درمی‌آوردی و هر طور که دختر جوان رادیولوژیست

- که احتمالا او هم دانشجو بود- امر می‌کرد، روی تخت قرار می‌گرفتی تا فوری عکسی از نقطه آسیب دیده بگیرد. در این پروسه کافی بود ناله و آه و فغانی بکنی تا طعم شیرین! فریاد‌های دختر رادیولوژیست را بچشی که می‌گفت: چه خبرته؟ درد داری که داری! چقدر سوسولی، اینجا همه درد دارند یاالله، وقت زیادی که نداریم.

این پروسه گرچه کلا بیش از ۵ دقیقه زمان نمی‌برد، اما انتظار و مراحل اداری آن چیزی حدود نیم ساعت طول می‌کشید.

دوباره ویزیت

برای بار سوم در نوبت قرار می‌گیریم تا پیش دکتر برویم و باز انتظار و صف و اتاق پزشکان. ۲۰ دقیقه بعد دوباره پیش دکتر هستیم. او پس از دیدن عکس‌های بیمار که توسط شبکه به کامپیوترش فرستاده شده و معاینه مریضم، همراهم به دستیارش می‌گوید تا اصطلاحی پزشکی را روی پرونده بنویسد. دستیار، اما گویا منظور او را نمی‌فهمد یا اصولا بلد نیست که چطور آن را بنویسد، برای همین پزشک جوان خودش روی کاغذی منظورش را به انگلیسی می‌نویسد و می‌گوید: همین را توی پرونده بنویس!

خوشبختانه کار در همان مرحله گچ گرفتن خاتمه پیدا می‌کند و به عمل نمی‌کشد، وگرنه ...

دیگر از سری کاری اتاق گچ تعجبی نمی‌کنم. اینجا اول بیماران را می‌فرستند تا باند گچی و باند کشی و ... بخرند و در آنجا برایشان گچ بگیرند. پسر جوانی که مشغول گچ گرفتن است با بی‌حوصلگی در مقابل سوالاتی که از او در مورد پروسه بعد از گچ می‌پرسم، می‌گوید: خودت فکر کنی می‌فهمی، باید جوری بخوابی که به گچ فشار نیاید، برای حمام رفتن هم باید مشما روی آن بکشی و نگذاری آب وارد آن شود.

کارمان که تمام می‌شود همان صندوق، نوبتی برای ویزیت دوباره به ما می‌دهد و راهی‌مان می‌کند. ساعت را که نگاه می‌کنم، باورم نمی‌شود که حدود ۴ – ۳ ساعت است اینجا هستم. ساعت حدود یک و ۳۰ بامداد است! و این یعنی ۴-۳ ساعت طاقت‌فرسا برای ویزیت بیماری که قرار بود اوژانسی باشد و به شدت درد می‌کشید. با خودم می‌گویم: واقعا اگر بیماری رو به احتضار کارش به اورژانس بیمارستا‌های دولتی بیفتد، واقعا چقدر شانس زنده ماندن دارد؟! بی‌اختیار یاد جمله همان زن چادری می‌افتام که می‌گفت: اگر پول داشتیم و می‌رفتیم یک بیمارستان خصوصی، مثل ارباب‌ها با ما برخورد می‌کردند.

تازه اینجا تهران است و قلب ایران. وای به حال بیماران سایر شهرستان‌ها.

ارسال نظرات
صدر
۱۸:۰۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اینها میخواهن نوار خالی پر کنن بخش دولتی را بدن دست بخش خصوصی
ما که در استان یزد هستیم خیلی خوب
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
حالا باز این خوبه حداقل پول نمیگیره بیمارستان ع که خصوصی هست و چند صد میلیون میگیره جنازه تحویل میده
ناشناس
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
فرقی نمیکنه،بیمارستان خصوصی یادولتی،اگه جزمردم عادی باشی،وبه جایی هم وصل نباشی،آشنایامعرفی گردن گلفت نداشته باشی اگرپولهم بدی،بازیه جایی بهت خیانت میکنن.!
ناشناس
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
سرعت سایتتون نسبت به قبل خیلی کم شده. مخصوصا روی گوشی بعضی مواقع نظرات لود نمیشن.
khak
۱۷:۳۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
من یک پرستار بازنشسته هستم انقدر از نظر حجم کاری ونبود دارو وامکانات بمدت سی سال در مضیقه وسختی بودیم که مثل یک زندانی منتظر پایان حبس ومحکومیت منتظر بازنشستگی بودم شاید هر کدام از شما حداقل یک شب بر بالین بیمار بودید وشرایط سختی کار یک پرستار که گاها مجبوره چه بابت کمبود نیرو ویا تامین زندگیش تا سه شیفت حتی جمعه ها کار کنه مثلا در بخش سوختگی بارها شاهد ومنتظر به این لحظات بودیم که بیمار بدحال رو به موت اگر زودتر بمیره که ناچارا دارویش را برای بیماری که دقیقا همین دارو را میگیرد استفاده کنیم خواهشاکار درمان ومراقبت های بالینی وپرستاری را با هیچ کاری مقایسه نکنید تعمیر گاه خودرو که نیست کهسر وتهشو به هم ببندن اینرا بدانید که بی وجدان ترین پزشک وپرستار عمدا کوتاهی وقصور در کارش نمی کند اه وناله وشکواییه همراهان برایش یک توفیق تحمل همیشگی است
استاد منزوی شده!
۱۶:۴۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
من هر دو طرف بودم یعنی هم به عنوان انترن و درمانگر و هم به عنوان همراه بیمار شکسته البته در دو بیمارستان متفاوت دولتی!
جالب است همان گونه که این همراه بیمار محترم شاکی بودند کادر بیمارستان نیز از همراه بیمار شاکی هستند که اگر کنترلی نباشه کل بیمارستان را در ده دقیقه نابود می کنند!!
واقعیت شاید این گونه باشد:
امکانات دولتی برای بیمه شده به اندازه کافی فراهم نشده است و کادر درمانی با حقوق اندک شرایط وحشتناک کاری را تجربه می کنند به عنوان مثال همان دستیاری که از ساعت 7 شب تا 7 صبح کشیک آن هم رایگان و موظف می ایستد از 7 صبح روز بعد باید به طور فعال تا 4 عصر مشغول به کار باشد و این از توان یک انسان خارج است و از آن طرف بیمار وقتی مراجعه می کند شرایط را حاد دیده و فکر می کند هیچ کسی به فکر او نیست و با دیدن نابسامانی های موجود آشفته می شود.
تقریبا مثل داستان زمین سخت و گاوی که از گاو دیگر شاکی است در حالی که نه بیمار و نه کادر مقصرند. مقصر کسی است که همه جا مقصر است یعنی سیستمی که وجود ندارد یا درست برنامه ریزی نشده است.
البته ما نیز می توانیم با گاو بغل دستی مهربان تر باشیم! مثلا نگهبان یا پرستار یا همراه بیمار دیگران را به شکل انسان نگاه کند بیمار که جای خود دارد در این زیر دست و پای خلق الله!
ناشناس
۱۷:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
در مورد پرستارها و کادر درمانی درسته ولی شرایط پزشک‌ها به نسبت بقیه تحصیل کرده ها در بهترین حالتهای دنیاست اگه بهترین نباشه. درسته که در دوران دستیاری کار زیادی ازشون میخوان ولی به همون نسبت و شاید بیشتر بعد از فارغ التحصیلی درآمد زیادی دارن. الان داوطلبهای تجربی خیلی بیشتر از مجموع رشته های فنی و انسانی هستن چیزی که در دنیا نظیرش وجود نداره که به علت فاصله درآمدی زیاد پزشک‌ها با بقیه اقشار هست.
مهدی
۱۶:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
یکی از شبهای آخر ماه رمضان سال 91 خواهر همسرم در سن 40 سالگی سکته مغزی کرد. در حالیکه تقریبا بیهوش بود اورژانس منتقلش کرد به بیمارستان امام حسین (ع)، حدود یک ساعت به اورژانس التماس میکردیم که اقدام موثری برای جلوگیری از لخته شدن خون یا عکس برداری یا هرکاری که پزشکان میدانند انجام دهند. زمان اذان مغرب و افطار بود و تقریبا هیچکس جز متصدی اورژانس و یک پزشک کشیک آنجا نبود و پاسخ آنها هم این بود که باید منتظر بمانید، خیلی ها در نوبت عکس و آزمایش هستند!! فکرش را کنید بیمار سکته مغزی، در حال تقربا بیهوش، مثل یک جسد بدون حرکت اما زنده روی تختی خوابیده بود و هیچکس حتی اکسیژن هم بهش متصل نمیکردند. از سر ناچاری رفتم و از یک اورژانس خصوصی ماشین گرفتم و با مسئولیت همسرش و کلی امضا منتقلش کردیم به بیمارستان خصوصی در غرب تهران. متاسفانه پس از یک هفته بدلیل لخته خونی که در لحظات اول اگر رسیدگی میشد شاید از بین میرفت، ایشان فوت کرد. این واقعیت تلخ را هرگز فراموش نمیکنم و آرزو میکنم سر و کار دشمنم هم به بیمارستانهای دولتی این مملکت باز نشه.
خدا مسبب و عامل این مکافات و بلایایی که به سر این مردم میاید رو هم لعنت ابدی کنه.
ناشناس
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
این داستان یک شب و یک روز نیست. داستان هر شب و هر روز است.
فقط محدود به این بیمارستان نیست. همه بیمارستان های دولتی چنین وضعی دارند.
از همه بدتر اینکه دیگر این داستان ها، عجیب نیست! خیلی عادی شده است.
رضا
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بريد دعا به جون اون قبليه بكنيد كه در 45 سال قبل بيمارستان 1000 تختخوابي زد و اين بيمارستان داستان هم مال همون دوره است.

يادم هست كه رييس جمهور دولت هزاره سوم رو به همه در تلويزيون ملي گفت: عنقريب ايران، قدرت بلامنازع دنيا خواهد شد.

حال كجاييم؟
ماووزه
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با کاهش درامدهای مردم شاهد شلوغی بیشتر در بیمارستانهای دولتی و خیریه خواهیم بود .باید به فکر توسعه و تجهیز بیشتر بیمارستانهای دولتی بود
ناشناس
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
1- بیمارستانهای دولتی با تعرفه های دولتی (یک چهارم قیمت بیمارستان خصوصی) واقعا هزینه هایشان را نمی توانند تامین و جبران کنند
2-بیمه ها باتاخیر یکساله پول به بیمارستان میدهند.
3- دراکثر بیمارستانهای غیرآموزشی پزشکان با حقوق پائین تمایلی به استخدام ندارند(حقوق 3 میلیون تومان درماه) وکارانه آنها درمقابل بخش خصوصی کم است .(البته اعضای هیئت علمی حقوق خوبی دارند ولی آنها تعداد شان محدود است و پزشکانی هم که کارانه خوب دارند شاید درحد 20 درصد پزشکان بیمارستانها هستند) و.....
4- دربیمارستانها مناطق محروم از طرح تحول علاوه برحقوق وکارانه مبلغی هم پرداخت میشود ولی به محض اتمام طرح پزشکان بدلایل محرومیتهای آن مناطق درابعاد مختلف تمایلی به ماندن وماندگارشدن ندارند(بطور مثال پزشک دوست دارد بجه اش به مدرسه خوب مثل بقیه افراد درشهر برود و یا مراکز خریدی مثل تهران واصفهان و... داشته باسد که متاسفانه این امکانات رفاهی درمناطق محروم فراهم نیست) چون همش پول نیست و........
ناشناس
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
همه نظرات رو خوندم. همه متفق القول هستن که بیمارستانهای دولتی به طور کلی-جدای چند تا استثناء- محل آزمایش دانشجوها و انترنهاس! و بخاطر کار زیاد و کمبود نیروی پزشکی و پرستاری رسیدگی کم و ضعیف است و درگیری بالاس. مسئولین هم که خانم بچه ها رو میبرن بیمارستانهای خصوصی!
ناشناس
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان شفاء یحیایان ، بذارین همه اسمشو بدونن تا شاید خودشو اصلاح کنه
ناشناس
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
ما هم توی همدان تجربه خیلی بدی داشتیم. مادرم رو پزشک بعد از ویزیت به بیمارستان معرفی کرد که باید اورژانسی عمل بشه، ما هم برای اینکه کار زودتر راه بیافته بردیمش یک بیمارستان خصوصی معروف که بعد سه روز حتی یک بار پزشک رو هم نشد ببینیم. فقط همین طور مریض از اتاق عمل بیرون میدادن، بعد از سه شب و کلی هزینه با پرس و جو بردیمش یک بیمارستان خیریه! و آنجا کارمون راه افتاد با اینکه ما قصد اینکه بریم اونجا رو نداشتیم ولی تنها راهمون بود. بیمارستان دولتی هم که اصلا پذیرش نکردن. خدا شکر که به خیر گذشت ولی توی همچین وضعیتی تنها کاری که میشه کرد اینه که سعی کرد اصلا مریض نشد!
ناشناس
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
ما فقط میخوایم به دیگران ثابت کنیم خوبیم ولی از داخل داریم می پوسیم.
خروس بی محل
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
الان چهل ساله که قراره بیمارستان شفا توسعه پیداکنه. فکر کنم آهن های اسکلتش پوسیده باشه.
منتقد
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
الان که هفت ساله دور دورشماست و رئیس شمایید
تازه ادعای تدبیر هم دارید خوب درستش می کردید
کلاهتو بزار بالاتر آقای فرارو
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
جناب منتقد ، همه آن 40 سال همین اوضاع بوده و دور دور همه شماها در واقع بوده ، همه تان هم یکی هستید ، تندرو و کندرو و اعتدال و تدبیر و ... همه اش داستان بوده برای مشغول کردن مردم . می فهمی ؟! البته امیدوارم که بفهمی وگرنه این جمله ها را سر هم نمی کردی .
سها
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
دم ساقیتون گرم
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
۸سال تمام گل سرسبدشماهایعنی احمدی نژاد چکاره بود؟! ومانند۴۱ سال بقیه دور دورامثال شماهابودخلاصه بافرافکنی نمی شودمشکلات راحل کرد.
آرش
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اتفاقی که برای ایشان افتاده را از دید خودم به تفکیک بررسی میکنم. ۱ - برخورد بعضی پرسنل تند بوده و باید مودبانه تر صحبت میکردند. ۲- از زمانی که ایشان وارد بیمارستان شده اند و معاینه و عکس برداری و ویزیت متخصص و گچ گیری دست بیمار انجام شده مجموعا ۳ یا ۴ ساعت آنهم در ساعات پایانی شب طول کشیده که بیمارستان عملکرد خوبی داشته.
ناشناس
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
ارش ناقلا از کارکنان بیمارستانی؟
سها
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
عزیم مشکل کمبود بیمارستانه نه برخورد پرسنل
ناشناس
۱۶:۰۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بله عملکرد خوبی داشته ، البته با توجه به اینکه اینجا ایرانه. 3-4 ساعت برای عکس گرفتن عملکرد خوبی بوده عمو جون؟
ناشناس
۱۶:۲۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
درسته اعصاب خوردیش زیاده ولی کار درست انجام شده. بقالی که نیست پول بدی گچ بگیری برگردی.
البته اگر مثل ارباب پول خرج می کردی ممکن بود یک جراحی بیخودی هم مهمان بشی
ناشناس
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بعضی از این دکتر و پرستار های جدید طوری برخورد می کنند مه انگار ارث پدرشان را خورده ایم یا انگار برای ما و با نا رضایتی دکتر شده اند و ما هم که نمی فهمیم پول و پز در این کشور تعیین کننده انتخاب رشته های دانشگاهی است.
اصلا فکر نمی کنند فقط کمی با صبر و مهربانی با مریض و خانواده اش که واقعا تحت فشار بیماری هستند برخورد کنند.
زمان
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
واقعا اين درد بزرگي است نطارت درست وحسابي نباشه همينه ديگه آقا دكتر شده فكر ميكنه بقيه گوسفندند تقصير ما است اينهارا اينجوري بار آورده ايم
ناشناس
۱۵:۰۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
سلام.
احسنت بر این شهروند وظیفه شناس که تا به این مشکل برخورد کرده موضوع را به یک رسانه منتقل کرده.
رسانه ها نشر بی بدیلی در انعکاس این گونه ناکارآمدی ها دارند.
ناکارآمدی البته واژه حقیری است. بگوییم بی کفایتی...بی عرضگی، بی مدیریتی...نه...نه! هیچ واژهای توان تصویر کشیدن این وضعیت را ندارد. باید خود را جای این خانواده گذاشت تا رنج آنها را فهمید.
مسیولین وزارت بهداشت امیدوارم این گزارش را بخوانند و کلاه خود را بالاتر بگذراند. این گزارش البته نافی خدمات پزشکان دلسوز و مراکز پزشکی وظیفه شناس نیست اما تصویری واقعی از برهی بیمارستان های کشور است که دز نوع خود کم هم نیست.
جوان
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اين داستان براي همه ي بيمارستان هاي دولتي صدق ميكند.
يك نمونه ش براي من كه همراه مادرم به اورژانس بيمارستان (قبرستان) مسيح دانشوري مراجعه كرديم اتفاق افتاد.
نشان به اون نشان كه دو ساعت بعد به خاطر درگيري با پرسنل بي ادب اين بيمارستان سر از كلانتري درآورديم.
ناشناس
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نوه کوچک من هم سه شب در بیمارستان خصوصی بود هزینه ان شده هشت و نیم میلیون تومان چون پول نداشتیم پسرم مجبور شده سه النگویی که هدیه تولدش بود بفروشد تا پول بیمارستان را پرداخت کند قابل ذکر است بیمارستان های دولتی عنوان می کردن ما تخت خالی نداریم. من هم که بازنشسته هستم حقوقی ندارد تنها کاری که از دستم بر می اید گریه است به حال روزی که گرفتار شدیم.
بابا
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
من در المان زندگی میکنم. تازگی برادر همسرم برای دیدار ما به اینجا امده بود. او که اخیرا به یک بیماری سخت ریوی دچار شده است با حال به شدت خراب (به علت هوای الوده تهران) به اینجا رسید و در مدت سه ماهی که اینجا بود حالش خیلی بهتر شد! حال چند روزیست برگشته و دوباره درگیر تهیه دارو و صف و بداخلاقی پرسنل و گرانی و ...... شده و شدیدا دچار افسردگی شده است. انقدر ناراحت است که میگوید دیگر دارو مصرف نمیکنم! مگر ما ایرانیها انسان نیستیم؟ چرا یک زندگی عادی از ما دریغ میشود. پیرمدی که تمام زندگیش را صادقانه و پاک در این کشور خدمت کرده چرا باید در زمان بازنشستگی از زندگی بیزار شود؟ سوالهایی که هرگز جوابی و جوابگویی برایش نیست
alireza
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
دوست عزیز من در سال 95 بخاطر یک عمل ساده در همین بیمارستان ش.ی جونشو از دست داد
ناشناس
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
در نهایت خدا رو شکر که مشکل جدی برای بیمار شما اتفاق نیافتاده بود.

به عنوان فردی که تو اورژانس بیمارستان دولتی تهران کار میکنم باید بگم نوشته شما کاملا طبیعی و قابل باوره و تو شلوغی های بیمارستان های دولتی این اتفاقات بسته به شرایط ممکنه پیش بیاد. اما دوست عزیز نحوه قضاوت شما اشتباهه ،، برخی شرایط هست که نمیشه بیخودی به بیمار مسکن داد که صدای همراه بیمار رو پایین آورد اول باید معاینه بشه( نقطه دقیق درد مهمه) و بعد طبق معاینه عکس مناسب از جای درست گرفته بشه تا اشعه بی مورد به بیمار داده نشه و به تشخیص درست و سریع برسیم و مطمئناً به سرعت این کار انجام میشه اما تو شلوغی اورژانس کسی اول معاینه میشه که زودتر اومده یا حالش وخیم تره اگر بنا به داشتن درد باشه که اغلب مراجعین درد دارند.

علت اینکه چرا شلوغه بحث جداییه مطمئنا وزارت بهداشت بودجه محدودی داره ( دزدی بیمه ها، تحریم فروش نفت، مالیات ندادن خیلیا از جمله برخی از همکاران پزشکان و ... )

"گذشته از این حرفها اورژانس بیمارستان واقعا کابوس بزرگی حتی برای پرسنل درمانه ، خیالتون راحت ما کمتر از شما درد نمیکشیم"
ناشناس
۱۴:۲۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
وقتی مریض می شوید یکراست زنگ بزنید به نعش کش تا بدون زجر بمیرید!!
یک دوست
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان خصوصی هم به نسبت دولتی خوبه ولی مثل اربابها که هیچ، حتی نزدیک استاندادرهای جهانی هم نیست.
این رو روزی فهمیدم که به دلیلی در یک شهر دور افتاده (بخوانید روستا) در یکی از کشورهای همسایه مسیرمون به بیمارستان اونجا افتاد.
معنی کیفیت خدمات و ... رو اونجا فهمیدم.
بهترین بیمارستان تهران هم چنین کیفیتی رو نداره، عرض کردم، حتی نزدیکش هم نیست.

ما فقط برای رای دادن خوب هستیم، نه بیشتر!
ناشناس
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
وقتی پرستار داروی مریض را در بیمارستان دولتی سرقت میکند بقیه داستان از دکتر و بقیه مشخص است
فرشید
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
برادر دوستم رو که 40 سالش بود به خاطر فشار خون بالا بردیم بیمارستان رودبار. گفتن مسموم شده و سرم زدن. هرچی به خانم دکتر خیلی جوون گفتیم سابقه ناراحتی قلبی و فشار خون داره جوابمون رو نداد. وقتی اصرار کردیم سرمون داد زد که مزاحم نشید... سه چهار ساعت بعد که حال مریضمون خیلی وخیم شده بود تصمیم گرفتیم با ماشین شخصی ببریمش رشت که توی راه فوت کرد. حالا شکایت کردیم ولی چه فایده که عزیزمون از دست رفت
ناشناس
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
شکایت هم. کنی فایده نداره چون نظام پزشکی توی نظارت هم. نفوذ زیادی داره و طرف پزشک رو ول نمیکنن. مگه اینکه خیلی تابلو باشه که نهایتا یک ماه مطبش رو میبندن، درحالی‌که همین کار توی کشورهای دیگه مساوی با گرفتن دائمی پروانه و جریمه بالا.
عزادار
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
همین سه ماه قبل ، مادرم را در یکی از همین بیمارستانها از دست دادم . یک عده دانشجوی بیسواد پزشکی با نمره ناپلئونی، پرستاران ابله فحاش و از همه بدتر مسئول احیای قلبی (فرد قلچماقی که در حال شوک وارد کردن به بیماری که برایش کد اعلام شده ،جوک تعریف میکرد و میخندید !) . تف به گور بیمارستان دولتی.
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
کوبا فقیرترین کشور بهداشت مجانی در اختیار مردم خود میگذارد و سیستم بهداشتی ان برابری میکند با امریکا چگونه انها میتوانند ولی ما نه جواب ان است که از درب بیمارستان همه فاسد تا دکتر های ان همه به فکر جیب خود هستند نه بهبود بیمار سیستم مافیایی بهداشت به بالا بالا ها وصل است و زور کسی هم نخواهد رسید
ناشناس
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
کوبا جزو کشورهایی است هزینه زیادی نسبت به ما برای سیستم سلامت خودش کنار میگذارد فیدل کاسترو سالها نظارت مستقیم داشته است
دکتر مرندی :"در کوبا فیدل کاسترو ارزش سلامت را می فهمید، بنابراین سلامت شد اولویت اول این کشور" (سرچ کنیددراینترنت).
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با سلام اینهارا باید به وزیر محترم بهداشت گوشزد کنید-و از ایشان بخواهند واقعاٌ رسیدی وپیگیری کنند . نه اینکه قول سر خرمن بدهند-تا چند سال پیش یه منشور حقوق شهروندی می‌گذاشتند داخل ورودی هر اداره وبیمارستان که خدارو شکر اون را هم برداشتند-وقتی مدیر بیمارستان ساعت 5 بعد ظهر تشریف میبرند منزل همین اش و همین کاسه هست -خدا بداد ملت ایران برسه با این مدیران بی تجربه و این وزارت بهداشت-مطلب را به گوش اقای جهانپور ریس روابط عمومی وزارت بهداشت برسونیدددددددددددددددددد
ناشناس
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
دوست عزیز فکر کردی مثلا وزیر بهداشت خبر ندارن؟ نیم قرنه بر خلاف کل دنیا وزیر بهداشت ما از پزشک‌ها انتخاب میشه که مطمئنا خیلی بیشتر از ما وضعیت بیمارها رو دیدن، ولی کاری نمیکنن.
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
خدا را شکر که این را داریم
درمانگاه باید رایگان باشد تا بهداشت عمومی دعایت شود اگر کدونا بیاید چه شود؟
ناشناس ایرانی
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
واقعا متاسفم . درشهرستانهاهم پزشکی که تا دو یاسه یا کمی زودتر بیماران را ویزیت میکند دربیمارستانهای دولتی باید بدون رسیدگی عمل شوی و کسی به حال تو نمیرسه ولی همین پزشکان دربیمارستانهای خصوصی بلافاصله بستری میکنند وباپول اگر داری عمرت هم اضافه میشود بیچاره مردم . خودشان ازبالاتا پایین یا میدانند وتوجه نمیکنند یااگر نمیدانند مقصر اصلی هستند . وای به حال ما بیچاره ها . خدا به دادمان برسد .
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بهتر است این سیستم نظام پزشکی که بی کفایتی در ان یکی دوتا نیست برچیده شود که شده مرکز فساد و رانت باید نظارت سخت و افراد بی تجربه و بیسواد از این سیستم اخراج شوند والله دکتر حقوق بگیر از هند میاوردیم هم باسواد تر بودن و هم مقرراتی تر این وضع کنونی انتهای قهقراست مدیریت فاسد و رانتی جز این نخواهد بود
ناشناس11
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
وضع تمام بیمارستان های دولتی با کمی تفاوت همین است. در این بیمارستانها اولویت آموزش است بعد درمان ، دختران و پسران جوانی که به شوق پزشک شدن آمده ا ند و پزشکانی که فقط نامی از آنها بر روی تابلوی مریض دیده می شود و پرسنلی خسته با مشکلات فراوان که یادشان رفته قرارست در خدمت مردم باشند .
ناشناس
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
پسر بنده هم به خاطر کار با اره برقی انگشتش نزدیک بود قطع شود کمی معطل شدیم تاپذیرش شد وبلافاصله به اتاق عمل رفت ،ولی واقعا ما این چیزها رو ندیدیم هر چند معلوم بود وضع مالی بیمارستان چقدر خرابه
جهان
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اینهمه خلاصه کردی بعد آدرسم دادی؟ خوب مستقیم میگفتی شفایحیا دیگه :)
ظهرابی
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با سلام، نویسنده محترم ، جانا سخن از زبان ما میگویی . هر بیمارستان دولتی و یا خصوصی هم که بروی داستان به همین منوال است منتهای مراتب نحوه آن فرق میکند.
سعید
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
من یاد فیلم 5 عصر مهران مدیری میافتم. ولی اینو در نظر داشته باشید کلا دو تا بیمارستان خوب شکستگی تو تهران هست و با این محدودیت، 3 4 ساعت زمان قابل قبولی برای رسیدگی به شکستگی دست به حساب میاد
ناشناس
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اقایان در نظام پزشکی یک سری به بیمارستان اختر بزنید تا ببینید چه تعداد از بیماران بعد از عمل عفونت میگیرند و یا فوت میکنند و فساد در اینجا غوغا میکنه و مدیریت ناکارامد و هرج و مرجی که برقرار است و دکتر ق که در حال نمایش و مصاحبه و رزیدنت هایی که دست به عمالی میزنند که باعث مرگ و میر زیادی شده اند یک امار از تمام بیمارستان های دولتی چرا نمی دهید
علی
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
این بیمارستان ش. ی که در محله بهارستان، درکنار مجلس و رو به روی پمپ بنزین قرار دارد، یک فاجعه انسانی و اخلاقی است! همه چیزش مکافات و دردسر است. کودک یک ساله من سال 88 پایش شکست، با معطلی زیاد و نهایت توهین و بی احترامی، در اورژانس گچ گرفتند. بعد دستور بستری دادند و آن زمان، 600 هزار تومان پول نقد (گفتند کارت خوان نداریم) بدهید تا کودک بستری شود. تازه 11 شب بستری شد. در آذر ماه اتاق سرد بود و بیمارستان پتو نداشتند. قرص مسکّن برای درد بچه وجود نداشت. اصلا باورپذیر نیست! برخورد بسیار توهین آمیز، غذا از غذای سربازان در پادگان های آموزشی بسیار بدتر . یک ملاقه معجون غیرقابل خوردن. قاشق و حتی بشقاب نداشتند و از بیرون تهیه نمودم. کودک تا صبح از سرما لرزید.صندوق بیمارستان که فاجعه. تا چهارماه طبق نوبت دهی بیمارستان کودک را به آنجا می بردم به خیال اینکه زیرنظر یک پزشک متخصص مراحل درمانی اش طی شود. و هربار مراجعه، دوباره انبوهی از توهین، سردرگمی و ازدحام . . . در پایان فهمیدم از آن پزشک متخصص، فقط اسمش به ما رسیده و کودک را همیشه شاگرد آن دکتر متخصص بود معاینه که می کرد! و بعدها فهمیدم که به دلیل روند درمانی غلط، استخوان پای کودک کج شده است!!!
ناشناس
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نظام پزشکی تبدیل شده به یک نظام فاسد که دارند بیمار خرید و فروش میکنند و یا مریض را ناقص و یا میکشند و هیچ نظارتی هم وجود ندارد و هرگونه اعتراضی بیمار شما را ممکن است نابود کند و یک سیستم فاسد که از همدیگر حمایت و لاپوشانی میکنند کاش قانونی وجود داشت تا میشد تمام این مفسدان دکتر را همیشه از کار برکنار کرد تا تمام بیمارستان ها ملی نشود و در اختیار مردم قرار نگیرد و سازمانی نظارت سخت بر کار اینها نکند این فجایع ادامه دارد و کسی هم جواب نخواهد داد
ناشناس
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
کمی فکر کنید
من نه پزشکم نه پرستار
اقا انتظار داشته ماشین تو بیمارستان پارک کنه و ده دقیقه پیاده روی را مثل مصیبت نشان داده
بعد سه ساعت منتظر شدن را
یکی از دوستانم از کانادا امده بود می گفت با تب ۴۰ درجه تو بیمارستان چند ساعت طول کشید تا فقط دماسنج بذارند. بعضی ها دوست دارند به همه تلقین کنند ما ایرانی ها بدبختیم.
گزارش را با دقت بخونید که طرف سعی داره همه را زیر سوال ببره
فرارو هم که عاشق همچین گزارشاست
هر بار نظر دادم فرارو چاپ نکرد چون خوشش میاد همه ناامید باشند و بدگمان
اینم مثل دفعه های گذشته
ناشناس
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
عه پس کانادا بده
من هم میگم چرا همش کاناداییا پناهنده میشن به ایران و سلبریتی هاشون میان ایران برای زاییدن
هموطن
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اصلا" معلوم نبود بيمارستان شفايحياييان است!
جهان آرا
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
امکانات این کشور به جمعیتش نمیخوره. عدم تناسب بین امکانات و جمعت این کشور این مشکلات را بوجود میاره. این امکانات و تسهیلات برای نصف جمعیت حاضر جوابگو هست.
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
وقتی دکتر جواز کشتن بیمار را دارد بدون هرگونه جواب و قانون از او حمایت میکند و این اجازه را میدهد و فقط بسنده به دیه انهم با چند سال دعوا در دادگاه و هزینه گزاف نتیجه این میشه که یک عده بیسواد با جان مردم چنین میکنند و جوابگو هم نیستند چون قانون حمایتشان میکند
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستانهای کرج که بعضی هاشون خیلی وضعیت بدی از نظر رفتار با بیمار دارند.
ناشناس
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نوشته ساعت 22.30 وارد بیمارستان شده و ساعت 1.30 صبح هم دستش گچ گرفته شده و منتظر ویزیت بعدی بوده--توقع داشته از در بیمارستان بدون درخواست گرافی و ویزیت و مشاوره و پرونده- با سلام و صلوات بیان بدرقه اش>>>
ناشناس
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
ترجمه حرف شما اینه که کلا لیاقت شما در همین حده . خلایق هرچه لایق
ناشناس
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
سلام دکتر جون،بیا بخش کارت دارم
hosein
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با سلام وادب، برادر اینجانب از سال 85 حدود 18 سال است که بیمار یکی از جراحان به نام کشور در این بیمارستان است(دکتر خدامراد جمشیدی) حقیقتش ما باید از استان یزد بیاییم سالهای اولیه که مراجعه می کردیم وضع بیمارستان به لحاظ برخورد کارکنان و.. نامناسب بود منظورم سالهای اول دوره بیماری برادرم بود ولی درحال حاضر منصفانه قضاوت کنیم شرایط بیمارستان مطلوب ومناست تر شده در خصوص گزارش بالا خدمت هموطن گرامی باید گفت اگر قرار باشه با توجه به فضای محدود جلوی اورژانس مرتب خودرو پارک بشه درست نیست ولی در رایطه با برخورد کارکنان نگهبانی موافقم برخورد مناسبی با مراجعین ندارند
ناشناس
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
یک مشت رزیدنت بی سواد را گذاشتند تا با جان مردم بازی کنند و متخصص اصلی فقط تلفنی با رزیدنت در تماس است و بیمارانی که شدن موش ازمایشگاهی چرا یک امار از مرگ ومیر در بیمارستان های دولتی منتشر نمیشود
ناشناس
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
متاسفانه هیچ نظارتی بر بیمارستان های دولتی نیست یک مشت رزیدنت که هیچ نظارتی بر کارشان وجود ندارد در حال ازمایش بر روی بیماران هستند دکتر هایی که تابلو زدن بر سر این بیمارستان ها اصلا وجود ندارند فقط ماهی یکد فعه میایند تا کاغذ ها را پر کنند و حقوق های کلانشان که رزیدنت ها کردن را به نام خود ثبت کنند و بگیرند و این وسط هر کسی هم که فوت کرد صدایش به کسی نخواهد رسید و نظارتی هم وجود ندارد و باید تمام این مدیران فاسد بیمارستان ها را برکنار کرد که همدست هستند با متخصصینی که باید حاضر در بیمارستان باشند ولی نیستند
حمید
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان شفایحیایان کلا باید تعطیل بشه خیلی داغون با پرسنل بسیار بی ادب و....
ناشناس
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان ا که زیر نظر نظام پزشکی هم هست مادرم سالم با پای خود رفت و جسدش را تحویل دادن ایشان یک شکستگی داشت که بعد از عمل مرخص گردید هفته بعد که برای بازبینی رفتیم گفتند عفونت کرده و باید بستری شود ساعت 4 بعد از ظهر بستری شد ساعت 8 شب فوت نمود و علت ان بود که یک مشت رزیدنت که ملت را موش ازمایشگاهی فرض کردن با تزریق داروی انتی بیوتیک برای عفونت تزریق میکنند همراه سرم که بعد از 8 ساعت ایشان فوت میشود علت ان بود که بدون در نظر گرفتن سابقه بیماری قلبی و قند خون و فشار خون که ایا این دارو مناسب حال مریض هست یا نه و این اقایان برای کاسبی بیمار را وا می داشتند برای ازمایش خون به ازمایشگاه خصوصی خود ارجاع میدادند با نمونه خون که بابت هر ازمایش 500 هزار تومان بایستی پرداخت میشد که کاملا خلاف بوده و بعد از فوت اقایان دکتر بدون هیچ ناراحتی میگویند شکایت کن ایا برای از دست رفتن عزیزتان ارزش دارد که شکایت کنی و دیه بگیری ایا جان انسان قیمت دارد اینجوری بگویم بیمارستان دکتر با تجربه ندارد یک مشت رزیدنت بدون تجربه دارند با جان مردم بازی میکنند که صلاحیت ندارند و در چنین مواقعی همه برای لاپوشانی از هم حمایت میکنند بله وقتی پول نداری به بیمارستان خوب بروی عاقبتش مرگ است و احدی در نظام پزشکی از شما دفاع نخواهد کرد و این است سرنوشت سیستم فاسد که هیچگونه نظارتی ندارد
شهرآشوب
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
حداقل تمام تهران یکبار گذرشون به این بیمارستان افتاده و این مناظر براشون کاملا آشناس...من هم صدامو بلند کردم و پرستار به عنوان تلافی داروی مسکن پدرمو با تاخیر میورد که مثلا من ادب بشم!
ناصرهاشمی
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با سلام
اینجا و اون بیمارستان تامین اجتماعی روبروش هردو همین مدلن و بیچاره میکنن مریضو
اون روبرویی خوبیش اینه که پول نمیدی ولی چون پول نمیدی حرف هم نباید بزنی
کاملا بیمارستانهای دولتی دیکتاتوریه
خیلی متاسفم
ناشناس
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان ش ی دیگه چیه؟ منظورتون شفا یحیائیانه؟
ناشناس
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
درسته همه جا اسمش رو نشر بدید تا رسوا بشند
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
خدا نکنه گذر آدم به بیمارستانهای دولتی بیفته!!! تازه خدا نکنه آدم غروب به بعد مریض بشه و نیاز به دکتر و درمان پیدا کنه تا صبح روز بعد باید درد بکشی! غروب به بعد نه متخصص پیدا میشه نه درمانی! همه کرکره ها رو میدن پایین تا 8 صبح!!! برام اتفاق افتاد که دارم میگم اونم توی تهران پایتخت کشور!!!
رعنا
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بدتر از این تعطیلات اخر هفته واخر سال وتعطیلات بین هفته می باشد که متخصصین محترم یا دبی هستند یا اروپا جهت خرج کردن پولهای دریافت شده از مریضهای بیچاره هستند
ناشناس
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستانهای خصوصی بخاطر پول خیلی بیشتر تحویل میگیرن! دیدم که میگم!
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
متاسفانه خیلی تاسف آوره. ما هم یک شب بیمارستان امام را تجربه کردیم ارائه خدمات بسیار تاسف آور بود. با خودم گفتم کاش میشد وزیر بهداشت را می آوردند یک شب اینجا تا خودش سرویس بگیرد. متاسفانه ...
ناشناس
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بچه من شدیدا مریض شد تو اتوبان قزوین رفتیم درمانگاه محمدیه ، یک ساعت اونجا بودیم حتی دربان نداشت! واقعا حتی یک نفر رو ندیدیم و ول کردیم رفتیم!!
ناشناس
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
1-بیمارستانهای خصوصی چهاربرابر دولتی پول میگیرند معلومه که باید خوش برخوردباشند .
2- همین بیمارستانهای وزارت بهداشت نصف بیمارستانهای خصوصی پول بگیرند اوضاعشان از بخش خصوصی بهتر میشود. 3-بیمارستانهای وابسته به سپاه وارتش وتامین اجتماعی ودانشگاه آزاد و شهرداری وهلال احمر وبنیاد مستضعفان وجانبازان حدودا نصف بخش خصوصی پول میگیرندحال و روزشان نسبتا بهتر است
4- بیمارستانهای خیریه هم کمی بیشتر از بیمارستانهای فوف( ارتش و..) پول میگرند
از همه بدتر وکم قیمت تر بیمارستانهای وزارت بهداشت است
ناشناس
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
دوستی عراقی دارم که هیات علمی در آمریکا است. یک بار ایشان را در کنفرانسی دیدم. تعریف می کرد حدود سال 66 خودمان یک بار سر بازی عراقی شکایت کرده بود به او در بیمارستان رسید گی نمی شود بعد سرلشگر عدنان خیرالله و برخی مقامات آمده بودند و دکتر کشیک و دو تا پرستار را از طبقه 7 بیمارستان پرت کردند پایین. ما همین سیستم را می خواهیم
ناشناس
۱۲:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
ما اگه بخواهیم دکتر پرت کنیم باید همه رو بندازیم پایین. مشکل از یکی دوتا نیست که.
ناشناس
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
آره دیگه انقدر این روش جواب داد که تا صدام سقوط کرد همه عراقی ها برای درمان میومدن ایران و هنوز هم میان.
ناشناس
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
دیگه اونا چقد مشنگ بودن
ناشناس
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
چه نظر ابلهانه ای!
ناشناس
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
منم موافقم بشرطي كه ادمهاي بيفرهنگ و وحوش رو هم بشه از بالا انداخت پايين............
ناشناس
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
عدنان خیرالله غلط کرداین حرکت داعشی راکردراه حل پرت کردن ازطبقه ۴ یا۷ نیست بایستی نقائص بطورریشه ای حل شود.بقول معروف "خانه ازپای بست ویران است خواجه درفکرنقش ایوان است"
ناشناس
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
به نظرم شاید حدود 90 ما (اعم از کارمند و کارگر و مدیر و رئیس و مرئوس و کاسب و استاد دانشگاه و پزشک و ...) کارمان را درست انجام نمی دهیم و در عین حال همیشه هم به شدت طرفدار خشن ترین برخوردها با کسانی هستیم که با مسئولیت ناپذیری با ما رفتار کرده و باعث ناراحتی ما شده اند!
مثال بارز این موضوع که همه ما صدها بار شنیدیم داستان آن نانوای بدبختی است که گفته می شود به جرم پخت نان نامرغوب به داخل تنور انداخته شد و مردم با چنان ذوق و شوقی از این ماجرا حرف می زنند که گویا همگی در شغل و حرفه ای که دارند، بیش از مثلا ده یا بیست درصد وظیفه قانونی شان را انجام می دهند. شما که میفرمایید پزشک و پرستار بی توجه را باید از طبقه چندم به پایین پرت کرد نسخه تان برای میلیونها نفر مهندس و کارمند و مدیر دولتی و غیر دولتی و کاسب و مردم کوچه بازار که به صورت روزمره در کار خود مرتکب همین بی توجهی ها و بی مسئولیتی ها می شوند، چیست؟
ناشناس
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بخاطر همین اعمال وحشیانه اش بود که خیراله خیر ندید وبه دستور صدام با چوب دستی انقدر کتکش زدن که مرد
ناشناس
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
خوب اونجا عراق بوده و عدنان هم عراقی
ناشناس
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
تو همه پرستارا و دکترها رو پرت کنی تعداد محدود پرستار و پزشکت حل می شه یا فضای فرسوده و ناکافی بیمارستانات جدید و بزرگ می شه یا کیفیت وسائل بیمارستانیت می ره بالا ؟؟
ناشناس
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
مگرماخودمان عقل نداریم که ازاین وآن تقلیدکنیم عجب کارمابه جائی رسیده که ازیک عراقی آنهم عدنان شرالشیطان تقلیدکنیم!!
ناشناس
۱۷:۵۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
عدنان وصدام اینکارهارا کردند که ساقط شدند .راهش این نیست
asgharagha
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نویسنده این گزارش! اگر این نظام را قبول نداری.. گم شو برو!
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بله . همینه که هست.
ايرانی
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اصغر جان، داداش اين وضعيت اسف بار بیمارستان های دولتی منحصر به الآن و اين نظام و اين دولت نيست. قبلا هم اين بیمارستان ها وضعيت بدی داشتند. زمان شاه هم همینطور بوده.

غير از کوتاهی های مديريتی (که وجود داره) ، بخش مهمی از اين مشکل مربوط به فرهنگ تعهد پذيری ما ايرانی هاست.
بعضی از عزيزان هموطن ما فکر می کنند که مثلا اگر جايی کار می کنند که حقوقشون به اندازه کافی نيست، يا جايگاه کاری که استحقاقش رو دارند بهشون داده نشده:
پس حق دارند با ارباب رجوع بد رفتاری کنند.

يا اگر ارباب رجوع وضعيت مالی مناسبی نداره يا مجبور شده به ناچار مراجعه کنه به چنين بيمارستان دولتی:
پس حق دارند با ارباب رجوع بد رفتاری کنند.

عزيزان شاغل در اين بیمارستان ها بايد بدونند بيمار و همراه بيمار، هر دو در شرايط فشار جسمی و روحی هستند. هر دو کمک لازم دارند.
چه شما حق الزحمت کم باشه چه زياد، وظيفه داری به داد اينها برسی. آن هم با حوصله و ملايمت.

به هرحال شما اين شغل رو پذيرفتی با همه سختی هاش. بیمار با اون حال بدش چه گناهی داره؟

آقايون مسئولين بهداشت و درمان هم حواسشون بايد باشه اين شغل های بیمارستانی بسيار سخته. و هوای پرسنلشون رو بيشتر داشته باشند.
توی خيلی از بيمارستان ها فقط پزشک مهمه و لا غير. بقيه کارکنان هيچ.

طبعا اين اشتباه بزرگ هم اثرات خودش رو در رفتار پرسنل بیمارستان میگذاره.
حبیب
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بی آن که بخواهم بگوئیم قبل از انقلاب هم چیز خوب بود به خاطرم آمد که سال ۵۵ ،زمانی که دانشجو بودم به علت در رفتگی بازویم به همین بیمارستان که آن زمان نامش کوروش بود مراجعه کردم ، بیمارستان خلوت بود به طوری که در پذیرش نه کسی جلو من ونه کسی پشت سرم بود،
خانمی که مسئول پذیرش بود با خوش رویی مشخصات مرا گرفت واز آن لحظه تا زمانی دکتر مربوطه مرا به اتاق عکس برداری برد،عکس گرفت ،بازوی مرا به نرمی جا انداخت ،دوباره عکس گرفت و باندپیچی و سفارشات لازم را کرد ،حدود ۴۵ دقیقه زمان گرفت که من از بیمارستان خارج شدم
والبته با آمپول آرامبخشی هم که تزریق کرده بود زندگی خیلی زیبا شده بود؟!
البته جمعیت ۳۵ میلیونی کجا و ۸۵ میلیونی کجا. حالا به این‌ جمعیت، بی در وپیکری مملکت را هم اضافه کنید چه شو....د!!
ناشناس
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
خبر خوب اینه که تو بسیاری از شهرهای دیگه، وضعیت بیمارستان ها و رفتار کادر درمان، خیلی بهتر از تهرانه.
ناشناس
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
شما كدوم شهرستاني، دقيقا؟
ناشناس
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
باید زنگ می زدی اورژانس .امبولانس بیاد ببرتش. زودتر می شد.
ناشناس
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
به اورژانس کرج زنگ زدیم، بعد از 20 دقیقه اومد بیمار بیهوش رو به جای بیمارستان مدنی که در 2 کیلومتری محل حادثه بود، برد بیمارستان شهید رجایی در حصارک. بالاخره بعد از 2 ساعت و نیم چرخوندن بیمار در اورژانس بیمارستان رجایی، دوباره سوار آمبولانسش کردن آوردند بیمارستان مدنی برای عمل جراحی. بعد از این همه تاخیر در عمل، الان دو هفته اس که بیمار در کما است و سطح هوشیاری بسیار پایینی داره.به هر کی می گی ، می گه اینجا ایرانه. مثل اینکه همه پذیرفتیم همین حق ماست و همینی است که هست.
ناشناس
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اورژانسمگه برای شکستگی دست و پا جایی میره؟؟ میگه مریضت رو سوار ماشین کن ببر بیمارستان
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
آره خوب - پول باند جدا پول گچ جدا پول آمبولانس همه از همه بالاتر و جدا
ناشناس
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اقا یک کلمه! انسان توی این کشور بی ارزشه. چه سالم چه مریض. بی ارزش ترین چیزی که تصور کنید.
مهدی
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
این ایراد به خود من و شمای ایرانی برمیگرده. اون نگهبان دم در یا اون پرستار یا اون پزشک که درست برخورد نکردن همشون یکی از من و شمای ایرانی هستن از کره مریخ نیومدن
ناشناس
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
واقعا بس کنید. این گزارش مغرضانه و سر تا پا دروغ هست. من توی ماه اخیر در این بیمارستان پسرم عمل بسیار سنگینی داشت و به مدت 4 شبانه روز بستری بود. تو این مدت من هم شب ها تا دیر وقت تو بیمارستان می موندم. شب ها بر خلاف نوشته این گزارش پرنده هم تو بیمارستان پر نمی زد چه برسد که اورژانس پر باشد . مراجعه کننده شب واقعا کم بود.
تو ایام روز درمانگاههای تخصصی شلوغ هستند ولیکن تا ساعت 10 -11 صبح به مراجعه کنندگان رسیدگی می شد.
از پزشکان و کادر درمانی حاذقی برخوردار است.
پرسنل حراست هم صبور و مودب بودند.
فاصله آخرین نقطه پارکینگ تا درب اورژانس هم کمتر از یک دقیقه است.
ضمنا دستیار پزشک دانشجویان فوق تخصص پزشکی هستند.
ناصرهاشمی
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
واقعا عجیب بنده چندین بار مراجعه کردم و اصلا اینطور که شما میگی گل و بلبل نبود
ناشناس
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
داداش مطمئنی تو بیمارستان خصوصی نبودی ؟!
نا شناس
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با سلام / گزارش مغرضانه نيست ، عين واقعيت است و بسياري از افراد جامعه از جمله خودم متاسفانه آن را تجربه كرده اند . حل مشكل در پاك كردن صورت مساله نيست .
با تشكر
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
آقا مطمئنی ایران بودی؟!!
بیمارستان دولتی؟!!
فکر نکنم ها
ماها زیاد بیمارستان دیدیم، مدلی که شما میگی نبودن
بجز بیمارستانهای خاص
ناشناس
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
یعنی همه آدما روز دست و پاشون می شکنه که شب کسی اونجا نمی ره؟؟؟
البته یه نکته دیگه ای هم هست پرنده ها هم جرات نمی کنن به این بیمارستانا برن چه برسه بخوان پر بزنن
مهدی
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
به نظر من هم این گزارش اغراق آمیزه
کشور ما پر شده از کسایی که از یه چیزی مینالن و بعدش خیلی ها بدون توجه به درست یا غلط بودن مطلب، ده تا میزارن روش و نشر میدن. کسی منکر اشکالات نیست ولی باید در قضاوت ها منصف بود.
ناشناس
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
همين امثال شما هستند كه سطح توقعات ارباب رجوع رو به زير صفر ميبريد
ناشناس
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
من نگفتم گل و بلبل بود. کاستی داشت. بیمارستان دولتیه با مراجعین بسیار بالا.ولی گزارش بسیار اغراق آمیز و مغرضانه هست.
خودتون یه سری باید بزنید و ببنید که اصلا اورژانس تو شب اینجوری نیست که تو گزارش اومده.
حراست هم اینجور بی ادبانه رفتار نمیکنه.
امتحان کنید با مریض برید داخل حتما اجازه میدن جلوی در اورژانس که کمتر از 20 متر با درب اصلی فاصله داره مریض رو پیاده کنید. اونم تو شلوغی روز.
در همه ساعت ها دکتر متخصص و دستیار تخصصی (دانشجویان فوق تخصص) که ارشد تر از دکتر متخصص هست حضور دارند.
بیمارستان های خصوصی هم با توجه به هزینه ای که می گیرند اون سرویس قابل قبول رو نمی دن.
بعنوان مثال وقتی که شما بابت ویزیت دکتر فوق تخصص تومور مثل دکتر خدامراد جمشیدی که خداوند همیشه نگهدارش باشه و بهش طول عمر بده تو این بیمارستان مبلغ 18000 تومان پرداخت میکنید بایدم شلوغ باشه یا برای عکس گرافی کمتر از 8000 تومان پرداخت میکنید بایدم کمی صبور باشید چون واقعا از همه جای ایران مریض داره.
سیستم مشکل داره که تعداد مراکز فوق تخصصی تو کشور کمه و مردم مجبورند از همه جا بیان تهران و همین مرکز.
ناشناس
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بیمارستان خصوصی که پوست آدم رو میکنند. تو همه ساعات هم پزشک متخصص یا فوق تخصص ندارند. من برای جراحی پسرم تو بیمارستان شفا با همه هزینه های جانبی کمتر از هشتصد هزار تومان دادم و برای همین عمل تو بیمارستان خصوصی مبلغ حداقل 20 میلیون بود.
معلومه که شلوغ میشه.
تو اورژانس همه کار اورژانسی دارند. بنظرم همه بد حال هستند.
بهتره تعداد مراکز تخصصی دولتی بیشتر بشه
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نظام بهداشت و درمان ایران در واقع ورشکسته است که بخش زیادی از مشکل به کمبود پزشک و تخت بیمارستانی برمی‌گردد و بخشی هم به ورشکستگی بیمه ها در نتیجه رانت و انحصاری که در این حوزه حکم فرماست. در این شرایط جز عده ای پزشک، فرد دیگری راضی نیست. عملا خبری هم از پیشگیری نیست چون قرار است بیمار بیشتری تولید شود! شما در شرایطی که بخش زیادی از بیمارستان‌های دولتی همیشه پر از بیمار هستند ببینید اگر بیماری مانند کرونا وارد کشور شود باید چه کنیم!
ناشناس
۱۴:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بخش زیادیش هم به اینکه آموزش درست نبوده و هر جایی رشته پزشکی درس میدن
ناشناس
۱۵:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
هیچ کاری.
همه با هم می میریم.
ناشناس
۱۵:۱۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
کجا پزشکی درس میدن دوست عزیز؟ ایران داره به اندازه یکی از کشورهای خلیج فارس پزشک تربیت میکنه. اگه همین امروز ظرفیت پزشکی رو دو برابر کنن 20 سال دیگه به میانگین سرانه پزشک دنیا می‌رسیم. سرانه تعداد پزشک ما الان از سوریه کمتره و جالبه بدونید ما 1 پزشک به ازای 1000 نفر جمعیت داریم ترکمنستان 4 تا! اتفاقا خیلی کم پزشک در ایران تربیت میشه. اون چیزی که شما میبینی علاقه زیاد جوون‌ها به پزشکیه که اتفاقا ناشی از همین کمبود و درنتیجه درآمد بالاست.
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
نظام بهداشت و درمان ایران در واقع ورشکسته است که بخش زیادی از مشکل به کمبود پزشک و تخت بیمارستانی برمی‌گردد و بخشی هم به ورشکستگی بیمه ها در نتیجه رانت و انحصاری که در این حوزه حکم فرماست. در این شرایط جز عده ای پزشک، فرد دیگری راضی نیست. عملا خبری هم از پیشگیری نیست چون قرار است بیمار بیشتری تولید شود! شما در شرایطی که بخش زیادی از بیمارستان‌های دولتی همیشه پر از بیمار هستند ببینید اگر بیماری مانند کرونا وارد کشور شود باید چه کنیم!
ناشناس
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
همه سازمانهای ما ورشکسته هستند نه فقط نظام درمان
ناشناس
۱۷:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
بله بقیه سازمان‌ها مون هم در حد آمریکا و اروپا که نیستن ولی بیمارستان‌ها و مراکز درمانی واقعا افتضاحن.
ناشناس
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اینجا هم یکی از جا‌های بی‌در و پیکر کشور ماست، چه انتظاری داری؟!

و چقدر این جمله تلخه! و چقدر زیاد میگیم! و چقدر حقیقته! ایکاش یه اتفاق مثبتی بیوفته واقعا برای همه جای مملکت و نه فقط این بیمارستان!
امين
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
با مشاركت در راي گيري همه اين مشكلات حل ميشه !!!!!!!؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۱۶:۴۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
اتفاق مثبت خداپسندانه میتوانداجرای اصل ۵۹ قانون اساسی باشدهمانا برگزاری رفراندوم‌سراسری
بهروز
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
احسنت.بی درو پیر پیکر بودن مملکت واسه یک لحظه است