صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۷۷۴۹
جرجینا رودریگس همسر آرژانتینی کریس رونالدو به تازگی گفت: وگویی با یکی از مجلات ایتالیایی داشته و درباره اولین دیدارش با کریس رونالدو حرف زده است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۵ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۸

فرارو- جرجینا رودریگس حالا بیشتر در رسانه‌های مختلف دنیا دیده می‌شود؛ او که این چند سالی می‌شود کنار کریس رونالدو مانده روز‌های خوبی را با ستاره پرتغالی یوونتوس طی می‌کند و از قرار، مادر کریس رونالدو هم از این ارتباط راضی است!

به گزارش سرویس ورزشی فرارو، جرجینا که برخلاف نامزد قبلی کریس، ایرینا شایک، زیاد اهل روی جلد مجلات مختلف رفتن نیست، به تازگی گفت و گویی اختصاصی با مجله ایتالیایی «گرازیا» داشته و در آن درباره شرایط زندگی خودش و البته روزی که برای اولین بار کریس رونالدو را دید صحبت کرده است.

حرکات موزون را دوست داشتم ولی...

من و خواهرم به مادرید سفر کردیم تا درس بخوانیم، ولی باید در کنار درس کار هم می‌کردم. به هرحال شرکت کردن در کلاس‌های حرکات موزون آنهم به شیوه کلاسیکش اصلا چیز ارزانی نبود؛ هم نیاز به پول داشت و هم باید برایش وقت می‌گذاشتم. پدر و مادرم برای من و خواهرم از خودگذشتگی زیادی کردند. من از زمانی که بچه بودم سعی می‌کردم مسئولیت پذیر باشم و به وقتش در کار‌های خانه کمک می‌کردم. آن زمان که درس می‌خواندم برای امورات زندگی ام در کنارش به بقیه دختر‌ها که دوست داشتند حرکات موزون یاد بگیرند درس می‌دادم. با این حال هرچه که زمان جلوتر رفت و بدنم تغییر کرد متوجه شدم هرگز نمی‌توانم در این رشته حرفه‌ای شوم. پس سعی کردم حرفه دیگری را تجربه کنم.

آشنایی با رونالدو

خب بعد از بیخیال شدن حرکات موزون رفتم و برای برند معروف گوچی و در یکی از مغازه هایش مشغول به کار شدم. همانجا و در همان بوتیکی که کار می‌کردم یک روز رونالدو وارد شد و ملاقاتش کردم. در لحظه جذب قد، بدن و خوش تیپی اش شدم. دست و پایم داشت جلوی او می‌لرزید. خیلی آدم خجالتی بودم و همین خجالتی بودنم باعث شده بود جنب و جوشم مقابل کسی که در همان نگاه اول من را جذب خودش کرده بود بیشتر و بیشتر شود.

بعد از آشنایی با رونالدو

زمانی که دیگر خبر نامزدی ما پیچید شرایط سخت و غیرقابل تحمل شد. مردم مدام زیر نظرم داشتند؛ آن‌ها زیاد به من زنگ می‌زدند. خبرنگار‌ها هم به بوتیکی که آنجا کار می‌کردم سر می‌زدند و وانمود می‌کردند مشتری هستند. دیگر کار به جایی رسیده بود که باید ترمز کنجکاوری رسانه‌ها را می‌کشیدم. از یک لحظه به بعد همه چیز کاملا تغییر کرد. نمی‌توانستم بدون بادیگار برای خرید تنهایی بیرون بروم، چون همیشه سروکله یکی پیدا می‌شد که بخواهد از من عکس بگیرد. به همین خاطر بود که همیشه نگرام بودم و می‌خواستم امنیتم حفظ شود

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۰۳:۰۷ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
فقط قد و هیکل و خوش تیپی......پول، شهرت و ....چی؟
ناشناس
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
همسرش نیست.
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
شانس نمیخوا ، وقتی در دنیای آزاد زندگی کنی هر چیزی ممکنه
ناشناس
۰۸:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
درسته که آزادی به اون معنا نداریم ، ولی ازدواج چه ربطی با آزادی داره تازه ایشون هم در فروشگاه کار می کرده و در آنجا با هم آشنا شده اند نه جای دیگه
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
خدا شانس بده