صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کاش فیلم درخت گردو را مهدویان نمی‌ساخت. حداقل پیمان معادی بازی نمی‌کرد. مگر کم داریم داغ و غصه و پرسش بی‌پاسخ؟ بهتر که مهدویان فیلمش را ببرد جشنواره‌های خارجی. اشک غربی‌ها را در بیاورد. هی جایزه بگیرد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۷ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۸
فرارو- زهرا فدایی، فیلم درخت گردو را نبینید، از من به شما نصیحت. نمی‌خواهم درباره محتوا نظر بدهم. از روایت و فرم یا حتی فیلم‌نامه بگویم. فقط توصیه می‌کنم. نبینید. چه کاری است کارد بکشید به جگرتان. مثل من آنقدر گریه کنید. سردرد بگیرید. نه که من تنها اشکم دم مشکم باشد، این سر و آن سر سالن صدای هق هق می‌آمد. لابد بقیه در سکوت اشک می‌ریختند.

بهتر بود اول فیلم بنویسد: تماشای این فیلم به تمام مردم ایران توصیه نمی‌شود. به کسانی که هر سنی هستند و قلب دارند توصیه نمی‌شود. اما نوشته بود: "این فیلم بر اساس داستان واقعی است". کاش ننوشته بود. آن عروسک موطلایی را نشان نمی‌داد. من عین همان را داشتم. یعنی یک روز که من با عروسکم بازی می‌کردم. چندین کیلومتر آن‌طرف‌تر، بر سرِ سردشت فاجعه باریده است. بین دخترکی روستایی و عروسکش فاصله‌ای افتاده؛ فاصله‌ای اندازه سال‌ها بی‌خبری من. دخترک در سال ۶۶ تقریباً همسن من بود در سال ۶۶. عروسک موطلایی‌اش دقیقا مال من بود.

نمی‌دانستم آن سال‌ها کودکان کُرد چه دیدند و چشیدند؟ روز‌های سرخوشی من، روز‌های نحس و ترس بود برای آن‌ها. شنیده بودم حلبچه‌ای بوده و جنایت بعثی‌ها. شنیده بودم خدا لعنت کند صدام را. می‌دانستم بمباران چیست. بمباران برای من آژیر قرمز بود و "شنوندگان عزیز توجه فرمایید"... شیمیایی را هم شنیده بودم. توی فیلم‌های جنگی دهه شصت دیده بودم. قهرمان‌هایی که ماسک اکسیژنشان را می‌دادند بچه‌ها نفس بکشند. اسم روستای رش هرمه را نشنیده بودم اما. شنیده بودم هم مگر فرقی داشت؟ آن شنیده‌ها کجا و این دیدن کجا! کاش ندیده بودم.

آن روز که گنجشک‌ها مردند. گردو‌ها ریختند. صورت‌ها و تن‌ها تاول زدند. نفس‌ها بالا نیامدند. سردشتی‌ها سرگردان شدند. از اینجا رانده از آنجا مانده. جنازه‌ها بر زمین ماندند. بچه‌ها گم شدند. آن روز من داشتم با عروسکم بازی می‌کردم. با همان عروسک موطلایی.

حالا دیده‌ام و مانده‌ام چه کنم؟! مگر می‌شود تصاویر را پاک کرد؟ مگر می‌شود فراموش کرد؟ اگر این روایت سینمایی است، حقیقت چه بوده؟ چرا‌ها گرد شده‌اند دور سرم می‌گردند. یکی پشت دیگری به ردیف. چرا چنین شد؟ چرا چنان نشد؟ چرا و چرا‌های بسیار؟!

کاش محمدحسین مهدویان فیلم درخت گردو را نمی‌ساخت. حداقل پیمان معادی بازی نمی‌کرد. نقش اول را می‌دادند یکی دیگر. یکی که آنقدر طبیعی نبود. در نقشش نمی‌نشست. آن وقت ایرادهای فیلمنامه می‌زد توی ذوقمان. از وسط فیلم بلند می‌شدیم. کاش مهدویان می‌گذاشت ندیده ندانسته بگذریم. مگر عالم بی‌خبری بد است؟ کم داریم داغ و غصه و پرسش بی‌پاسخ؟ داستان خاک گرفته این رنج را کجای دلمان بگذاریم؟ بهتر که مهدویان فیلمش را ببرد جشنواره‌های خارجی. اشک غربی‌ها را در بیاورد. هی جایزه بگیرد. آن‌ سر دنیا حتماً مردم متأثر می‌شوند ولی جگرشان که خون نمی‌شود مثل ما. کم و کاستی‌های فیلم را هم می‌بینند و می‌گویند و اندازه خودشان تعریف می‌کنند.
 
چه خوب که آن سال‌ها گوشی هوشمند نبود. اینترنت و فضای مجازی و پست‌های وایرال نبود. خوب که نبود وگرنه می‌مردند تمام مردم. اگر بود آن تاول‌ها می‌نشست روی گلوی تک تکمان. بزرگ و کوچکمان. نمی‌شد نفس کشید. نمی‌شد دید و باز هم ادامه داد. کاش ننوشته بود این داستان واقعی است. می‌گفتم خیال‌پردازی یک ذهن بیمار است. از آن‌ها که زیاد فیلم تارانتینو می‌بینند، روانی می‌شوند.

از سالن که بیرون آمدم اسم شخصیت را گوگل کردم. درست بود. از اول تا آخرش. دخترک واقعی بود و لابد عروسک موطلایی‌اش هم. لاهه واقعی بود و ژینا که معنی زندگی می‌داد.

از من می‌شنوید فیلم درخت گردو را نبینید. اگر دختر یا پسر هفت هشت ساله دارید، نبینید. اگر پدر هستید، به همسرتان و به فرزندانتان دل بسته‌اید، تحملش را ندارید، اصلا نبینید.
 
 

بیشتر بخوانید
فیلم درخت گردو

 از اینجا به بعد ممکن است داستان لو برود

داستان فیلم درخت گردو

داستان مردی درحال مرگ را از زبان هما با بازی مینا ساداتی می‌شنویم و با سفری به گذشته و دوربین سوم شخصِ معروف مهدویان حال و هوای انسان‌های در سرگشتگی و خوشی را می‌شنویم و پس از آن آغاز بمباران شیمیایی.

قادر با بازی متفاوت پیمان معادی، روایتگر درد و رنج و آلام مردم سردشت است. در تابستان داغ ۱۳۶۶. کل فیلم همین است و بس. تأثیر و تاثی مرگ، تلاش یک پدر برای نجات خانواده‌ای که یکی یکی در حال مرگ اند.

لوکیشن و تصویربرداری آن در شهر‌های غربی کشور از جمله بانه انجام می‌شود.


بازیگران فیلم درخت گردو

اسامی بازیگران زن و مرد فیلم درخت گردو

پیمان معادی در نقش اوس قادر، مهران مدیری در نقش دکتر، مینا ساداتی در نقش هما معلم مدرسه و مینو شریفی از بازیگران اصلی این فیلم هستند.
 
 
 
ارسال نظرات
lida
۰۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۹
این فیلم واقعا عالیه روبروشدن با واقعیت اینقد سخته کردها مایه افتخارن هربژی کورد من فیلم برداری این فیلم رو از نزدیک دیدم این فیلم در روستاهای ننور و برویشکانی و شهر بانه فیلم برداری شده واقعا عالی بود خیلی خیلی تجربه خوبی بود هنرمندان به این بزرگیو از نزدیک دیدم
Far
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
بچه ها من نتونستم فعلأ این فیلمو ببینم اما از همین متن و کامنتها اشکم سرازیر شد..
گمنام
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
متن عالی ، ما شا الله بسیار جذاب
مینا
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۱
فیلم ساختن از سردشت به خودی خود بد نیست البته اگر سوژه و مقصود و هدف واقعا واقعه ی سردشت باسد نه الکی گریه گرفتن و تحت تاثیر قرار دادن مخاطب..این فیلم از واقعه ی سردشت چه گفت؟ بمب شیمیایی زدند و مردم یا مردند یا شیمیایی شدند... همین یک خط فقط برای اینکه گریه کنیم! و فیلم فروش برود و کارگردان با اسم ساخت فیلمی برای سردشت اسمش سرزبان بیفتد..... آیا فیلم تاریخی است؟خیر، فیلم مدافع حقوق مردم مظلوم سردشت است؟ خیر،، چرا؟ چون هیچ نامی از کسی که بمب ها را بر سر شهر فروریخته.برده نمی شود، از کار دشمنانه و ناجوانمردانه عراق در شیمیایی کردن مردم مظلوم گفته نمی شود... فقط می گوید بمب آمد یک عده مردند..مثل اینکه فلان ماشین تصادف کرد تمام سرنشینانش که از یک خانواده بودند فوت کردند..و ما چون دل رحمیم اشک از چشممان جاری شد... این فیلم یعنی سوءاستفاده از دلسوزی و دل رحمی مخا طب و جزء این من چیز دیگری در آن ندیدم حتی کوچکترین دفاع از مردم کرد یا در کل میهن پرستی و دفاع از وطن..اما می بینیم دادگاه خارجی و غربی ها متاسفند..همان هایی که زمانی به عراق بمب می دادند که سر ما خالی کند...جوانمردانه و منصفانه نیست...
وفا
۲۱:۳۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۸
خانم فدایی متن خوبی بود اما چند نکته که گفته اید که کاش ایشان برای جشنواره غربی فیلمش را ببرد ،به یاد بیاوریم که این ما هستیم که عامدانه این حقایق را میدانیم اما نادیده میگیریم . در جهان غرب چند سال پیش و پیشتر وستا قادر را میشناسند و برایش گریستن.
وفا
۲۱:۳۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۸
خانم فدایی متن خوبی بود اما چند نکته که گفته اید که کاش ایشان برای جشنواره غربی فیلمش را ببرد ،به یاد بیاوریم که این ما هستیم که عامدانه این حقایق را میدانیم اما نادیده میگیریم . در جهان غرب چند سال پیش و پیشتر وستا قادر را میشناسند و برایش گریستن.
ناشناس
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۷
مساله اینجاست که آقای مهدویان صرفا فیلم رو ساخته، اما نه بر اساس قصه، این ماجرا واقعی بود. چرا نباید یک ماجرای واقعی ساخته می شد؟ اتفاقا خوب شد ساخته شد که فهمیدیم هفتم تیر (بعد از سال ها سکووت خبری) چه بر سر مردم سردشت آمد، چرا در این سال ها از آن مرحوم DNA نگرفتند. به هرحال می شد به نحوی سرنخ دخترش را یافت.
به غیر از اون با اینکه فیلم فوق العاده تلخ بود و واقعا اشک ریختم، می توانم به افراد بگویم که نروید و نبینید اما زیر سوال نمی ب رم چون داستان واقعی بود
ناشناس
۰۸:۱۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۷
این هم یه تبلیغات نرو ببین مردوم تحریک بشن برن ببینند یه فیلم هایی باید ساخته شه که از زندگی لذت ببریم نه که گریه کنیم سوژه برای گریه در زندگی مردوم زیاده بس کنید
بماند
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
فرارو چیزی به شمامی ماسدکه تبلیغ این کارگردان سفارشی و...را می کنید؟!
ناشناس
۲۱:۰۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
واقعا احمقی تو برو فیلمای روستاییو ببین که از این سرخورده تر و نا امیدتر بشی
yazdan
۱۷:۰۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
خانوم فدایی متن طعنه دار خوبی بود امیدوارم طعنه به ما بشینه نه شخص و برچسبی ساخته شه.
کورد جماعت هیچکس را ندارد
دیگه سرلشگر آزاده ای هم نیست ک به کمک شان بیاد
من آبان ۶۷ بدنیا آمدم ولی برای تولدم جشنی گرفته نشد.
مادرم در یکی از بمباران های کرمانشاه برادرش را جلوی چشماش درحالیکه از اثابت موشک متلاشی شده بود دید و انقدر شوکه و داغون شده بود ک حتی تولد پسر رشد کرده در وجودش و دیدن سلامتیش هم نتونست چشمش را از پاره پاره های برادرش پاک کنه.
جنگ چهره بدی داره
چهره ای که چشمان زیبای مادر را هم از پر از ندیدن میکنه.
خدا همه شهدا و خواهران شهدا را آرامش و امید بدهد
سردشت چشمانی پر از ندیدن بود که بینا شد اما خواهران شهدا از جمله مادر من که نیاز به کمک داشتن هم نیاز به دیده شدن داشتن که کوردلان ندیدند و نمیبینند و نمیگ ارند که ببینیم
سید محمد
۱۶:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
فاجعه سردشت قسمت کوچکی از یک تراژدی بسیار بزرگ است به نام" الانفال" .چیزی در حد و اندازه هولوکاست که در سالهای 1987 تا 88 در مناطق کردنشین عراق توسط صدام حسین و پسرعموی جنایتکارش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی رقم زده شد. یک نسل کشی واقعی برای امحای نسل کردها در کردستان عراق که منجر به قتل عام و ناپدید شدن 180 تا 200 هزار نفر از زن و مرد و کودک در کردستان شد و مناطق کرد نشین ایران نیز از ترکش های آن در امان نماندند.
نازنین
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
متاسفانه با بمبهای غربی های مدافع حقوق بشر!!!
یزدان
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
دیشب درخت گردو را به اتفاق دوستان دیدم. واقعا متاثر شدم. خیلی تلخ بود. ولی جاذبه های هنری زیبایی داشت
اسلامی
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
نه که برای فجایع الان خیلی مردم نگران میشوند و وجدان درد میگیرند اون موقع هم اگر مدیا بود جور دیگه ای میشد.همین الان دو ماه نشده همه ... آبانماه و... ساقط کردن هواپیما را فراموش کردند.مطمئن باش این مردم خیلی بیخیال تر از این حرفها هستند.
ناشناس
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
می فرمایید مردم چکار کنند؟ با اینهمه بدبختی و بیچارگی که خودشان دارند از صبح تا شب بنشینند عزاداری کنند برای اتفاقاتی که هر روز می افته؟ اگر هم بخواهند عزاداری کنند زندگی خودشان به اندازه کافی تراژدی دارد .
ناشناس
۱۸:۰۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
همه اينها از حمله مغول و اعراب كه وحشتناك تر نيست شهرها و مردمش يك جا از بين مي رفتن . حتما تاريخ خوانديد بعضي از شهرهاي ايران را دو، سه و چند باره از نو ساختن و يا از آخرين قحطي سراسري ايران و مرگ صدها هزار نفر تنها ٧٠ سال ميگذرد
ولي ما هنوز هستيم چون اميد هست هر چند هي دم از نداشتنش بزنيم
ناشناس
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
اتفاقا باید رفت و فیلم را دید من آقای مهدویان را برای ساخت چنین فیلمی تحسین میکنم... تو این دوره بردن جنگ تو کشورهای همسایه و بالا بردنامنیت کشور اهمیت داره و ...
رهام
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
در جواب جناب مهران خان مدیری باید گفت: کردها ابزاری برای پیشرفت و شهرت ادمها در ایران شدەاند، ما نمیخواهیم فیلم بسازند تا محرومیت وبلایای جنگ تحمیل شدە بر سزمین مان رانشان دهند ،کردها سیاە لشکر فیلم کارگردانانی نیستند کە بعد از چهل سال میخواهند درد ورنج ناشی از کیمیا باران سردشت و حلبچە و... رانشان دهند، کردها یک ملت اند اما حقوقشان نادیدە گرفتە شدە، ما گریە زیر عینک آفتابی نمیخواهیم و لبخند تلخ سینمایی هم لازم نداریم ، هموارە فکر کرداید ما ابزاری برای بروز احساسات شماییم، سوژە فیلم شماییم ، گاهی از جنگ تحمیلی ، گاهی از حملات داعش ، گاهی از کولبر بودنمان فیلم میسازید وجایزەاش را میبرید
مهران خان مدیری! ما کوردها طنز پردازان تلخیهای تحمیل شدە از جانب شما هستیم ، زندگی ما عین انسانیت ومرام ماست، ما کمر همت مردانگی در زنان ومردانمان بستەایم تا حافظ سرزمین مان باشیم، مخالف هر نامردی واعمال عیر انسانی هستیم ، از قرنها قبل ما باسواد و متمدن بودەایم ، عدەای ازشماها حتی سواد تحلیل اشعار و موسیقی ما راندارد ، مابیستون مە آلود و شاهوی خوش آب وقندیل موی سفید داریم و ما عاشق تمام ملتها هستیم ، بجای تمجید و تعریف پشت تریبون ناشناختە در سالنهای پر زرق وبرق بهتر است از محرومیت ، شهروندی کردها کاستە شود، امیدوارم فیلممان نکنید چون پابەپای پایتخت نشینان وشایدهم بیشتر در دفاع از این مرز وبوم انجام وظیفە کردەایم .باز امیدوارم ما فیلم نشویم .
یحیی میرزایی
ساكن يكي از مناطق خشك ايران
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
مردم مناطق شهري و روستايي ايران با آب و هواي بياباني و بي آبي ساليان ، با اميد به خدا و قناعت دارن زندگي ساده اي ميكنن و طلبكار بقيه ملت نيستن . اين وسط گناه شمالي ها و آذربايجاني ها چيه ؟!
بيشتر مناطق كرد نشين از نظر آب و هوا و اقليم آبادن اين همه بحران اگه بخشي از آن متوجه بي توجهي مسئولان باشه بخشي ازآن را بايد در همان مناطق جستجو كرد
سعید
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
مرزنشین ها در عوض مزد خط مقدم بودن در جنگ را دریافت کردند. الان سال هاست ذخایر زیرزمینی شان، نفت، گاز، پتروشیمی ها، معادن برای منفعت اهالی همانجا برداشت می شود. باور نمی کنید ببینید درآمد این سازمان ها چطور در جهت پیشرفت این مردم آسیب دیده هزینه می شود.
ممنون از مدیران دست پاک نظام.
اجرتان با الله
ناشناس
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
یک سال بعد از فاجعه سردشت ، تلویزیون ما با نشان دادن تصویرهایی از تصرف حلبچه عراق،با آهنگ مارش نظامی خبر از این پیروزی را می داد،من که در دوره جنگ سربازی ساده در جبهه بودم هم فهمیدم به علت استیصال صدام در آخر جنگ ،احتمال بمباران شیمیایی نیروهای ما بسیار زیاد است وبا نگرانی به تصویر زن وبچه های حلبچه در تلویزیون نگاه می کردم...؟؟؟ وبیست وچهار ساعت بعد از همان تلویزیون خبرهای فاجعه .
ناشناس
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
یعنی حتما بریم فیلم رو ببینیم
مهران
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
پس باید دید وگریست به حال کسانی که با نفس حبس شده وبغض در گلو گیر کرده از چرایی این سرنوشت شوم به اسمانها پرواز کردند.