مادر داغدیده در محوطه ایستاد. بالارفتن آرمان از چوبه دار را تماشا کرد. طناب دار را برگردنش دید، اما مانع اجرای این حکم شد. مادری که صبح دیروز پای چوبه دار، درست وقتی که قرار بود انتظارش به پایان برسد، به قاتل تنها دخترش مهلت یکماهه داد. زن جوانی که کشتهشدن دخترش او را از پا انداخته است. صدایش، بغضش و اشکهایش خبر از دردی عمیق و بیدرمان میدهد. از ته دل اشک میریزد. گهگاهی نفسش میگیرد و صدایش میلرزد.
به گزارش روزنامه شهروند؛ ٦سال است که تنها حسرت زندگیاش، شنیدن صدای «مامان» از زبان تنها دخترش شده است. از آن بعدازظهر زمستانی شوم دیگر نخندید. وقتی غزاله به مطب دکتر رفت، موبایلش خاموش شد و هیچوقت نتوانست با او ارتباط برقرار کند. زندگی ناهید بعد از آن روز، سیاه شده است. زخمی در دلش نقش بست؛ آنقدر عمیق که بعد از ٦سال هنوز هم نهتنها درمان نشده است، بلکه به گفته خودش نمک هم روی این زخم کهنه پاشیدهاند.
صبح دیروز قراربود روز موعود باشد. افراد زیادی برای نجات آرمان عبدالعالی در تکاپو بودند، حالا که این پرونده جنجالی به مرحله آخرش رسیده، خانواده غزاله بهعنوان کسانی که قراراست سختترین و مهمترین تصمیم را بگیرند، درمانده فریادمیزنند. با اینکه تنها تعیینکننده مرگ و زندگی آرمان بیستوچهار ساله هستند، اما هیچ اقتداری در صحبتهایشان دیده نمیشود، فقط یک نشانه از دخترشان میخواهند و بس. هنوز هم دست نکشیدهاند، فقط مهلت دادهاند، برای دل خودشان.
مادر دو شبانهروز است خواب به چشمانش نیامده، بعد از اینکه آرمان را درست از بالای چوبه دار به پایین کشید، فریاد کشید و از خدا خواست تا به او آرامش بدهد: «هیچکس حرفهای مرا نشنید. ٦سال عذاب کشیدم. میگویند آرمان در زندان تحصیل کرده، دانشگاه رفته، مدرک گرفته است. کاش کسی به این موضوع هم فکر میکرد که دختر من هم دانشگاه قبول شده بود، میخواست درس بخواند، اما به او فرصت ندادند. کلی آرزو داشت. آرزوهایش را بر باد دادند. اگر غزاله من هم زنده بود، دختری تحصیلکرده و موفق بود. آرمان مهلت زندگی دارد، اما دختر من در ١٩سالگی و اوج جوانی مهلتش تمام شد. او تمام دارایی من و شوهرم بود.»
بیشتر از هر چیز دیگری، برخی حرفها و هجمهها که در فضای مجازی ایجاد شده، مادر غزاله را رنجانده است. دلش از برخی کسانی که برای نجات آرمان دست به کار شدهاند، پر است.
آنهایی که حرفهای این مادر و پدر را نشنیدند و برای دل پدر و مادر آرمان دعا کردند: «این حرفها بیشتر از همیشه دل ما را خون میکند. برخی هنرمندانی که یکطرفه به قاضی رفتند، نه از دل من خبر داشتند و نه از دل شوهرم، اما برای آرمان دست به کار شدند تا این جوان زنده بماند. کسی نمیگوید حق دختر من که در اوج جوانی کشته شد، چه میشود. من شب قبل از اعدام با پرویز پرستویی، مجید مجیدی، احسان علیخانی و رامبد جوان ملاقات کردم و به آقای پرستویی گفتم آیا شما درددل مرا شنیدید که اینطور قضاوت کردید. مگر دختر من انسان نبود. چرا اول به حرفهای من گوش ندادید و یکطرفه به قاضی رفتید. آرمان کاری کرد که حتی یک نشانه کوچک هم از تنها بچه من نمانده است؛ آقای پرستویی هم درنهایت گفتند حق با من است. یادم میآید روزهای اولی که غزاله ناپدید شده بود و من دستم به هیچ کجا بند نبود، آن روزهایی که آرمان هنوز به قتل اعتراف نکرده بود، یکبار از طریق یک رابط، عکس دخترم را به دست آقای علیخانی رساندم تا در تلویزیون منتشر کند. او قبلا هم این کار را کرده بود. اتفاقا عکس بچهای را در برنامهاش منتشر کرد و آن بچه پیدا شد، اما عکس غزاله را منتشر نکرد و گفت: پلیس اجازه نمیدهد. شب قبل از اعدام به او گفتم، آن زمان عکس دختر مرا منتشر نکردی، حالا عکس آرمان را منتشر میکنی و میخواهی زنده بماند! من واقعا دلم از همه این حرفها پر است.»
با وجود همه اینها، ناهید شکوهی پای چوبه دار، وقتی آرمان با گریه بالا رفت، به او مهلت داد.
اما به گفته این خانواده، این مهلت هنوز به معنای رضایت نیست. میگویند آرمان پای چوبه دار خواهد رفت: «ما فقط و فقط به خاطر دل خودمان و آرامشمان این کار را کردیم، نه موج فضای مجازی و پستهای سلبریتیها. آرمان یک ماه دیگر اعدام خواهد شد. هنگام اجرای حکم، پدر آرمان گریه کرد و گفت: خیلی سخت است آدم بداند این آخرین دیدار با فرزندش است. بله، سخت است. اما سختتر از آن، این است که پدر و مادر نتوانند برای آخرینبار صدای فرزندشان را بشنوند و او را ببینند و حتی نشانهای از او داشته باشند. من جسدی هم از بچهام ندارم که حداقل سر مزارش بروم و آرام شوم. کاش من هم میدانستم این آخرینبار است که غزاله را میبینم. آنوقت او را بغل میکردم، میبوسیدم، تمام شب تا صبح کنارش میخوابیدم، به او میگفتم هزارانبار صدایم بزند «مامان» تا این صدا در گوشم بماند و دیگر از سرم نرود. آنقدر نگاهش میکردم تا تصویر آخرش در ذهنم حک شود، اما من هیچ فرصتی نداشتم. دخترم را بیگناه کشتند.»
اشک تمامی ندارد. یادآوری آن روزها برایش دردناک است؛ روزهایی که خانه به خانه به دنبال دخترش گشت؛ خیابانها را پشت سر گذاشت و درنهایت به خانه آرمان رسید؛ جایی که دخترش آخرینبار آنجا بود: «از طریق ردیابی موبایل و آنتندهی آن به خانه آرمان رسیدم. آرمان اعتراف نمیکرد. دخترم سه ماهی میشد که از آرمان جدا شده بود، اما او رهایش نمیکرد. آن روز را خوب به خاطر دارم. دوشنبه دوازدهم اسفند سال ١٣٩٢ بود. دخترم به مطب دکتر رفت، با اصرار من رفت، اما گویا آرمان آنقدر به او زنگ میزند تا اینکه غزاله برای ٢٠ دقیقه به آنجا میرود و دیگر برنمیگردد. آرمان خودش اعتراف کرد. حتی میله بارفیکس را که پنهان کرده بود، خودش هنگام بازسازی صحنه به مأموران نشان داد، اما بعد صحبتهایش را عوض کرد. کاش میگفت: جسد دخترم کجاست. کاش یک تار مو میآوردند و میگفتند این برای غزاله است. همین برایم کافی بود. حتی خانوادهاش هم در این سالها یکبار به دیدن ما نیامدند. روز یکشنبه که آرمان را به انفرادی بردند، مادرش بعد از سالها به محل کار من آمد و اشک ریخت. حتی روزهای اولی که آرمان اعتراف کرد، خودم بهعنوان بیمار به مطب دندانپزشکی مادر آرمان رفتم. نشستم تا نوبتم شود. بعد وارد اتاقش شدم و گفتم مادر غزالهام. تا آن زمان مادرش یکبار هم به دیدن من نیامده بود. همان روز بود که مادرش به من گفت: امکان ندارد پسرم قاتل باشد. من اشک مادر آرمان را تازه روز یکشنبه دیدم، در صورتی که خودم وقتی دخترم ناپدید شد، خانه به خانه و محله به محله رفتم تا به آرمان رسیدم. خودم تلاش کردم. من مادرم. او هم اگر جان پسرش برایش مهم بود باید میآمد و بیشتر از این حرفها تلاش میکرد.»
مادر غزاله از روند پیگیری این پرونده راضی است و از دستگاه قضائی و برخی قضات تشکر میکند: در این مدت قاضی شهریاری بهشدت به ما لطف داشتند و اجازه ندادند حقمان پایمال شود؛ همینطور قاضی جهانی.
با وجود همه اینها، ناهید شکوهی پای چوبه دار، وقتی آرمان با گریه بالا رفت، به او مهلت داد. اما به گفته این خانواده، این مهلت هنوز به معنای رضایت نیست. میگویند آرمان پای چوبه دار خواهد رفت: «ما فقط و فقط به خاطر دل خودمان و آرامشمان این کار را کردیم، نه موج فضای مجازی و پستهای سلبریتیها. هنگام اجرای حکم، پدر آرمان گریه کرد و گفت: خیلی سخت است آدم بداند این آخرین دیدار با فرزندش است. بله، سخت است. اما سختتر از آن، این است که پدر و مادر نتوانند برای آخرینبار صدای فرزندشان را بشنوند و او را ببینند و حتی نشانهای از او داشته باشند
حالا بهر دلیلی تشخیص دادن قاتل ،دیگه یا قصاصش کنید تموم شه یا ببخشید ،این مهلت دادن و مسخره بازی خودش جنایت خانواده مقتول علیه روح وروان جامعس ،بقدر کافی جامعه مشکل روحی داره حالا اینکارا باعث ایجاد عقده های فروخفته تو جامعه میشه
در مورد سرنوشت جسد مقتول چرا از پدر و مادر قاتل بازجویی نمیکنید؟
کاری که ۶ سال پیش باید میکردید و نکردید.
اینکه پدر و مادر قاتل موقع قتل کجا بودن و آیا احتمال همدستیشون با قاتل در از بین بردن مدارک وجود داره یا نه؟
غافل نشید از این قضیه
بخشش و بخشیدن کار کوچکی نیست ونیاز به یک جهان بینی واندیشه و باور قوی هست.
انشاالله که مادر غزاله ببخشد تا به آرامش برسد.
چون آرامش بعد از بخشش اتفاق خواهد افتاد.
مطمئن باشید کائنات نتیجه عمل آرمان را پاسخ خواهد داد. این طور نیست و نبوده که کسی از جزای عمل خود رها شود.
قانون کائنات لایتغیر هست و قابل تغییر نیست.
انشاالله پدر و مادر غزاله ببخشند تا به آرامش برسند. البته نه تحت تاثیر حرف دیگران بلکه با اندیشه و باور خودشان.
کاش یک قانون داشتیم تحت عنوان زجر کش کردن......
سلام، من وقتی داستانی که پخش شده در مورد نحوه قتل و بقیه رو خوندم و تصورش کردم لرزیدم، واقعا دردناکه! بهتون تسلیت میگم.
این مهلت یک ماهه نشون میده شما تمایل به بخشش دارید، فقط میتونم بگم به خدا توکل کنید و ببخشید. و منتظر پدر و مادری که برای پسرشان نمیتوانند به منزل شما مراجعه کنند و حداقل با شما برای غزاله بگریند نمانید.
صبر و به خانواده قاتل رحمی کند و راضی باشند به رضای خدا تا شاید مورد بخشش قرارگیرد و برای هر دو خانواده سخت است و زبان قاصر.
چون قصاص چیزی رو حل نمیکنه
نظم مادرانه و پدرانه ی جهان بهم میخوره وقتی فرزند پیش از اونا بمیره
بچه هامون تا وقتی تو شکم مون هستن در امن ترین جای جهانن بعد از اون خیابونا و مهمونیا و ماشینا و جنگا و دوستا و افکار و نگاه هاو راههاو وسیل و زلزله و عشق و سفر و درس و ...همه چی واسه اونا ممکنه مواجهه با مرگ ونیستی و نابودی باشه و یا رودررویی با زندگی و هیجان و شکوفایی...
من صمیمانه امیدوارم قلبت تو و همسرت آروم بگیره.
چقدر ناراحت کننده سخت بوده و هست!
خدا کمکشون کنه.
که دیگه چاره ای برای اون متصورنیست
واقعا چه میشه کرد
اگرچه نوشتن این سطور راحته
اما از صمیم قلب آرزو میکنم خدا به این خانواده صبر بده
مشکوکه .... مشکوک
و جزاى بدى بديى مانند آن است، پس هر كه عفو كند و اصلاح نمايد پس پاداش او بر خداست همانا او ستمكاران را دوست ندارد. (آیه 40 سوره شوری)
. سلبریتی ها هم می تواننددرد دل خانواده های به کشته شدگن اخیر بپردازند
میتونس قبول نکنه واعدام انجام بشه
بسته دیگه ... تازه شش سال هم زیادی زندگی کرده .
در قرآن آیه شگفت انگیزی هست که می فرماید؛ هرکس انسانی را نجات دهد گویی تمام بشریت را نجات داده است!!!
آرمان را نجات دهید وایمان داشته باشید که انسان فناپذیر نیست و صاحب کائنات شما را به لذت دیدار غزاله به راه دیگر خواهد رسانید و کمترینش لذت ببخشش و بزرگواری شماست.
واقعا ۱۸ سال هم سن زیادی نیست وتصمیم گیریها هم درست نیست مادر غزاله تو با خدا معامله کن لذتی که در گذشت هست در انتقام نیست
خدایا! به بزرگی و عظمتت هر چه صلاحه در این واقعه مستولی گردان.
آدم هزار تا فکر به سرش میزنه....
یعنی دختره چی شده....
دیشب قبل از اینکه بخوابم برای دو سید با صفایی که از دنیا رفته اند و هرکسی که به جدشان متوسل بشود جواب میگیرد،چهل صلوات نذر کردم تا صبح که بیدار شدم بشنوم آرمان زنده است
نه اینکه دل غم زده ی شما را ندیدم
نه اینکه غلط بزرگ آرمان را ندیدم
همه را دیدم و صلواتهایم روان روح آن دو سید کردم
و نه اینکه تا سه روز قبل از این آرمان را می شناختم،هرگز
ولی یک جمله دارم بعد از قصاص آرمان،آن آرامشی که از دور و نزدیک به روانتان گهگاه لبخندی میزند و خودی می نماید،شاید برای همیشه بپرد
چوب خدا صدا نداره
چوب خدا صدا نداره
پسره اگر بخشیده بشه ...و یک روزی ازدواج کنه ...یک روزی فرزندش مثل غزاله فوت میکنه....
چوب خدا صدا نداره....
چقدر راحت همدیگر رو قضاوت میکنیم!!!!!
کاری به قاتل و مقتول ندارم ولی ی کم به نظری که دادی فکر کن
یک هزارم درصد احتمال بده قتل کار آرمان نباشه!!!!
توی اینجور مسائل اظهار نظر نکنیم بهتره
یک هزارم درصد احتمال بده نظر تو روی تصمیم خانواده مقتول موثر باشه....
کاش تو این جامعه ی کم اخلاق رعایت میشد
چه مسخره .. جسد گم شده ....پلیس ها خوابند....
چه جسدهایی که گم شده اند و هیچ وقت پیدا نشده اند.....
وای ... واااای .....