صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۹۹۳۸
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۷ - ۱۲ آذر ۱۳۹۸

امیر دبیری مهر*؛برخی رویداد‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نقطه آغاز سلسله رخداد‌های بعدی هستند مانند برخی سیاست گذاری‌های اقتصادی که منجر به افزایش نقدینگی و تورم درعرصه اقتصاد می‌شود یا بلایای طبیعی که چند ماهی همه توجهات و امکانات و تصمیم‌ها را معطوف به خود می‌کند و برخی دیگر نتیجه سلسله تصمیمات و روند‌ها و رویداد‌ها در گذشته هستند؛ مانند آلودگی‌های زیست‌محیطی که نتیجه سال‌ها نداشتن فرهنگ عمومی پاسدار طبیعت و طرح و برنامه جامع برای صیانت از آب و هوا و طبیعت سالم و پاک است؛ یا فساد اقتصادی که نتیجه سال‌ها اغماض و کوتاهی در پیشگیری از شکل‌گیری مفاسد است. گونه سومی از رویداد‌ها نیز مانند سکه دو رو دارند روی اول آن‌ها پیشینه‌ها و سوابق و عللی است که منجر به این رویداد شده و روی دیگر سکه تبعات و پیامد‌هایی است که ناگزیر بعدا رخ خواهد داد و از کسی و جایی اجازه نخواهند گرفت. در نوشتار زیر برای تحلیل رویداد‌های آبان ۹۸ از شق سوم استفاده شده است.

در مقدمه یادآور می‌شوم سه دسته از مخاطبان از خواندن این تحلیل هیج نفعی نخواهند برد و مخاطب این تحلیل نیستند؛ مخاطب این تحلیل کسانی هستند که دغدغه ایران و ایرانی و آینده این کشور را دارند، اما کسانی که مفروضات زیر را دارند، نمی‌توانند با نگرش نگارنده همذات پنداری کنند.

اول آنانکه اتفاقات اخیر را فتنه و غائله‌ای طراحی شده از سوی بیگانگان و دشمنان می‌دانند (بخشی از نگاه حاکم و رسمی). هرچند موج سواری‌ها و نفوذ افراد و گروه‌های ناهمسو با مردم را در این دست اعتراضات انکار نمی‌کنم بلکه تقلیل اعتراض مردمی به اغتشاش عده‌ای محدود را حداقل تا این لحظه نمی‌فهمم و برنمی‌تابم.

دوم کسانی که جنس اعتراضات اخیر را از نوع انقلاب‌های براندازانه علیه اصل نظام جمهوری اسلامی و ساختار‌های رسمی ارزیابی می‌کنند (اپوزیسیون خارج از کشور و مخالف انقلاب اسلامی)؛ و سوم کسانی که در ارایه تحلیل‌ها به جای روی به حقیقت سپردن، به موقعیت و مصلحت و منافع فردی و صنفی و جناحی و محفلی خود می‌نگرند؛ مانند انانکه بر تک‌عاملیت‌ها تاکید می‌کنند (وابستگان به جناح‌های سیاسی و محفل‌های فرهنگی).

در مقابل این تحلیل مبتنی بر دو رهیافت در علوم اجتماعی یعنی طبقه‌بندی‌های اجتماعی و شکاف‌های سیاسی و اقتصادی پیش خواهد رفت؛ از این رو در آن به جای مفاهیم مهم فقر و بی‌عدالتی و استبداد و توطئه خارجی، بر مفهوم "نارضایتی "به شکل عام تاکید خواهد شد.

۱- داشتن تحلیل‌های صحیح از وضعیت کنونی کشور بسیار مهم و تعیین‌کننده است؛ از همین روی این روز‌ها جنگ پنهانی برای غلبه روایت‌ها از رخداد‌های اخیر وجود دارد، زیرا روایت و تحلیل و تفسیر غالب و هژمون مبدأ و نقطه تصمیمات و سیاست‌های بعدی است و حق و باطل و بازنده و برنده (اگر برنده‌ای وجود داشته باشد) مبتنی بر دستگاه تحلیلی قابل تشخیص است. از این رو باید تلاش کرد تحلیل‌ها درست و صحیح و مستند ارائه شود. ساده‌انگارانه‌ترین نگاه به رخداد‌های آبان ۹۸ این است که تصور شود گران شدن بنزین علت اعتراضات بوده است. اغلب کارشناسان باور دارند که مساله بنزین بهانه‌ای برای بروز یک خشم عمومی در برخی از کلان‌شهر‌ها، شهر‌ها و شهرستان‌ها بود و فضایی را ایجاد کرد که برخی اقلیت‌های سازماندهی شده نیز از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند و بزرگترین جفا در حق معترضان را مرتکب شوند؛ به گونه‌ای که صدای آن‌ها شنیده نشود و فرع بر اصل غلبه کند. در حالی که اگر مساله بنزین هم نبود در زمان دیگری بهانه دیگری ایجاد می‌شد.

حال سوال این است اگر بنزین بهانه بود پس خشم عمومی با تبعات ویرانگر آن و از همه مهمتر این حجم از خشونت و کشته و آسیب‌دیده و خسارت ناشی از چیست؟ آیا ناشی از فشار روانی انباشته‌شده از گرانی است؟ ناشی از تورم و فشار‌های اقتصادی بویژه از سال ۹۷ به این سوست؟ ناشی از بحران‌های موجود در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تبعات داخلی آن است؟ ناشی از مفاسد اقتصادی و اختلاس‌ها و شکاف‌های عمیق طبقاتی درون جامعه است؟ ناشی از سرخوردگی‌های سیاسی سال‌های گذشته است؟ آیا ریشه در کمبود امکانات عمومی و مادی و رفاهی دارد؟ ناشی از بیکاری و موانع کسب و کار است؟ ناشی باز بی‌توجهی به معیشت ۶۰ میلیون ایرانی بوِیژه ۱۳ میلیون حاشیه‌نشین محروم و نابرخوردار است؟ و... به این علل می‌توان عوامل متعدد دیگری مانند مسایل فرهنگی و قومی و سبک زندگی و... را هم افزود، اما آنچه بعنوان نتیجه از این بخش از بحث باید به آن توجه کرد، این است خشم عمومی بروز یافته بویژه در غائله اخیر که خشونت‌های بکار رفته در آن و رفتار‌های وندالیستی منجر به تخریب اموال و امکانات عمومی بی سابقه بوده، چندعلتی و رشدیافته در بستر زمان است و تقلیل آن به چند علت ساده اعم از داخلی و خارجی بسیار خطرناک و گمراه‌کننده است.

البته مدیران مربوطه در کشور تمایل دارند با ساده‌سازی ماجرا توان خود در حل بحران را برای عوام الناس به رخ کشیده و اوضاع را کاملا عادی بازنمایی کنند و بالعکس مخالفین نظام هم با اهداف دیگری سعی در تقلیل مشکلات به اهداف و اغراض سیاسی خود دارند. اما زهی خیال باطل که بتوان چنین خام اندیشانه با مسایل مهم روبرو شد، زیرا اگر سقف و ستون‌های نظام اجتماعی مستحکم و نفوذ ناپذیر نباشد حتما و یقینا باد‌های توفانی بعدی در راه است و خانه را ویرانه خواهد کرد و انانکه خانه را دوست دارند و خود را اهل خانه می‌دانند امروز به چاره اندیشی می‌پردازند نه فردا که بسیار دیر است. از این رو بجای تقابل با قوانین لایتغیر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی با ارایه و پذیرش تحلیل‌های نادرست، باید کشورمان را در برابر فشار‌ها و تکانه‌های محتوم در آینده باثبات و پایدار سازیم. دقت کنیم و بپذیریم این رویداد‌ها فقط مربوط به حدود ۱۰۰ هزار نفری نیست که در حدود ۱۰۰ شهر در اعتراض‌ها نقش داشتند یا فقط نهاد‌ها و نیرو‌های نظامی و امنیتی و انتظامی را درگیر نکردند. این‌ها مسایل همه ما ایرانیان است، زیرا مستقیم و غیرمستقیم و کم و زیاد همه ما از این تحولات تاثیر می‌پذیریم. برای مثال قطعی اینترنت برآورد می‌شود بالغ بر ۱۰۰ میلیاد تومان به صاحبان کسب و کار خسارت وارد کرد؛ فارغ از اینکه این افراد چه نظری در این ماجرا داشتند یا مجموعه اخبار و روایت‌های آن - درست و نادرست - میزان نگرانی و اضطراب عمومی را نسبت به آینده در کل جامعه بالا برد و از این مهم نمی‌توان به سادگی گذشت.

۲- جامعه ایرانی دچار پیچیدگی‌های زیادی شده است و دیگر دسته‌بندی‌های ساده گذشته مانند فقیر و پولدار؛ وابسته به حکومت و مردمی، بالای شهر نشین و پایین شهر نشین، تهرانی و شهرستانی؛ شهری و دهاتی، تحصیل کرده و بی سواد و امثال این دوگانه‌های کلیشه‌ای نه با واقعیات سازگار است و نه می‌توان با این دسته‌بندی‌ها واقعیات جامعه ایرانی را شناخت. هرچند متغیر‌های اقتصادی و جغرافیایی؛ مذهبی، سیاسی؛ فرهنگی همچنان می‌تواند برای دسته بندی‌های اجتماعی به کار آید، اما در این تحلیل متغیر دیگری را برگزیده‌ام که مفهوم نارضایتی است و با آن به دسته‌بندی و طبقه‌بندی اجتماعی می‌پردازم. اما منطقا بلافاصله این سوال شکل می‌گیرد که نارضایتی از چه؟ و همه بحث از قضا همینجا سازمان می‌یابد وقتی بدانیم منظور نارضایتی از وضعیت موجود مد نظرماست.

سختی و پیچیده بودن بحث اینجاست که احساس رضایت و نارضایتی لزوما با شاخص‌های مادی و عدد و رقم و آمار حاصل نمی‌شود که بتوان به آسودگی به مواجهه‌ی آن رفت. خطایی که مدیران عمیقا بیگانه با علوم انسانی و علوم اجتماعی در دستگاه‌های مختلف دائم مرتکب می‌شوند. از این رو همیشه تصور می‌کنند با پرداخت پول و سبد معیشتی و کارت اعتباری می‌توان مردم را راضی نگه داشت. همین خطا در ادارات هم وجود دارد و مدیران ادارات دولتی تصور می‌کنند با پرداخت‌های بیشتر می‌توانند رضایت کارکنان را بیشینه و محبوبیت خود را زیاد کنند؛ در حالی که لزوما اینچنین نیست. برای مثال این دست از مدیران که اغلب هم مهندس و پزشک هستند و در تصدی مصادر مهم همواره اکثریت داشتند، با مقایسه امکانات کشور در برخی بخش‌ها و مناطق با گذشته مطلقا نتیجه گیری می‌کنند که حتما رضایت در این مردم این مناطق حاصل شده؛ بنابر این اگر نارضایتی وجود دارد ناشی از دسیسه و توطئه و دخالت خارجی است.

یا یکی از تصورات ویرانگر در جمهوری اسلامی این است که مثلا با افتتاح پروژه‌های عمرانی و زیر بنایی و ایجاد اشتغال، ساخت بزرگراه و پل و جاده و برق و گازرسانی و امثالهم می‌توان به ضرس قاطع رضایت عمومی را جلب کرد و دل‌ها را همراه نمود. این تصورات ناشی از نشناختن عمیق جامعه به سرعت تغییریافته ایران است و با معیار‌های قدیمی به تحلیل جامعه جدید رفتن است؛ همان تحلیل غلطی که محمدرضا شاه پهلوی هم در دهه ۵۰ دچار آن شد و تا لحظه مرگ در بهت و حیرت بود که چرا علی رغم این همه تزریق پول ناشی از فروش نفت، مردم ایران او را نخواستند و انقلاب کردند؟ علت این حیرت نشناختن جامعه پیچیده ایرانی و مفهوم رضایت و نارضایتی است. با الگو‌هایی ذهنی کلیشه‌ای و قدیمی نمی‌توان با مواجهه مسایل بغرنج و پیچیده امروزین رفت. با بیل گل‌کاری به سراغ بتون سیمانی رفتن و با خودرو قصد اقیانوس پیمایی داشتن خطاست.

در همین راستا باید نکته‌ای را صادقانه بیان کنم هر چند خوشایند مخالفان جمهوری اسلامی نباشد و آن اینکه اگر دوری کنجکاوانه در ایران بزنیم و نگاه منصفانه داشته باشیم می‌توانیم حجم وسیع خدمت رسانی دولت‌های پس از انقلاب را به مردم در دور افتاده‌ترین شهر‌ها و روستا‌ها ببینیم که با وجود برخی کمبود‌ها قابل مقایسه با گذشته‌ها نیست. (توصیه می‌کنم نرفته‌ها بروند و ببینند که آرامش و آسایش مردم ایران ساکن در شهر‌های کوچک و روستاها به مراتب بالاتر از ساکنین شهر‌های بزرگ است) اما مساله اینجاست که این خدمت‌رسانی لزوما منجر به ایحاد رضایت فراگیر بویژه در شهر‌های بزرگ و مناطق اقماری آن‌ها و محلات محروم درون آن‌ها نمی‌شود بلکه گاهی با بالا بردن رو به تزاید سطح توقعات و انتظارات، مقدمه نارضایتی‌های جدید ایجاد می‌شود؛ چنانچه در غائله اخیر نقطه تمرکز بحران در شهر‌های اقماری تهران مانند ملارد و شهریار و و اسلامشهر و قرچک و کرج بود؛ و نیز در شهر‌هایی مانند شیراز و اصفهان و اهواز. مناطقی که در سال‌های اخیر خدمات رسانی‌های زیربنایی زیادی در این مناطق انجام شده اما نتیجه آن نبوده که مدیران تک‌بعدی نگر تصور می‌کنند.

مبادا در این فاز از تحلیل نتیجه‌گیری غلطی صورت بگیرد و آن اینکه اگر عمران و آبادانی و امکانات‌رسانی منجر به ایجاد رضایت پایدار فراگیر نمی‌شود پس چرا باید در آینده و در سیاست گذاری‌ها و تصمیم گیری‌ها این رویه را ادامه داد؟ در پاسخ باید گفت: اگر همین اقدامات انجام نشده بود، خشم عمومی ناشی از نارضایتی بسیار زودتر و بسیار توفانی‌تر بروز می‌یافت؛ بنابر این نه تنها کار‌های انجام شده صحیح بوده بلکه باید با قوت و عزم و تلاش بیشتر ادامه یابد، اما روی سخن این است که این سیاست‌ها لازم هست، اما کافی نیست و احساس رضایت محصول مجموعه وسیع‌تر و کلان تری از سیاست گذاری‌ها و اقدامات است که به ان اشاره خواهم کرد.

۳- رضایت نسبی یک حس عمومی و فراگیر و چندبعدی است که از متغیر‌ها و علل گوناگونی ناشی می‌شود. یعنی مجموعه و زنجیره‌ای از چیز‌ها که باید باشد و دیده شود و سلسله‌ای از چیز‌هایی که نباید باشد. برای مثال وجود اشتغال و رفاه عمومی، امکانات زیربنایی، شادابی و نشاط سیاسی، آزادی رسانه‌ای و اطلاع رسانی، محیط شاد اجتماعی و فضا‌های تخلیه هیجانات، آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی، بوروکراسی کارامد و روان، امنیت عمومی و پایدار و سوپاپ‌های هوشمند تخلیه فشار روانی جامعه برای ایجاد حس رضایت ضروری است. همه ماجرا این نیست از سوی دیگر وجود مدیران و مسئولان نالایق و فاسد، جناح گرایی و باند بازی و خانواده‌سالاری در تقسیم موقعیت‌ها و مناصب حکومتی، بدبینی مردم به حاکمان و فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی، موضع گیری‌های متحجرانه و بیگانه از زندگی و باور اکثریت مردم در تریبون‌های عمومی، ژست‌ها‌ی عاقل اندرسفیه برخی از صاحبان قدرت در قبال مردم، نبود صداقت و راستگویی در ارتباط با مردم، سیاست خارجی پرتنش و دایما در تلاطم، سرک کشیدن نهاد‌ها و دستگاه‌های در حوزه خصوصی و سبک زندگی مردم بویژه نسل جوان، ایجاد محدودیت‌های سیاسی و فکری در فضای روشنفکری، وجود شکاف‌های عمیق طبقاتی و لایه‌های دارا و ندار جامعه و بازنمایی مکرر آن در رسانه‌ها و شبکه‌ها نماد‌های اجتماعی و ایجاد حس عقب ماندن از دیگران و تبعیض ساختاری و نوسانات مداوم اقتصادی و فقدان امکان برنامه ریزی بلند مدت برای زندگی بخاطر مداخلات مزاحم خارجی می‌تواند به ایجاد نارضایتی ایجاد شود و در نهایت این نتیجه گیری ساده، اما ویرانگر که اوضاعمان خوب نیست. از منظر هر پژوهشگر بی طرفی نفس رسیدن افکار عمومی به این نتیجه خطرناک است و اینکه این نتیجه‌گیری چقدر منطقی است یا نیست در درجه بعدی اهمیت قرار دارد.

برخی از آمار‌ها و اطلاعات به‌دست‌آمده از بازداشت‌شدگان ماجرا‌های اخیر حاکی از این است که اکثر آنها جوان، بیکار، فاقد گرایش سیاسی، فاقد سابقه کیفری و هیجان‌زده بودند. به تعبیر دیگر، اقشاری که اصطلاحا چیزی برای از دست دادن در یک نظام اجتماعی ندارند، بیشترین استعداد بروز خشم ناشی از نارضایتی را دارند. جامعه‌شناسان به درستی بر ضرورت فرایند جامعه پذیری و ایجاد پیوند‌های هویت بخش اجتماعی برای قوام و دوام اجتماعی تاکید می‌کنند نباید اجازه داد جمعیت کسانی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشند روز به روز زیاد شود. بنابراین اینجا عرض می‌کنم واریز یارانه‌های معیشتی حتی اگر چند برابر هم شود منجر به ایجاد رضایت عمومی نخواهد شد و صرفا حاشیه‌ای جدید بر مشکلات قبلی ایجاد می‌کند چنانچه الان هم درباره مقدار آن و مشمولین آن و روش شناسایی مشمولین چالش‌های جدیدی شکل گرفته است.

۴- ایران امروز آرامش می‌خواهد. مناسبات معقول با جهان می‌خواهد. مردم می‌خواهند زندگی کنند. از سیاست زدگی و حضور بلاوجه مقامات در لحظه لحظه زندگی‌شان خسته شده‌اند. بدین معنا که برنمی‌تابند سرنوشت خود و فرزندانشان تابعی از اظهارات و تصمیم‌های درست و نادرست مقامات باشد. انتظار دارند مقامات خودشان را با مردم تنظیم کنند نه بالعکس. امروز ایرانیان زندگی دیگر مردمان جهان را هم می‌بینند و با خود مقایسه می‌کنند و گاهی حسرت می‌خورند که چرا چنانچه شایسته آنان است زندگی نمی‌کنند. برخی اسطوره‌های باستانی و الگو‌های تاریخی و فرهنگی هم به تقویت این حس کمک می‌کند هر چند گاه با افراط همراه است مانند خودبزرگ‌بینی ایرانیان در سطح جامعه و امپراطوری خواهی در سطح حاکمیتی.

متاسفانه دشمنان ایران در عرصه بین‌المللی هم بیکار نیستند و از هیچ خصومت و شیطنتی دریغ نمی‌کنند و بر طبل نارضایتی‌ها می‌کوبند. نمونه بارز آن روایت ناقص و تک‌بعدی رسانه‌های بیگانه از شرایط زندگی ایرانیان در دوران پهلوی است که نوعی فریب افکار عمومی محسوب می‌شود و حسرتی دروغین را در افکار عمومی ایجاد می‌کند. مع الاسف نظام اطلاع رسانی و تبلیغاتی کشور هم نه تنها اسیر روش‌ها و مدیران ناکارامد است حتی توان بیان دستاورد‌ها و امکانات و داشته‌های کشور را هم ندارد؛ به گونه‌ای که از کفه یاس و ناامیدی کاسته و بر کفه امید به آینده بیفزاید. نسل جدید برای اداره کشور ایده‌ها و رویکرد‌های جدید دارد. بحران مشارکت و توزیع امکان بهره مندی از این استعداد‌ها را نمی‌دهد؛ از همین رو جامعه به پدیده اقازادگی حساس شده است. درآمدزایی حلال و قانونی و شفاف مشکل شده است از این رو جامعه به ثروت‌های بادآورده‌ی ناشی از رانت‌های سیاسی و قومی و خانوادگی اعتراض می‌کند و آن‌ها را برنمی‌تابد. نسل جدید ایران شفافیت می‌خواهد عصر پنهان کاری و بودجه‌های محرمانه و اسناد نامفهوم بالادستی گذشته است.مردم با راهنمایی نخبگان و صاحب نظران و تحصیل کردگان دریافته اند که هزینه‌های کشور از محل مالیات آن‌ها تامین می‌شود و بس و همه امکانات و اعتبارات از ساختمان‌های دولتی گرفته تا خودروی زیر پای مدیران صرفا امانتی است نزد آن‌ها برای خدمت بیشتر به مردم. از این رو به حق شفافیت بیشتر را مطالبه می‌کنند که حقوق عمومی در فرایند حکمرانی تضییع نشود. ت

خصیص پول و اعتبارات عمومی به افراد و موسسات خاص به بهانه‌های مختلف پذیرفتنی نیست وقتی هنوز کلاس‌های درس در سراسر کشور استاندارد نیست. تصریحات منابع دست اول دینی و جملات غیر قابل تاویل رهبران و امامان بویژه حضرت علی علیه السلام در این خصوص هم بر عمق باور مردم به این حق شفافیت و نظارت همگانی می‌افزاید. مردم در تعیین اولویت‌های کشور به حکمرانان وکالت بلاعزل نداده‌اند از این رو با اظهار نظر‌های روزمره و رفتار‌ها و گفتار‌های خود مشروعیت سیاست‌های کلان کشور را تایید یا رد می‌کنند (رفراندوم روزمره). امروز مردم بر نمی‌تابند که دولت نهاد پرخرج و بزرگ و عائله مندی باشد، اما کارامد و پاسخگو و شفاف نباشد. عصر تفکیک دار الحکومه از شهر گذشته است. باید زمینه‌های نارضایتی را از بین برد. این سیاست مستلزم تغییر رویکرد‌ها و سیاست‌ها و برنامه ریزی‌ها بطور جدی است. اما تعجیل نکنید همه مسئولیت‌ها بر عهده دولت و حاکمیت نیست جامعه نیز در این میان بی مسئولیت نیست و نمی‌توان همه کاسه و کوزه‌ها را بر سر دولت و حاکمیت شکست.

یکی از بزرگترن موانع توسعه و ثبات و قدرت‌مند شدن ایران از گذشته تا امروز تحلیل‌ها و تفسیر‌های تک بعدی برخی روشنفکران و صاحب نظرانی است که مسئولیت خطیر و مهم مردم و شهروندان را در رخداد‌ها و مسایل و مدیریت کشور نادیده گرفته می‌گیرند و بطور غیر مستقیم و با ژست دولت ستیزی در واقع مردم را مهجور و صغیر تلقی می‌کنند. گویی ریش و قیچی همیشه و همه حال در دست حکمرانان است.

به اعتقاد نگارنده که مجال شرح ان اینجا نیست در گذشته چنین نبوده وبه طریق اولی در دوران کنونی حاشا و کلا که چنین باشد. برای مثال انانکه در غائله اخیر به اموال عمومی خسارت وارد کردند خواسته و ناخواسته و سهوی و عمدی و دانسته و ندانسته دردی بر درد‌های ملت افزودند و بس و هیچ نفعی و طرفی نبردند و نخواهند برد و آنانکه تصور کردند با خشونت می‌توانند مانع این تخریب‌ها شوند نیز همان خطا را مرتکب شدند. تحولات اخیر نشان داد جامعه اعم از معترضین و اغتشاش گران و سرکوب گران و خیرخواهان همه و همه مستعد خشونت‌های بی حد و پایان هستند و این برای ایران خطرناک است.

نفرت و خشم و بی تفاوتی به حقوق دیگران مانند غده‌ای سرطانی به جان ایران افتاده است و متاسفانه برخی با تئوری‌های علمی برخی با تاویل‌های نادرست از آیات و روایات (مانند آنچه در شبکه یک تلویزیون رخ داد) و برخی با شعار‌های مردم فریب (مانند دلسوزی نمایی خارج نشینان) در آتش این فتنه می‌دمند، غافل از اینکه قربانی اول و اخر این روند ایرانی و ایرانی و زندگی همه ماست. از این رو کشور ما همچون گذشته به آرامش و امنیت و قانون نیاز دارد، اما با برقراری امنیت و ارامش زندگی به حالت عادی خود باز نمی‌گردد بلکه تازه خواسته‌های به حق مردم از همدیگر و دولت که به برخی از ان‌ها در بالا اشاره شد در دستور کار قرار می‌گیرد.

شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما مسایل اصلی ایران همیشه حل نشده بلکه باقی مانده و فقط رنگ و لعاب و شکل آن در موقعیت‌های مختلف عوض می‌شود. همان آدمی که زباله را در خیابان رها می‌کند در زمان فوران خشم سطل زباله را آتش می‌زند. همان کسی که در رانندگی حقوق دیگران را رعایت نمی‌کند در زمان خشم عمومی در وسط بزرگراه راه بندان ایجاد کرده و تصور می‌کند این کار روش صحیحی برای ابراز اعتراض است.

همان ماموری که با حق اعتراض شهروندان در دنیای جدید آشنا نیست به خود اجازه می‌دهد در مواجهه با اعتراض از خشونت استفاده کند و همان مسئولی که فراموش می‌کند همه دار و ندار خود را از ملت و مردم دارد به خود اجازه می‌دهد برای مقابله با بحران از همه ابزار‌های سلبی مانند قطع عمومی اینترنت استفاده کند و ناخواسته بر میزان نارضایتی‌ها بیفزاید. این مثال‌ها نشان می‌دهد چقدر در وضعیت پیچیده‌ای به سر می‌بریم و چقدر مسئولیت مشترک مردم و دولت برای عبور از این اوضاع سخت و سنگین است. سکوت کردن‌های مصلحتی یا نفرت پراکنی له و علیه دیگران و تلاش برای رخت خود را کنار کشیدن با کار‌هایی مانند مهاجرت و بی خیالی و بی نتیجه دانستن تلاش‌ها نهایت بی مسئولیتی است. همه ما در هر جا و هر موقعیتی ومسئولیتی که داریم اولا باید تحلیل درستی از رخداد‌ها داشته باشیم و براساس ان تصمیمات درست بگیریم. مرز و فاصله ما فقط با کسانی است که ایران و ایرانی را دوست ندارند. قدرت و عظمت و ابادی و توسعه کشور را نمی‌خواهند. مهربانی و صفا وهمدلی و صمیمت بین ایرانیان را جستجو نمی‌کنند. ما همگی با کسانی مرز بندی داریم که دلشان از فقر مالی و فرهنگی در ایران نمی‌شکند. دلسوزان واقعی این کشور حتی برای تبه کاران و سود جویان و جاهلان هم دل می‌سوزانند، زیرا آن‌ها را محصول و معلول شرایط نامناسب ساختاری می‌دانند و برای نجات ان‌ها هم چاره اندیشی می‌کنند.

نتیجه:
اگر تحلیل درستی از وضعیت کنونی ایران با تاکید بر تجربه تلخ وقایع آبان ماه نداشته باشیم و در سیاست‌ها و رویه‌ها و نگره‌هایمان تجدید نظر نکنیم و از همه مهمتر برای بهزیستی یا زندگی بهتر، ساختار‌ها ورویه‌ها و نهاد‌های کارامد ایجاد نکنیم، اگر همچنان به خود و به دیگران بگوییم مرغ یک پا دارد و اگر به جای نجات کشور به دنبال منکوب و محکوم کردن مخالفان باشیم، اگر در تشخیص دوست و دشمن ساده لوح و سطحی‎نگر باشیم، اگر به جای زندگی روی زمین و میان مردم غرق در افکارو رویا‌ها و آرزو‌های خود روی ابر‌ها باشیم، اگر فریب چاچلوسان و متملقان را خورده و منتقدان شجاع و صادق را از خود برانیم، اگر الزامات سیاست ورزی و تصدی مناصب حکومتی را در جهان جدید نشناخته و به آن پایبند نباشیم، اگر تحلیل شرایط جامعه را فقط روی کاغذ و گزارش‌ها جستجو کنیم و با واقعیات زندگی مردم فاصله بگیریم، اگر به جای بهره گیری از تجارب جهانی و یافته‌های علمی در همه حوزه‌ها به دنبال اختراع چرخ باشیم، اگر سبک زندگی‌های متفاوت را در جامعه به رسمیت نشناسیم (حتی اگر نمی‌پسنیدم)، اگر موانع کسب و کار و خود اتکایی مردم را در کسب درامد رفع نکنیم، اگر از وابسته بودن مردم به پول و امکانات و اختیارات دولت لذت ببریم، اگر مفسدین را با قانون سر جای خود ننشانیم، اگر ساختار‌های کشور را طوری تغییر ندهیم که مردم باور کنند با راستی و قانون مداری و ادب و اخلاق و رعایت حقوق دیگران زودتر می‌توانند به موفقیت دست یابند و اگر قانون شکنی و فساد و ریا و تظاهر و ناکارامدی و نابلدی و فرصت طلبی را تقبیح نکنیم، اگر در بهره مندی از فرصت‌ها و منابع کشور تبعیض را کنار نگذاریم، اگر ایران را برای همه ایرانیان ندانیم و صد‌ها اگر دیگر که می‌توان به این فهرست افزود، بدانید و باور داشته باشیم که موج بازگشت اعتراض‌ها در راه است.

*مدیر اندیشکده خرد

ارسال نظرات
ناشناس
۲۳:۱۷ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
هنگامی که مدام به شما دروغ می‌گویند، نتیجه این نیست که شما این دروغ‌ها را باور می‌کنید؛ بلکه این است که دیگر هیچ‌کس به هیچ‌چیز باور ندارد.
ناشناس
۲۳:۱۶ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
درود بر روح بزرگت که اینچنین زیبا مسائل را تحلیل نمودی.‌کاش گوش شنوایی وجود داشته باشد که بعید بنظر میرسد چون در چهل سال گذشته بر عکس این نظرات با مردم رفتار شده است.
ناشناس
۲۲:۲۷ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
انقدر طولانی بود نخوندم
بهترین راه در حال حاضر حذف تمام مردم ناراضی است!