فرارو- اخیرا انتخابات پارلمانی در بریتانیا برگزار شد و حزب محافظه کار به رهبری "بوریس جانسون" توانست پیروزی قابل توجهی کسب کند و بار دیگر کرسی نخست وزیری این کشور را قبضه کند. حزب محافظه کار در این انتخابات توانست از مجموع ۶۵۰ کرسی مجلس عوام بریتانیا، ۳۶۵ کرسی را به دست آورد و در نتیجه، حائز اکثریت مطلق کرسیهای این مجلس شود. در مقابل، حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین تنها ۲۰۳ کرسی مجلس را به دست آورد و در مقایسه با انتخابات پیشین، ۵۹ کرسی خود را از دست داد که این امر شکستی بزرگ برای این حزب به شمار میآید به نحوی که از سال ۱۹۳۵، این رویداد بزرگترین ناکامی در تاریخ حزب کارگر بریتانیا محسوب میشود.
به گزارش فرارو، بسیاری از ناظران، پیروزی بوریس جانسون را به ابتکارِ عمل او در متحد کردن تمامی رای دهندگانِ موافق با مساله برگزیت در راستای سیاستهای حزب محافظه کار ارزیابی کرده اند. با این حال، برخی نیز با هشدار نسبت به پیروزی جانسون، پیش بینی میکنند که سیاست بریتانیا با نخست وزیری بوریس جانسون بیش از پیش ترامپیزه خواهد شد. با این حال، پرسشی که در این رابطه مطرح میشود این است که منتقدان با چه ادلهای چنین ادعایی را مطرح میکنند و چشم انداز آتی سیاست در بریتانیا با حضور بوریس جانسون در قدرت چگونه خواهد بود؟
تشابه ترامپ و جانسون در اتخاذ رویکردهای پوپولیستی
یکی از نکاتی که در نگاه اول، تشابه میان ترامپ و جانسون را تداعی میکند، اتخاذ رویکردهای پوپولیستی از جانب آنها است. "جرج توماس" در مقالهای با عنوان "چگونه یک پوپولیست آمریکا را نابود میکند" میگوید: "ترامپ یک پوپولیست به تمامِ معناست". وی در توضیح این ادعای خود میگوید: "ترامپ برای اثبات خود سعی میکند از دیگران مشروعیت زدایی کند. وی خود را به مثابه ناجیِ آمریکا معرفی میکند و دیگر نهادها، شخصیتها و روایتهایی را که رویکردی مخالف با وی دارند، غیرمعتبر و غلط میشمارد. به طور خاص وی در جریان تحقیقات مربوط به استیضاح خود، طراحانِ این قضیه را به دشمنی با آمریکا و مردم این کشور متهم میکند. وی حتی دموکراتها را به این دلیل که طرح استیضاح را دنبال میکنند، بیمار خوانده است". رگههایی از این رویه ترامپ، در سیاستهای بوریس جانسون نیز قابل مشاهده است. به طور خاص، جانسون "برگزیت" را طرحی که مورد حمایت تمامی مردم انگلستان است توصیف کرده و خروج این کشور از چارچوب اتحادیه اروپا را به نفع بریتانیا ارزیابی کرده است.
این در حالی است که بر اساس برآوردهای "بانک انگلستان" در سال ۲۰۱۸، آثار و نتایج برگزیت برای بریتانیا را میتوان با تبعات شدید و بسیار منفی بحران مالی سال ۲۰۰۸ مقایسه کرد. برگزیت قبل از به اجرا درآمدن، موجب تشویش و نگرانی گسترده در میان فعالان اقتصادی و سرمایه گذاران در بریتانیا شده است و درست به همین دلیل، گزارشها حاکی از این هستند که بسیاری از فعالان اقتصادی در این کشور اقدام به انبار کردن کالاها و مواد اولیه مورد نیاز خود جهت مقابله با تبعات احتمالی برگزیت میکنند. جدای از این، بانک انگلستان تخمین زده است که "برگزیت کاهش ۸ درصدی تولید ناخالص داخلی بریتانیا را تسریع میبخشد و حتی نرخ تورم را تا ۳ برابر افزایش خواهد دهد". آمارهایی از این نوع نشان میدهند که پافشاری بوریس جانسون بر مساله برگزیت و پنهان کردنِ تمامیِ حقیقت از مردم بریتانیا در رابطه با مساله برگزیت، گواهی بر این نکته است که جانسون صرفا تصویری مثبت از برگزیت را به مردم بریتانیا میفروشد و مردم، زمانی با برگزیت و تبعات واقعی آن آشنا خواهند شد که این طرح به اجرا درآمده و دیگر زمانی برای جبران کاستیها و خسارات وجود ندارد.
از این رو، جانسون با مانور دادن روی مساله برگزیت و حملات گاه و بیگاه به منتقدان این طرح و خطاب قراردادن آنها به مثابه افرادی که در راستای منافع بریتانیا گام برنمی دارند (مشروعیت زدایی از دیگران که در این زمینه به طور خاص میتوان به حملات جانسون علیه جرمی کوربین اشاره کرد)، سعی در پیشبرد دستور کار خود دارد. جدای از این، بوریس جانسون به عنوان رهبر کنونی حزب محافظه کار، بارها و بارها رهبر حزب مخالف یعنی "جرمی کوربین" را متهم به حمایت از رژیمهای دیکتاتور در سرتاسر دنیا کرده و وجود چنین فردی در قدرت را به ضرر انگلستان عنوان کرده است. به طور مثال، کوربین پیش از این بارها از رویکرد دولت انگلیس بر علیه دولتهایی نظیر ایران، ونزوئلا و کوبا انتقاد کرده و آن را خودخواهانه و غیرمنطقی خوانده است. در مقابل، بوریس جانسون بدون اینکه پاسخی منطقی به این رویکرد کوربین دهد، وی و حزبش را به دریافت پول از رسانههای کشورهای ذکر شده متهم کرده است. این یعنی در تفکر جانسون همچون ترامپ، عقلانیت و ارائه استدلال، جایِ خود را به سیاسی کاری و اتهام زنی و به طور کلی پوپولیسم داده است.
تشابه ترامپ و جانسون در رویکردهای تجاری
یکی از شعارهای اصلی ترامپ در جریان انتخابات ۲۰۱۶ ریاست جمهوری آمریکا، "اول آمریکا" بود. شعارها و سیاستهای اعلامی وی عمدتا رنگ و بویی اقتصادی داشتند و از آمریکا به عنوان کشوری که پیشقراول سیاستهای نولیبرالیستی و درهای باز تجاری است، تصویری مبتنی بر انزواگرایی اقتصادی عرضه میکرد. وی هنگامی که کرسی ریاست جمهوری آمریکا را تصاحب کرد تا حدی در این سیاستها غرق شد که برخی کارشناسان شعارِ اول آمریکای وی را به "فقط آمریکا" تعبیر کردند. تاکید ترامپ بر انزوا و ناسیونالیسم اقتصادی، در رویکردهای تجاری بوریس جانسون نیز به وضوح قابل مشاهده است. جانسون با تاکید بر مساله برگزیت سعی دارد بریتانیا را از چهارچوب اتحادیه اروپا خارج کند و منافع اقتصادی بریتانیا را نه در چهارچوب اتحادیه اروپا بلکه به صورت انفرادی پیگیری کند. در واقع، وی سعی دارد بریتانیا را به کشوری شبیه به سنگاپور تبدیل کند و از طریق انعقاد توافقهای تجاری دوجانبه با دیگر کشورها، آنچه شکوفایی اقتصادی میداند را به بریتانیا هدیه کند. این امر به نوبه خود تنشهای تجاری گستردهای را برای بریتانیا به ارمغان خواهد آورد.
در حال حاضر، این کشور با اتحادیه اروپا و اقتصادهای برجسته آن نظیر آلمان و فرانسه اختلافات عمیقی در مورد مساله برگزیت دارد. اجرایی شدن برگزیت توسط دولت جانسون موجب تشدید تنشها با این کشورها و اتحادیه اروپا خواهد شد. امری که به نوبه خود هزینههای خاص اقتصادی را نیز برای این کشور به دنبال خواهد داشت. دقیقا شبیه به این رویکرد را ترامپ از سال ۲۰۱۶ دنبال میکند. وی تنشهای تجاری گستردهای را با اتحادیه اروپا، روسیه و چین آغاز کرده که هرکدام از آنها زیانهای اقتصادی قابل توجهی را برای آمریکا به دنبال داشته اند. به طور مثال، آمریکا بر اساس برآوردهای نهادهای اقتصادی، از به راه انداختن جنگ تجاری با چین، ماهانه ۱.۴ میلیارد دلار ضرر میکند. حال آنکه ترامپ هر زمان از جنگ تجاری با چین سخن میگوید خود را در قامت فردی پیروز جلوه میدهد. از این رو، رویکردهای تجاری بوریس جانسون در بریتانیا را به نوعی میتوان ادامه رویکردهای ترامپ در آمریکا دانست.
جالب آنکه روح انزوا گرایی حاکم بر سیاستهای آنها در تناقض با آرا و اندیشههای "هایک و فریدمن"، دو اقتصاد دان برجسته "مکتب شیکاگو" است که با مطرح ساختن ایدههای نولیبرالیستی در جهان شناخته میشوند. انگلستان و آمریکا نخستین کشورهایی بودند که دیدگاههای آنها را با آغوش باز در دهه ۱۹۸۰ در کشورهای خود به اجرا گذاشتند. در واقع، انگلیس و آمریکا نمودهای عینی سیاستهای نولیبرالیستی مبنی بر آزاد بودن بی قید و بند اقتصاد و بازارها بودند که اکنون رهبرانی، چون ترامپ و جانسون در مقابل این ایدهها قد علم کرده اند. این یعنی آمریکا و انگلیس با آمدن ترامپ و جانسون، در مقابل فلسفه بنیادین حکمروایی خود ایستاده اند.
چشم انداز آینده چگونه خواهد بود؟
یکی از سوالهای عمدهای که با پیروزی جانسون در انتخابات بریتانیا مطرح میشود این است که چشم انداز آینده سیاست بریتانیا با نخست وزیری بوریس جانسون چگونه خواهد بود، در این زمینه، میتوان گفت که جانسون با تنشهای سیاسی گستردهای در داخل مواجه خواهد بود. احزاب مخالف جانسون نظیر حزب کارگر در چهارچوب دولت در سایه، تمام تلاششان را برای کنترل و محدود کردن دولت جانسون به کار خواهند بست که این امر چالشهای زیادی را برای این دولت به وجود خواهد آورد.
از سویی، بریتانیا با اتحادیه اروپا نیز تنشهای گستردهای را تجربه خواهد کرد. اتحادیه اروپا و اقتصادهای برجسته آن حاضر نیستند بدون تحمیل هزینه به بریتانیا، اجازه دهند تا این کشور تبدیل به الگویی برای سایر کشورهایِ عضو اتحادیه اروپا جهت خروج از این سازمان شود. از این رو، انتظار میرود روابط بریتانیا با اتحادیه اروپا نیز دستخوش تنش و ناآرامی شود. جدای از این، تنشهای تجاری آتی بریتانیا با اتحادیه اروپا، هزینههای سنگین اقتصادی را به این کشور تحمیل خواهد کرد.
فعالان اقتصادی در بریتانیا به واسطه تاکید دولت این کشور بر برگزیت، با عدمِ قطعیتهای فراوانی مواجه خواهند شد که این امر سرمایه گذاری و فعالیت اقتصادی در بریتانیا را با تردیدهای فراوان مواجه خواهد ساخت. به طور کلی، بریتانیا در شرایط فعلی نخست وزیری دارد که با موهای شلخته و سیاستهای خود، بی نظمی حاکم بر رفتارهای شومنِ کاخ سفید را تداعی میکند.